نقش سلبی حاکمیت
رشید رضا بدون ذکر نام خلفا بعد از اهتمام خلفا در توجه به توحید در تمامی ارکان جامعه، عنوان «تلافی البدع والتعالیم الفاسده قبل انتشارها» (از بین بردن بدعتها و تعالیم فاسد قبل از انتشارشان) از مقاله خود را یکی از مهمترین وظایف خلفا دانسته است و در ذیل آن به نقش مهم و اساسی حاکمیت در ترویج برخی از تعالیم و فرقه فرقه شدن اشاره نموده و میگوید : «لو تنبه الخلفاء لهذا العمل من القرون الأولى - وهو أهم وظائف الخلافه – لما انتشرت التعالیم الباطله التی زعزعت العقائد وأفسدت الآداب، ولبست المسلمین شیعًا، وأذاقت بعضهم بأس بعض، ولا تزال هذه التعالیم تنجم کقرون المعز، فتزید الأمه تفریقًا، فإن المذاهب التی حدثت فی هذا القرن من فروع الباطنیه قد انتشرت بسرعه غریبه استلفتت أنظار الأمم المتیقظه، وإن عمی عنها الذین لا یبصرون، وصم عنها الذین هم عن السمع معزولون، لاعتقادهم أن التربیه والتعلیم لا یفیدان، وأنه لا یؤثر فی الأمه إلا الملوک والحکام».[۸۷۸] یعنی:«اگر خلفا از همان قرون اولیه این عمل[از بین بردن بدعتها و تعالیم فاسد قبل از انتشارشان] که از مهمترین وظایف حاکمیت است، را مورد توجه قرار میدادند، [در این صورت] تعالیم باطلی که عقاید را سست و آداب را فاسد کرد، مسلمانان را فرقه فرقه نمود، سختی و مشقت به همراه آورد و پیوسته مانند رویش شاخ بز سربرآورد و بر تفرقه امت افزود، منتشر نمیشد. مذاهبی که در این قرن از فرقه های باطنیه به سرعت انتشار یافتند، توجه امتهای بیدار را به خود جلب کرد. هر چند کسانی که اعتقاد دارند تعلیم و تربیت سودی ندارد، چشم و گوش خود را بر این واقعیت [اثر تعلیم و تربیت] بستهاند و جز پادشاهان و حاکمان کسی را در [تربیت] امت تاثیر گذار نمیدانند».
نکتهای که در اینجا لازم به ذکر است این است که برخی از انگیزههای جعل حدیث با عنوان «تقرب به حاکمان» نامبرده شده است. هرچند در بیان این انگیزه نگاه خواننده به جعل کننده حدیث معطوف میشود؛ لیکن باید توجه داشت از زاویه دیگر در کنار این انگیزه تمایل حاکمان نیز به جعل حدیث درباره حاکمیت آن ها و حتی جعل احکام و فروع فقهی در راستای حاکمیت آن ها نیز دیده میشود[۸۷۹] و به نظر میرسد بیش از جاعلان، عدم وجود سیاست بازدارنده در این زمینه تأثیرگذار بوده است.
سباعی به اثر تساهل خلفا با جاعلان حدیث اشاره می کند که اگر خلفا و امراء از ابتدا با آن ها سخت برخورد میکردند جعل حدیث به این حد گسترش نمییافت، وی به برخورد مهدی عباسی با غیاث بن ابراهیم اشاره میکند که چگونه باوجود پی بردن به جعل حدیث در راستای علاقه خلیفه نهتنها وی را مجازات نکرد بلکه به وی ۱۰ هزار دینار نیز هدیه داد اما کبوتری را که با آن بازی میکرد و به سبب خوشایند وی غیاث جعل حدیث کرد را کشت. درصورتیکه باید آن دروغگوی فاجر را ادب مینمود نه اینکه از بیتالمال او را اکرام کند. در جای دیگر مهدی عباسی با مقاتل بن سلیمان که پیشنهاد جعل حدیث در مورد عباس و فرزندانش را به وی داده است یاد میکند که مهدی تنها پیشنهاد وی را رد نموده و گفته بدان نیازی نیست؛ لیکن با وی برخوردی نداشته است. سباعی این ماجراها را کوتاهی خلفا میداند که به سبب آن خداوند آن ها را بهحساب خواهد کشید وی در ادامه برخورد خلفا با قصاص را با برخورد آن ها با زنادقه مقایسه کرده و با انتقاد به خلفا میگوید: درحالیکه قصاص مساجد را پر نموده بودند اما با آن ها برخوردی صورت نمیگیرد درحالیکه با زنادقه سخت برخورد میشد. تحلیل سباعی این است که زنادقه چیزی مطابق علاقه و هوای و هوس خلفا برای ارائه نداشتند برای همین بهشدت مجازات میشدند. اما با قصاص یکدهم برخوردی که با زنادقه در جعل حدیث میشد، صورت نمیگرفت. سباعی در ادامه با نامیدی از راهبردهای خلفا نسبت به قصاص تصریح میکند که اگر علما در هر عصری نبودند چیزی از دین باقی نمانده بود.[۸۸۰]
از همین رو سباعی هیچ نقشی برای حاکمیت در مقابل جریان جعل حدیث قائل نمیشود و در فصلی مجزا تحت عنوان «فِی جُهُودِ العُلَمَاءِ لِمُقَاوَمَهِ حَرَکَهِ الوَضْعِ»[۸۸۱] تنها به تلاشهای علماء در مبارزه با جریان وضع میپردازد.
تحلیل سباعی را اینگونه میتوان تقریر و تکمیل نمود که پیرامون خلفا و امراء را افرادی پر نموده بودهاند که بهرهای از علم نداشتند، به خصوص در مورد قصاص که تمایل مردم را نیز به همراه داشت، حمایت از قصاص توانست عموم مردم را مطابق اندیشه سیاست حاکمان پیش ببرد که نتیجه اصلی آن همراه نمودن دین با بسیاری از خرافات و باورهای غلط بود.
آغاز قصهگویی با مجوز خلیفه دوم آغاز بدعتی بود که اثر مخربی بر حدیث نبوی گذاشت. هرچند این احتمال نادرست است لیکن حتی اگر بپذیریم که خلیفه دوم در این زمینه بدون انگیزه از پیش مشخص شده به اعطای مجوز به تمیم داری مبادرت نمود باز از تأثیر اعمال چنین سیاستی در دورههای بعدی نمیکاهد. آغاز این بدعت ازآنرو که با کسب مجوز یهودی تازهمسلمان شده صورت پذیرفت، بهخوبی نشان میدهد که یهود در فرایند یهودیسازی فرهنگ اسلامی بعد از حیات پیامبر(ص) موفق بوده است. پایه و اساس بسیاری از روایات تاریخی، تفسیری و اخلاقی مبتنی بر روایاتی است که سرمنشأ آن اسرائیلیات است و از سوی قصاص به فرهنگ اسلامی رسوخ کرد.
یکی از مهمترین عوامل توسعه فعالیتهای قصاص در دورههای اموی و عباسی سیاست حمایتی حاکمان بوده است، هماهنگی سخنان قصاص با ذائقه عوام سبب شد که ناخواسته بزرگترین پشتوانه موفقیت حاکمان نیز مردم عوام باشند. شاید هیچ جریانی در تاریخ جز قصاص وجود نداشت باشد که عموم مردم و حاکمان بر آن اتفاقنظر داشته باشند،[۸۸۲] بیشک حاکمان از این غفلت مردم تا جایی که توانستند استفاده کردند، در دورهای که منع نقل و تدوین حدیث سیاست مسلّم معاویه قرار میگیرد و مردم از شنیدن روایات ناب اسلامی بیبهره بودند و جریان مکتب اهلبیت نهتنها منزویشده بود بلکه مورد سب و لعن حاکمیت قرار گرفت، قصاص آزادانه مقام موقعیت ویژهای به هم زدند و حاکمیت شیطان را یاری دادند.
بیشک روحیه عوامگرایی قصاص در تمایل مردم به آن ها بسیار مؤثر بوده است لیکن توسعه این امر و بقای آن بیشک از سوی دستگاه حاکم بوده است. پر کردن خلأ فکری جامعه با مطالب بیاساس و تنزل معارف دینی در حد قصههای خیالی و احادیث عجیب بیشک در توفیق حاکمان برای دستیابی به اهدافشان مؤثر بوده است، چنانکه پیشازاین دیدیم خلیفه دوم باوجود محدودیت در نقل احادیث پیامبر(ص) نسبت به برخی از صحابه مشهور به تمیم داری اجازه قصهگویی میدهد قصههایی که عموماً مبتنی بر اسرائیلیات و شرحهای تورات است.
در زمان عثمان که اساساً مبتنی بر ادامه روند سیاست خلیفه دوم و افزون شدن شیطنتهای بنیامیه است اوضاع وخیمتر میشود و معاویه به بدعت خلیفه دوم جامهی تشکیلات سازمانی پوشاند و قصاص چنان جایگاهی پیدا نمودند که در دربار آمدوشد داشتند و تقویت روحیه سپاهیان در جنگها از رسالتهای آن ها شد، بیشک وقتی حاکمیت چنین سیاستی را دنبال نماید پیداست فرهنگ جامعه که دنبالهرو سیاست است به آنجا خواهد رسید که مأمون خلیفه عباسی از تأدیب یکی از قصاص به سبب عنایت عموم به وی خودداری نماید اما عالم آل محمد را مسموم نماید. اینگونه است که گروهی که بهرهای از دانش ندارند با پشتیبانی عموم مردم و حمایت حاکمان فرهنگ جامعه را دگرگون میسازند.
: نتیجه گیری
نتیجهگیری
بر اساس سوالات و فرضیات رساله، به ترتیب نتایج ذیل ارائه میگردد:
برای تحلیل نظام سیاسی پس از پیامبر(ص) و دستیابی به زمینههای سیاسی جعل حدیث به دو منبع اساسی نیازمندیم: نخست قرآن و دوم شناخت فضای نزول(تاریخ سیاسی فضای نزول)؛ منبع نخست، یعنی قرآن واقعیترین تصویر از شرایط مقارن با نزول خود ارائه میدهد و از آن رو که بیانگر فعالیتهای سیاسی منافقان در آخرین سالهای حیات پیامبر(ص) است، سرنوشت حدیث بعد از پیامبر(ص) را در تعامل با جریانهای سیاسی پیروز قابل پیشبینی میسازد. از آن جا که حدیث پیامبر(ص) از اهل بیت(ع) جدا نیست و هر دو نصی وحیانی هستند، اهل بیت(ع) نیز در نظام سیاسی پس از پیامبر سرنوشتی مشابه حدیث خواهند داشت، درک همراهی قرآن و عترت از این منظر نیز روشن میشود؛ با این توضیح و بر اساس آیات قرآن و تاریخ جاهلی، پس از رحلت پیامبر(ص) بسیاری از شاخصهای نظام سیاسی جاهلی بازتولید میشوند، این روند با مشروعیت بخشی به حاکمیت با کمک جعل حدیث و اعمال برخی محدودیتها تبیین میگردد و اهل بیت(ع) را نیز در راستای همان محدودیت منزوی میسازد. بنابراین بررسی و تحلیل بسیاری از مولفههای مربوط به تاریخ حدیث، جریانهای کلامی، فقهی و غیره بر اساس تحلیل تاریخ سیاسی نتایج واقعیتری به دنبال دارد.
با توجه به این که تعریف حدیث موضوع و مسائل پیرامون آن مبتنی بر حدیث متواتر «من کذب» است و از آن جا که زمان صدور این حدیث در حیات پیامبر(ص) است، بازپژوهی این روایت برای دستیابی به این که چه جریانهایی نقش بیشتری در جعل حدیث داشتهاند، بسیار کارگشاه است. بازپژوهی حدیث «من کذب» بر اساس استنطاق آیات قرآن، به ارتباط جریان سیاسی منافقان با جعل حدیث، قبل و بعد از رحلت پیامبر(ص) تصریح میکند و نشان میدهد که حدیث موضوع به معنای اصطلاحی عموماً از سوی منافقان برساخته شده است. اتخاذ برخی راهبردهای در مورد احادیث پیامبر(ص) توسط جریان سیاسی پس از رحلت حضرت، در واقع مخالفت ضمنی با قرآن است، زیرا اهل بیت(ع) به عنوان مهترین نص پیامبر(ص) نص قرآن نیز است. معنای همراهی و عدم جدایی ثقلین نیز در این نکته نهفته است.
شواهد عوامل سیاسی منع تدوین حدیث را بیش از کاوش در دلایل مقارن با وقوع این سیاست، باید در شواهد پیشینی جست تا از تجزیه و تحلیلهای طولانی در خصوص دلایل این سیاست بی نیاز باشیم. سیاست منع تدوین حدیث با نفوذ جریان سیاسی یهود در اسلام پس از پیامبر(ص) ارتباط مستقیم دارد. این ارتباط تنها مربوط به طرح سیاست نیست بلکه از کنار هم قرار دادن این سیاست با پایهگذاری قصاص که مبتنی بر ایدهی یهودی است، میتوان دریافت در مقام بهره برداری نیز یهود موفق بوده است. حضور یهود در این سیاست چه آگاهانه و بر اساس راهبرد خلفا و چه از سر تساهل، از موقعیت این عامل سیاسی نمیکاهد. تئوری عدالت صحابه به این نام هر چند از سوی خلفا و حتی بنی امیه مطرح نشده است؛ لیکن جعل حدیث در خصوص فضائل اصحاب زمینه ایجاد تعدد مراجع را در مراحل بعدی و سپس طرح تئوری عدالت صحابه را در زمانی بعدتر سبب شده است، همچنان که باور جبر که ریشه جاهلی داشته است در زمان خلفا بازتولید، سپس در زمان معاویه ترویج و در دوره بعد پیروانی یافته و سپس به صورت یک باور در آمده است.
راز بازگشت بسیاری از عوامل جعل حدیث به عامل سیاسی در این نکته نهفته است که عوامل سیاسی پیچیده ترین و گسترده ترین عامل جعل حدیث است و به شناسایی بسیاری از روایات ساختگی کمک می کند؛ زیرا از یک سو مستقیماً سیاستهایی را در مورد حدیث اعمال نموده است که به جعل حدیث انجامیده است و یا به طور غیر مستقیم بسترهای مختلف جعل حدیث را فراهم نموده است. به عنوان مثال بسیاری از احادیث جعلی در حوزه فضائل در زمان بنی امیه و بنی عباس بر ساخته شده است که به تنهایی آثار گستردهای در جعل حدیث داشته است و از سوی دیگر در سایه سکوت و یا حمایت حاکمان بسیاری از احادیث جعلی در حوزهی برخی مکاتب فکری مانند جبر ترویج شده است و زمینه ورود بسیاری از اسرائیلیات در قالب احادیث جعلی فراهم شده است. به گونهای که گزارش مورخان، محدثان و محققان تنها در مورد میزان روایات جعلی اسرائیلیات، به حجم گسترده روایات جعلی این گروه اشاره دارد.
نتایج استطرادی
شناخت دقیق بسیاری از پدیدهها بیش از شواهد مقارن پیدایش آنها، مبتنی بر شواهد پیشینی است.
. سنجش اصالت بسیاری از جریانها و فرقهها در درجه نخست مبتنی بر قرآن و سپس روایات صحیح است. همچنین واکاوی دقیق آیات قرآن و تجزیه و تحلیل آنها نشان میدهد، بسیاری از روایات اهل بیت(ع) که در نگاه نخست در خصوص تأیید و تبیین قرآن صراحت ندارد، کاملاً در راستای تبیین آیات قرآن است.
-
- راه مقابله با بسیاری از جریانهای نوظهور و همچنین جریانهای تندروی منتسب به مذاهب اسلامی، ریشهیابی آبشخور فکری آنها و اعلام عدم ارتباط آنها با جریانهای اصلی مذاهب است. این تدبیر نقش مهمی در تقریب بین مذاهب دارد.
پیشنهادها
تدوین پژوهشهای میان رشتهای در ارتباط با احادیث جعلی با هدف شناسایی احادیث سره از ناسره.
بررسی، تحلیل و شناسایی احادیث جعلی بر تاکید بر شناسایی عوامل جعل آن ها.
بررسی و تحلیل عوامل سیاسی جعل حدیث از سوی مخالفان حاکمیت.
تحقیق کمی در خصوص میزان روایات جعلی مبتنی بر عوامل سیاسی در یک جامعه آماری مشخص.
تحقیق کمی در خصوص میزان روایت جعلی حوزه اسرائیلیات.
تبیین نقش یهود در جعل حدیث
منابع و مآخذ
قرآن کریم
ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد(قرن۴)، تفسیر القرآن العظیم، عربستان سعودى، مکتبه نزار مصطفى الباز، ۱۴۱۹ق
ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله(م۶۵۶ ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضلابراهیم، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق
ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم(۳۶۰ ق)، الغیبه، تحقیق علی اکبر غفارى، چاپ اول، تهران، نشر صدوق، ۱۳۹۷ق
ابن أبی شیبه، عبدالله بن محمد(م ۲۳۵ق)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، تحقیق کمال یوسف الحوت، چاپ اول، ریاض، مکتبه الرشد، ۱۴۰۹ق
ابن أبی عاصم، أبو بکر(م ۲۸۷ق)، الآحاد والمثانی، تحقیق باسم فیصل أحمد الجوابره، ریاض، دار الرایه، ۱۴۱۱ق
ابن أبی یعلی، أبو الحسین، محمد بن محمد(م ۵۲۶ق)، طبقات الحنابله، تحقیق محمد حامد الفقی، بیروت، دار المعرفه، [بیتا]
ابن اثیر جزری، عزالدین(م۶۳۰ق)، الکامل فی التاریخ، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، چاپ اول، بیروت، دار الکتاب، ۱۴۱۷ق
ابن اثیر جزری، عزالدین(م۶۳۰ق)، اللباب فی تهذیب الأنساب، بیروت، دار صادر، [بیجا]
ابن ادریس، محمد بن احمد(۵۹۸ ق)، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، تحقیق حسن بن احمد الموسوى وابو الحسن ابن المسیح، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۰ق
إبن أعرابی، أبو سعید(م۳۴۰ق)، معجم، تحقیق عبد المحسن بن إبراهیم بن أحمد الحسینی، چاپ اول، المملکه العربیه السعودیه، دار ابن الجوزی، ۱۴۱۸ق
ابن الحاج، أبو عبد الله(م ۷۳۷ق)، المدخل، [بی جا]، دار التراث، [بی تا]
ابن السکیت، أبو یوسف یعقوب بن إسحاق (م ۲۴۴ق)، إصلاح المنطق، تحقیق محمد مرعب، بی جا، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۳ق
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، الکنز اللغوی فی اللَسَن العربی، تحقیق أوغست هفنر، قاهره، مکتبه المتنبی، بی تا
ابن الطقطقی، محمد بن علی بن طباطبا(م ۷۰۹ق)؛ الفخری فی الآداب السلطانیه والدول الإسلامیه؛ تحقیق عبد القادر محمد مایو، چاپ اول، بیروت، دار القلم العربی، ۱۴۱۸ ق
ابن الملقن، سراج الدین (م ۸۰۴ق)، تذکره المحتاج إلى أحادیث المنهاج، تحقیق حمدی عبد المجید السلفی، بیروت، المکتب الإسلامی، ۱۹۹۴م