کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


آخرین مطالب


 



۵-به جای اینکه به سادگی حرف های دیگران را باور کنند، باید گفتن «چرا» و برای به دست آوردن دلیل برای سوال خود، تعلیم ببینند. آن ها باید بیاموزند این کار را در یک حالت ماهرانه ای انجام دهند.

۶-صحبت کردن ‌در مورد خود، افرادی که عدم توانایی در رفتار توام با جرئت‏ورزی دارند، اغلب عزت نفس پایینی دارند و تجارب آن ها و این احساس که حوصله ی دیگران از صحبت با آن ها سر می رود. آن ها نیاز دارند که آموزش ببینند و ‌در مورد خودشان و تجربه‏هایشان با یک حالت جالبی صحبت کنند.

۷-پاداش دادن به دیگران هنگامی که از او تعریف می‏ کنند، بارها هنگامی که شخصی از یک فرد فاقد جرئت‏ورزی تعریف می ‏کند، آن فرد تعریف را انکار می ‏کند و آن را مسخره می کند. چنین افرادی نیاز دارند که بیاموزند در مقابل تعریف هایی که از آنان می شود، یک جمله ی ساده «متشکرم» را که به طور مناسبی ارئه می شود، بیان کنند. انکار کردن باعث بی احترامی به فرد مقابل و ناراحتی وی می شود.

۸-امتناع از تاکیید عقاید دیگران به منظور عادت کردن به بحث و جدل با آن ها، به نظر می‌رسد که بسیاری از مردم دوست دارند با افرادی که فاقد جرئت‏ورزی هستند، بحث و جدل کنند و آن را به عنوان یک بازی ساده تلقی می‏ کنند. ‌بنابرین‏، این افراد نیاز دارند که آموزش ببینند، در پایان مکالمه‏های خود اظهار نظری کنند، مثلا « من مطمئنم در این مورد می‌توانیم یک زمان دیگر بحث کنند، در حال حاضر من نمی توانم افکارم را تغییر دهم، فکر می‏کنم تو هم همینطور باشی».

۹-برقرا کردن تماس چشمی با دیگران و نگاه کردن به چشمان طرف مقابل، یکی از اساسی ترین مهارت های رفتارهای جرات ورزانه است.

۱۰-پاسخ ضد ترس، افراد اغلب نیاز دارند که تشویق شوند و آموزش ببینند کارهایی را انجام دهند که ترس و اضطراب را در آن ها بر می انگیزاند. ‌بنابرین‏، آن ها می‌توانند بر ترس خود غلبه کرده و زندگی راحت و خوشایندی داشته باشند که این شکلی از رویارویی با واقعیت است. ( به نقل از بهروزی، ۱۳۸۴)

رفتار جرات‏مندانه و سازگاری اجتماعی

سازگاری اجتماعی عبارت است از مکانیزم هایی که توسط آن ها، فرد توانایی تعلق به گروه را پیدا می‌کند. به عبارت دیگر مجموعه واکنش هایی که توسط آن ها فرد ساختار و رفتار خود را برای پاسخی موزون به شرایط جدید و فعالیت هایی که این شرایط از او طلب می ‏کند، تغییر دهد سازگاری اجتماعی نامیده می شود و ‌بنابرین‏ هر عاملی که این پاسخ گویی را دچار مشکل کند زمینه ای است برای ناسازگاری فرد در محیط جدید، اماپرخاشگری به رفتاری اطالق می‏ شود که هدفش اعمال صدمه و رنج باشد به بیان دیگر رفتاری که قصد صدمه رساندن جسمانی یا زبانی به فرد دیگر یا نابود کردن دارایی افراد می‌باشد.

رفتار پرخاشگرانه پیوسته از معضلاتی است که جهان بشری با آنان روبه روست و در حقیقت آنقدر شیوع پرخاشگری و خشونت در جوامع بشری زیاد است که غیرممکن به نظر می‌رسد. پرخاشگری واکنشی است که هدف آن رفع مانع و حذف عامل تهدید است. عکس العمل های پرخاشگرانه و نارضایتی وقتی بروز می ‏کند که فرد را از موفقیتی که خشنودش می‌سازد دور سازیم و یا چیز مطلوبی را که انتظارش را می‏کشد از او بازداریم (خدیوی زند، ۱۳۷۴).

پرخاشگری وسیله‏ای رفتاری است در جهت رسیدن به هدفی؛ در جهت آسیب رساندن به دیگران. پرخاشگری، یک کشش و یا یک گرایش در فرد است که به صورت زدن و کشتن و ویران کردن را نشان می‌دهد. امری که فرد به عنوان عکس العمل از خود بروز می‌دهد و به گونه ای است که باید گفت مناسب عمل یا رفتار طرف مقابل نیست(درویش، ۱۳۸۶).

موضوع اصلی این است که آیا باید پرخاشگری را بر اساس پیامدهای قابل دیدن آن تعریف کنیم که بر اساس مقاصد شخصی که آن را نشان می‌دهد گروهی پرخاشگری را رفتاری می‏ دانند که به دیگران آسیب می رساند یا بالقوه می‌تواند آسیب برساند پرخاشگری ممکن است بدنی باشد مثل : زدن، لگد زدن، گاز گرفتن، و یا لفظی مثل: فریاد زدن، رنجاندن، یا به صورت تجاوز به حقوق دیگران، چیزی را به زور گرفتن. نقطه قوت این تعریف این است که شامل بسیاری از رفتارهایی است که ممکن است به طور معمول پرخاشگری تلقی نشود (خدیوی زند، ۱۳۷۴).

پژوهش های مختلف نشان داده‌اند که افراد پرخاشگر راه حل های کم تری برای وضعیت دشوار اتخاذ می‌کنند و راه حل هایشان نسبت به افراد غیرپرخاشگر کم اثر است (دلوتی[۱۴۳]،۱۹۸۱). یکی از دلایلی که افراد پرخاشگر معمولا پرخاشگرانه تر پاسخ می‌دهند و راه حل هایشان برای موقعیت تعارض آمیز کمتر می‌باشد این است که، افراد پرخاشگر راه حل های توأم با ابرازوجود را به صورت منفی تر ارزش گذاری می‌کنند (دادجی[۱۴۴] و همکاران، ۱۹۸۵) متغییر دیگر ابرازوجود می‌باشد که متغییرهای قبلی به نوعی مربوط می شود. چگونگی برخورد با دیگران در محل کار، منزل یا در مکان های عمومی می‌تواند عامل مهمی در ایجاد فشار روانی باشد. روابط ضعیف ممکن است به روابط ناسالم منجر شود و روابط ناسالم نیز احتمالا موجب افزایش فشار روانی می شود. هسته مرکزی ارتباط میان فردی سالم و درست، جرئت و جسارت است. افرادی که کم جرئت هستند، مشکلات عدیده ای برای خود می آفرینند.

واژه “ابراز وجود” عملا برای بیان و ابراز همه نوع احساسات، من جمله اضطراب، به کار برده می شود. تجربه نشان داده است که چنین ابرازی به منع اضطراب می‌ انجامد. آموزش ابراز وجود تکنیکی است که برای رفع اضطراب های حادث از روابط اجتماعی متقابل افراد به کار برده می شود.

در این شیوه درمانگر با آموزش تمرینات رفتاری به مراجع امکان می‌دهد تا مطالب و عقاید خویش را قاطعانه ابراز کند و یا اعمال دلخواه خویش را انجام دهد و نیز از او خواسته می شود تا خارج از جلسه آن ها را عملی کند. این تکنیک فرد را قادر می‌کند که محیط را به طریق بهتر و مثبت تری زیر نفوذ و کنترل بگیرد و مانع اضطراب‏های بی دلیل خویش شود.آموزش ابرازوجود رویکردی است رفتاری، که حمایت وسیعی به دست آورده و مخصوصا برای افرادی که مشکلاتی در ابرازوجود در موقعیت های بین فردی دارند، ارزشمند است. آموزش ابرازوجود اغلب در فضایی گروهی به کار گرفته می شود و تأکید دارد که به مراجعان بیاموزد تا بدون اینکه حقوق دیگران را زیر پا بگذارند، از حق خود دفاع کنند. رفتار ابرازآمیز شامل ابراز احساسات به شیوه مستقیم، صادقانه و مناسب است. این شیوه به معنای دفاع از حق خود در زمانی است که فرد احساس می ‏کند دیگران از او سوء استفاده می‌کنند. این شیوه همچنین به معنای درخواست‏ها و نیازهای فرد به دیگران است، بدون درنظر گرفتن این که آیا دیگران در برآوردن آن نیازها کمکی خواهند کرد یا ‌در مورد خودشان احساس خوبی دارند نه. افرادی که یاد گرفته‏اند که وجود خود را ابراز کنند، معمولا ‌در مورد خودشان احساس خوبی دارند و تشخیص داده ‏اند که “روی پای خود ایستاده اند”، بدون این که دیگران را مورد تحقیر یا انتقاد قرار دهند، در نتیجه عزت نفس آن ها افزایش می‌یابد (یعقوبی، ۱۳۷۷).

آموزش های مهارت های جرات‏ورزی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-29] [ 11:09:00 ق.ظ ]




بدیهی است که بخش زیادی از زندگی بزرگسالان صرف کار می شود و به نظر می‌رسد که فعالیت کاری از نظر سلامت روانی شخص،فعالیتی مهم به شمار می رود و حتی برای بسیاری از مردم عامل رضایت از زندگی می‌باشد. کار صرف نظر از تامین مالی می‌تواند برخی از نیازهای اساسی نظیر تحرک روانی و بدنی تماس اجتماعی،احساس خود ارزشی، اعتماد و توانمندی را ارضا کند با این وجود می‌تواند منبع نارضایتی تبدیل شود و شخص را در جهت فرسودگی شغلی سوق دهد (بختیاری،۱۳۸۷)

فشارهای روانی و آثار آن در سازمان ها،در دهه اخیر مورد توجه بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته است با افزایش شدت و مداومت فشار روانی،پدیده روانی جدیدی تحت عنوان فرسودگی شغلی به وقوع می­پیوندد.فشار روانی شدید ناشی از ماهیت،نوع یا وضعیت نامناسب کار به پیدایش حالتی در کارکنان منجر می شود که فرسودگی شغلی نام دارد(زارعیان ،۱۳۸۵).

در این وضعیت فرد اهمیت معنای خود را در کار از دست می‌دهد،دائم خسته است،پرخاشگری دارد،بد گمان،منفی باف،بدبین و عصبانی است و هم چنین فرد دچار فرسودگی شغلی به زودی تمامی همکاران خود را مبتلا می‌کند (طلایی ودیگران ،۱۳۸۶).

فرسودگی شغلی نه تنها موجب بروز آسیب های جدی جسمی و روانی در افراد می شود،بلکه با افزایش میزان غیبت،کاهش انرژی و بازده کاری به افت کاری نیز می‌ انجامد. تحقیقات نشان داده است که اثرات فیزیولوژیکی فرسودگی شغلی برفرد عبارتند از: بی نظمی ضربان قلب،افت فشار خون،کاهش عملکردکلیوی، فراموشی، ضعف و حتی سکته قلبی می‌باشد. سایر نشانه های جسمی عبارتند از خستگی،کاهش یا افزایش وزن، بی اشتهایی سردرد و بی خوابی (فیلیان ،۱۳۷۱).

به طوری که سازمان بهداشت جهانی (۱۹۸۷)اعلام ‌کرده‌است که نصف جمعیت کارمندی از شغل خود ناراضی هستند ۹۰در صد آنان معتقدند شغلشان در جهت اهداف زندگی آن ها نیست و ۷۵٪کسانی هستند که به دلیل عدم رضایت شغل و عدم توانایی به دنبال کمک های روان شناسی می‌باشند. با افزایش مطالعات در زمینه فرسودگی شغلی پیشرفت های زیادی در این زمینه به دست آمده است و تعداد زیادی از این مطالعات اهمیت این عارضه را در رابطه با تولید و اثر بخشی شغلی،کارگریزی،علل بیماری ها و آسیب شناسی روانی و نیز ارتباطات نا مناسب اجتماعی و خانوادگی را نشان داده‌اند .

‌فریدون برگر[۵] و همکاران(۲۰۰۱)معتقدند که فرسودگی شغلی یک مفهوم سه بعدی است که بعد مرکزی و آشکار آن فرسودگی هیجانی است. وقتی افراد ‌در مورد فرسودگی شغلی خود سخن می‌گویند بیشتر به بعد خستگی تأکید دارند در شرایطی که بین ارائه دهنده خدمت وگیرنده آن فاصله ایجاد شود به آن مسخ شخصیت می‌گویند که بعد دوم فرسودگی شغلی است. بعد فقدان موفقیت فردی بعد سوم فرسودگی شغلی است که در شرایط فرسودگی کاهش می‌یابد.(فیلیان ،۱۳۷۱)

در مشاغلی مانند شغل معلمی که فرد شاغل ارتباط تنگاتنگی با گیرندگان خدمت دارند،فشارهای زیادی به شخص ارائه کننده خدمت وارد می شود و از این رو شخص را دچار فرسودگی شغلی می ـ نماید.عامل دیگری که به عنوان یک فاکتور تعیین کننده در فرسودگی شغلی است تفاوت‌های فردی مانند ویژگی های شخصیتی فرد است(وحدانی ودیگران ،۱۳۹۱).

وجود فرسودگی شغلی در مربیان و دست اندر کاران تعلیم و تربیت عوارض نامطلوبی در دانش آموزان، شخصیت و پیشرفت آنان بر جایی می‌گذارد،بی شک می توان ادعا نمود که جامعه ای می‌تواند به توسعه پایدار دست یابد که مردم آن جامعه،سالم و آموزش دیده،خلاق و مسئولیت پذیر و آگاه باشند.

بی شک پرورش این مردم آگاه و مسئولیت پذیر برعهده نظام آموزش و پرورش است.امروزه آموزش و پرورش بیشتر به صورت رسمی و سازمان یافته در سطح گسترده جریان دارد که با رشد اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی، توسعه علمی،صنعتی و اقتصادی بسیار مرتبط است با چنین اهمیت و ارزشی که برای آموزش و معلم در جامعه تصور می شود، سرمایه گذاری در جهت تربیت و تامین این رکن مهم، سودمندترین سرمایه گذاری ها است و در این میان، بهبود کیفیت آموزش در نظام آموزشی،سلامت روانی معلمان و تاثیر آن برنحوه رفتار، تدریس ‌و کارایی معلم و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، موضوعی است که بیشتر متخصصان آموزش وپرورش بر اهمیت آن تأکید دارند .

در نهایت بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی با فرسودگی شغلی اطلاعات مناسبی رادر جهت برنامه ـ ریزی و مدیریت پیشگیری در احتمال بروز فرسودگی شغلی در بدو استخدام یا حین کار فراهم می ـ آورد.

۱-۲ بیان مسئله:

شخصیت نقش تعیین کننده ای بر رفتار مشهود و آشکار فرد دارد. آلپورت شخصیت را سازمان پویایی نظام های روانی – فیزیولوژیکی درون فرد تعریف می‌کند،که سازگاری منحصر به فرد او نسبت به جهان را تعیین می کند. در دهه های اخیر توجه به استرس شغلی و مطالعه آن گسترش روز افزونی یافته است.از جمله دلایل آن تاثیر استرس شغلی در بروز بیماری‌های روان تنی مانند فشار خون،مشکلات گوارشی و هم چنین شیوع استرس شغلی در سطح وسیع جامعه است و اگر در مراحل اولیه آن شناخته شود به راحتی قابل درمان است.در مشاغلی مانند شغل معلمی که فرد شاغل ارتباط تنگانگی با گیرندگان خدمت دارند، فشارهای زیادی به شخص ارائه دهنده خدمت وارد می شود و از این رو شخص را دچار فرسودگی شغلی می کند. به طور کلی با افزایش مطالعات،اهمیت این عارضه را در رابطه با تولید و اثر بخشی شغلی،کارگریزی،علل بیماری ها و آسیب شناسی روانی و نیز ارتباطات نا مناسب اجتماعی و خانوادگی را نشان داده‌اند(شمالی اسکویی،۱۳۸۴).

نظام آموزشی هر کشوری وابسته به معلمان محبوب و حرفه ای است تا با تربیت نسل آینده و سازنده کشور بپردازند .‌بنابرین‏ به وجود آوردن رضایتمندی شغلی در معلمان و جلوگیری از فرسودگی شغلی ایشان یک تعهد سازمانی است که می توان با تقویت رضایت شغلی و افزایش فرسودگی شغلی به تمام جامعه خدمت کرد. لذا محقق در این پژوهش به دنبال پاسخ ‌به این سوال کلی است که چه رابطه ای بین ابعاد شخصیت و فرسودگی شغلی معلمان زن شهر سامن وجود دارد ؟تا با پاسخ ‌به این سوال،نظر برنامه ریزان نظام تعلیم و تربیت را به ابعاد شخصیت به عنوان یک متغییر در جذب و استخدام معلمان ابتدایی و هم چنین بهبود عملکرد شغلی آن ها و نیز کم نمودن آثار فرسودگی شغلی معلمان جلب کند. بنا بر آنچه ذکر گردید مسئله اصلی تحقیق، بررسی ارتباط بین ابعاد شخصیت و فرسودگی شغلی معلمان زن دوره ابتدایی منطقه سامن می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:09:00 ق.ظ ]




قضازدایی از قاچاق نیز برای نخستین بار در این قانون اتفاق افتاد. ماده ۵ این قانون مقرر داشته: «مأمورین وصول عایدات می ­توانند با تصویب رییس ایالتی یا ولایتی با کسیکه مرتکب قاچاق شده ارفاق نموده و از او قبول کنند که جریمه و عین مال موضوع قاچاق یا در صورت نبودن عین مال قیمت آن را پرداخته و از تعقیب جزایی در محاکم عدلیه معاف شود مشروط بر اینکه اولا این ارفاق بیش از یک مرتبه نسبت به یک نفر به عمل نیاید و ثانیاًً مرتکب به علت قاچاق سابقه محکومیت نداشته باشد، به اداره گمرک نیزاختیار ارفاق داده می شود و عمل به آن اختیار مشروط به دو شرط فوق الذکر نخواهد بود. وصول مبلغی که موافق این ماده تعهد پرداخت آن شده بامأمورینی است که مطابق نظامنامه مخصوص از طرف وزارت مالیه معین می­شوند. مأمورین فوق می‌توانند موافق اصول محاکمات حقوقی راجع به اجراء احکام محاکم مبلغ تعهد شده را به حیطه وصول درآورند ولو اینکه مرتکبین مطابق قوانین تابع محاکم اختصاصی باشند». سیاست دیگری که در این قانون برای مقابله با قاچاق اتخاذ شده و گذر زمان اهمیت آن را آشکارتر نمود ، وضع ماده ۱۶ می‌باشد. بر اساس این ماده، مأمورینی که وظیفه کشف قاچاق دارند یا برای تعقیب و مجازات مرتکبین قاچاق مأموریت‌ دارند لیکن خود مرتکب قاچاق شوند یا در ارتکاب ماده ٩ با شرکای مرتکبین قاچاق همان معامله ای خواهد شد که به موجب این قانون با خود مرتکب می شود ولی جزاء نقدی اشخاصی که ١۵ بامرتکب معاونت نمایند نصف جزای نقدی مرتکب اصلی است و حبس آن ها از سه ماه تا یک سال خواهد بود.

۴- ماده واحده قانون واگذاری انحصار تجارت خارجی مملکت به دولت مصوب ۶ اسفند ماه۱۳۰۹ شمسی: ‌بر اساس آن مقرر گردید که از تاریخ تصویب این قانون ،تجارت خارجی ایران در انحصار دولت بوده و حق وارد کردن و صادر کردن کلیه محصولات طبیعی وصنعتی و تعیین موقتی و یا دائمی میزان واردات و صادرات مزبوره به دولت واگذار می شود و دولت می‌تواند تا تصمیم متمم این قانون ،از ورود مالاالتجاره خارجی به خاک ایران جلوگیری نماید. اگرچه در این قانون ،درباره قاچاق قاعده ای وضع نشده لیکن چون مبنایی برای قانون گذاری های بعد راجع به قاچاق کالا می‌باشد، برای آگاهی خوانندگان ذکر گردید.

۵- قانون راجع به جلوگیری از قاچاق اجناس ممنوع الورود مصوب۳۱ خرداد ماه ۱۳۱۱ شمسی: در ماده یک این قانون، اداره کل تجارت مکلف گردید از اجناس خارجی ممنوع الورودی که از طرف دولت معین خواهد شد صورتی تهیه کرده و اعلان نماید و اشخاصی که اجناس ممنوعه مذکوره در اعلان را برای فروش تجارتی موجود داشته باشند، مکلف گردیدند که اولاً صورت اجناس مذبور را منتهی در ظرف دو ماه از تاریخ انتشار اعلان درهر محل به اداره کل تجارت در مرکز و در ایالات و ولایات به نماینده آن اداره تسلیم نموده رسید دریافت دارند ثانیاًً از تاریخ اعلان مذکور تا انقضای سال ۱۳۱۱ در آخر هرماه صورت فروش آن ماه را نیز به اداره کل تجارت و یا نمایندگان آن اداره تسلیم نمایند. بعد از انقضای سال ۱۳۱۱ اجناس ممنوعه که به فروش نرفته باید در ظرف یک ماه به مراکز فروش که در هر محل از طرف دولت تعیین خواهد شد تحویل گردد تا تحت نظارت دولت و صاحبان اجناس به قیمتی که دولت معین می کند به فروش برسد والا مستندا به کالاهای مذبور در حکم قاچاق بوده و به نفع دولت ضبط می‌گردد.در ماده سوم اقداماتی ۱۶ ماده۲ – ماده دوم – اجناس مذکور در ماده اول که برای فروش تجارتی موجود باشد و در ظرف دوماه از تاریخ انتشار اعلان صورت آن ها به اداره کل ١۶ ماه پس ازانقضای مدت مزبوره به مراکز فروش دولتی تحویل نگردیده باشد در حکم قاچاق بوده و به نفع دولت ضبط می شود. تجارت یانمایندگان آن ادارھتحویل نشده باشد و همچنین اجناسی که صورت آن داده شده ولی تا آخر اسفند ١٣١١ به فروش نرسیده و در ظرف یک جرم انگاری شده که بعدا در قانون امور گمرکی برخی از آن ها قاچاق وبرخی تخلف گمرکی تلقی در ماده چهارم ،شاهد سیاستی مؤثر برای پیشگیری از جرایم و تخلفات گمرکی و با ۱۷ شده اند. سخت گیری نسبت به معاونینی هستیم که به دلیل مباشرت مداوم در انجام تشریفات گمرکی اشخاص دیگر و آشنایی به خلأهای قانونی و شیوه ­های دور زدن مقررات و موانست با مامورین گمرکی، زمینه ساز و مرتکب عمده تخلفات و جرایم گمرکی هستند و آن تحمیل مجازات مرتکب سیاست تشویق ۱۸ اصلی به معاونی است که از معرفی صاحب اصلی کالا خودداری می‌کند. مامورین برای کشف قاچاق در ازای پرداخت جایزه در این قانون نیز البته بسیار پر رنگ تر پیش سیاست افتراقی در خصوص جرایم گمرکی با قابل اجرای موقت دانستن احکام ۱۹پیش­بینی شده است. غیر قطعی در ماده هفتم نمایان است. ‌بر اساس این ماده «حکم محکمه دایر به اخذ جریمه در مواردی که به موجب قوانین مربوطه به انحصار تجارت خارجی و این قانون مصرح می‌باشد قابل اجرای موقت است و در صورتی که جریمه دهنده تبرئه شد جریمه مأخوذه و اموال ضبط شده به او مسترد می‌گردد».

– هر کس مرتکب یکی از اقدامات ذیل بشود به جزای نقدی از پانصد تا ده هزار ریال و یا به حبس تأدیبی از یک ماه تا یک سال محکوم خواهد ١٧ شد به علاوه مرتکب برای دو سال از حق اخذ جواز ورود محروم خواهد بود.

١) اخذ تصدیق صدور برای مال التجارهای که از مملکت صادر نشده است.

٢) اخذ تصدیق صدور به مبلغی بیشتر از آنچه مال التجاره صادر شده است به وسیله تبانی یا مأمورین گمرک یا مقومین.

٣) مخفی کردن اجناس ممنوع­الصدور یا ممنوع الورود در میان اجناس مجاز جز در مواردی که قوانین مخصوص مجازات بیشتری معین کرده باشدکه در آن صورت مرتکب مطابق همان قوانین مجازات می شود – اجناس ممنوعه مشمول این قسمت ضبط می شود.

۴) خارج کردن مال التجاره ورودی از گمرک به داخل مملکت که قیمت آن بیش از مبلغ مذکور در جواز ورود باشد به وسیله تبانی با مأمورین گمرک یا مقومین در این مورد معادل مبلغ اضافی از مالالتجاره ضبط می شود.

ه) صادر یا وارد کردن جنسی به اسم جنس دیگر.

تبصره – در صورتی که عملیات مذکوره در قسمت ١ و ٢ مشمول ماده ١۶ قانون متمم قانون انحصار تجارت خارجی مصوب ٢٠/۱۲/ ١٣٠٩ باشد مرتکب به مجازات مقرره در ماده مذبور خواهد رسید.

١۵- اشخاصی که به عنوان نمایندگی از طرف واردکننده یا صادرکننده مباشر ورود یا صدور اجناس می­شوند باید در اظهارنامه که به گمرک می­ دهند سمت خود را تصریح و وارد کننده یا صادرکننده حقیقی را معرفی کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:09:00 ق.ظ ]




درآمدهای مالیاتی در ایران، از ۲/۸۲ میلیارد ریال در سال ۱۳۵۰ به ۲۳۹۰۰۰ میلیارد ریال در سال ۱۳۸۷ افزایش‌یافته است. علل مهم این افزایش، افزایش درآمدهای نفتی و به تبع آن افزایش درآمدهای مالیاتی است. در واقع می‌توان گفت که افزایش درآمدهای مالیاتی با افزایش درامدهای نفتی رابطه مستقیمی دارد.

با وجود افزایش درآمدهای مالیاتی در سال‌های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷، کماکان این درآمدها در مقایسه با درآمدهای نفتی در دوره فوق­الذکر ناچیز بود. در سال ۱۳۵۷ به دلیل اعتصاب‌های فلج‌کننده و سراسری در کشور و پیروزی انقلاب اسلامی و به تبع آن کاهش صادرات نفت و فشار تحریم­های نفتی، سهم درآمدهای نفتی در مقایسه با کل درآمدهای عمومی کشور، نسبت به سال پیش از آن، کاهش قابل‌توجه ۲/۱۵ درصدی را داشت. به همین علت سهم درآمدهای مالیاتی نسبت به کل درآمدهای عمومی دولت در مقایسه با سال ۱۳۵۶ افزایش ۵/۶ درصدی را داشت. در سال ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ به دلیل شروع جنگ تحمیلی، با توجه به وضع معیشتی مردم، میزان کل درآمدهای مالیاتی کاهش یافت. در بیشتر سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۴، هرچند درآمدهای مالیاتی از رقم مصوب در بودجه کمتر بوده، با این حال به جز در سال‌های ۱۳۶۵ و ۱۳۶۷، روند افزایشی داشته است. تغییر نرخ­های مالیاتی از سال ۱۳۶۶ به بعد و افزایش کار آیی دستگاه وصول‌کننده مالیات، از مهم‌ترین علل افزایش درآمدهای مالیاتی در آن سال­ها بود. با این وجود، درصد درآمدهای مالیاتی در کل درآمدهای عمومی دولت، به دلیل نوسان در قیمت نفت و در حجم صادرات آن، روند یکنواخت و مشخصی نداشته است.

افزایش قیمت نفت در سال ۱۳۵۳ موجب شد که به دیگر درآمدهای دولت توجه کمتری شود حتی در دوره­هایی که قیمت نفت کاهش قابل توجهی داشته، دولت کمتر به درآمدهای مالیاتی توجه نموده و سعی ‌کرده‌است منابع مورد نیاز خود را از طریق استقراض از بانک مرکزی تأمین کند. ضمناً اتکا بیش از حد به درآمدهای نفتی و وجود نوسانات بهای نفت در بازارهای جهانی، بی­ثباتی کل درآمدهای دولت را در پی داشته است. وابستگی کشور به درآمدهای حاصل از فروش نفت و گاز تا حدی است که درآمدهای مالیاتی نیز به طور غیرمستقیم متأثر از جریان درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت گردیده است. از طرف دیگر افزایش واردات، افزایش مالیات بر واردات و درآمدهای مالیاتی غیرمستقیم را فراهم ‌می‌آورد (عنایتی،۱۳۹۰). این در حالی است که تا پایان قانون برنامه چهارم توسعه سهم درآمدهای نفتی در تأمین هزینه­ های جاری باید به عدد صفر می­رسید؛ ‌بنابرین‏ اتخاذ سیاست راهبردی مالیات محور در کشور ضروری است. در جدول ۲-۲ که از برنامه راهبردی سازمان امور مالیاتی ۹۳-۸۹ استخراج شده است، جایگاه مالیات در بودجه سنوات اخیر ایران و عملکرد سازمان امور مالیاتی قابل مشاهده است.

جدول ۲-۲ جایگاه مالیات در بودجه سنوات اخیر ایران و عملکرد سازمان امور مالیاتی

سال

عملکرد

(میلیارد ریال)

رشد وصولی

(به درصد)

برنامه چهارم

مصوب بودجه

نسبت عملکرد به برنامه (به درصد)

نسبت عملکرد به مصوب (به درصد)

۱۳۸۴

۱۳۴۵۷۴

۴/۵۹

۱۱۷۸۳۱

۱۳۰۱۶۰

۱۱۴

۱۰۳

۱۳۸۵

۱۵۱۶۲۱

۷/۱۲

۱۵۰۳۹۸

۱۷۷۶۱۷

۱۰۱

۸۵

۱۳۸۶

۱۹۱۸۱۵

۵/۲۶

۱۸۲۵۲۲

۱۹۷۲۹۵

۱۰۵

۹۷

۱۳۸۷

۲۳۹۷۴۱

۲۵

۲۱۸۵۵۹

۲۱۷۱۵۵

۱۱۰

۱۱۰

۱۳۸۸

۲۸۲۱۵۷

۷/۱۷

۲۶۲۶۳۱

۳۰۰۶۰۲

۱۰۷

۹۴

(معاونت برنامه‌ریزی و فن­آوری اطلاعات، ۱۳۸۹)

با توجه به جدول ۲-۲، نمودار ۲-۳ و ۲-۴ روشن است که درآمدهای مالیاتی در سال‌های اخیر افزایش‌یافته و در بیشتر موارد مبلغ مالیات وصولی از مبلغ برنامه چهارم بیشتر بوده اما نسبت به مصوب بودجه شده پایین تر بوده است.

مصوب بودجه برنامه چهارم عملکرد وصولی

(معاونت برنامه‌ریزی و فن­آوری اطلاعات، ۱۳۸۹)

نمودار ۲-۴- درصد تحقق درآمدهای مالیاتی نسبت به برنامه و بودجه طی سال‌های ۸۴ الی ۸۸

(معاونت برنامه‌ریزی و فن­آوری اطلاعات، ۱۳۸۹)

یکی از شاخص­ های مهم برای شناخت نقش مهم درآمدهای مالیاتی، نسبت کل درامد مالیاتی به تولید ناخالص داخلی در هر سال است به طوری که بالا بودن شاخص حاکی از کار آیی سیستم مالیاتی است. حداکثر و حداقل این شاخص برای گروه کشورهای مختلف که در جدول ۲-۴ و ۲-۵ نشان داده‌شده به ترتیب ۲۸ و ۱۹ درصد است. این شاخص برای ایران در سال ۲۰۰۶ ۵۳/۷ درصد است. پایین بودن این رقم در کشور می ­تواند از عواملی چون محدود بودن پایه­ های مالیاتی کشور، فرار مالیاتی گسترده و از همه مهم‌تر ناکارآمدی نظام مالیاتی نشأت گرفته باشد.

کوچک بودن این شاخص موجب ناکارآمدی سیاست‌های مالیاتی در کشور نیز می­گردد زیرا وقتی حجم درآمدهای مالیاتی در اقتصاد یک کشور پایین باشد، سیاست‌های انبساطی و انقباضی مالی که از طریق مالیات‌ها اعمال می­شوند، تأثیر ناچیزی بر اقتصاد خواهند داشت.

همان گونه که به روشنی در جدول ۲-۵ (کتاب سالانه آمارهای مالی دولتی ۲۰۰۶) مشخص است، پایین­ترین نسبت مالیات به GDP در میان کشورهای مختلف جهان متعلق به ایران است که حتی از کشورهای در حال توسعه آفریقا مانند کنگو، مورتیپس و کشورهایی مانند مالدیو و مغولستان و همین طور کشورهای نیم­کره غربی نیز بیش از ۱۰ درصد پایین­تر است.

جدول ۲-۵ – سهم مالیات‌ها از منابع تأمین بودجه و GDP کشورهای مختلف و ایران

ردیف

گروه کشورها

نسبت مالیات به GDP (به درصد)

نسبت درآمد مالیاتی به کل درآمدها (به درصد)

نسبت مالیات‌های مستقیم به کل مالیات‌ها (به درصد)

۱

کشورهای صنعتی

۱۳/۲۵

۶۴/۹۱

۳۵/۵۹

۲

منطقه اروپا

۰۲/۲۸

۲۵/۹۲

۶۷/۲۸

۳

کشورهای در حال توسعه و آفریقا

۰۹/۱۹

۰۸/۸۰

۱۵/۳۵

۴

کشورهای اروپایی بدون کشورهای صنعتی

۴۸/۲۲

۸۸/۸۷

۳۴/۱/۱۰

۵

نیم‌کره غربی

۹۴/۱۹

۳۴/۸۴

۲۵/۲۴

۶

ایران

۵۳/۷

۴۰

۶۶

جدول ۲-۶- گروه کشورهای جدول ۲-۵

ردیف
گروه کشورها
نام کشورها

۱

کشورهای صنعتی

آمریکا، کانادا، ژاپن، نیوزیلند، استرالیا

۲

منطقه اروپا

اتریش، بلژیک، فنلاند، انگلیس، سوئیس، سوئد، هلند، پرتغال، اسپانیا، دانمارک، آلمان، فرانسه، ایتالیا، ایرلند، یونان، لوکزامبورگ، ایسلند، نروژ، سن­مارینو

۳

کشورهای اروپایی بدون کشورهای صنعتی

ارمنستان، بلغارستان، کرواسی، جمهوری چک، گرجستان، قزاقستان، بلاروس، اوکراین، رومانی، لیتوانی، مالتا، مجارستان، مولداوی، لهستان، اسلوونی، روسیه، ناتویا، قبرس

۴

کشورهای در حال توسعه و آفریقا

جمهوری کنگو، مورتیپس، شیلی، لوتو، بوتان، آفریقای جنوبی، چین، مالزی، تایلند، سنگاپور، ویتنام، مغولستان، مالدیو

۵

نیم‌کره غربی

آرژانتین، بارباروس، بولیوی، شیلی، کلمبیا، کاستاریکا، السالوادور، جاماییکا، پرو.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:09:00 ق.ظ ]




Fonagy, P., & Target, M. (2008). Theoretical models of psychodynamic psychotherapy. In Gabbard, G. (Ed.) Textbook of psychotherapeutic treatments in psychiatry (pp. 3–۴۲). Arlington, VA: American Psychiatric Publishing, Inc.

Gabbard, G. O. (2008). Psychodynamic psychiatry in clinical practice (4th ed.) Washington, DC: American Psychiatric Publishing.

Gallagher-Thompson, D., & Steffen, A. M. (1994). Comparative Effects of cognitive-behavioral and brief psychodynamic psychotherapies for depressed family caregivers. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 62(3), 543-549.

Guindon, M. H. (2010). Self-esteem Across the lifespan. Routledge, New York.

Hagerty MR, Cummins RA, Ferriss AL, et al.(2001) Quality of life index for national policy :review and agenda for research. social indicator research ;55: 1-7.

Heckhausen, J., Wrosch, C., & Fleeson, W. (2001). Developmental regulation before and after a developmental deadline: the sample case of biological clock for childbearing. Psychology and Aging, 16, 400-413.

Herbert, G. L., McCormack,V. K. & Callahan, J. L. (2010). An investigation of the object relations theory of depression. Psychoanalytic Psychology, 27(2), 219–۲۳۴٫

Janson, K. J. (2006). Serial: The constant midlife crisis. Serial Review, 32, 35-39.

Kahneman, D., Diener, E., & Schwarz, N. (Eds.). (1999). Well-being: The foundation of hedonic psychology. New York: Russell Sage.

Katschnig, H. (1997). How useful is the concept of quality of life in psychiatry? In: H. Katschnig, H. Freeman, & N. Sartorius (Eds.), Quality of life in mental disorders (pp. 3–۱۶). Chichester, UK: Wiley.

Kernberg, O. (1992). Aggression in Personality Disorders and Perversion. New Haven: Yale University Press.

Kernbrg, O. (2004). Contemporary controversies in psychoanalytic theory and techniques and their applications. Yale university press. New Haven: Yale University Press.

King A. et. al.( 2006) . Positive Affect and the Experience of Meaning in Life, Journal of Personality and Social Psychology, Vol. 90, No. 1,. 179- 196.

King, C. R., and Hinds, P. S. (2003). Quality of life from nursing and patient perspective. theory , research, practice .Boston :john and Bartlett.

Kohut, H. (1971). The Analysis of the Self. New York: International Universities Press.

Lachman, M. E. (2004). Development in midlife. Annual Review of Psychology, 55, 305–۳۳۱٫

Leichsenring, F., Rabung, S., & Leibing, E. (2004). The efficacy of short-term psychodynamic psychotherapy in specific psychiatric disorders: a meta-analysis. Archives of General Psychiatry, 61, 1208-1216.

Lenacy, Michael Van. (2003). Quality of life and the anxiety disorders.Journal of Anxiety Disorder 17.(2003) .405-426. Hamilton Health Sciences Corporation .Hamilton .Ont .Canada

Levinson, D. (1996). The seasons of a woman`s life. New York: Knopf.

Markus, H., & Nurius, P.(1986). Possible selves. American Psychologist, 41, 954- 969.

McAdams, D. P., & de st. Aubin, E. (1992). A theory of generativity and its assessment through self-report, behavioral acts, and narrative themes in autobiography. Journal of Personality and Social Psychology, 62, 1003- 1015.

Moen, P., & Wethington, E. (1999). Midlife development in a life course context. San Diego: Acacemic Press.

Myers, D. G. (2000). The funds، friends، and faith of happy people. American Psychologist, 55, 56-67.

Pamela n .prince,Christopher R .prince ,(2001).Clinical Psychology Review ,vol .21,NO .7,pp.1005-1036. subjective quality of life in the evaluation of persistent mental illness.Brockville. psychiatric Hospital ,Brockville,ontario,Canada.

Person, E., Cooper, A., & Gabbard, G. (2005). Textbook of psychoanalysis. Washington: American Psychiatric Publishing, Inc.

Robins, R. W., & Trzesniewski, K. H. (2005). Self-esteem development across the lifespan. Current Directions in Psychological Science, 14, 158–۱۶۲٫

Robins, R. W., Trzesniewski, K. H., Tracy, J. L., Gosling, S. D., & Potter, J. (2002). Global self-esteem across the life span. Psychology and Aging, 17, 423–۴۳۴٫

Rutan, J. S., Stone, W. N., & Shay, J. J. (2007). Psychodynamic Group Psychotherapy. New York: The Guilford Press.

Ryff, C. D, Keyes, C. l. & Shomtkin D. (2002). Optimal well-being :Empirical Encounter of two traditional. Journal of Personality and social psychology. 62 (6). 1007-1022.

Ryff, C.D. & Singer, B. (1998). The contours of positive human health. Psychological Inquiry, 9, 1- 28.

Shedler, J., Western, D. (2004). Refining personality disorder diagnosis: Integrating science and practice. American Journal of Psychiatry, 161, 1350- 1365.

Sik Hung ,Ping kwong kam,Raymond w (2005) people living in ageing building :Their quality of life and Sense of belonging .Journal of Environmental Psychology 25(2005) 347- 360.

Smith, J. D. (2008). A leap across a basic fault: brief supportive dynamic therapy. Psychodynamic practice. 14, 421-39.

Soderhamn O, Lindencrona C, Gustavsson SM.(2001). Attitudes toward older people among nursing students and registered nurses in Sweden. Nurse Education Today;21(3):225-9.

Stadter, M. (2009). Object Relations Brief Therapy: the therapeutic relationship in short- term work. (2nd ed). Maryland: Roman and Littlefield.Bonanno, G.A.(2007).Loss, trauma, and human Resilence. American Psychologist.59:20-28.

Trzesniewski, K. H., Donnellan, M. B., & Robins, R. W. (2003). Stability of self-esteem across the life span. Journal of Personality and Social Psychology, 84, 205–۲۲۰٫

Trzesniewski, K. H., Donnellan, M. B., Moffitt, T. E., Robins, R. W., Poulton, R., & Caspi, A. (2006). Low self-esteem during adolescence predicts poor health, criminal behavior, and limited economic prospects during adulthood. Developmental Psychology, 42, 381–۳۹۰٫

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:09:00 ق.ظ ]