بطل السلم و المعارک، سیا نِ، بتدبیره الحصیف المقدمُ
هم قهرمان جنگهاست و هم با عقل و تدبیر و دور اندیشی قهرمان صلح است.
جَدَدَ الملک من علی آل عبا س، وکم عاهلٍ و ملک تهدم.
دولت عباسیان را زنده گردانید پس از آن که بسیاری از پادشاهان و دولتهای آنان از میان رفت.
کم ترامت علیه احداث أعداء شداد و حزمه یَتَبَسَّمُ
چه بسیار حوادث سختی از دشمنان برای او پیش آمده در حالیکه حزم و اندیشه او لبخند می زده است (فکر او ثابت بوده است)
و تجنیّ علیه اُمتی عدو فإذا الموت- بعد ما مات- یهزمُ
با قصاوت ترین دشمنان بر او هجوم آوردند پس ناگهان مرگ- بعد از آنکه مرده شکست می خورد.
و اذا با بنه المرجی المفدی یحمل التاجَ فی إباء تجهُم.
و فرزند مورد امید و انتظار او بعد از او تاج پدر را با غرور و تکبر بر سر می گذارد.
و اذا عالم العروبه و ثا ب وفی و بإسمه الیوم أقسَمُ!
و جهان عرب بعد از او خیز برداشت و امروز به اسم او سوگند می خورند
اَیُّها الشعبُ یا سلیل الاولی سا دوا، و مازال مجدُهُم یتنسِمُ.
ای ملت و ای سلسله ای که از قبل سروری یافت و هنوز بزرگی آنان جریان دارد.
نحن فی مصر نسمعُ اللوعه الکبر ی لبغدا و النواحَ المنغَمُ
ما در مصر آن درد بزرگ بغداد را حس می کنیم و ناله های مصیبت دیدگان را می شنویم.
ذاک شعر الحیاه من روحک الحی و إنْ کان فی رثاء ماتمِ
این شعر زنده حیات خود را از روح زندگی تو گرفته اگرچه در دفن رثاء سروده شده است.
نفخَ الروح فی فوادک مِن قل بٍ کبیرٍ علی رضاک تحطم
این شعر به قلب تو روحی را دید که از قلبی بزرگ و متلاشی شده از غم تو نشأت گرفته است.
مات فی قمه الجبال، کماعا شَ مثالاً فی التسامی و معلم.
او در قله ی گوهها وفات یافت همانگونه که در زندگی نمونه و نشانه ی بزرگی بود.
کالشهید الذی تکفل بالرا یه فی الغرو وفوق حص میمً.
چون شهیدی که پرچمدار جنگ در بالای قله ای بلند باشد.
یخطف النصر بالدهاء و یمضی طائراً جارحاً اذاالنسُر هُوّم
پیروزی را با هوشمندی می رباید و چون پرنده ای تیز چنگال می گذرد آن زمانی که کرکس در خواب است
إن بکاه العراق أو أجفل النهر هو وسیف بغمده یتضرم
اگر عراق بر او گریه کرده باشد یا اینکه رودخانه خشک شده باشد و شمشیر در غلافش به گریه بیافتد.
فالأنین الأنین أصداءُهُ شتی عمیمُ و قل خطب یعمَّم
ناله و فغان برای او شکلها و جلوه های گوناگون دارد اما همگانی و عمومیت و کم است مصیبتی که فراگیر باشد.
و قلیلٌ من سادَ فی الناس لِلنّا سِ، و من علمِ الوری تَعَلَّم
و تعداد کمی از مردم برای خدمت به مردم سروری می یابند و از دانش مردم می آموزد.
و قلیلٌ من عاش فی الشعب لِلشعب زعیماً بعبئه و یألم
و تعدادی کسانی هستند که در میان مردم برای مردم زندگی می کنند و رهبری آنان در سختی ها و مصیبتها هستند.
ذاک شعری من ثار نفسی التی ثا رت و نادَتُ فکدتُ لا أتکلَّم
این شعر شعله ایست از آتش درونم به غلیان آمده و بر من سنگینی می کند تا آنجا که نمی توانم سخن بگویم.
هُو نفسی، فتیسرُ فی موکب الغا زی و عاد کالکمی الملثم
و آن وجود من است که پناه جنگجویان حرکت می کند در حالی که همان آن جنگجوی نقابدار شده است[۱۴۱]
طبیعت و زن در شعر ابو شادی
«استاد ابراهیم المصری می گوید که رابطه محکم بین زن و طبیعت همانی است که دکتر ابو شادی را شیفته ی آن دو می سازد پس شعر نرم او را همانگونه که شعر انقلابی او را می یابیم به خوبی درک می کنیم.
در ص ۴۱ از مختارات وحی العام اینگونه می سراید:
بلغ التخیلُ منک غایه سولهِ و کذا الحقیقه فی الخیال تضوع
خیال و تخیّل در تو به نهایت خودش رسیده است، آری چنین است که حقیقت در خیال منتشر می شود.
هَلْ کان لدُنیا سواکِ رجاوًها أو کان غیرُ جمالکِ الینبوع؟
آیا برای دنیا غیر از تو آرزویی هست یا اینکه از زیبایی تو سرچشمه ی دیگری هست؟
بنتُ «الطبیعه» أنتِ آیه فنها فعلی روائک فنها المطبوع
زمانی :
نظرات کسانی همچون جرجانی را در مورد ام الکتاب که به معنی عقل اول است بیان کرده است ، وخود میگوید که اُمُّ الکتاب تعبیری قرآنی است که در چند آیه ذکر شده است.به معنای لغوی آن پرداخته ومیگوید:«امّ به معنی اصل وریشهی هرچیزی است. از این رو اُمُّ الکتاب به معنی اصل و ریشهی کتاب آفرینش است.»(زمانی،۱۳۷۸:۱۳۵)
استعلامی:
بحر معنی را علم کلی و جامع الهی (ام الکتاب)دانسته است و بیان میکند که «کلمات مثل ظرف است و معنی آنها مثل آب،خداوند که «بحرمعنی»است،علم کلی وجامع الهی(ام الکتاب) نزد اوست و همه دانستنی ها را از او باید آموخت و برای معرفت بر اسرار و حقایق عالم به او باید پیوست.»(استعلامی،۱۳۸۷:۳۰۵)
گولپینارلی:
« با تشبیه حرف به ظرف، و معنی به آب میخواهد این نکته را بیان کند که معنی با حرف یا به عبارت دیگر با کلمه بیان میشود. همانطور که ظرف برای آب ضروری است، حروف نیز برای بیان معنی ضرورت دارد. مصراع « بحر معنی عندهام الکتاب» به آیهی ۱۳ سورهی رعد اشاره میکند که اصل کتاب آفرینش مشیت اوست.» ( گولپینارلی، ۱۳۸۴:۱۲۲)
نظر اجمالی:
چنانکه استعلامیگفته است منظور از اُمُّ الکتاب علم کلی و جامع الهی است ونظر دیگر شارحان قابل تأمل است و نزدیک به این مضمون میتوان به ابیات زیر اشاره کرد:
برگها چون نامهها بر وی نبشته خط سبز | شرح آن خطها بجو از عندهام الکتاب (دیوان کبیر، بیت۸۹۵) |
و همچنین در دفتر چهارم در جواب دهری که منکر الوهیت است این گونه میگوید:
خود مگیر این معجز چون آفتاب | صد زبان بین نام اواُمَّ الکتاب (مثنوی،۲۸۷۶/۴) |
۳۸) بحر تلخ و بحرشیرین در جهان | درمیانشان بَرزَخٌ لا یبغِیان |
(بیت ۲۹۸)
انقروی:
عقیده دارد که منظور از بحر تلخ،کسانی است که در ازل کافر ومنافق بوده است.و مقصود از بحر شیرین اشخاصی است که در ازل مؤمن و موافق بودهاند و میگوید:«اگرچهاین دو گروه به حسب ظاهر با یکدیگرمختلط میشوند،ولیکن من حیث المعنی با هم مخالفت میورزند.زیرا که آن برزخ معنوی مانع اختلاط این دو با یکدیگر میگردد و مراد از برزخ معنوی، در این جا خاصیت ذاتی و استعداد ازلی هریک از این دو گروه مذکور میباشد.»(انقروی،۱۳۸۰:۱۴۹)
نیکلسون:
بیت را برگرفته ازآیات۱۹و۲۰سورهی “رحمن” دانسته است و مراد از این دو دریا را در این دنیا صالح وطالح یا به قول قبول مولانا اهل نار و خلد و مراد از برزخ را خصایل و قابلیتهای از ازل مقدّر شدهی آن ها،که ایشان را در معنا جدا از هم نگاه میدارد دانسته.»(نیکلسون،۱۳۸۴:۶۴)
فروزانفر:
نظرات فرقهها ومفسّرین گوناگون را در بحر تلخ و شیرین بیان کرده و میگوید که«عامّهی مفسرّین آن را به دریای شور و شیرین و دریایی در آسمان ودریایی در زمین و خلیج پارس و بحر الرّوم و دریای محیط و دریاهای دیگر وشیعه به علی وفاطمه و برزخ را به حضرت رسول اکرم(ص)و…صوفیه به کفر وایمان و قلب و نفس و خوف و رجا و قبض و بسط و انس و هیبت تأویل کردهاند و مقصود مولانا به احتمال قوی نفاق و اخلاص یا کفر و ایمان و یا اخلاق نیک و اوصاف زشت است.» ( فروزانفر، ۱۳۸۲:۱۳۷)
زمانی:
منظور از دریای تلخ را کنایه از کافران، و دریای شیرین را کنایه از مؤمنان گرفته است.واین گونه بیان میکند:«گرچه مومن و کافر بر حسب ظاهر در کنار هم حشر و نشر میکنند ولی بر حسب باطن از هم جدا هستند و ان سد و برزخی کهایشان را از یکدیگر جدا میکند حقیقت ذات آن هاست .»(زمانی،۱۳۷۸:۱۳۵)
استعلامی:
بیان میکند که منظور مولانا با توجه به ابیات قبل «انسان تا راهی به خدا ندارد دریای تلخ و شور است و چون راهی به خدا یافت، دریای شیرین است و هر چند صورت ظاهر این دو دریا آبگون است امّا در میان آنها حدّ فاصلی است که به حریم یکدیگر پای نمیگذارند و هر یک در راه خود است و قدرت خداوند این دو دریای نیکی و بدی را در کنار هم و به ظاهر درآمیخته با هم نگه داشته است .»(استعلامی،۱۳۸۷:۳۰۶)
گولپینارلی :
عقیده دارد که مولانا از این دو دریا ،حقّ و باطن ،خیر وشرّ و قهر و ایمان و کفر را قصد کرده است.»(گولپینارلی ،۱۳۸۴ :۱۲۲)
۴۵)هرچه در چشم ملک ناخنه بود ناخن قهر تو عیان برداشت
چشم ملک: اضافه استعاری
ناخنه: به فتح نون، مرضی است از امراض چشم و آن گوشتی باشد که در گوشه چشم به هم می رسد و به تدریج تمام چشم را می گیرد. گویند از نگاه کردن به ستاره سهیل، آن کوفت برطرف می شود و آنچه در چشم آدمی به هم می رسد، اگرعلاج نکنند زیاده گردد و آنچه در چشم اسب و استر به هم رسد، اگر در ساعت بزند هلاک سازد (برهان).
ناخن قهر: اضافه تشبیهی (و یا استعاری)
بین ناخن و ناخنه جناس زاید (مذیل) وجود دارد.
معنی بیت: ناخن قهر و سلطه تو کشور را چنان سامان داد که در چشم این ملک هرچه مرض و ناخنه بود، به عیان از میان رفت و کشور به سلامت و راحت دیده گشود.
۴۶)خاتمت مهرهای گردون را از دو عالم یگان یگان برداشت
خاتم: ۱-انگشتری ۲-مهر، نگین (معین)
مهر: خاتم، انگشتری، نگین انگشتری (معین)
مهرهای گردون: استعاره از سیارات و ثوابت (هفت سیاره)
بین خاتم و مهر ایهام تناسب و تناسب وجود دارد.
معنی بیت: نگین انگشتری تو که مهر توست، مهرهای گردون (سیارات و ثوابت) را یکی یکی از اعتبار انداخت و منسوخ کرد.
۴۷)چون برانی سوار گوید عقل روستم راه سیستان برداشت
در بیت تشخیص وجود دارد.
معنی بیت: وقتی تو سوار اسب می شوی و اسب را می رانی، عقل می انگارد که رستم است که سوار بر رخش، راهی سیستان می شود.
۴۸)چون بگیری پیاله گوید بزم آب بین کاتش روان برداشت
در این بیت نیز تشخیص وجود دارد.
آتش روان: کنایه از شراب
معنی بیت: وقتی پیاله می را در بزم به دست می گیری، بزم به سخن درمی آید و می گوید آب را بنگر که شراب را برداشت.
۴۹)زین سخن، طبع خوش حدیث مجیر حدث از شعر باستان برداشت
خوش حدیث: خوش سخن و شیرین گفتار
حدث: امری که تازه واقع شده، نو (معین)
حدث از چیزی برداشتن: کنایه از اعتبار انداختن و مبتذل کردن آن چیز
بین حدیث و حدث، جناس زاید (وسط) وجود دارد.
بین سخن و حدیث تناسب وجود دارد.
معنی بیت: طبع خوش سخن و شیرین گفتار مجیر از این سخن، که شیرین و نغز و دل انگیز بود، شعرهای شیرین باستانی را از اعتبار انداخت.
۵۰)وقت مدحت ز گنج خاطر من مایه صد گنج شایگان برداشت
مدحت: ستایش
مایه: سرمایه
گنج خاطر: اضافه تشبیهی
گنج شایگان: گنج بزرگ و در خور شاهان و گویند گنج باد آورده است که یکی از گنجهای خسرو پرویز بوده است. (فرهنگنامه شعری)
معنی بیت: در اثنای مدح و ثنا، ای قزل ارسلان، از گنج خاطر من، صد خزانه شاهانه و در خور شاه جوشید یعنی از خاطر و طبع خویش برای سرودن این مدحیه بسیار مایه گذاشتم یا اینکه طبع من در مدح تو خیلی گل کرد و گنج آن غنی تر شد.
۵۱)شه ستایی چو من نداند کرد هر که او شه ره بیان برداشت
نداند: نتواند
شه ره: شاهراه، بزرگراه
شه ره بیان: اضافه تشبیهی
بین شه و شه جناس تام و نیز بین شه و شهره جناس زاید وجود دارد.
معنی بیت: کسی که او رهرو شاهراه بیان است، یعنی کار شعرسرایی پیشه کرده است، نمی تواند همچون من از عهده ستودن شاه برآید.
۵۲)چه دعا گویمت که عالم پیر نقص از این دولت جوان برداشت
عالم پیر: جهان سالخورده و کهن
در مصرع اول استفهام انکاری وجود دارد.
معنی بیت: چه نیازی به دعای من است که جهان سالخورده و کهن ، نقصان این دولت جوان را برطرف کرده است.
۵۳)جاودان زی که هر کس از عدلت لذت عمر جاودان برداشت
این بیت، بیت شریطهی قصیده است که شاعر سخن خود را با دعای ممدوح و آرزوی جاودانگی او به پایان می برد.
معنی بیت: تا ابد زنده باش و زندگی جاودانه داشته باش، ای پادشاهی که هر کسی از عدالت تو سهمی برداشت و با آن لذت عمر جاودانه را چشید.
منابع قصیده ۱۷
۱-مدرس رضوی، محمدتقی، دیوان انوری، جلد اول و جلد دوم، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۷۲، صص ۱۱۴۳ و ۲۹۴.
۲-کزازی، میرجلال الدین، گزارش دشواریهای دیوان خاقانی، نشر مرکز، چاپ اول، تهران ۱۳۷۸، ص ۲۸۷.
۳-سجادی، سید ضیاء الدین، گزیده اشعار خاقانی شروانی، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپخانه زر، چاپ اول، تهران ۱۳۵۱، صص ۲۶۸ و ۷۴.
۴-سجادی، سید ضیاء الدین، شاعر صبح، انتشارات سخن، چاپخانه حیدری، چاپ سوم، پائیز ۱۳۷۴، صص۵۴ و ۲۸۴.
وزن قصیده:
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلان
Durbin-Watson
۶۹۰/۱
در بررسی معنی دار بودن مدل با توجه به این که مقدار احتمال آماره F از ۰۵/۰ کوچکتر می باشد (۰۰۰/۰) با اطمینان ۹۵% معنی دار بودن کل مدل تایید می شود. ضریب تعیین مدل نیز گویای آن است که ۳۷/۴۵ درصد از تغییرات در متغیر وابسته توسط متغیرهای مستقل وارد شده در مدل تبیین می گردد.
در بررسی مفروضات آماری مربوط به مدل، نتایج آزمون جارکیو- برا حاکی از این است که باقیمانده های حاصل از برآورد مدل تحقیق در سطح اطمینان ۹۵% از توزیع نرمال برخوردار نیست بطوری که احتمال مربوط به این آزمون کوچکتر از ۰۵/۰ می باشد. (۰۰۸۸/۰) در این ارتباط با توجه به تعداد بالای مشاهدات و قضیه حد مرکزی میتوان از نرمال نبودن توزیع باقیمانده های مدل چشم پوشی کرد. ضمن این که بررسی توزیع باقمیانده های مدل (نمودار ۳-۴) حاکی از این است که توزیع باقیمانده ها بسیار نزدیک به توزیع نرمال می باشد.
نمودار۳-۴: توزیع باقیمانده های مدل(۱)
در ارتباط با آزمون استقلال باقیمانده ها نیز، مقدار آماره دوربین-واتسن مابین عدد ۵/۱ و ۵/۲ می باشد (۶۹۰/۱) از این رو استقلال باقیمانده ها پذیرفته می شود.
برای آزمون همسانی واریانس باقیمانده ها نیز از آماره بروش -پاگان استفاده شده است. با توجه به نتایج این آزمون و P-Value آماره F (0340/0) که کمتر از ۰۵/۰ می باشد، فرضیه صفر مبنی بر همسانی واریانس باقیمانده ها در سطح اطمینان ۹۵% رد شده و گویای ناهمسانی واریانس باقیمانده ها است.
تفسیر نتایج حاصل از آزمون فرضیه اول تحقیق
فرضیه اول: شرکتهای اکتشافی بیشتر از شرکتهای مقاومتی به اتخاذ محافظه کاری در حسابداری تمایل دارند.
با توجه نتایج ارائه شده در جدول ۴-۵ برآورد مدل، از آنجایی احتمال آماره t برای ضریب متغیر STRT کوچکتر از ۰۵/۰ بوده (۰۱۱۴/۰) و ضریب آن منفی می باشد (۰۳۳۶/۰-). بنابراین مغایر با فرضیه تدوین شده می توان گفت شرکتهای مقاومتی بیشتر از شرکتهای اکتشافی به اتخاذ محافظه کاری در حسابداری تمایل دارند. از این رو فرضیه اول تحقیق در سطح اطمینان ۹۵ درصد رد میشود.
۴-۳-۲) نتایج آزمون فرضیه دوم تحقیق
هدف از آزمون فرضیه دوم تحقیق بررسی این موضوع می باشد که آیا شرکتهای مقاومتی بیشتر از شرکتهای اکتشافی تمایل به مدیریت سود دارند یا خیر؟
این فرضیه با بهره گرفتن از مدل زیر بصورت داده های پانل برآورد می شود و در صورتی که ضریب منفی و در سطح اطمینان ۹۵% معنی دار باشد فرضیه دوم مورد تأیید قرار خواهد گرفت.
׀DACCRit׀ = ά۰ + ά۱STRTit + ά۲LN_ASSETSit + ά۳F_LEVit + ά۴G_SALESit + ά۶CFOit + ά۷LOSSit + εit
برای این که بتوان مشخص نمود که آیا استفاده از روش داده های پانل در برآورد مدل مورد نظر کارآمد خواهد بود یا نه، از آزمون چاو یا F لیمر استفاده می شود. در این آزمون فرضیه بیانگر یکسان بودن عرض از مبداء ها بوده و در صورت رد آن استفاده از روش داده های پانل پذیرفته شده و می توان از روش داده های پانل استفاده کرد. نتایج حاصل از این آزمون در جدول ۴-۶ ارائه شده است.
جدول ۴-۶: نتایج انتخاب الگو برای برآورد مدل (۲) تحقیق
نوع آزمون
آماره آزمون
مقدار آماره آزمون
درجه آزادی
P-Value
آزمون F لیمر
۰۵۰/۳
(۷۱۵/۱۴۴)
و همچنین بیت های زیر به ایثار اشاره دارند:
بر هَدف، تیرِ مُراد خود نشاند
کرد ایثار آنچه گرد، آورده بود
گرد هستی را، بکلّی بر فشاند
سُوخت هر چ آن آرزو را پرده بود
(همان، ۳۱۴)
۳-۷٫ رضا
رضا از شروط اصلی بندگی و سلوک است و مراتب متعدد دارد، عارف و سالک، در مقام تحصیل رضا در همه احوال هرچه را که خداوند برایش مقرر فرماید، موافق طبعش است و جز ذات حق چیزی را به حساب نمی آورد.
رضا نامی است برای توقف صادق و راستین، در هر حال در مقامی که بنده ایستاده است یعنی توقف بر مراد و خواستۀ خدای متعال، در حالی که بنده در مقام رضا، اختیار خود را رها کرده و در اختیار حق تعالی مستهلک ساخته و رضا، فنای اراده حق تعالی است. رضا را سه درجه است: درجه نخست آن رضای به ربوبیت خدای متعالی است و این قطب آسیا سنگ اسلام است یعنی همان گونه که سنگ آسیا را محوری است که برگرد آن می چرخد، اسلام را نیز محوری است و این محور رضای به ربوبیت بی همتای خدا است و آن با سه شرط درست می شود: اول انسان عشق و محبت خالصانه را به خدای متعال داشته باشد دوم آنکه تنها او را شایسته تعظیم بداند و سوم آنکه خدای متعال نزد بنده سزاوار طاعت و فرمانبرداری باشد. درجه دوم رضای از خدای عزوجل آن است که بنده در هر چه خدای عزوجل بدان حکم کرده و مقدر ساخته راضی و خشنود باشد در درجه سوم بنده برای خود نه خشمی می بیند و نه خشنودی، و به گونهیی محو در خداوند باشد که از خودش هیچ رضا و سخطی نمی بیند بلکه اراده او فرع و فانی بر اراده حق تعالی است (خواجه انصاری، ۱۳۷۹: ۱۱۴ – ۱۱۷ ). و در حقیقت تمثل عینی «وَ ما تَشآونَ اِلّا اَنْ یَشآءَ اللهُ » ( انسان(۷۶)، ۳۰ )؛ ( و شما چیزی را نمی خواهید مگر اینکه که خدا بخواهد) می شوند.
در مصباح الهدایه چنین آمده است که: «رضا عبارت است از رفع کرامت و استحلای مرارت احکام قضا و قدر و از این تفسیر محقق شود که مقام رضا بعد از عبور از منزل توکل باشد؛ چه لازم نیست با یقین سابقه قسمت و توکیل قسام، کرامت موجود نباشد و مرارت احکام در مذاق حلاوت نماید … ذوالنون الرحمه الله در تعریف رضا گفته است: الرضا سرور القلب بمرالقضاء. و حارث محاسبی گفته است الرضا سکون القلب تحت جریان الحکم » ( کاشانی، ۱۳۸۹: ۵۶۳ و۵۶۴ ).«و” راضی” فانی کرده است اراده خود را در اراده حق و از برای خود ختیاری نکند: چنانچه از بعض اهل سلوک پرسیدند:ما ترید؟ قال ارید ان لا ارید مطلوب او مقام “رضا بود"…هر چه حق تعالی کند موجب خشنودی و رضایت است»(امام خمینی، ۱۳۸۲: ۲۱۷، ۲۱۸).
عرفا تنها در پی تحصیل رضایت پروردگار هستند و در عرصه زندگی به مقدرات الهی راضی و خشنودند. امام حسین علیه السلام در خطبه ای که در مکه قبل از حرکت خواندند، بیان داشتند: «رِضَا الله رِضانا اَهلَ البَیتِ» (لهوف، ۱۳۷۵: ۹۰)آنچه خدای متعال می پسندد، همان مورد رضایت ما اهل بیت است.
در نگاه هر دو شاعر اگر امام و اصحابش مبتلا به مصیبتی می شدند در نظر آنان از بزرگترین عطایای الهی بود و برای رضای خالق آن را پذیرا بودند. و در همه احوال، هر چه را که خدا برایشان مقرر فرمود موافق طبع آنها بود.
از مباحث مهمی که بیانگر رضایت امام حسین بر شهادت است مکاشفه ی روحانی است که پیامبر را در خواب می بیند که به او می فرماید: «اخرج الی العراق فان الله تعالی شاء ان یراک قتیلا… تقد شاء الله ان یراهن سبایا: از مدینه به سوی عراق حرکت کن؛ چرا که معشیت خدای متعال به این تعلق گرفته است که تو را در راه خود شهید و کشته مشاهده کند…خدای متعال اراده فرموده است که خاندان تورا هم در راه خود اسیر ببیند»(مجلسی ج۴۴، ۳۶۴ به نقل از طیب، ۱۳۸۷: ۳۹ و ۴۰) عمان سامانی این روحیۀشهادت طلبی و رضایتمندی را با بهره گیری از کلام امام حسین (ع) در ابیات زیر اینگونه ترسیم کرده است:
سرخوشم، کان شهریار مَهوشان
عاشقان خویش بیند سُرخ رو
غرق خون اُفتاده بر بالای خاک
جان به کف بگرفته از بهر نیاز
کی به مقتل پا نهد دامن کشان
خون روان از چشمشان مانند جو
سُوده بر خاک مذلّت، روی پاک
چشمشان در اشتیاق دوست، باز
(عمان، ۲۹۵)
شاعر از حق تعالی به عنوان شهریار مهوشان یاد می کند و از زبان امام (ع) می گوید از این شاد و خوشحالم که حق تعالی با جلوه و تجلی های خود به قتلگاه قدم مینهد و عاشقان خود را غرق خون افتاده روی خاک در حالی که چشمشان بر اشتیاق دیدار محبوب باز است و جان خود را به کف دست گرفته اند، مشاهده می کند.
در مثنوی خطبه حضرت سید الشهدا علیه السّلام در شب عاشورا، نیّر نیز به مکاشفۀ پیامبر در رویای صادقانۀ امام که پیشتر ذکر شد اشاره می کند و با ارائه چنین تصویری مقام رضا را بیان میدارد: