پرده دگر کنید هان
زخمه زنان نیوما
(همان، ۹۷)
شب دنیاس، شب دیو
رخش رستم تو چاهن
روی ایون نعش گیوهی (همان: ۶۹)
۴-۴-۵-سهراب
سهراب در برخی متون، سرخاب پهلوانی ایرانی است که در سرزمین سمنگان از یک عشق ساده میان رستم و تهمینه دختر شاه سمنگان پدید آمد. او پس از آنکه در غیاب پدر چشم به جهان گشود. به روایت شاهنامه از مادر نشان پدر خواست و تهمینه گفت که از نسل رستم است و نامهای با سه کیسهی زر و سه یاقوت درخشان که رستم به او سپرده بود به فرزند نشان داد. کودک به سرعت چنان بالید که تن و توش او در یک ماهگی همچون کودک یک ساله بود. سهراب که اسبی از نژاد رخش داشت به هوای پدر با لشکری که افراسیاب به سرکردگی هومان و بارمان، دو پهلوان تورانی، در اختیار او گذاشت. به سوی ایران تاخت و هجیر نگاهبان دژ سپید را اسیر گرفت و آنجا را ویران کرد سهراب وقتی با سپاه کاووس رودررو ایستاد و نشان سرا پردهها و ساکنان آنها را از هجیر پرسید او همه را معرفی کرد بجز رستم را و گفت او مردی چینی است و به تازگی نزد کاووس آمده و او را نمیشناسد سرانجام پدر و پسر ناشناس در برابر هم ایستادند و پهلوی پسر به دست پدر پاره شد سهراب قاتل خویش را دردم مرگ به از انتقام رستم بیم داد و نشان پدر به او نمود اما کار از کار گذشته بود رستم با خشم گودرز را برای گرفتن نوشدارو نزد کاووس فرستاد اما وی از دادن نوشدارو سر باز زده رستم خود به راه افتاد و در راه بود که سهراب جان سپرد.
به نقل از واحد دوست: «همه عوامل طبیعی پدید آورندهای پایانی شکوهمند و خوش برای داستان در کار میآید مگر عامل شناسایی پسر که اشتباه دیدار پدر خویش را دارد. مهر عزیزی فرزند نسبت به پدر را کاملا در دل احساس میکند. پدر نیز سرشار از ستایش پسر است و بی پروا سرودهایی در تمجید از او میخواند. تنها غرور و تعصب رستم یا شاید دلهرههای اوست که سد راه شناسایی دو سویه میان پدر و پسر میشود.»(واحد دوست، ۱۳۷۹: ۲۶۱)
نمودگاری سهراب:
گرمارودی در بیت زیر سهراب را نمادی فرض کرده برای دلاور رزمنده سید عبدالله برقعی حتمی که در فروردین ۶۱ در جبههی جنگ با اهریمنان صدام، دلاورانه جان بر عشق جانان نهاد.
آن صولت و صباوت سهرابی | آن چهرهی گشوده فرخایی | |
(صدای سبز گرمارودی، ۱۳۷۹: ۳۲۷) |
شهریار در بیت زیر با یادآوری داستان رستم و سهراب که با نامردی دشمنان سهراب به دست رستم کشته میشود. تذکر به دشمنان میدهد که نوشداروی ما وحدت است.
به هوش تا نشود نقل رستم و سهراب | که نوشداروی ما وحدتست و آگاهی | |
(شهریار، ۱۳۸۶: ۱۱۶۵) |
در تصویری دیگر شهید محراب را همانند سیمرغی فرض کرده است که نوشداروی هزاران سهراب است:
شمهی داد گهان قُدوّسی عَلَم عَدل و ستون ارعاب | ||
شمهی داد گهان قُدوّسی عَلَم عَدل و ستون ارعاب |