قیود امنیتی سیستم تحت تاثیرخروج تجهیزات سیستم برای تعمیر و نگهداری میباشند. مشخص کردن دقیق روز و ساعت شروع تعمیر و نگهداری هر تجهیزی نیاز به دقت بالایی دارد. بنابراین پخش بار سیستم قدرت با توجه به زمانبندی تعمیر و نگهداری و پیش بینی بار شبکه باید انجام پذیرد. این نوع مطالعه زمانبندی تعمیر و نگهداری به نام تعمیر و نگهداری کوتاهمدت شناخته می شود [۴].
۱-۵- تجدید ساختار[۲۸] سیستم قدرت و ایجاد بازار برق[۲۹]
شرکتهای برق به مدت چندین دهه به صورت انحصاری[۳۰] عمل میکردند. این شرکتهای انحصاری، کنترل کامل فروش برق را در محدوده خود در اختیار داشتند و هیچ شرکت دیگری در این محدوده با آنها رقابت نداشت. کنترل تجارت برق در مراحل تولید، انتقال و توزیع صورت میگرفت. شکل (۱-۱) نشاندهنده ساختار انحصاری میباشد. در چنین ساختاری، یک شرکت برق [۱۰]:
-
- مالکیت بیشتر واحدهای تولیدی و تجهیزات انتقال موجود در محدوده جغرافیایی خود را بر عهده دارد و مسئول کنترل آنها میباشد.
-
- انحصار فروش انرژی الکتریکی در محدوده جغرافیایی خود را در اختیار دارد.
-
- وظیفهی تامین انرژی الکتریکی مشترکین بر عهده آن میباشد.
-
- دارای مالکیت عمومی[۳۱] میباشد که هدف آن کسب سود نمی باشد و تعرفههای آن توسط سازمانهای نظارتی وضع میشوند.
شکل ۱-۱: سیستم قدرت انحصاری (الف) با ساختار عمودی[۳۲]، (ب) با ساختار مطابق قانون تنظیم مقررات شرکتهای عمومی برق[۳۳] (PURPA) در سال ۱۹۷۸ [۱۰]
سیستمهای انحصاری با ساختار عمودی دارای کارایی مناسبی نمیباشند. برخی از مهم ترین عوامل عدمکارایی این سیستمها عبارتند از:
-
- کاهش انگیزه برای بهره برداری بهینه از سیستم.
-
- سرمایه گذاریهای غیرضروری.
-
- عدم انعکاس قیمت تمامشده تولید در قیمت فروش آن.
-
- وابستگی بسیار زیاد صنعت برق به دولت.
-
- محدودیت مصرف کنندگان در انتخاب تامینکنندگان انرژی خود.
با توجه به این عوامل، بحث تجدید ساختار در صنعت برق مطرح گردید. هدف اصلی از تجدید ساختار، فراهم آوردن شرایطی است که بازار از طریق افزایش رقابت، بهای فروش برق را تعیین کند و هزینهها را کاهش دهد. تجدید ساختار بازار آزادی را فراهم می کند که در آن تامینکنندگان توان و خدمات انرژی الکتریکی به رقابت با هم میپردازند. در چنین محیط مبتنی بر رقابتی، مشترکین نیز در انتخاب تامینکنندگان انرژی خود آزاد میباشند.
تجدید ساختار ایجاب می کند که سه بخش اصلی صنعت برق از هم مجزا گردند و همچنین مالکیت سیستم انتقال باید از کنترل آن جدا گردد. علاوه بر این، اندازه گیری و ارائه صورتحساب مشترکین که در سیستمهای انحصاری با ساختار عمودی به وسیله خود شرکت برق انجام میشد، در محیط تجدید ساختار شده توسط عناصر بازار و در محیطی رقابتی انجام میگیرد. بازار رقابتی برای تولید و همچنین دسترسی مستقیم خردهفروشها[۳۴]، هر دو مستلزم جداسازی مالکیت سیستم انتقال از کنترل آن میباشند. البته عملیات بهره برداری از سیستم انتقال برعهدهی بهرهبردار مستقل سیستم[۳۵] (ISO) میباشد. بهرهبردار مستقل سیستم از همه اجزای بازار از جمله تولیدکنندگان، ارائهدهندگان خدمات انتقال، توزیعکنندگان و مصرف کنندگان مستقل میباشد. یکی از اهداف مهم بهرهبردار مستقل سیستم، بهره برداری مناسب از سیستم با حفظ سطح قابل قبولی از قابلیت اطمینان میباشد. تجدید ساختار یک فرایند پیچیده میباشد که در کشورهای گوناگون به روشهای مختلفی اجرا میگردد. در هر صورت، به طور معمول بخش تولید تنها بخشی است که به طور کامل تجدید ساختار می شود و بخشهای انتقال و توزیع همچنان به صورت کنترل شده بهره برداری خواهند شد [۱۰].
یک سیستم تجدید ساختار شده در شکل (۱-۲) نشان داده شده است. در این ساختار، شرکتهای تولیدی[۳۶] (GENCOs) دارای مالکیت مجزا میباشند و برای فروش انرژی الکتریکی به مشترکین به رقابت با یکدیگر می پردازند. البته این شرکتها دیگر توسط بخشی از بازار که کنترل کننده سیستم انتقال میباشد، اداره نمیشوند. شرکتهای انتقال[۳۷] (TRANSCOs) توان الکتریکی را از طریق خطوط فشار قوی از مکانی به مکان دیگر منتقل می کنند. شرکتهای توزیع[۳۸] (DISCOs) انرژی الکتریکی را به سطح خردهفروشی انتقال می دهند و امکان دارد که خود نیز تامینکننده انرژی الکتریکی برخی از مشترکین باشند [۱۰].
شکل ۱-۲: سیستم قدرت تجدید ساختار شده [۱۰]
به طور کلی، پس از تجدید ساختار در سیستم قدرت اجزای فنی و اقتصادی جدیدی در محیطهای بازار انرژی الکتریکی ایجاد شده اند که عبارتند از: شرکتهای تولیدی، شرکتهای انتقال، شرکتهای توزیع، خردهفروش ها، تجمیعکننده ها[۳۹]، بازاریابها[۴۰] و واسطهها[۴۱]. این عناصر در پیوست (الف) شرح داده شده اند.
۱-۶- برنامه ریزی تعمیر و نگهداری در سیستمهای قدرت تجدید ساختار شده
در طول دهههای اخیر، تعمیر و نگهداری یکی از رشتههایی است که تغییرات بسیاری را تجربه کرده است. این تغییرات که ناشی از افزایش گسترده در تعداد و تعدد دارایی های فیزیکی میباشند، منجر به طراحیهای پیچیده در تعمیر و نگهداری و ارائه تکنیکهای جدید حل مسئله و رویکردهای جدید به سازماندهی آن شده است [۱].
یکی از مهمترین تغییرات صورت گرفته در سیستمهای قدرت، تغییر ساختار آن از شرایط سنتی و متمرکز به شرایط بازار برق و تجدید ساختار شده میباشد. این تجدید ساختار در سیستم قدرت موجب تغییراتی در برنامه ریزی تعمیر و نگهداری می شود.
تجدید ساختار در صنعت برق منجر به رویکردهای مبتنی بر بازار برای جداسازی بسیاری از خدماتی شده است که به وسیله نهادهایی با منافع شخصی اداره میشوند. ایجاد رقابت، بهره برداری سیستم بههمپیوستهی قدرت را در افق کوتاهمدت متأثر می کند. به علاوه، تاثیرات بلندمدتتری نیز بر مسائل برنامه ریزی سیستم قدرت ایجاد می کند. بنابراین مفاهیم جدیدی در مسائل برنامه ریزی سیستم قدرت باید در نظر گرفته شود.
امروزه هزینه های تعمیر و نگهداری سیستم قدرت، با افزایش انتظارات برای قابلیت اطمینان بالا، در حال افزایش میباشد. شرکتهای برق سالیانه هزینه های بسیاری را برای حفظ قابلیت عملیاتی سیستم در حالت امن و کارا متحمل میشوند. عملیات تعمیر و نگهداری در حال حاضر وابسته به زمان بوده و در برخی از شرکتها نیز براساس شمارندههای دیگری نظیر تعداد انجام عملیات بهره برداری و یا بازرسیهای ویدیویی انجام می شود. روشهای موجود بسیار محافظه کارانه بوده و ممکن است منجر به این شوند که تعمیر و نگهداری در بازههای غیرضروری انجام شود و یا تعمیر و نگهداری برای تجهیزاتی که به آن نیاز دارند، انجام نشود. روشهای جدیدی برای محیط تجدید ساختار شده مورد نیاز میباشد، تا به مدیران این امکان را بدهد که در عین حالی که گامهای مناسبی برای حفظ قابلیت اطمینان سیستم برداشته می شود، هزینهها نیز کنترل شده و در صورت امکان کاهش یابند. در خلال این مسائل، با جداسازی صورت گرفته پس از تجدید ساختار در صنعت برق، این مسئله ایجاد شده است که تصمیم گیری درمورد یک مسئله خاص همچون زمان شروع تعمیر و نگهداری از سوی چند نهاد مجزا که اهداف یکسانی را دنبال نمیکنند، انجام می شود. بنابراین در مطالعه مسائل صنعت برق تجدید ساختار شده، همواره این نکته که از دید کدام یک از نهاد ها مورد بررسی قرار میگیرد، باید در نظر گرفته شود [۱].
همزمان با حرکت به سمت عملیات مبتنی بر بازار، ابزارهای تصمیم گیری به منظور ارزیابی تاثیر رقابت باید ایجاد گردند. رقابت بازاری، چالشهای جدیدی را برای شرکتهای برق ایجاد نموده است که یکی از آنها انتخاب راهکارهای برنامه ریزی عملیاتی مناسب برای تهیه برنامه زمانبندی تعمیر و نگهداری تجهیزات است. این انتخاب باید هماهنگی بین برنامه ریزی زمانبندی بلندمدت و کوتاهمدت را در نظر بگیرد. در عین حال، باید مصالحهی هزینه-فایده را نیز درمورد خروجهای تعمیر و نگهداری بر شرکتهای تجدید ساختار شده لحاظ نماید. نکتهی مهم در محیط تجدید ساختار شده این است که بهرهبردار سیستم به دنبال افزایش قابلیت اطمینان سیستم میباشد و تولیدکنندگان به دنبال حداقل کردن هزینهها و حداکثر کردن سود خود میباشند. بنابراین باید در برنامه ریزی اهداف هر دو طرف در نظر گرفته شود [۱۰].
علاوه بر موارد فوق، خروج برخی از واحدهای تولیدی ممکن است که قیمت بازار را برای بازههای زمانی طولانی دستخوش افزایش کند. بنابراین بهرهبردار مستقل سیستم باید بررسی کند که خروج واحدهای تولیدی موجب اعمال قدرت در بازار نگردد. البته ممکن است که این اعمال قدرت الزاماً به طور عمدی صورت نگیرد.
به طور خلاصه میتوان گفت که در محیط تجدید ساختار شده، نگاههای جدیدی به مسائل موجود صنعت برق مورد نیاز است. باید دقت کرد که ماهیت هزینهها و روشهای ریاضی به کار گرفتهشده در محیط جدید تفاوت چندانی با مدلهای پیشین ندارد. مسئلهای که باید مدنظر قرار گیرد، مدلسازیهای جدید با رویکردهای بازار محور و برنامه ریزی غیرمتمرکز با هدف رعایت بیطرفی و عدالت بین بازیگران بازار است. لذا رویکردهای جدیدی به مسئله شده است که در محیط سنتی مورد توجه نبوده است.
فصل دوم
مروری بر پژوهشهای پیشین در زمینه تعمیر و نگهداری در شرایط بازار برق
۲-۱- مقدمه
زمانبندی تعمیر و نگهداری پیشگیرانه، هم در سیستمهای یکپارچهی عمودی و هم در سیستمهای تجدید ساختار شده، یک چالش میباشد. سیستمهای قدرت پیشتر به صورت انحصاری بهره برداری و اداره میشدند. در چنین شرایطی، یک شرکت برق مدیریت و بهره برداری از سیستم تولید، انتقال و توزیع را بر عهده دارد و به تنهایی مسئول کنترل تمام جنبه های برنامه ریزی، طراحی و بهره برداری سیستم میباشد [۱۱]. زمانبندی تعمیر و نگهداری واحدهای تولیدی یکی از مهمترین فعالیتهای برنامه ریزی بهره برداری میباشد، که خطر خروج ظرفیت را کاهش میدهد. در سیستمهای قدرت با ساختار عمودی، بهرهبردار سیستم باید این مسئله را از طریق یک بهینهسازی انفرادی مدیریت کند، زیرا تمام واحدهای تولیدی تحت اختیار آن میباشند [۱۲]. همانطور که در فصل قبل ذکر شد، خروج برای تعمیر و نگهداری، قابلیت اطمینان سیستم را کاهش میدهد و بر هزینه بهره برداری میافزاید. بنابراین در یک سیستم سنتی هدف بهرهبردار در تعیین زمانبندی تعمیر و نگهداری، فراهم کردن برنامهای برای دستیابی به ترکیبی مناسب از بیشترین قابلیت اطمینان و کمترین هزینه می باشد[۱۳]. پس میتوان گفت که در سیستمهای قدرت سنتی با ساختار عمودی، زمانبندی تعمیر و نگهداری واحدها توسط بهرهبردار به صورت مرکزی و بر اساس اقتصاد و امنیت سیستم انجام می شود و این برنامه به تولیدکنندگان تحمیل می شود [۱۴ و ۱۵].
در هر صورت، این چارچوب تمرکزگرا درمورد سیستمهای تجدید ساختار شده اخیر صادق نمی باشد. زیرا با مقرراتزدایی[۴۲] که در دهه اخیر در صنعت برق صورت گرفت، تاسیسات تولیدی خصوصیسازی شدند و مالکیت آنها به شرکتهای تولیدی که نهادهایی با منافع شخصی[۴۳] هستند، واگذار شد. در سیستمهای جدید، تضمین قابلیت اطمینان سیستم همچنان بر عهده بهرهبردار میباشد، که در چارچوب جدید بهرهبردار مستقل سیستم نامیده می شود، اما سود یا هزینه تولیدکنندگان و یا مصرف کنندگان دیگر به او مربوط نمی باشد. بنابراین، زمانبندی تعمیر و نگهداری واحدها دیگر فقط مسئله بهرهبردار مستقل سیستم نمی باشد، بلکه یک موضوع مهم برای تولیدکنندگان توان نیز میباشد، که قصد افزایش سود و کاهش خطر و بنابراین کاهش هزینه های مربوط به خرابی واحدها را دارند [۱۳ و ۱۵].
بنابراین، با گسترش بحث تجدید ساختار در سیستمهای قدرت، موضوع تعمیر و نگهداری در محیطهای تجدید ساختار شده نیز به یکی از موضوعهای چالش برانگیز تبدیل شد. مرجع [۱۶] جزو نخستین مراجعی بود که به موضوع تعمیر و نگهداری در سیستمهای قدرت تجدید ساختار شده پرداخت. مرجع [۱۰] نیز از نخستین مراجعی است که به طور مفصل به تعمیر و نگهداری در محیطهای تجدید ساختار شده پرداخته و جوانب مختلف آن از جمله هماهنگسازی آن با برنامه های کوتاهمدت و بلندمدت دیگر را نیز بررسی نموده است.
در این فصل، به دستهبندی و بررسی پژوهشهای صورتپذیرفته در موضوع تعمیر و نگهداری در محیطهای تجدید ساختار شده و شرایط بازار برق پرداخته می شود. در بخشهایی که در ادامه میآیند، ابتدا به بررسی پژوهشهای موجود در زمینه برنامه ریزی تعمیر و نگهداری از دیدگاه واحدهای تولیدی پرداخته می شود. در بخش بعد از آن، پژوهشهایی که در زمینه هماهنگسازی برنامه ریزی تعمیر و نگهداری از دیدگاه بهرهبردار مستقل سیستم میباشند، مورد بررسی قرار میگیرند. در بخش آخر نیز، به بررسی پژوهشهایی در زمینه برنامه ریزی تعمیر و نگهداری واحدهای تولیدی و خطوط انتقال پرداخته می شود.
۲-۲- برنامه ریزی تعمیر و نگهداری از دیدگاه واحدهای تولیدی
در بازارهای برق، یک شرکت تولیدی، یک نهاد با منافع شخصی میباشد که مسئول زمانبندی خروج برای تعمیر و نگهداری واحدهای خودش میباشد. یک شرکت تولیدی در هنگام برنامه ریزی خروج برای تعمیر و نگهداری قصد کمینه کردن خطرات مالی[۴۴] بالقوه را دارد. این برای یک شرکت تولیدی بسیار مهم است که زمانبندی خروج برای تعمیراتی را تعبیه کند که درآمد بالقوهاش را تضمین نماید.
در مرجع [۱۷]، راهکاری برای زمانبندی تعمیر و نگهداری مبتنی بر قیمت[۴۵] برای واحدهای تولیدی در سیستمهای تجدیدساختارشده ارائه شده است. این نوشته از دیدگاه شرکتهای تولیدی به تعیین زمانبندی برای تعمیر و نگهداری می پردازد که دغدغهی اصلی آنها بیشینه کردن سود انتظاری و کمینه کردن خطرات وابسته به آن می باشد. بنابراین، قابلیت اطمینان هدف بهرهبردار مستقل سیستم باقی خواهد ماند. روش پیشنهادی در این نوشته، دارای ویژگیهای زیر میباشد:
-
- زمانبندی خروج برای تعمیر و نگهداری در افق زمانی میانمدت با برنامه ریزی مشارکت واحدهای تولیدی مبتنی بر قیمت[۴۶] (PBUC) هماهنگ می شود. قیود متصلکننده ای[۴۷] معرفی شده اند تا بین تصمیمات خروج برای تعمیر و نگهداری مبتنی بر خطر[۴۸] و راهکار مشارکت واحدهای تولیدی مبتنی بر برنامه ریزی خطی[۴۹] ارتباط برقرار کنند. تخصیص میانمدت و بهره برداری کوتاهمدت منابع، شامل مصرف سوخت و آلودگی مجاز نیز با زمانبندی تعمیر و نگهداری مبتنی بر خطر هماهنگ شده اند.
-
- براساس یک مدل تصادفی[۵۰] مبتنی بر روش مونت کارلو[۵۱] ، عدمقطعیت در قیمت انرژی، خدمات جانبی و سوخت در نظر گرفته شدند. همچنین، راهکار سادهسازی سناریو[۵۲] برای مصالحه بین دقت حل و زمان محاسبه اتخاذ گردید. روش ترمیم لاگرانژ[۵۳] اتخاذ گردید، برای ترمیم مجموعه قیود و تجزیهی مسئله تصادفی اصلی به مجموعههایی از زیرمسئلهها که هر کدام مطابق با یک سناریو میباشند. قیود بهرهبردای از منابع نیز در هر سناریو ترمیم میگردند. همچنین روش زیرگرادیان جانشین اصلاح شده[۵۴]، برای سرعت بخشیدن به همگرایی اعمال گردیده است.
-
- خطر مرتبط با تصمیم گیری تعمیر و نگهداری شرکت تولیدی و عدمقطعیتهای قیمت بازار نیز در نظر گرفته شدند و راهکار خطر انتظاری اتخاذ گردید تا خطر در سطح قابل قبولی حفظ شود.
مرجع [۱۸]، روشی مبتنی بر نظریه بازی[۵۵] برای برنامه ریزی تعمیر و نگهداری واحدهای تولیدی در شرایط بازار معرفی کرده است. در این مرجع یک چارچوب مبتنی بر نظریه بازی برای بررسی رفتارهای استراتژیک شرکتهای تولیدی معرفی شده است. در این نوشته، مسئله برنامه ریزی تعمیر و نگهداری به صورت یک بازی بدون همکاری پویا[۵۶] با فرض وجود اطلاعات کامل، فرمولبندی شده است. بازیگران این بازی، شرکتهای تولیدی میباشند میخواهند سود خود را بیشینه کنند، و بازدهی هر بازیگر به صورت سود کسب شده از بازار مزایدهی انرژی تعریف می شود.