کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو


آخرین مطالب


 



۲- ترک فعل……………………………………………………………………………………………………………………………….۵۳
گفتار دوم: رکن معنوی…………………………………………………………………………………………………………………۵۴
الف: سوءنیت عام………………………………………………………………………………………………………………………..۵۴
ب: سوءنیت خاص………………………………………………………………………………………………………………………۵۵
ج: انگیزه مجرمانه………………………………………………………………………………………………………………………..۵۵
گفتارسوم: رکن قانونی………………………………………………………………………………………………………………….۵۶
الف: در حقوق ایران…………………………………………………………………………………………………………………….۵۶
در دوران قبل از انقلاب……………………………………………………………………………………………………۵۶
در دوران پس از انقلاب……………………………………………………………………………………………………۵۷
الف. لایحه قانونی تشکیل دادگاه فوق العاده رسیدگی به جرایم ضد انقلاب مصوب تیر ۱۳۵۸……..۵۷
ب. آئین نامه دادگاه ها و دادسراهای انقلاب مصوب ۲۷ خرداد ۱۳۵۸………………………………………..۵۸
ج. قانون مجازات اسلامی مصوب سال های ۱۳۶۲ و ۱۳۷۰ و قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۳۷۱…………………………………………………………………………………………….۵۸
ب: در حقوق فرانسه……………………………………………………………………………………………………………………۵۹
در قانون جزایی قدیم……………………………………………………………………………………………………….۵۹
در قانون جزایی جدید……………………………………………………………………………………………………..۶۰
مبحث دوم :پاسخ های کیفری……………………………………………………………………………………………..۶۱
گفتار نخست: پاسخ های کیفری سرکوبگر………………………………………………………………………………………۶۲
الف :اعدام………………………………………………………………………………………………………………………………….۶۲
ب :زندان……………………………………………………………………………………………………………………………………۶۳
ج:جزای نقدی ……………………………………………………………………………………………………………………………۶۴
گفتار دوم: پاسخ های کیفری ارفاقی……………………………………………………………………………………………….۶۵
الف- تعلیق مجازات…………………………………………………………………………………………………………………….۶۵
ب)آزادی مشروط………………………………………………………………………………………………………………………..۶۷
ج- عفو……………………………………………………………………………………………………………………………………..۶۸
نتیجه گیری………………………………………………………………………………………………………………………۷۱
پیشنهادات………………………………………………………………………………………………………………………..۷۳
منابع……………………………………………………………………………………………………………………………….۷۵
چکیده
جاسوسی در زمره جرائمی است که جایگاه ویژه ای را در تمامی تقسیم بندی های ارائه شده در زمینه جرایم علیه امنیت به خود اختصاص داده است. قانون گذار ایران تعریفی از جرم مذکور ارائه نداده است. اما برخی از حقوق دانان داخلی و خارجی به ارائه تعریف از بزه مذکور پرداخته اند. جرم جاسوسی شباهت زیادی به جرم خیانت به کشور می باشد. معیارهای ارائه شده برای بزه جاسوس عبارت از معیار عینی یا ذهنی و ملیت می باشد. مقنن فرانسوی برای تمایز جاسوسی از خیانت به کشور به معیار ملیت پناه برده است و قانون گذار ایرانی هنوز به انتخاب ایده ای در این زمینه اقدام نکرده است. در اروپا نیز پس از قرن پنجم تا چهاردهم میلادی، هنگام طبقه بندی جرایم، جاسوسی و خیانت به کشور در رده اولین و مهمترین جرایم قرار دارد. جلوه های جرم انگاری حداکثری در جاسوسی را می توان در جرم انگاری اعمال مقدماتی ، جرم انگاری با اکتفاء به سوء نیت عام، جرم انگاری با ایجاد تغییر در موضوع جرم و جرم انگاری به صورت مطلق مشاهده کرد.
پایان نامه
در زمینه ی رکن مادی، حقوق کیفری ایران و فرانسه دارای شباهت ها و وجوه افتراقی است. جمع آوری اطلاعات ، انتقال اطلاعات و ورود به اماکن ممنوعه در زمرۀ ی موارد مشابه و در مقابل تسلیم سرزمین، نیروهای مسلّح، تجهیزات، اشتغال به یک فعالیت جهت اخذ و تسلیم اطلاعات و نیز ارائه اطلاعات نادرست به مسئولین می تواند در زمرۀ وجوه افتراق باشد. در زمینه ی رکن معنوی نیز با آنکه حقوق فرانسه علی الاصول به سوءنیت عام اکتفا نموده لیکن در حقوق ایران علاوه بر سوءنیت عام، سوءنیت خاص ضروری شمرده شده و علاوه بر آن در مواردی (م۵۰۵.ق.م.ا) انگیزۀ مجرمانه نیز ضروری تشخیص داده شده است.
کلید واژگان: جرم انگاری، جرم علیه امنیت، جاسوسی، خیانت به کشور، ایران، فرانسه.
مقدمه
جاسوسی در زمریه جرایمی است که جایگاه ویژه ای رادر تمامی تقسیم بندی های ارائه شده در زمینه ی جرائم علیه امنیت به خود اختصاص داده است.دلیل اصلی این موقعیت ممتاز را بدون تردید باید در میزان بالای خطر آفرینی این جرم و برای امنیت هر کشور دانست.
وقتی سخنی از جاسوسی به میان می آید,ذهن عامه ی مردم که اطلاعات کمی از جزئیات این جرم دارند بیشتر متوجه شبکه ها وسازمان های جاسوسی معروف کشورهای مختلف می شود. با این حال نباید تصور کرد که جاسوسی درسطح دنیا محدود به این سازمان ها می شود بلکه این جرم درکشورهای مختلف توسط افراد و سازمان های گوناگون ارتکاب می یابد و در دهه ی هشتاد میلادی به دلیل رشد ارتکاب این جرم دراین دهه آن را دهه ی جاسوسی نامیده اند. حدود پانصد کتاب در مورد این جرم توسط مورخان، روزنامه نگاران، تحلیل گران نظامی، سیاستمداران و تاحد کمتری حقوق دانان و جرم شناسان نگاشته شده است.
الف- اهمیت موضوع
یکی از مصادیق بارز و قدیمی جرائم علیه امنیت، جرم جاسوسی است که معمولا یک جرم سازمان یافته ودرعین حال فرا ملی می باشد، چراکه اطلاعات حیاتی یک کشور ازطریق یک نظام سازمان یافته و منابع انسانی نه مثل ماهواره های اطلاعاتی کشورها در اختیار کشور یا کشورهای دیگر قرار می گیرد.
ب- اهداف تحقیق
اهداف نظری
تبیین سیاست کیفری ایران در زمینه بزه جاسوسی
تبیین ایرادها و نقایص جرم انگاری جاسوسی در حقوق ایران
اهداف کاربردی
ارائه پیشنهادها اصلاحی به مراکزتقنینی
ارائه ایرادها تقنینی به مراکز پژوهشی تصمیم گیر
ج- پرسش های تحقیق
تفاوت های جاسوسی در حقوق ایران و فرانسه در قبال رکن مادی جاسوسی کدام است؟
در زمینه رکن روانی جاسوسی، تفاوت حقوق ایران و فرانسه کدام است؟
د- فرضیه های تحقیق
جرم انگاری جاسوسی در حقوق فرانسه در زمینه رکن مادی جاسوسی بسیار فراتر از جاسوسی در حقوق ایران می باشد. تفاوت در موضوع جاسوسی، جرم انگارهای جدید و بکارگیری اصطلاحات کلی فراگیر در زمرۀ این موارد است.
در حقوق فرانسه علی الاصول سوءنیت عام کافی بوده لیکن در حقوق ایران علاوه بر سوءنیت عام، سوءنیت خاص مورد نیاز است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 02:20:00 ق.ظ ]




• قانون اول: اثر غیر مستقیم یک مسیر از متغیر علت X به متغیر معلول Y که با (I(x,y نمایش داده می­ شود، مثبت است اگر تعداد پیکان­های دارای علامت منفی، زوج باشند. اثر غیر مستقیم متغیر X بر متغیر Y از طریق مسیر( P(xwy در شکل۲ مثبت خواهد بود.
• قانون دوم: اثر کلی متغیر علت X بر متغیر معلول Y به صورت (T(x,y نمایش داده می­ شود و حاصل جمع تمامی اثرات غیرمستقیم از متغیر X به متغیر Y می‌باشد. در شکل (۲-۱۶) این اثر کلی حاصل جمع اثرات دو مسیر P(xwy) و ) P(xfzy است که با توجه به مثبت بودن اثرات هر دو مسیر، اثر کلی نیز مثبت خواهد بود.
اکسلراد نمایش ماتریسی (ماتریس مجاورت) نگاشت­های ادراکی را ابداع کرد. مرکزیت ادراکی علی در نگاشت­های ادراکی را می‌توان با مؤلفه­ های ماتریس مجاورت تعریف کرد. به اعتقاد وی پشت هر مقاله و نطق سیاسی یک نگاشت­ ادراکی قرار دارد [۵].
۲-۹- نگاشت­های ادراکی فازی
با توجه به کیفی بودن حیطه نگاشت­های ادراکی و از سوی دیگر با در نظر گرفتن توان کمی­سازی منطق فازی، کاسکو[۲۵] نگاشت­های ادراکی فازی با وزن­های فازی را معرفی می­ کند [۱۰]. بر مبنای تعریف کاسکو، این نگاشت یک نمودار گرافیکی هدایت شده با هدف نمایش روابط علت و معلولی میان عوامل است که رابطه میان هر یک جفت عامل در این مدل با عددی در بازه [۱و۱-] مشخص می­ شود [۷۳]. یعنی اگر قواعد نگاشت­های ادراکی، با هر عددی بین صفر و یک (یا بین منهای یک و یک) سنجیده شوند یا از کلمات وزنی، ‌مانند «کمی»، «مقداری» یا «بیشتر یا کمتر» استفاده شود، نگاشت­های ادراکی به نگاشت ادراکی فازی تبدیل می­ شود [۷۴]. ایجاد یک مدل نگاشت­ ادراکی فازی نیازمند ورودی­هایی است که از تجارب و دانش افراد خبره در موضوع مورد نظر به دست می ­آید. بنابراین در مدل­های نگاشت­ ادراکی فازی تجارب انباشته شده افراد با دانش موجود در حوزه­ای که مدل برای آن ترسیم شده است یکپارچه می­ شود و بر مبنای آن‌ ها روابط علت و معلولی میان عوامل تشکیل دهنده سیستم، شکل می­گیرد [۷۵].
پایان نامه - مقاله - پروژه
نگاشت­های ادراکی فازی یک روش محاسباتی نرم برای مدل کردن سیستم­ها است. نگاشت­های ادراکی فازی، ساختارهای نموداری فازی برای نشان دادن استدلال علی هستند و فازی بودن آن‌ ها درجات مبهمی از علیت بین مفاهیم را نشان می­دهد [۱۲]. یک نگاشت ادراکی فازی، تصویری علّی رسم می­ کند. این نگاشت، حقایق، اشیاء و فرآیندها را به ارزش­ها، سیاست­ها و اهداف ارتباط می­دهد. به شما اجازه می­دهد تا چگونگی اعمال متقابل و نحوه­ عملکرد حوادث پیچیده را پیش­گویی کنید [۵۹]. اگر عوامل موثر بر یک هدف خاص را با نگاشت­ ادراکی فازی نشان دهیم، با شناسایی مسیر حیاتی می­توان عوامل آن مسیر را به عنوان عوامل حیاتی موفقیت در نظر گرفت. همچنین با کمک این روش، تصویری کلی از روابط بین عوامل حیاتی موفقیت نشان داده می­ شود و تأثیر عوامل حیاتی موفقیت به اهداف سازمان مورد ارزیابی قرار می­گیرد. در زیر به برخی از ویژگی­های اصلی نگاشت­ ادراکی فازی معرفی می­ شود:

 

    • نگاشت­ ادراکی فازی یک روش محاسباتی نرم برای مدل کردن سیستم­ها است که به صورت همزمان تئوری­های شبکه ­های عصبی و منطق فازی را ترکیب کرده و بکار برده است [۱۲].

 

    • نگاشت­ ادراکی فازی ساختارهای نموداری فازی برای نشان دادن استدلال علی هستند و فازی بودن آنها درجات مبهمی از علیت بین مفاهیم را نشان می­دهد [۱۲].

 

    • مدل نگاشت­ ادراکی فازی یک استنتاج نمایشی است که ارائه دهنده ویژگی­های یک سیستم است. در این مدل پویایی یک سیستم به وسیله شبیه­سازی تعاملات بین مفاهیم و عوامل موجود در آن نمایش داده می­ شود. مدل نگاشت­ ادراکی فازی برای نمایش هر دو نوع داده ­های کمی و کیفی مورد استفاده قرار می­گیرد [۷۵].

 

    • یک نگاشت­ ادراکی فازی ، تصویری علّی رسم می­ کند. این نگاشت حقایق، اشیاء و فرآیندها را به ارزش­ها، سیاست­ها و اهداف ارتباط می­دهد. به شما اجازه می­دهد تا چگونگی اعمال متقابل و نحوه­ عملکرد حوادث پیچیده را پیش­گویی کنید و به شما امکان تحلیل بر مبنای «چه می­ شود ـ اگر» را می­ دهند [۵۹].

 

در ایجاد نگاشت ادراکی فازی از متغیرهای زبانی می­توان به طور مستقیم در نمایش آن استفاده کرد. [۷۶].
در نگاشت ادراکی فازی گره­ها یا ملاحظات نیز فازی هستند و هر گره می ­تواند از ۰% تا ۱۰۰% برانگیخته شود. به عبارتی هر گره یک مجموعه فازی است [۵۹]. میزان روابط علی بین مفاهیم را می­توان با ماتریسی نشان داد که به آن ماتریس مجاورت می­گویند. در شکل (۲-۱۸) نمونه ­ای از این گراف به همراه ماتریس مجاورت آن مشاهده می­ شود.

مقدار زباله در محل
تعداد افراد در یک شهر
امکانات بهداشتی
باکتری در هر واحد سطح
تعداد بیماری
امراض
مهاجرت به شهر
مدرنیزاسیون

شکل (۲-۱۸): مثالی برای مدل نگاشت ادراکی فازی و ماتریس مجاورت آن [۷۷]
مکانیزم استنتاج یک نگاشت ادراکی فازی به این صورت است که در ابتدا یک نگاشت ادراکی فازی ارزش­گذاری اولیه می­ شود. سطح فعال­سازی هر گره از سیستم، بر اساس نظر کارشناس راجع به حالت کنونی، مقداری خاص می­گیرد. سپس مفاهیم مختلف در اثرگذاری متقابل آزاد هستند. فعال­سازی یک گره روی گره­های دیگری که به آن متصل است اثر می­ گذارد. این فعل و انفعال تا زمانی که سیستم به نقطه ثابت تعادل یا یک دور محدود و یا یک رفتار آشوب برسد، ادامه می­یابد و به اصطلاح فرایند تکرار می­ شود [۷۸].
اگر یک نگاشت ادراکی فازی با تعداد n گره  داده شده باشد، مقدار هر گره در هر تکرار می ­تواند به صورت زیر محاسبه شود [۷۸] :
(۲-۵)
جایی که  ، مقدار مفهوم  در زمان t و  مقدار مفهوم  در زمان t-1،  متناظر با وزن فازی بین دو گره و f تابع آستانه­ای است که نتیجه ضرب را تبدیل به عددی در بازه [۱و۰] می­ کند. تابع غیر خطی f به مفهوم فعال­سازی اجازه می­دهد تا مقداری مجاز بگیرد. تابع f انواع گوناگونی دارد که به صورت معادلات (۲-۶)، (۲-۷)، (۲-۸) و (۲-۹) است [۷۸]:

 

    • دو ظرفیتی:

 

(۲-۶)
 

    • سه ظرفیتی :

 

(۲-۷)

 

    • لجستیک :

 

(۲-۸)

 

    • S مانند:

 

(۲-۹)
رایج­ترین تابع آستانه­ای، تابع لجستیک است که در آن  ، تعیین کننده شیب تابع پیوسته f می­باشد. تسادیراس[۲۶] تأثیر توانایی­های توابع آستانه­ای دو ظرفیتی[۲۷]، سه ظرفیتی[۲۸] و سیگموید[۲۹] را در نگاشت ادراکی فازی مقایسه کرده است و راهنمایی­هایی را به کاربران نگاشت ادراکی فازی می­دهد تا مناسب­ترین نوع آن را در نگاشت ادراکی فازی خود انتخاب کنند [۷۸]. نکته کلیدی این است که نگاشت­های ادراکی فازی به واسطه بازخور رشد می­ کنند. کار نگاشت­های ادراکی فازی مانند متخصصانی است که با برنامه ­های رایانه­ای در رابطه با هوش مصنوعی، همراه با زنجیره­های طولانی قوانین اگر ـ آنگاه عمل می­ کنند. نگاشت­های ادراکی فازی را می­توان همچون یک شبکه عصبی در نظر گرفت و از آن یک سیستم دینامیکی ساخت که در آن شبکه امکان بررسی دوباره­ی اطلاعات و گردش آن،‌ همانند حافظه تداعی کننده­ دو جهتی، وجود دارد. در این سیستم امکان رسیدن و همگرا شدن به یک نقطه، و همچنین رسیدن به حالت تعادل، امکان­ پذیر است [۵۹].
جدول۲- ۱- مقالاتی که با بهره گرفتن از رویکرد نگاشت ادراکی فازی در حوزه مدیریت و صنایع در خارج از کشور ارائه شده اند.

 

ردیف کاربرد FCM در مدیریت و صنایع
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:20:00 ق.ظ ]




نتایج به دست آمده از این فرضیه با نتایج مطالعات ابراهیمی و همکاران (۱۳۸۱) ، بخشانی و همکاران(۱۳۸۲) و طباطبایی و همکاران (۱۳۹۲) ،همسو می باشد.
با پیشرفت علوم و به موازات آن، پیچیده تر شدن زندگی فردی و اجتماعی و متعاقباً بالا رفتن میزان استرس افراد، لزوم توجه به مسائل تنش زای روانی و عاطفی انسان ها بیش از پیش احساس می شود )کاپلان و همکاران ، ۲۰۰۳)از سوی دیگر طبق نظر پژوهشگران، بسیاری از این مسائل با آغاز دوران بزرگ سالی نمود پیدا کرده، که ممکن است عامل برخی از بیماری ها و اختلالات روانی باشند.
حمایت اجتماعی را به عنوان یک راهبرد برای مقابله با زندگی استرس زا به وسیله فراخواندن کمک از یکی از شبکه های اجتماعی می توان تعریف کرد ) توتیس،۱۹۹۵). به عبارت دیگر وقتی که سطوح حمایت دریافت شده از دوستان و همکاران افزایش می یابد، سطوح رضایت از زندگی جانبازان افزایش می یابد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
تحقیقات و بررسی های وان لیون و همکاران(۲۰۱۰)، حاکی از آن است که داشتن حمایت اجتماعی می تواند در رضایت از زندگی افراد تأثیرگذار باشد. بدیهی است که انسانها در هنگام گرفتاریها به حمایت اطرافیان و دوستان خود نیاز دارند تا احساس امنیت کنند. لذا هرچه حمایت اجتماعی دیگران بیشتر باشد رضایت از زندگیشان نیز بیشتر است. طبق تحقیقاتی، کوکرهام(۲۰۰۶) گزارش داد که سن، جنس، میزان تحصیلات، تأهل، طبقه ی اجتماعی، محیط های اجتماعی و زمینه های اجتماعی همچون حمایت اجتماعی و شبکه روابط اجتماعی بر میزان سلامت عمومی بسیار مؤثر می باشد. کارادیماس (۲۰۰۸) در پژوهشی دریافت افرادی که از حمایت اجتماعی برخوردارند در مقایسه با افرادی که از این موقعیت برخوردار نیستند، سلامت روانی بهتری دارند و در مشکلات روانی سریعتر بهبود می یابند. یافته های تحقیق اوتسی و همکاران (۲۰۰۶) حاکی از آن است که با افزایش توانایی روان شناختی و حمایت اجتماعی، استرس و احساس تنهایی کاهش یافته و سلامت روان و کیفیت زندگی افراد مطلوب می شود.
در این راستا نتایج ابراهیمی و همکاران نشان داد جانبازانی که کمترین میزان افسردگی را داشتند، به طور معنی داری از روش های مؤثر مقابله ای متمرکز بر مسئله به ویژه روش های رو ی آوردن به مذهب، مقابله فعال، برنامه ریزی، جستجوی حمایت اجتماعی و تفسیر مثبت استفاده می کردند. همچنین جانبازانی که بالاترین میزان نشانه های افسردگی را داشتند کمتر از جانبازانی که نشانه های افسردگی کمتری داشتند، از حمایت اجتماعی برخوردار بوده و کشمکش های میان فردی بیشتری را گزارش نمودند. همچنین اشتغال، اعزام داوطلبانه به جبهه ها (شاخصی از اعتقاد و تمرکز کنترل درونی )با نشانه های افسردگی کمتر رابطه داشت.بررسی ها نشا ن دهنده نقش مؤثر حمایت اجتماعی و شیو ه های مقابله ای ویژه در کاهش نشانه های افسردگی، احساس بهتر و تحمل پیامدهای بیماریها و آسیب های جدی است.
بررسی های بخشانی و همکاران نیز نشان داد که بین رویدادهای منفی زندگی و افسردگی، همبستگی مثبت و بین حمایت اجتماعی ادراک شده و افسردگی، همبستگی منفی وجود دارد. مقایسه میانگین رویدادهای استرس زا ی تجربه شده نشان داده که افراد افسرده رویدادها ی منفی بیشتر ی را تجربه می کنند. افزون برآن، میانگین حمایت اجتماعی ادراک شده نیز در افراد افسرده به طور معنی داری پائینتر از افراد غیرافسرده می باشد.
در تبیین این یافته ها ، می توان گفت که رویدادهای منفی زندگی در بروز یا تشدید افسردگی تاثیرگذار می باشند و حمایت اجتماعی در بروز یا تشدید آن نقش تعدیل کننده دارد. همچنین بین استرس ادراک شده ، حمایت ادراک شده و افسردگی رابطه معنی داری وجود دارد .
فرضیه فرعی اول : بین بعد شبکه حمایت اجتماعی با میزان افسردگی رابطه مستقیم وجود دارد.
با توجه به جدول ۵-۴ رابطه بعد شبکه حمایت اجتماعی با افسردگی (۵۳/-۰)، منفی و در سطح (۰۱/۰) معنی دار می باشد. با توجه به این یافته، فرضیه فوق مورد تأئید قرار می گیرد. این یافته نشان می دهد که هر چه قدر فرد شبکه اجتماعی بیشتری داشته باشد، مقدار افسردگی او کمتر خواهد بود و برعکس هرچه قدر جانبازان شبکه اجتماعی کمتری داشته باشند، میزان افسردگی آنان بیشتر خواهد بود.
نتایج به دست آمده با پژوهش زاهدی و همکاران (۱۳۹۳) ، چناری و همکاران (۱۳۹۲) کلاریس و همکاران(۱۳۸۵) همسو می باشد.
حمایت شبکه اجتماعی این نکته را در بر می گیرد که تا چه اندازه فرد ، در آن به طور رسمی یا غیر رسمی عضویت دارد تا در هنگام نیاز فرد را مساعدت و یاری کند. حمایت اجتماعی و میزان آن تابع روابط اجتماعی است. بستری که این روابط را برای فرد فراهم می کند جامعه است. جامعه زمینه ساز و بستر شکل گیری روابطی است که فرد می تواند داشته باشد.یکی از طریق روابط اجتماعی با دیگران و دیگری از طریق عضویت اجتماعی در اجتماعات، که این دو نحوه ارتباط با جامعه و دامنه روابط اجتماعی فرد را برای به دست آوردن حمایت اجتماعی تایید می کند. کاهش این دامنه، کاهش میزان حمایت اجتماعی را به دنبال دارد.
در این راستا ، نتایج زاهدی و همکاران نشان داد که خانواده مهمترین منبع کسب حمایت اجتماعی از نظر همسران جانبازان محسوب می شود.یافته های حاصل از این تحقیق نشان داد که هرچه همسران جانبازان از حمایت اجتماعی بالاتری برخوردار باشند، متناسب با آن از سلامت اجتماعی بالاتری خواهند بود.
بررسی های نشان داده توسط چناری و همکاران نشان داد که حمایت دوستان بالاترین همبستگی و حمایت افراد مهم ، کمترین همبستگی را با رفتارهای ارتقا دهنده نشان می دهد و بطور کلی بین حمایت اجتماعی به ویژه حمایت دوستان با رفتارهای ارتقا دهنده سلامت ارتباط وجود دارد.
همچنین کلاریس و همکاران به این نتیجه رسیدند که منابع حمایت اجتماعی که افراد از خانواده، دوستان و همکاران خود دریافت می کنند، اهمیت شان را به عنوان یک فرد مفید تغییر می دهد.
در تبیین این فرضیه می توان گفت که افرادی که حمایت اجتماعی از طریق خانواده، دوستان، افراد مهم و همکاران دریافت می کنند، از میران افسردگی کمتری رنج می برند.بنابراین ضرورت دارد که مداخلاتی از نوع حمایت اجتماعی از جمله حمایت عاطفی، جهت بهبود سلامت اجتماعی آنان صورت گیرد.
فرضیه فرعی دوم: بین بعد میزان رضایت مندی حمایت اجتماعی با میزان افسردگی رابطه مستقیم وجود دارد.
با مراجعه به جدول ۵-۴، در می یابیم که رابطه بعد رضایت مندی حمایت اجتماعی با افسردگی (۵۵/۰-)، منفی و در سطح (۰۱/۰) معنی دار می باشد. با توجه به این یافته، فرضیه فوق مورد تأئید قرار می گیرد. این یافته نشان می دهد که هر چه قدر فرد رضایت مندی حمایت اجتماعی بیشتری داشته باشد، مقدار افسردگی او کمتر خواهد بود و برعکس هرچه قدر جانبازا ن رضایت مندی حمایت اجتماعی کمتری داشته باشند، میزان افسردگی آنان بیشتر خواهد بود.
نتایج این پژوهش با پژوهش ویلکاس (۱۹۸۱) و علی پور و همکاران (۱۳۸۸) همسو است.
رضایتمندی و خشنودی نتیجه ادراکی است که انسان بر مبنای ارزیابی مثبت محیطی و تجربه فردی نسبت به جامعه خود بدست می آورد، بعبارت دیگر رضایت مندی پیامد احساسات و نگرشهای مثبت نسبت به موقعیت خود در جامعه است به طوری که این حالت مثبت به سلامت فیزیکی ، ارگانیکی و  بهداشت روانی منجر شود.رضایت مندی اگر به شکل صحیحی ایجاد شده باشد می تواند به مرتبه بالاتری بنام تعهد اجتماعی ، که یک نگرش مستمرو وفادارانه  نسبت به جامعه است منجر شود. انسان خشنود می تواند در عین حالی که رضایت مند است با عوامل نا خوشایند و فشارهای محیطی به سازگاری مثبت بپردازد.بنابراین خشنودی میتواند سازگاری را بدنبال داشته باشد ولیکن سازگاری لزوما به خشنودی نمی انجامد.
در بررسی پژوهش ویلکاس (۱۹۸۱) محقق به این نتیجه رسید که حمایت اجتماعی نقشی میانجی برای دو معیار اندازه گیری وقایع زندگی و پریشانی روانشناختی در رابطه وقایع زندگی و پریشانی روانی دارد. و همچنین در مطالعه ی علی پور و همکاران (۱۳۸۸) نتایج نشان داد که تمامی انواع حمایت های اجتماعی ( مادی، عاطفی، کارکردی و ساختاری ) با اضطراب و افسردگی رابطه معکوس و معناداری داشتند.همچنین یافته ها بیان می کنند که حمایت های مادی و ساختاری پیش بینی کننده های معنا داری برای افراد دارای اضطراب و حمایت های مادی پیش بینی کننده معناداری برای افراد افسرده است. نتایج نشان می دهد عوامل اجتماعی نقش مهم تعیین کننده در اختلالات روانی افراد دارد.
فرضیه فرعی سوم: بین مقابله مسأله مدار با میزان افسردگی رابطه مستقیم وجود دارد.
با توجه به جدول ۴- ۵ رابطه شیوه مقابله مسأله مدار با افسردگی (۴۴/۰-)، منفی و در سطح (۰۱/۰) معنی دار می باشد. با توجه به این یافته، فرضیه فوق مورد تأئید قرار می گیرد.
نتایج به دست آمده با پارسا منش و همکاران(۱۳۹۰) و اکوچکیان و همکاران (۱۳۸۷) و هالاماندرس و همکاران (۱۹۹۹) همسو می باشد .
راهبرد مسئله مدار مستلزم حصول اطلاعات درباره موقعیت تنش زا و پیامدها ی احتمالی آن است . افرادی که ازاین راهبرد استفاده می کنند، تلاش می کنند تا فعالیت های خود را با توجه به اهمیت آن اولویت بندی کنند و با مدیریت زمان به انجام به موقع فعالیت ها مبادرت می ورزند.
بررسی های پارسا منش و همکاران نشان داد که وقایع استرس زا انسان را از نظر هیجانی، شناختی و فیزیولوژیکی تحت تأثیر قرار می دهد، لذا برای سازگاری و تطابق با محیط، بشر نیازمند آگاهی و مجهز شدن به مهارت هایی است که او را در مقابله با استرس یاری کند، زیرا اگر استرس خارج از سطح تحمل شخص باشد، سلامتی او را به مخاطره می اندازد.
به یک سلسله پاسخ های پیچیده و متفاوت اشاره داردکه توسط بدن برای رویارویی با هر شرایطی ایجاد «پاسخ استرس » اصطلاح می شود. پاسخ استرس همیشه تا حدی فعال است تا ما را قادر سازد که بتوانیم با تغییرات روزمره محیط برخورد کنیم. وقتی که یک چالش یا یک تهدید جدید و یا غیرمعمول به وجود می آید، پاسخ استرس این اطمینان را به وجود می آورد که بدن همیشه در حالت آمادگی برای برخورد با آن ها قرار دارد. اما برای بدن به صرفه نخواهد بود که برای برخورد با تمام وقایع، از یک پاسخ استرس ثابت استفاده نماید؛ بنابراین فعال شدن پاسخ استرس در سطوح و درجات مختلف، ما را قادر خواهد ساخت که به بهترین شیوه عمل نماییم.
مطالعات اکوچکیان و همکاران بیانگر این بود که هرچه حمایت اجتماعی بیشتر باشد استفاده از روش های موثر مقابله با استرس افزایش و استفاده از روش های غیر موثر کاهش می یابد.همچنین تحقیقات هالاماندرس نشان داد که روش های مقابله ای مسئله مدار به صورت مثبت با انگیزه موفقیت رابطه دارد. ارتباطات متعدد بین شخصیت و روش های مختلف مقابله با استرس امتحانات در تحقیق گزارش شده است.
در تبیین این فرضیه می توان گفت که هر چه قدر فرد از شیوه مقابله ای مسأله مدار بیشتری استفاده کند، مقدار افسردگی او کمتر خواهد بود و برعکس هرچه قدر جانبازان از شیوه مقابله ای مسأله مدار کمتری استفاده کنند، میزان افسردگی آنان بیشتر خواهد بود.
فرضیه فرعی چهارم: بین مقابله هیجان مدار با میزان افسردگی رابطه مستقیم وجود دارد.
با توجه به جدول ۴- ۵ رابطه شیوه مقابله هیجان مدار با افسردگی(۰/۴۶)، مثبت و در سطح (۰۱/۰) معنی دار می باشد. با توجه به این یافته، فرضیه فوق مورد تأئید قرار می گیرد.
نتایج به دست آمده با پژوهش رادی و همکاران (۱۳۹۲) و بومباردیر و همکاران (۱۹۹۰) هم سو می باشد.
راهبرد هیجان مدار مستلزم یافتن روش هایی برای کنترل هیجان ها و تلا ش برای امیدوار بودن به هنگام مواجهه با موقعیت های تنش زاست . افرادی که از این راهبرد استفاده می کنند، ضمن اینکه بر هیجانات خود کنترل دارند، ممکن است احساساتی چون خشم یا ناامید ی را نشان دهند.
پژوهش رادی و همکاران نشان داده که خوش‌بینی اسلامی، افسردگی و سبک‌های مقابله دارای رابطه معنادار بوده و خوش‌بینی اسلامی‌ و سبک‌های مقابله شاخص خوبی برای پیش‌بینی افسردگی هستند. همچنین افراد دارای خوش‌بینی اسلامی، کمتر دچار افسردگی می‌شوند و در برخورد با رویدادهای تنش‌زا از مقابله‌های مؤثر استفاده می‌کنند و همچنین مطالعات بومباردیر و همکاران بیان کرد که مقابله هیجان مدار به صورت مستقیم با سازگاری ضعیف روانی و افسردگی پس از کنترل رتبه دهی شدت علائم توسط پزشک رابطه مثبت دارد.
در تبیین این فرضیه می توان گفت که هر چه قدر فرد از شیوه مقابله ای هیجان مدار بیشتری استفاده کند، مقدار افسردگی او بیشتر خواهد بود و برعکس هرچه قدر جانبازان از شیوه مقابله ای هیجان مدار کمتری استفاده کنند، میزان افسردگی آنان کمتر خواهد بود.
فرضیه فرعی پنجم: بین مقابله اجتنابی مدار با میزان افسردگی رابطه مستقیم وجود دارد.
با توجه به جدول ۴- ۵ رابطه شیوه مقابله اجتنابی با افسردگی (۳۲/۰-)، مثبت و در سطح (۰۱/۰) معنی دار می باشد. با توجه به این یافته، فرضیه فوق مورد تأئید قرار می گیرد..
نتایج به دست آمده با پژوهش شعبان زاده و همکاران (۱۳۹۲) و افلاکسیر و همکاران ( ۲۰۱۰ ) همسو است.
راهبرد اجتناب مدار مستلزم انکار یا کوچک شمردن موقعیت های تنش زاست . افرادی که از این روش استفاده می کنند، هشیارانه تفکرات تنش زا را واپس رانی کرده و تفکرات دیگری را جایگزین آن می کنند.
در این راستا ، یافته­های شعبان زاده و همکاران ، بیانگر رابطه معنادار میان سبک­های مقابله با استرس و حمایت اجتماعی با کیفیت زندگی بود. نتایج همچنین نشان داد که متغیرهای سبک مقابله هیجان­مدار، حمایت خانواده و سبک مقابله اجتنابی قادر به پیش ­بینی واریانس کیفیت زندگی می باشد.
همچنین بین حمایت اجتماعی و روش های مقابله با استرس (حمایت اجتماعی-عاطفی)ارتباط مستقیم و با روش های مقابله با استرس (پذیرش و تفکر آرزومندانه )ارتباط معکوس و معنی دار وجود دارد.هرچه حمایت اجتماعی بیشتر باشد استفاده از روش های موثر مقابله با استرس افزایش و استفاده از روش های غیر موثر کاهش می یابد.
همچنین پژوهش افلاکسیر و همکاران با عنوان نقش حمایت اجتماعی و راهکارهای مقابله ای بر سلامت روان گروهی از جانبازان ناتوان بود و به این نتیجه رسیدند که حمایت اجتماعی ، نقش مهمی در سلامت روان جانبازان ناتوان جسمی و نوع پیشرفته آن دارد.همچنین ناتوانی جسمی سلامت روان جانبازان را پیش بینی می کند اما نوع پیشرفته آن نقش مهمی در سلامت روان جانبازان ندارد.یافته ها نشان داد جانبازانی که از روش های مقابله ای استفاده می کنند وضعیت سلامت روانی بهتری دارند .
در تبیین این فرضیه می توان گفت که هر چه قدر فرد از شیوه مقابله ای اجتنابی کمتری استفاده کند، مقدار افسردگی او بیشتر خواهد بود و برعکس هرچه قدر جانبازان از شیوه مقابله ای اجتنابی بیشتری استفاده کنند، میزان افسردگی آنان کمتر خواهد بود.
۳-۵ محدودیت های تحقیق
به علت مشکلات اجرایی امکان انتخاب حجم نمونه بیشتری در این پژوهش نبود.
به علت مشکلاتی که محقق در اجرای آزمون مواجه شد،جانبازان زن به تعداد محدود بودند.
به علت نبود مراکز تخصصی ، به اجبار کلیه جانبازان بدون در نظر گرفتن درجه جانبازی، نوع مجروحیت و … مورد پژوهش قرار گرفتند .
منحصر بودن نمونه پژوهش به معلمان ابتدایی امکان تعمیم­دهی به سایر معلمان را با محدودیت همراه می­سازد.
عدم ایجاد فرهنگ­سازی و بستر سازی و ایجاد یک نظام ارزشی برای فعالیت­های تحقیقی در نزد جانبازان که موجب شده است افراد با بی­حوصلگی و اطلاعات ناکافی در اجرای آن پروژه وادار به همکاری ناخواسته شوند.
علاوه بر محدویت های فوق عواملی مانند سبک زندگی ، درآمد ، جنسیت و … به عنوان متغیرهای مزاحم می توانند بر نتایج تحقیق تاثیر بگذارند که در این تحقیق تلاش شد از طریق کنترل های تحقیقی مانند انتخاب تصادفی نقش متغیرهای مزاحم کمتر شود .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:19:00 ق.ظ ]




زیبا عروس دولت را که از روز نخست، نامزد عیش سگالی است مشاطه‎ی بخت کارساز، چهره به گلگونه‎ی نشاط می‌طرازد و رعنا نگار اقبال را که از بدو ازل، خواستگاری فرخ فال است، آرایشگر طالع مدعاپرداز از حنای خون ادبار، دست نگارین می‌سازد. تازه بهار امید، گلشن گلشن می‌خندد و قد کشیده نهال امل، چمن چمن بار می‌بندد و بخت بلند، ناصیه‎ی اعتبار می‌افروزد و فلک برای دفع گزند از اختر، سپند در مجمر می‌سوزد. چشم بد دور از شاه بی‌تاج و سریر عشق که مخزن چشمش سیم روان اشک بی‌پایان دارد و خزینه‎ی سینه‌اش درم از زخم ناخن، سکه زده داغ فراوان. از آنجا که از دیرباز می‌خواست که از هواداری اقبال شکفته چهره، بلبل‌وار با گل رنگین ادای نازک مزاج حسن[۴۱۱]رنگ طرح، رنگین‏اختلاطی و پاک‏امتزاجی[۴۱۲] ساز کند و به پشت‏گرمی طالعِ رخساره برافروخته، پروانه کردار، بی‌تابانه بر گرد سر گردیدن شمع خورشید، ضیاء جمال آغاز. در این هنگام عشْرت انجام، که بهار حُسن، گل‏افشان گشته و جهان به کام دل، بلبلان حسن را در سر خیال جلوه‌گری افتاده و عشق را سودای آشوب‏گستری به سلسله‏جنبانی شوق زنجیرخا و تحریک آرزومندی زورآزما. رسول والا نظر تیزرو چشم بینا را که فیضِ نظر نورالانوار یافته و به یک چشم زدن گرد گیتی شتافته، به پیغام‌گذاری و خواستگاری شاهد دلخواه خاطر پسندِ حُسن برگماشت و از این نوازش، پایه‎ی شکوهش بلند گردانیده، عَلَم سربلندی برافراشت. دیده‎ی جهان دیده به امتثال فرمانبری، انگشت مژه بر چشم نهاده با[۴۱۳] پای نگاه از خانه بیرون برآمده، به هر کوچه و بازار دلفریب سحرکار شهر تمام‏زیب نیرنگ‏باز صورت درآمده. نگاه دوربین را بلا گردان[۴۱۴] بلد شهرستان دیدار ساخت و در هر صورت به تعمق نظر پرداخت.[۴۱۵] برای صورت گرفتن نقش مدعا هر صورت به غور کار هر صورت رسیده. آخر کار، نظر به جمیع صور صورت سراپا معنیِ حُسن برگزید و از کمال شوق بر گرد والا نظری خویش گردید. هرچند ساده پرگار حسن از نگاه آشنای چشم دانست که باعث آمدنش چیست. لیک سر بر در تجامل[۴۱۶] زده بی‏تجویز شکوه و تمکین پرسید: که ای پریشان نظر چرا آمده‌ای و فرستنده‌ات کیست؟[۴۱۷] زبان که گزارشگر مقاصد نهان[۴۱۸] است، از کار افتاده و به چشم سخن گو که اداکننده‎ی مطالب وجدان است نوبت به گفتار نکته‌هایی که طی لسان داشت، با هم آشنا شد و در یک طرفه‎‌العین صد نکته‎ی سربسته‎ی رمزی به هزار حسن ادا به پروانگی شوق نهانی و پشت‏گرمی نیاز[۴۱۹] غیابی[۴۲۰] شمع آشنایی روشنایی یافت و ظلمت بیگانگی، رخت کدورت بربسته، از آن بزم صفاآگین یکسو شتافت. حُسن مراد در لباس ایما خواسته و به زیور آداب[۴۲۱] آراسته. چشم را به جنبش مژگان، جواب به پیرایه‎ی قبول پیراسته. نهفته از نهفتن و پنهان از نگفتن به گوش بشارت نیوش نگاهش گفت. در ادای مدعا زبان غمزه را به نیرنگ‏سازی برگشاد و به اشاره‎ی گوشه‎ی ابرو، صد جهان سحرپردازی را سامان داده، فرستاده. پس از طیب دماغ از روایح عنبرآمیز گلشن رضا و تلوین چشم از نقوش دلاویز نگارستان مدعا با لبی از مژده‎ی مواصلت سرشار و با دلی شادکام[۴۲۲] در کنار، مراجعت نمود و دروازه‎ی نشاطِ حصول مقصود بر روی عشق منتظر، چشم در راه و گوش بر آواز گشود. عشق از این افسون از راه گوش دمیده، بر حال نماند و آستین بر صبر و شکیبایی افشاند. از دست بی‌طاقتی دست به دامنش آویخت که آرام از دلش چون قرار خمارآلودگان به هوای وصال یوسف جمال، دل باخته و از کمال بی‌تابی شوق دیدار و نهایتِ انتظار وصال به بوی پیراهن نساخته، گریخت. ترانه شوقش رساانداز و سرهنگ مقام بی‌تابی گردیده و دست امیدش هوادار هزار رنگ گل چیدن رنگین گلشن کامیابی. نبض اضطرابش طپیدن آغاز کرد و چشم اشتیاقش پریدن ساز. چه گریبان‌ها که به زبان نرفت و چه چاک‌ها از جیب تا به دامان نرفت. به زودتر از زود به آرایش لباس کوشید، جامه‎ی گلدوز به سرکاری جنون، سرانجام یافته‎ی داغ به بر کشید. کمر سربازی به کمر جان بست و برای جان نثاری[۴۲۳] بنان پنجه مژگان را از خون جگر رنگین ساخت که حنای نظربازان بدین رنگ شاید و موی ژولیده از سر فرو هشت که سِهره‎ی آشفته‎حالان بدین گونه در خور نماید. هوا را پامال کرده که تخم این است و داغ را بر سر جا داد که افسرم چنین. به ترتیب آتش‌بازی پرداخت از مژه خون ریز[۴۲۴] گلریز و از آه شعله‌خیز، آسمانی ساخت. اشک ستاره‏ریزش به جای ستاره افشان بود و چهره‎ی اصفرش چون مهتاب برافروخته و درخشان. دست به سرانجام چراغان برآورد، در فانوس خیال هزاران شمع آرزو روشن کرد. آنگاه هم‌عنان جهان جهان آشوب رای و هم‌رکاب آسمان آشفته رای، بر سمند تیزگام آرزومندی سوار شد و بر مدعای دل و تمنای خاطر کامگار تمام راه را از نثار سرشک شادی، به گوهر گرفت و از انعکاس رخساره‎ی زرد به افشان زر چون آن برداشت را هنگام فرو داشت رسید و عشقِ جان در آستین رختِ بخت به آستان جانان کشید و این خبر فرحت اثر، گوش زده‎ی حُسن گردید. از نشاط، پیراهن پیراهن بر خویش بالید بل از وفور انبساط در تن نگنجید. به آئینی که دل می‌خواست به تقطیع آراستن پرداخت و سراپای خود به زیور آراست. با کمال حیاپروری در حجله‎ی آرایش نشست و از غرق شرم گرد رو پرده‎ی مروارید بر چهره بست. در چشم خوش نگاه، سرمه ناز به روشی کشید که دل‌ها از تیغِ سیه تابِ سنگِ سرمه کشیده‎ی غمزه‌اش دو نیمه گردید. خون نهفته‎ی پامال کرده‎ی محبت از پای نازک جان فرسایش گل کرد که حنایش به این رنگ زیبا بود و از تاب باده‎ی نهان[۴۲۵] کشیده به شوق، چهره‌اش هزار گلشن بار آورد که گلگونه‌اش بدین گونه شایسته می‌نمود. دست نگارین نازنین را به رنگی نگار بست که صحرا صحرا خار حسرت در دل گل شکست. از رشک لعل پاره‌ای که در حلقه زرین گوشش جا گزید، یک جهان دل گرفتار حلقه‎ی تمنا، سراپا خون گردید. از زیبایی بدر مخوف خلخالش، چشم خورشید حیران ماند و از حسرت گوشواره‎ی گوهرینش، چرخ، یک فلک پروین از دیده افشاند و از غیرت انگشترین او که رنگ نگینش آبروی خورشید برده، هلال در خون شفق رنگارنگ، غوطه خورده. نی نی چه می‌گویم زینت خداداد از بند زیور آزادش[۴۲۶] را آرایش بی‌اندازه داد. به زر دَه دهی هزاران هزار، هر هفت نهاد. گوهر را آبروی تازه بخشید و لعل را غازه‎ی سرخ‏رویی بر چهره کشید. از لباس رنگینش، گل، چمن چمن رنگ تشویر اندوخت و ارغوان به کاروان کاروان آتش حسرت سوخت. چون حمایل گلشن را به نظر آورد، عروس عشوه‌گر حمایل مجرّه در بر فلک را گلشن گلشن خجالت گل کرد. بخت سعید آیینه‌دار پیکرِ[۴۲۷] بهارِ نگارش شد و آرایش جاوید مشاطه رخسار صد چمن گل در کنارش. هرگاه بهار، گل‌افشان زیبایی خود مشاهده کرد، نهال قیامت خیز قامت[۴۲۸] او به آبیاری چشمه‎ی آیینه، هزار گلشن گل عشوه بار آورد و چون رخساره‎ی تجلی فریبش بر او پرتو انداخت، آیینه از فرط گرمی او به رنگ آب منجمد از تاب خورشید گداخت. وقتی که چهره از نشاط وصال برافروخته در او دید، بسان صبح از جیب، آیینه‎ی آفتاب درخشان و مهر تابان سرکشید. از عکس رخسار رنگین او سمن و گل[۴۲۹] در کنار گردید و بلورین جام از گلگونه‎ی باده سرشار. از خیال چهره‎ی از حیا عرق کرده‌اش، آسمان لبریز اختر تابنده گشت و دریا مالامال گوهر ارزنده. در ساعت همایون، فرخنده شگون سعادت‌توأم دولت همدم که خورشید انور، سرگرم تمنایش بود و سعد اکبر منتظر مقدم جهان‌آرایش. در انجمن اتحاد آن دو تابنده اختر را شرف اتصال بخشیدند و آن دو گوهر ارزنده را در سلک ازدواج کشیدند. گلشن نشاط تازه شد و ساز انبساط بلند آوازه. عشق والا همت از جان شیرین شکرریز گردید[۴۳۰] و از تشویر تهیدستی مانند شکر به آب آمیخته گداخت. نقد دل بی‌غش را رونما داد و از انفعال تنگ‏مایگی، بسان آیینه‎ی صیقل کشیده رو ساخت. چون چشم به دیدار نظر فریبش گشاد و به صد دل مفتون گشت. مصراع:
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
به یک دیدارش افتاد آنچه افتاد.
جان به جانان پیوست و تن از ملال تنهایی وا رفت.
رقعه چهارم (متضمن عدم مشاهده پادشاه به روز عید الضحی):
قربانی چشم بسته‎ی عید قربان خیال، شهید دلخسته‎ی حسرت طواف کعبه‌ی محترم وصال. زخم به جان برداشته، تیغ دو دمه‌ی لطف عتاب‌آمیز[۴۳۱] و جگر به خون انباشته، شمشیر شهادت‌جوهرِ تغافل خون‌ریز. صید زخم خورده در انتظار زخم دیگر هلاک گردیده‎ی حریم دل شکاری، شکار نیم بسمل چشم در راه و گوش بر آواز تشریف نامهربان نگاری. کفشک خسته‎ی آبله در پای، دست[۴۳۲] جان در بدن گداز ناشکیبایی. سایبان سیه‏تاب داغ به سر بادیه‎ی خورشید. قیامت، تاب[۴۳۳] جنون و رسوایی مغنّی[۴۳۴] سیر آهنگ رساانداز، حجاز نیاز، مقام شناسِ پرده‎ی قانون سوز و گداز. خون تمنا به گردن گرفته‎ی مینای[۴۳۵] پاکبازی، تیغ به خون هوس‏آلوده‎ی میدان امل‏سوزی و هوس‏گدازی.[۴۳۶] خون سعی به باطل هدر کرده‎ی راه دشوار گذار تمنا، قدم بر دم شمشیر نهاده‎ی طریق صعب‏گذار مدعا. کامیاب چاشنی لذت ذوق مجلس ناکامی، سیر چشم کاسه سرشار بزم خونابه آشامی. که چون چشم قربانی آیینه‌دار حیرانی است و به رنگ موج شهید آرام دشمن،[۴۳۷] سلسله‏جنبان پریشانی تا چهار ارکان عناصرش به ریاست در راه پایه‎ی طلب به سر می‌شتابد و تا داعی اجل را لبیک اجابت نگفته رو از کعبه‎ی مراد نمی‌تابد و از حرمان دریافت عید وصال که چاشنی لذت طرب به کام جان مشتاق[۴۳۸] می‌رساند، صبح عید را نمودار شام حسرت نصیبانِ داغ به دل و یأس‏سرشتان امید‏گسل می‌داند و از بدو ازل، خمیر پیکرش به آب تیغ سرشته‌اند و از روز نخست، سرنوشتش به خط جوهر شمشیر نوشته. اگر نفس در گلویش از سرمه سیاه بختی گره نگردیدی، ناله‎ی جان سوز حسرت گذارش[۴۳۹] به گوشِ[۴۴۰] ساکنان ناف زمین رسیدی. به آب زمزم چشم تر پاک‏دامن، وضو ساخته و کعبه‎ی دل اخلاص منزل را از بت پندار هستی پرداخته. تارک اعتبار و فرق افتخار را از سجده‎ی آن آستان کعبه‌مطاف شرافت مکان، برافراخته، ناصیه‎ی[۴۴۱] اقبال از گرد آن عتبه‎ی والارتبه برافروخته و صبح عید‏کردار، سرمایه‎ی نور و صفا اندوخته. به یاوری توفیق از بت‌خانه‎ی خودپرستی به در جسته و از جلد بدن برآمده احرام زیارت کعبه‎ی جان بسته. گوناگون لوازم مبارک‏باد و رنگارنگ مراسم تهنیت که خامه را رنگین می‌سازد و نامه را نگارخانه چین سازد. معروض‏پرستان را حریم بندگی و ثابت‏قدمان عرفات[۴۴۲] سرافکندگی. کعبه‎ی مراد اهل نیاز و مربع‎نشین چار بالش ناز. شهسوار در عرصه‎ی فتنه‌گری سبک جولان، قاتل سردمهر با ستم گرم‏خو[۴۴۳] از کرده ناپشیمان. که یک جهان دل محبت‌گزین قربان نیم نازش گردیده و صد هزار جان نازنین، فدای یک عشوه‎ی[۴۴۴] نیرنگ سازش تا تیغ نگاه او، طرح خون‌ریز[۴۴۵] ساز داده. عید قربان چون قربانیان، دَیِت بِحل کرده، خط به خون خویشتن باز داده. قدم بر راه محبت به سهو نیز نهادن[۴۴۶] و طریق مدارا به غلط هم سپردن در مذهبش گناه است و به رنگ موج خون شهید آرام دشمن نگاه[۴۴۷] و خون گرفته‌ای که خویش را بر شمشیر نگاهش زده از او تا اجلِ دم تیغ آبدار راه عید قربان از عرصه‎ی خون ریزش، رنگین نسخه برده و موج خون از جوش ننشسته، شهیدان مضطرب نیم بسمل عنان به دست دَمَش سپرده موج جیحون خون قتیلانش به چرخ هفتم رسیده و زحل به رنگ داغ لاله جگرگون در خون غلطیده، زلفش بر گرد کعبه‎ی رخ، تتق عنبرین فرو هشته و خالَش تخم حسرت در دل حجرالاسود گشته. بس که خوی[۴۴۸] رنگ آمیزش ستیزه‌جو[۴۴۹] است، گل خونین کفن در چمن‌زار از شهیدان اوست. عید قربان قربانیِ تیغ نگاه خون‌ریزش، کعبه‎ی محترم، سیاه پوشیده‎ی شوق همرنگی زلفِ سیاهِ دلاویزش. زمان حضور[۴۵۰] موفورالسرورش با عید برابر و طواف در صفا پرورش با حج اکبر همسر می‌دارد، دوگانه شکر و سپاس این موهبت عظمی به درگاه یگانه دادار گام بخش، به جا می‌آورد. به خانه‎ی خدای کعبه[۴۵۱] قسم و به پیغمبر حجازی سوگند که در این روز چهره‎ی امیدافروز که در هر مقام، ساز نشاط سیر[۴۵۲] آهنگ بلندآوازه است و به هر رهگذر اسباب انبساط زیاده از اندازه. بی‌غبار قدم لطافت پرور، کاشانه‎ی دیده‎ی بلا دیده، صفایی ندارد و بی‌حضور مسرت‏گستر، خانه‎ی دل، کدورت منزل هوای جان‏افزایی. قانون عشرتم را تارتار گسیخته است و طنبور فرحتم را بند بند از هم ریخته. حبّذا بخت کارساز و فرّخا اقبال مدعا پرداز. بیدلی که از ادراک دولت ملازمت والا به ساز و برگ مطلب دلخواه رسیده و ساغرِ سرشار امید و پیاله‎ی لبریز، آرزو، به کام جان کشیده. این حسرت، نصیب خار تمنا در پا رفته‌ای که با بینوایی از سرزنش خار مغیلان بادیه‎ی نایافت دولت وصال[۴۵۳] سراسر قدم ریش است، از راه تشویر گل نکردن غنچه‎ی امل چون غنچه‎ی نشکفته لاله، داغ به دل سر در پیش.
این حرمان روزی چه خوناب‌ها که از رشک کامیابی حلقه به گوشانِ بزم وصالِ حاضر و نظربازان بی‌زحمت[۴۵۴] اغیار بر روی یار ناظر، نمی‌آشامد[۴۵۵] و اگر حال بدین گونه ماند، نمی‌داند[۴۵۶] که کار چه رنگ سر برکشد[۴۵۷] و کدام صورت گیرد و تا کجا انجامد. تا مقدم عیش عید سعید، نشاط‌آفرین است و دل‌های اندوهگین از آمدنش طرب‌قرین. هر روز[۴۵۸] سعادت اندوزان بزم حضور، هر صبح، صبحِ عید و هر روز، روز نوروز و هر شب چون شب لیله‎القدر به فیوضات فرخنده و خرم[۴۵۹] و با فرحت جاوید همدم و با عشرت مدام توأم باد.
رقعه‎ی پنجم (در شکایت هجران):
پشت به دیوار نشسته‎ی کدورتکده‎ی الم[۴۶۰] پشت از پشته پشته بار شکسته‎ی اندوه و غم. نظر بر پشت پا دوخته‎ی انفعال، دست به هم ندادن طالع بر گرد سرگردیدن، رو به دیوار آورده‎ی خجالت، رو نیافتن از اقبال رخت بخت بر آن آستان کشیدن. پشت پا بر اسباب زده‎ی دکان دکان[۴۶۱] زیب تعلق ناآشنا رویِ بازارِ بسیار خریدارِ تملق، پشت‏ریش، سینه افگار، خارا بالین خارنشتر[۴۶۲] بستر، کار به اغیار یک رو کرده در طلب یار در به در. پشت به کوه داده‎ی میدان ثابت قدمی و وفاداری، پشت دست بر زمین عجز نهاده‎ی عرصه‎ی جان‌نثاری. که در دکان یار[۴۶۳] فروشش، متاع پشت و رو یکسان اخلاص بی‌ریا، مهیاست، دل خواهش دنیا در پس پشت افکنده‌اش، به آئین آیینه زر در قفاست. با سیر چشمی بر خوان قناعت از بن دندان[۴۶۴] از کباب نمک بخت شور سرشته لخت جگر، طرف بسته و پشت دست بر دهان طمع تیز دندانِ گرسنه چشم زده یک یک دندانش شکسته. از پشتی دل روشن که به کردار شمع، پشت و رو ندارد و رعایت اخلاص،[۴۶۵] حضور غیبت را همدم[۴۶۶] و هم چشم نمی‌شمارد.[۴۶۷] و در موقف ادب مانند شمع به ادای لوازم قیام بندگی، پرداخته و چون شعله از باد، پشت نیاز به سجده‎ی سرافکندگی خم ساخته. به عزّ عِرض پشت تعظیم به خدمت حضور روکش صفوتکده‎ی طور، خم کردگان و روی نیاز به آن آستان تجلی‏قرین نورافشان آوردگان. پشت و پناه زیبای قوت‌الظهر رعنایی که آسمان پشت خم کرده‎ی سنگینی بار کوه با سنگ عشق، عربده‌ساز اوست و خورشید پشت بر تافته‎ی تاب آتش قهر برق‌شرر حوصله سوز طاقت‌گداز او. تا تُرک چشمش کمین گشاده و کمان کشیده بر پشت زمین کف خاکی نیست که در آن از کُشته، پشته در خاک و خون نغلطیده و خال لبش که از پشت مسیحازاد به مقتضای اَلوَلَدُ سرٌّ لِأبیه در اعجاز جان‌بخشی داد، داده. خال بر پشت چشمش جا نگزیده بلکه[۴۶۸] از فرط لطافت و صفا، عکس مردمک از آن نمودار گردیده. صبا در چمن هر سحر بر بوی سواریش، لبریز شوق عماری گل بر پشت کشیدن و گل نازنین او سرشار ذوق[۴۶۹] خارخار آرزوی غنچه‎ی مراد گل کردن و گلبن امید سبز گردیدن. گل طراوت لبریز رویش، بهارآرا و خار سرتیز[۴۷۰] مژگانش از پشت خارا، گذارا. استغنا از تغافل بلندش والا شکوه و تمکین از وقار گران‌بارش پشت به کوه. دیوار حریم حرمت از پشتیبانی عصمتش بر پا و صحن صفوتکده‎ی تقدس از پرتو حُسن پاکش، لبریز نور و صفا.
به آبیاری عرق چهره‎ی حیا پرورش، آب بر روی آزرم، به پشت‏گرمی چشم کم نگاهش، پشت حیا، گرم. کاکلش ماری است که خارپشت شانه، خدمتکار اوست. زلفش طاوسی است که بازِ دل، شکار او می‌رساند. پشت و روی نامه‎ی اتحاد علامه را از الفاظ شعله‌ناک و معانی سوزان، مشرفستان صد فلک خورشید قیامت می‌گرداند. به پشت‏گرمی شعله زبان به فروزشگری چراغ مدعا می‌پردازد. از سحرکاری و نیرنگ‌سازی به باد دامن نفس آتشین شمع، مطلب روشن می‌سازد. به پشتی[۴۷۱] رگ ابرِ قلم ماجرای دیده‎ی طوفان در بغل که ابر از حبابش آب گردیده بر روی آب می‌آرد و شرح اشکباری چشم به حرور آستین که طوفان از گریبانش سرکشیده، می‌نگارد. که چشم این هوادارِ دور از آن گوهر یکدانه، سیلِ اشکِ محیط رشک بر آبی سر داده که دریا به دستبردش[۴۷۲] از صدف، پشت و دست عجز بر زمین نهاده. در این بهار طربْ سرشار که گلبانگ عندلیب در گنبد رنگین گل پیچیده و گلبن که در موسم برگ‌ریز باد، از خارپشت شانه[۴۷۳] می‌داد از فیض آب و هوا، نمودار دُم طاوس گردیده. گل شکفته‌رو به رنگین ادایی آورده و نرگس نیم باز از ناز[۴۷۴] پشت چشم نازک کرده. لب جویبار لطافت بار، به رنگ پشت لب نوخطان سبز گردیده و پشت شاخسار پر انوار[۴۷۵] مانند پشت کهن‌ناسوران، خمیده. تا گلشن، عکس رنگین چهره‎ی خود در تک چشمه انداخته، پشت آیینه، آب روی آیینه‏رویانِ گلچین[۴۷۶] را از خجالت تر ساخته. اگر در این فصل طراوت‌آگین، استعاره‏ی تازگی از گلشن نماید، خارپشت درشت بر حور سمن سینه گلبدن پیرهن، زبان بیغاره گشاید. دور از گلشن وصال، کار این سر در هوای خار تمنا[۴۷۷] به پا که بسان ارغوان از شبنم دندان بر جگر افشرده، هر لحظه پشت دست دریغ[۴۷۸] به دندان گزیدن است و کردار این غنچه خاطر، خارخار شوق در دل که از غم چون گل پژمرده[۴۷۹] خون در رگش مرده، هر سحر بر بوی[۴۸۰] مژده‎ی مواصلت، پشت پای برید صبا خاریدن تا از گردش سپهر کوژپشت شعبده آئین و حقه‌باز مهره‏چین بند بندِ سست پیوندِ ترکیبِ این ناتوانِ خمیده پشت، از هم بگسیخته و مهرهای هم‌سلک پشتش از یکدیگر بریخته. از گران بار پندار هستی سبکدوش است، پشت بر بت‏خانه خودپرستی کرده، در راه کعبه وصال سخت‌کوش. اگر صد قوی‏پشت سپهر آفت با ستم هم‏پشت گشته، به کین برخیزند، عنان این پا بر جایِ میدان وفا نتوانند پیچانید و اگر صدهزار نیروی زمین کینه با مهر کارکرده، غبار نقار برانگیزند، روی این خاکسار از سمت آن آستان زمینْ آسمان، نتوانند گردانید. جگر این نزار کمان[۴۸۱] پشت که آب باران اشکش از سر گذشته در جدایی آن تیر قامت از تیر باران حوادث چرخ چون جگر هدف، سوراخ گشته، به روشی پشتش از ناتوانی، خمیدن ساز کرده. که فلک مشعبد در کاسه زانوی او از مهره‎ی پشت، مهره‌گردانی آغاز کرده. این ناخن کبودِ دی ماه از سرد مهری آسمان ستم چون ماه انگشت‏نما و مجروح‌رخسارِ ناخن سخت جان[۴۸۲] بر جفا که مقدار یک پشت ناخن نقد مدعا به دستش نرسیده. بس که از جفای فراق قیامت[۴۸۳] توأمان سختی کشیده همه تن ناخن‌وار، استخوان گردیده. این قوی ضعیفِ پشْت به دیوار مانده در راه انتظار به روشنی نشسته که پس از مرگ، غبارش به صد صرصر از جا خیزد و این گریان، سیل گریه‎ی خونین از چشم گشاده بدان‌گونه پشت زمین را نقش خون نبسته که بعد عمرها به هزاران باران فرو ریزد. این بینوای خمیده‏پشت بی‌ساز و برگ تا جدا از بزم وصال با حرمان جگرسوز همداستان است، از گوشمالی ستم فلکِ خارج آهنگِ کج ادا، به آئین تار چنگ شکسته‏پشت، هر رگ بر تنش خروشان و به رنگی ناتوانی در رگ و پی‌اش نقش بسته که پشت این چله‌نشین بیغوله‎ی تنهایی، بسان پشت کمان شکسته، این سر به صحرا داده‎ی عشق شورانگیز تا در دشت غم، قدم سنجی گزیده، بس که خار در پا[۴۸۴] خلیده از پشت پایش سرکشیده، پشت پایش نمودار خار[۴۸۵] گردیده. الحق عشق باری است که بر سر هر که افتد، تیغه‎ی پشتش از بار لاغری نمودار گردد و محبت، آتشی است که به هر که درگیرد، پوست بر تنش چون پوست پلنگ داغدار شود.
هر بی‌جگری که در آشوب‌کار[۴۸۶] عشق از تیغ فسان داده و شمشیر بر چرخ کشیده‎ی محبت، زخمی بر رو نداشت، در معرکه مردان، چشم از پشت پای خجالت بر نتواند داشت و عَلَم سرخ‌روی بر نتواند افراشت. قدم در محشر نبرد محبت ننهاده که در معرکه‎ی مردآزمای عشق پشت نموده. چه سان رو به مردان کارزار تواند نمود و نقد دل در بازار مهر از دست نداده که در چهار سوی اخلاص، متاع گران ارزش دل‌افگاری[۴۸۷] به صد جان خرید نکرده. روبه‌روی جوانمردان، اعتبار غازی[۴۸۸] چگونه زبان به لاف همت تواند گشود. قسم به صانعی که صُنعش، زین زرین هلال بر پشت شبدیز شب بسته و بار عظیمش پشت بُختی کوه‌کوهان فلک شکسته. در صحرای عدل او[۴۸۹] شیر با رنگ همرنگ و موی پشت بره را شانه از پنجه‎ی گرگ تیز چنگ. که پشت بارگی طاقتم از کثرت بار غم، ریش است و قدم بُختی تجملم از فرط گام‌زنی بر خارزار محنت، لبالب از نیشتر و مالامال از نیش. دوران سپهر آشتی‌گری کرده[۴۹۰] رو به ستیزه و آویزه نهاده، به قوت بازوی قوی نیرو، پشتم بر زمین آورده. هرگاه زمانه‎ی خون‌خوار پلنگ‏خو دست[۴۹۱] شفقت بر سرم می‌گذارد به پشت خار پنجه‎ی خون‌ریز، پشت داغم می‌خارد. دور از آن آیینه رخسار آیینه پشت و روی برابر[۴۹۲] دلم زنگاری است و جدا از آن بهارِ[۴۹۳] حُسن، چشم سمن سیمایم، آیینه‌دار اشک گلناری. به الطاف قادری که چون عنایتش رسم حمایت گزیند، به پشت گَرمیش خس از هزار کاروان آتش، زبان نبیند. مستظهر و قوی‎پشتم که دست رد بر سینه‎ی امید این آرزو لبریزِ تمنا سرشار ننهند و از هر دست که باشد در یک چشم زدن صورت مراد به وجه احسن در نظرم جلوه دهد. تا آیینه‎ی پشت و رو یکسان صبح به مصقله‎ی خط شعاعی مهر، در صفاکاری است، آیینه‎ی دلِ پشت بر بهشت کردگان بزم حضور لامع‌النور، روی زنگ کدورت و ملال مبیناد و تا تیر دعای ضعیفان کمان‌پشت، بر هدف اجابت‌کاری است، خدنگ ارادت رو به آستان آوردگان به آماج مقصود رساناد و نعل سمند آسمان‌سِیرَت باد کار دو جهان بی‌مدد غیرت باد عمری چو بنای این کهن دیرت باد. آغاز خوش و عاقبت خیر باد.[۴۹۴]
رقعه ششم (در وصف معشوق):
از چشم افکنده نگاه آشنا، از نظر افتاده‎ی غمزه‎ی نظر فریب‏ادا. سر به صحرا داده‎ی وحشی نگاه، چشمه‎ی خون از چشم گشاده‎ی حسرت جانکاه. نگاه بر پشت پا دوخته‎ی انفعال جان‌فشانی، روشن سواد نسخه‌ی سحر سامری چین‏پیشانی. آتش به خرمن زده‌ی نگاه حسرت‌آلود، خانه به سیلاب داده‎ی اشک چشم قلزم‏آمود. هلاک طرز نظر فریب‌گونه‎ی حیای غضبی، خراب ادای دلرباییِ نگاه‌گوشه‎ی چشمی و خنده زیر لبی. نگاه آشنای بیگانه‎ از هوش، آب از سر گذشته‌ی گریه شورانگیز بحر جوش. که جانبِ دنیا و مافیها، هیچ رو نگه نداشته و نظر به دو جهان نکرده. دامن به صد خون جگر به دست افتاده، یگانه دوست از کف نگذاشته. خامه از مژگان و سیاهی از مردمک دیده و حریر از پرده‎ی چشم می‌سازد و به جلوه‌گری صورت مدعا در نظر کیمیا اثر منظوران نگاه مهربانی و خوش‌نشینان منظر لطف پنهانی. نظریافته‌ی فیض نورالانوار، هم چشم نگاه چشم اعتبار. وحشی نگاه رم آهو فریب، لطافت بدن پرده‎ی چشم جامه‏زیب. لطافت سرشت بر دوش نگاه جا کرده، نظر فریب از منظر چشم سر برآورده. بیگانه‎ی نگاهِ غرور آشنا، نظربار شاهد استغنا. نقاب بر چهره بسته‎ی تار نگاه تقدس آیین، حُلّه در برافکنده‎ی پرده‎ی چشم پاک‌بین. منظورِ نظرِ دوربینان، نگاه از کونین برگرفته، مقبولِ خاطر از هر دو عالم وارستگان. در پی‌نظر نرفته که خاشاک راهش از مژگان حور بهتر است و غبار درش را کُحل‌الجواهر نگاه غِلمان گفتن محل نظر می‌پردازد، به دیده افروز روشنایی و نگاه‌آموز چشم بینایی سوگند از آن باز که به نگاه از آن رخسار صفاآگین مهر دیدار که پا لغزنگاه بینش دستگاه است، حرمان نصیب گردیده، چشم زدنی یکسر مژگان نور و صفا و روشنی در منظر چشم ندیده. لحظه‌ای نیست که خیال آن هم چشم نور نگاه، چون نور در دیده به چشم جان حاضر نیست. دیده‎ی دل اخلاصْ منزل در خلوتکده‎ی خیال بر روی دل‌آرایَش، ناظر نه، بس که در خیال وصال آن لوتگر گنج حسن محو تماشا است، نگاه گرسنه چشمم، سرخیل یک جهان دیده‌ای گداست.
رقعه هفتم (به محمدخان نوشته)
داعی حقیقی ظهوری چون صاحب را صاحب خُلق محمدی می‌داند به اذن فحوای کلام سطری چند در بیان شطری از احوال خود مرقوم می‌گرداند. زهی اقبال که به امرار نظر فیض اثر سعادت بر آن پرتو اندازد و خوشا سعادت که زبان درّ افشانِ طلاقتْ بیان به خواندن آن پردازد. عرضه آنکه غالباً به موقف عرض رسانیده که بنده می‌خواهد که تخفیف تصدیع دهد و درهای تشویش بر روی روزگار نگشاید و زیاده از این آن آستانِ زمین آسمان را از جبهه نفرساید. در این فکرم که به چه طرز به عرض رسیده و به چه دستور مذکور گردیده. چرا که بعد از پاس هنگام هنگامه‏بندی، عرض مدعا را از فریبندگی ادا ناچار است و بیان احوال شوربختان شیرین‌کاری در کار. امید که ترکیب کلمات اظهارش، موافق طبع لطیف و نغمه‎ی قانون تذکارش ملایم شمع شیرین افتاده باشد. آه اگر از آن عرضداشت این معنی مستفاد شده باشد که می‌خواهم از سراسیمگی حرص به جهت تحصیل چند درهم موهوم، پای سلاست بر سنگ ملامت راه گجرات زنم و از تاب طمع، خود را در دوزخ حرمان مجلس بهشت نشان افکنم. هیهات، هیهات. مصراع:
گدایان تو دارا همتانند
قطعه:

 

گر ز بستان منت آید باد رد کنم عطر بر گل و ریحان
رگ نجنبیده بر تن هوسم گشته گر گنج شایگان باران

به استغنای فقیر قسم که جواب کتابتی که از آنجا آمده اینچنین نوشته شده که آن انعام را به‌دست آورده پامال تاراج احمدنگر تصور کرده‌ام، اگر برسد در شکر خواهم افزود و اگر نیاید، شکایتی نخواهد بود. فرد:

 

سیر چشمانه اختلاط کند هر که بر خوان تو بود مهمان

اینکه در تفکر سفر خروار پای غم در دل تنگ بر هم چیده، به حرف رفتن، لبِ بی‌گناه را در شکنجه‎ی عذاب کشیده. برای آن است که مبادا از رهگذر فضولی‌ها که سرشت طینت فقر است، غبار نقاری بر خاطر عاطر خداوند نشیند و جان ناتوان از غم و الم بیند آنچه بیند. مصراع: یارب آن روز نبیند هرگز.
فرد:

 

اگر روزی دلت از من بگیرد ز غمناکی به تن جانم بمیرد

رفتن کمینه را وجهی دیگر است که بیان آن را کمال خسّت و دنائت لازم است بلکه خواری و بی‌اعتباری بر آن قایم. اگر بر باید خاست، به زیر تیغ خجالت باید نشست و اگر به اظهار آن لب باید گشاد و چیزی که دیده بر باید بست قبح اِفشایَش نه به مرتبه‌ای است که به حُسن ادا در اخفای آن تواند کوشید و عیب گفتگویش نه به مثابه‌ای است که به هنر رمز و ایمان توان پوشید. مجملاً معمایی است که چون بشکافند از وی این بیرون می‌آید که زر می‌خواهم و بیشتر می‌خواهم. زهی شرمساری، مصراع: یا رب از عالم بیفتد احتیاج.
به جمعی که تازه در پریشانی افتاده‌اند آشنایی‌ قدیم دارم. نوشیدنی، گرسنگی دارند و پوشیدنی، برهنگی. نه دیده‌ای که حال ایشان را بدان صورت توان دید و نه قدرتی که دوستی زیر بار مدد چرخ توانم کشید. از بی‌سامانی منزل خود چه گویم که در آن نه آفتابه شکسته‌ای است که دست از غم طعام توانم شُست، نه گلیم کهنه که پا به اندازه‎ی آن توان دراز کرد. در بی‌وقت که از همه جا در نماز، طمع قبله‎ی بیجاپور است و در بیجاپور انعام و اکرام مختصر در آن قدوه‎ی جمهور خوش‏نما نیست. در بازار دریوزه بساط ابرام انداختن و مطلب بیش از بیش خود را کم از کم جد ساختن پیش از آنکه از حاسدان، طعن گرانی بشنوم، سبک‌روحانه خود را در مخاطره هجران می‌اندازم و بالضرورت به وداع امن و امان پردازم. غالباً روزگار هنوز از سر تقصیر فقیر نگذشته و آنچه کرده از خود راضی نشده. نمی‌دانم مرا به کجا برد و چرا برد. إن‌شاءالله خیر باشد. شکر الطاف و اعطایی که بنده‎ی خود را به آن سرفراز و ممتاز ساخته‌اند. حدّ زبان و اندازه بیان نیست و دامن افشانی نسیم التفات، چهره‎ی امید را از گرد یأس پاک کرده، زخم‌های کاری دل به مراهم مراحم اسفاق رو به بهی آورده و تعظیم و تکریم به طریقی واقع شد که از روی بالادستی که سال‌ها در دل متمکن بوده، در مجلس عالی به کرسی نشانیدم و تفقد و نوازش به نوعی ظهور یافت که جهت عرض مهّمات در کوچه و بازار بسیاری را در عنان اعتبار دوانیدم. مصراع: بلند باد که نامم بلند شد.
چون به ذکر التفات خداوند زمان به هنر خودنمایی برآمده، اگر خطبه‎ی خودستایی در اظهار بعضی خصایص خود ادا نمایم، بیجا نیست. مدح چاکر نیز مدح صاحب است. الحمدالله هرجا که چراغ آشنایی روشن ساختم در پاس آن، مغز استخوان گداختم و نمک احسان هر که روزی خورده‌ام تمام عمر به شکر شکرش کام و زبان پرورده‌ام. الشکرالله که از جامه خانه‎ی موهبت واهب العطایات به تشریف گران‌مایه‎ی وفا مُشرفم و در مجمع بالانشینان پیشگاه محبت و مهر، به صدرنشینی مکلف. هرگز حکایتی نگویم که صدق بر آن لب یَصدِقُنا نفرساید و هیچ‌گاه به وعده زبان نگشایم که بر وفای آن سخنی آید. پنجه‎ی مذلت طمع به قوت ضعیف حرص برتافته‌ام و درستی از شایستگی و آبرو از خاکساری یافته‌ام. بر نسخه‎ی تصحیح دعایم بلغ خامه‎ی اجابت است و غلغله گوش ثنایم در اطراف تعالیم شهرت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:19:00 ق.ظ ]




 

در ابتدا لازم است، تعریفی از اشتغال ارائه شود؛اشتغال به«مجموعه فعالیت هایی که در یک دوره معین انجام شود و در مقابل آن مزدی پرداخت گردد» اطلاق شده است.[۹۸۲] بر اساس این تعریف، زنان شاغل افرادی محسوب می شوند که در قبال دستمزدی حتی در دوره ای کوتاه ولی معین به فعالیت بپردازند. بدین ترتیب بسیاری از زنان که در خانه مشغول به کار می باشند از این حوزه خارج می شوند، در حالی که مؤثرترین نقش زن در خانه و در کنار فرزندان ایفا می شود.

 

  •  

 

 

 

      • تقسیم زنان به بانوان و دوشیزگان

     

     

 

بانوان را با معیار تعهدات پس از ازدواج می توان به دو گروه تقسیم نمود؛ آنانی که دارای مسئولیت اداره خانواده هستند و در نقش مهم همسری و مادری حضور دارند و عده ای دیگر برکنار از این مسئولیت می باشند.

 

  •  

 

 

 

      • توجه به سطوح شغلی

     

     

 

امروزه تقریباً همه دیدگاه ها پذیرفته اند که زن می تواند در صحنه جامعه حاضر شود و با پذیرش شغل و مسئولیت های اجتماعی، به فعالیت هایی در این زمینه بپردازد. اما آن چه مورد اختلاف است محدوده و دائره این اشتغال است و این سؤال مطرح می گردد که آیا مردان و زنان می توانند در همه سطوح شغلی وارد شوند؟ به عبارتی دیگر آیا آن ها توان یکسان در انجام تمام مشاغل و حرفه ها را دارند؟ یا انجام فعالیت های مختلف، نیازمند ابزار جسمانی و روحانی مختص خود می باشد؟

 

  •  

 

 

 

      • جایگاه زنان در عرصه اجتماع

     

     

 

و در انتها لازم است به میزان بهره گیری زنان از زاویه مشاغل مختلف دقت شود؛بدین معنا که در صورت ورود زنان درعرصه اجتماع به آنان به عنوان یک مهره اصلی جامعه نگاه می شود یا عضوی فرعی که در هر لحظه قابل کنار گذاشتن است؟ و در صورتی که از توانمندی های او استفاده می شود به چه میزان از مزایای شغل خود بهره مند می گردد؟ به اندازه زمان و نوع فعالیت یا محروم ازمساوات و برابری !
در پاسخ به سؤالات اخیر باید گفت:
در جهان غرب گرچه از لحاظ تئوری و نظری توان جنس مؤنث را در انجام انواع مشاغل و حرفه ها پذیرفته اند! اما در مقام عمل، عدم آمادگی و پذیرش کارفرمایان و صاحبان صنایع در خصوص فعالیت زنان به اثبات رسیده و نارضایتی بانوان از تبعیض های موجود در انتخاب مشاغل و دستمزد نسبت به مردان قابل شهود است.
صاحبنظران برای تبیین وضع نامساعد زنان از حیث اشتغال و تبعیض موجود درعدم پذیرش آن ها توسط کارفرمایان به عنوان نیروی کار فعال و ثابت به طرح سه نظریه پرداخته اند:
پایان نامه - مقاله - پروژه
۱-بازدهی پایین کار
به عقیده کارفرمایان، مسئولیت های خانوادگی، نیروی جسمانی ضعیف، عدم آموزش فنی، عدم حضور در ساعات طولانی و غیبت از کار به صورت طبیعی از بازدهی کار زنان می کاهد.
۲-تجزیه بازار کار
برخی معتقدند دو نوع شغل کاملاً متمایز در بازار کار وجود دارد؛

 

  •  
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:18:00 ق.ظ ]