سیستم حقوقی اسلام در ابعاد مختلف گسترش یافته است که از آن جمله در حوزه روابط انسان با خدا و انسان با انسانهای دیگر قابل بررسی است .ما دراین بخش در حوزه روابط انسان با خداوند یعنی حوزه حقوق فردی و حوزه رفتار انسان با انسانهای دیگر یعنی حوزه حقوق عمومی واجتماعی سعی داریم راهی به مبانی حقوق اسلام در باب اعاده حیثیت بگشاییم.وجایگاه ومبنای اعاده حیثیت در منابع حقوق اسلام یعنی آیات و روایات ومتون فقهی به این سوال پاسخ دهیم که هرگاه حیثیت انسان در مقابل دستگاه قضا در معرض آسیب قرار گرفت در باب حفظ کرامت انسان در جامعه توسط منابع مذ کور چه راهکاری ارائه می شود.
گفتار نخست: مبانی نقلی اعاده حیثیت
در سیستم قضایی جمهوری اسلامی ایران برای حفظ وتضمین حقوق و آزادیهای افراد مقررات مدون پیش بینی گردیده است که بر اساس ومبنای شریعت اسلام از طرف مراجع ذی صلاح تنظیم گردیده است .اصولی که بر مبنای قواعد مذهبی شکل گرفته است جنبه الهی وفطری دارد که جهت شناختن منظور شارع و تطبیق اصول با موارد ویا در خصوص نحوه اجرای قواعد و احکام آن بررسی بعمل آید باتوجه به این نکته که ازقرآن وروایات به عنوان منابع نقلی نام برده می شود به بررسی دیدگاه این دو منبع در خصوص موضوع مورد بحث ما پرداخته شود .
الف ) آیات قرآن کریم
همانطور که قبلاً اشاره شد اعاده حیثیت به معنای حقوقی برگرداندن حیثیت سلب شده محکومین به وسیله سقوط مجازات یا محو آثار کیفری محکومیت و به معنای عرف جبران خسارت معنوی وارده به شخصیت و حیثیت و آبروی اشخاص می باشد و با یادآوری این معنا بر آن هستیم که تا نظر قرآن کریم را در این باره و میزان اهمیت این مفهوم را به عنوان یک مفهوم حقوقی از دیدگاه قرآن کریم بررسی کنیم . اگرچه در حقوق اسلامی از آیات قرآن کریم تا متون فقهی مقررات مربوط به اعاده حیثیت آنچنان که در حقوق جزای عرفی مطرح شده است تحت عنوان خاصی مطرح نیست لیکن در این سیستم تاسیس فقهی بخصوصی وجود دارد که تقریباً تمامی آثار و نتایج اعاده حیثیت را داراست و آن تاسیس اسلامی توبه است که به موجب آن آثار و نتایج حاصله از گناه زایل شده و از بین می رود . از جمله آیاتی که در قرآن به موجب تاسیس توبه باعث اعاده حیثیت می شود آیاتی است که در حوزه فردی و رابطه انسان با خدا مطرح شده است از جمله:
۱ـ آیه ۱۱ سوره مبارکه نمل « ا لا من ظلم ثم بدل حسناً بعد سوء فانی غفور رحیم»
۲ـ در آیه ۵۴ سوره مبارکه انعام می فرماید :« انه من عمل منکم سوءا بجهاله ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحیم »
۳ـ در آیه دیگری می فرماید :« من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یستغفر الله یجدالله غفوراً رحیماً»( سوره مبارکه نساء ، آیه ۱۱۰)
۴- در آیه ۱۱۹ نمل می فرماید :«ثم ان ربک للذین عملوا السوء بجهاله ثم تابوا بعد ذلک و اصلحوا ان ربک من بعدها لغفور رحیم »
۵ـ در آیه دیگر می فرماید :« و الذان یا تیانها منکم فاذوهما فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما ان الله کان تواباً رحیماً»( سوره مبارکه نساء ، آیه ۱۶)
که در این آیات خداوند چنانچه اهل ایمان اقدام به گناهی نموده باشند که مستوجب عقوبت گردند و پس از آنکه از عمل زشت خود توبه نموده و پشیمان شده و بسوی پروردگار بازگشت نموده و اعمال صالحه به جا آورد و نورانیت روح خود را بازیافت پروردگار با صفت مغفرت و رحمت خود یادآوری نموده که گناه را از صفحات اعمال آنان محو و نادیده گرفته است و در اثر صفای روح مستوجب رحمت و رفعت مقام خواهد شد .
درتفسیر آیه دوم ایت الله مکارم می فرمایند« همچنین به رسول خدا فرمان می دهد که هیچ فرد باایمانی را از هر طبقه و نژادی که باشد و در هر شرایطی که باشد از خود نراند بلکه آغوش خودش را یکسان بر روی همه بگشاید حتی اگر گناهانشان زیاد باشد آنها را بپذیرد و اصلاح کند»( مکارم شیرازی ۶۶-۱۳۵۳، ۲۵۸)
توبه وقتی قبول می شود که از روی حقیقت واقع شده باشد زیرا کسی که به سوی خدا باز گشت نموده باشد و به وی پناه برد هرگز خود به پلیدی گناهی که از آن توبه کرده و خود را پاک ساخته است مجدداً آلوده نمی کند .
در آیه سوم خداوند اقدام به ترغیب گناهکاران نموده است که به خود ستم کرده اند و گناهانی مرتکب شده و یا به دیگران خیانت کرده اند . شایسته است که به خود آیند و به صحیفه تیره و تاریک روان خود بنگرند و چون وجدان آنان ننگین شد و شرمنده گردید در مقام ندامت و پشیمانی برآید و به آتش حسرت خود را شکنجه دهند تا خداوند از جرم و گناه آنان درگذرد و آنان را پاک و پاکیزه نماید ، چرا که هر معصیتی که انسان مرتکب شود با تبعاتی که دارد در نفس او اثر سوء باقی می گذارد و در نامه اعمالش نوشته می شود و بنده خدا می تواند آن اثر سوء را با توبه و استغفار از بین ببرد.( طباطبایی ۱۳۶۳، ۱۱۹)
ودر آیه چهارم عملاً باید خطا را جبران کرد و قسمتهایی از روح انسان یا جامعه که بر اثر گناه آسیب دیده است اصلاح و مرمت شود و در اثر استقرار حالت ندامت و پشیمانی اعمال دیگرش شایسته و صالح گردد تا عفو و رحمت الهی او را فرا بگیرد.
در آیه پنجم خداوند دستور می دهد که کسانیکه مرتکب تخلفی شده اند را سرزنش و مذمت کنید و اگر توبه کردند و عمل خود را اصلاح نمودند دست از سرزنش و مذمت ایشان بردارید .
در تفسیر این این آیه آیت الله مکارم میفرماید:« خداوند راه بازگشت را به سوی این خطاکاران گشوده است که در صورت توبه و اصلاح جامعه اسلامی آنان را با آغوش باز می پذیرد و یک عنصر طرد شده از اجتماع نخواهند بود و افرادی که توبه کرده اند دیگر در برابر گناهان سابق نباید مورد ملامت قرار گیرند در جایی که مجازات و حد شرعی باتوبه ساقط می شود بطریق اولی مردم باید از گذشته آنان چشم بپوشند وقتی درباره کسانیکه حد درباره آنها جاری می شود و سپس توبه می کنند جامعه اسلامی باید آنان را مشمول گذشت قرار دهد»( مکارم شیرازی پیشین، ۳۶۲ )
اگرچه از این نوع آیات در قرآن کریم فراوان است و نمایانگر این مطلب است که حیثیت لکه دار شده انسان توسط گناه و جرم باید به سرعت ترمیم شود و خداوند نمی خواهد که آبرو و شرافت کسی خدشه دار باقی بماند .
علاوه بر آیات فوق آیات دیگری نیز وجود دارند که در حوزه روابط اجتماعی و عمومی دربرگیرنده مفهوم اعاده حیثیت است که از یک طرف برای جبران و تدارک حیثیت از دست رفته اشخاص بی گناه و از سوی دیگر برای سقوط مجازات و محو آثار محکومیتهای کیفری گناهکاران و مجرمان در نظر گرفته شده است . از جمله در باب قذف قرآن کریم می فرماید :
«و الذین یرمون المحصنات و لم یاتوا باربعه شهداء فجلد و هم ثمانین جلده و لا تقبلوا لهم شهاده ابداً و اولئک هم الفاسقون الا الذین تابوا من بعد ذلک و اصلحوا فان الله غفور رحیم»(سوره مبارکه نور ، آیه ۴ و ۵)
در آیه « رمی » به معنای انداختن است ولی به عنوان استعاره نسبت دادن امری ناپسند به انسان نیز استعمال می شود که به آن قذف می گویند و از این آیه این چنین برمی آید که مراد از رمی نسبت دادن زنا به زن محصنه و عفیفه است در صورتیکه قاذف چهار شاهد ارائه نکند ابداً و به هیچ وجه شهادت او مسموع نیست چون به فسق گرفتار آمده است مگر آنکه توبه کند و اعمال خود را اصلاح نماید تا حکم به فسق و نپذیرفتن شهادت ابدی از او ساقط شود .
در این آیه برای اثبات جرم بزه دیده باید چهار شاهد با هم به عمل منافی عفت شهادت دهند و این سخت گیری در اثبات جرم در واقع به منظور حفظ عرض افراد مومن پیش بینی شده است تا کسی جرات تعرض به آبروی مومنین را نکند .
از جنبه حیثیت لکه دار شده مجرم و رسوایی که با داغ فسق بر او بوجود آمده است قرآن کریم توبه مجرم و قاذف را دلیل بر بازگشت حیثیت مجرم می داند و با تحصیل ملکه عدالت توسط توبه کاران شهادت مجرم توبه کرده پذیرفته می شود و از این طریق برای کسانیکه از عمل ارتکابی خود دست کشیده و از آن برمی گردند و با اجازه مجدد برای شهادت دادن اعاده حیثیت صورت می گیرد در آیه ۳۴ سوره مبارکه مائده درباره کسانیکه با خداوند و رسولش محاربه می کنند می فرماید :« انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فساداً ان تقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و فی الاخره عذاب عظیم الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم فاعلموا ان الله غفور رحیم»
در این آیه هم محاربه از جرم هایی است که در آن به حقوق افراد جامعه و امنیت آنها صدمه وارد می شود و در گستره حقوق اجتماعی و عمومی می گنجد . محاربه و فساد در زمین باعث اخلال در امنیت اجتماعی می شود و راه را برای طغیان به حقوق افراد باز می کند . اسلام برای این عمل شدت مجازات بیشتری به خرج داده است و از چهار نوع مجازات قتل ، تصلیب ، تبعید و تقطیع نام برده است و بر این موضوع تأکید شده است که این مجازاتها باعث فضیحت و رسوایی محاربان است که البته مختص به دنیا نمی باشد و در آخرت هم گریبان گیر آن است . ولی اسلام با یک دید وسیع محارب را که بوسیله مجازات به شدیدترین نحو از جامعه طرد می کند به دامان جامعه بازگشت پذیر می داند و توبه قبل از دستگیری را شرط اعاده حیثیت شخص محارب می باشد . علت اینکه خداوند پشیمانی این گناهکاران را می پذیرد و از تعقیب و کیفر آنان را مصون می نماید و به این وسیله خاطر آنان را تأمین داده است چرا که اگر توبه اینگونه جنایتکاران پذیرفته نشود این افراد ناگزیرند تا آخر عمر برای حفظ حیات به بیابانگردی ادامه دهند و گروهی را به هم دستی خود دعوت کنند.(الهمدانی ۱۳۸۰،۷ )
توبه قبل از گرفتاری را موجب مصون شدن ایشان از کیفر می باشد و با توبه کردن مجازات محارب از او برداشته می شود اما مجازات سارق یا غاصب یا قاتل معمولی را خواهد داشت و توبه تنها ساقط کننده حق الله است و نه حق الناس.( مکارم شیرازی پیشین، ۳۶۲ )
آیه دیگری که می تواند در این خصوص مورد توجه قرار گیرد آیه ۱۱۸ از سوره مبارکه توبه است که شأن نزول آن درباره غزوه تبوک است و می فرماید :
« و علی ثلاثه الذین خلفوا حتی اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت و ضاقت علیهم انفسهم و ظنوا ان لا ملجا من الله الیه ثم تاب علیهم لیتوبوا ان الله هو التواب الرحیم »
در این آیه سه نفر از مسلمانان که از شرکت در جنگ تبوک سرباز زدند و در مجازات آنان پیامبر از باب طرد ایشان وارد شد و با آنان سخن نگفت و از لحاظ اجتماعی هم طرد شدند تا آنجایی که آنقدر در مضیقه قرار گرفته اند که دریافتند جز خداوند هیچ پناهی ندارند و به این ترتیب خداوند به سمت ایشان بازگشت و رحمت و مغفرت خود را شامل حال آن سه تن گرداند و ایشان موفق به توبه شدند و سپس آیه توبه این گروه نازل شد و دوباره این سه تن به زندگی عادی خود بازگشتند . این آیه به طرز روشنی نشان دهنده مراحل اعاده حیثیت می باشد به این ترتیب که جرمی ارتکاب یافته و افراد مجرم به سزای عمل خود که طرد از جانب رسول خدا و جامعه اسلامی بود رسیدند و پس از آنکه توبه نمودند و از عمل خود شدیداً پشیمان شدند دوباره حیثیت لکه دار شده خود را ترمیم نموده و به دامان جامعه اسلامی بازگشتند.
خداوند در آیات ۱۱ تا ۲۱ سوره مبارکه نور با استفاده ازکلام و لحن زیبایی مساله هتک عرض و حیثیت مومنین را محکوم می کند . ابتدا با لحنی سنگین از افرادی که از مومنین در مقابل بهتان دفاع نکرده اند گله کرده و سپس با لحنی قاطع و محکم تر به اصل عمل این گروه خدشه وارد ساخته است و سپس به تهدید کسانی که اشاعه فحشا در میان مومنین را دوست دارند متوسل شده است . و در واقع همانطور که می دانیم اسلام اصل و پایه را به پیشگیری از جرم قرار می دهد و با بهره گرفتن از لحن تهدید کننده و بیان عقاب اعمال انسانها به نوعی شیوه تربیتی بازدارنده متوسل می شود پس در صورتی که در عمل جرم علی رغم اینگونه پیشگیریها ارتکاب می یابد راهکارهایی ارائه می دهد . با دقت در متن آیات درمی یابیم که لکه دار شدن حیثیت مومن و آثار مخرب آن از جمله نشر در جامعه و گرفتار کردن دیگر افراد جامعه انسانی است تا چه اندازه تقبیح شده است و بهتان زنندگان به چه میزان مورد غضب الهی هستند تا اینکه در آیه ۲۱ می فرماید :
« یا ایها الذین آمنوا لا تتبعوا خطوات الشیطان و من یتبع خطوات الشیطان فانه یامر بالفحشا و المنکر و لو لا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابدا و لکن الله یزکی من یشاء و الله سمیع علیم »
در خصوص این آیه فرموده اندکه:« از این آیه استفاده می شود که خداوند برای بندگان اموری را اراده می کند که برخلاف اراده شیطان است و شیطان انسان را به فحشا که کاری زشت است از نظر عرف و عقل و منکر عملی که در حکم شرع ناپسند است می باشد و گویند که مقصود از فحشا زنا است و منکر سایر قبایح و یا فحشا هر چیزی است که در نهایت افراط باشد و منکر آنچه نفوس منکر آن باشند و متنفر از آن باشند و راضی به وقوع آن نباشند»( کاشانی ۱۳۴۴، ۲۸۵ )
و همچنین در این آیه علت پاک شدن انسان از گناهان و انحرافات و آلودگیها را منوط به فضل و رحمت الهی می داند . و تا مجاهده و تعالی از جانب بندگان نباشد هدایت و موهبتی از ناحیه خداوند صورت نمی گیرد و آن کس که در این راه گام می نهد خداوند دستش را می گیرد و به سرمنزل مقصود می رساند زیرا تا پاکی از موانع و مفاسد و رذایل نباشد نمو و رشد امکان پذیر نخواهد بود.(مکارم پیشین، ۴۱۲)
اگر فضل و کرم خدا نباشد شما به توفیق توبه و یا تعیین حدی که کفاره گناه است و بخشایشی که در اثر توبه یا اجرای حد حاصل می شود و تا آخر عمر از دنس و افک و سایر گناهان پاک نمی شدید و خداوند هرکه را که بخواهد پاک می کند.(کاشانی پیشین ، ۲۸۵ ) لذا این امر منوط به مشیت خداوند است و مشیت او تنها به تزکیه کسی تعلق می گیرد که استعداد آن را داشته باشد و به زبان استعداد آن را درخواست کند و با اخلاص توبه نماید . و عملاً نشان دهد که واجد اوصاف یک عضو صالح و مفید جامعه شده و برای قبول توبه و نیل به اعاده حیثیت و شئون اجتماعی شایسته و سزاوار است .[۱۴]
ب) سنت
یکی از ادله استنباط احکام اسلامی سنت است که عبارت است از قول یا فعل ویا تقریر معصوم (ع)نقل وحکایت سنت را روایت حدیث و خبر گویند.(قمی بیتا ، ۴۰۹ و۴۹۵)و منظور از قول وفعل گفتار وکردار و منظور از تقریر سکوت و رفتار تایید آمیز معصوم نسبت به فعل یا عقیده ای که در حضور ایشان انجام یا مطرح شده است و آن را رد نکرده باشند .با بهره گرفتن از روایات و اخبار وارده از معصومین (ع)می توان به دیدگاه ها وچگونگی و روش های تربیتی و شیوه های بر خورد با مجرمان بطوریکه موجب اصلاح و نو سازی شخصیت آنان شود به گونه ای که مجددا اعمال و رفتار مجرمانه و ناپسند انجام ندهند آگاه شد وازآن در تدوین قوانین ومقررات استفاده کرد آنچه که در این مبحث مورد توجه قرار خواهد گرفت این است که چگونه پیشوایان ما با مجرمان برخورد داشته اند و و چه آموزه هایی در این رابطه به ما عرضه کرده اند .
۱- روایات
یکی ا ز منابع تفکر شیعی که برای ما در یافتن مبانی اعاده حیثیت کمک می کند روایات ائمه اطهار است که در خصوص موضوعات مختلف به دست ما رسیده است که می تواند در این زمینه راه گشا باشد .
*پاک شدن بعد از اقامه حد
در راستای تأیید این موضوع حدیثی در باب قذف بدین شرح است :
« … اسماعیل الهاشمی قال : سالت ابا عبدالله و ابا الحسن علیه السلام عن امره زنت فاتت بولد و اقرت عند امام المسلمین بانها زنت و ان ولدها تلک من الزنا فاقم علیها الحدو ان تلک الولد نشا حتی صارت رجلا فافتری علیه رجل هل یجلد من افتری علیه ؛ فقال : یجلد و لا یجلد فقلت کیف یجلد و لا یجلد ؛ فقال من قال له یا ولدالزنا لم یجلد و یعزر و هو دون الحد و من قال یا ابن الزانیه جلد الحد کاملا فقلت له : کیف صار جلد هکنا ؛ فقال انه اذا قال له : یا ولدالزنا کان قد صدق فیه و عزز علی تغیره له و قد اقیم علیها الحد . فان قال له یا من الزانیه : جلد تاما لفریته علیها بعد اظهار التوبه و اقامه الامام علیها الحد»(حر عاملی ۱۳۷۶، ۴۴۱ )
در این حدیث آمده است کسی سوال می کند راجع به زنی که زنا کرده بود و از زنا هم بچه دار شده بود و اقرار نیز نموده و حد در مورد او جاری شده بود سپس کسی به فرزند آن زن افترا می بندد آیا باید شلاق بخورد ؟ امام می فرمایند : هم شلاق می خورد هم نمی خورد زیرا اگر کسی پسر او را ولد زنا بخواند به دلیل صدق گفتارش نمی خورد ولی به دلیل سرزنش دوباره مادر پسر تعزیر خواهد شد«کل من خالف الشرع فعلیه حد او تعزیر » اگر پسر را یا ابن الزانیه بخواند حد قذف را خواهد خورد به طور کامل زیرا که این افترا است چون زن توبه کرده و امام نیز حد را بر او جاری نموده است و زن پاک شده است و بر اساس اصل بیان شده التائب من الذنب کمن لا ذنب له این سخن مرد افترا و کذب محسوب شده و به طور کامل حد قذف بر او جاری خواهد شد . این حدیث هم خود تصدیقی بر این است که حیثیت مجرم با توبه و اجرای حد اعاده شده و اسلام در صورت حصول شرایط اعاده حیثیت عمل مجرم را بلااثر تلقی می کند . این حدیث بیان کننده حمایت اسلام از مجرم و بازگرداندن او به جامعه است .
*پذیرش شهادت پس از توبه
از دیگر روایاتی که در این باب موجود است می توان به احادیث ذیل اشاره نمود :
« ابن سنان قال : سالت عن ابا عبدالله عن المحدود انا تاب اتقبل شهادته ؛فقال اذا تاب توبته ان یرجع مما قال و یکذب نفسه عند الامام و عند المسلمین فانا فعل فان علی الامام ان یقبل شهاده تلک»( پیشین، ۳۸۳)
« الکنانی قال : سالت ابا عبدالله عن القاذف انا اکذب نفسه و تاب اتقبل شهاده ؛ قال : نعم »
دانلود منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله بررسی تطبیقی اعاده حیثیت در حقوق کیفری ایران، لبنان و فرانسه- فایل ۶