کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


آخرین مطالب


 



دانش به عنوان یکی از مهمترین اجزای دارایی های نامشهود محسوب می شود. اگر در گذشته بیشتر دارایی های سازمانها مشهود بوده اند ولی امروزه قسمت اعظم دارایی های سازمان نامشهود هستند (سالیوان[۲]، ۲۰۰۰). در این اقتصاد دانش محور، موفقیت سازمان ها به توانایی مدیریت این دارایی های نامشهود بستگی دارد و برای اینکه بتوانیم این دارایی ها را مدیریت کنیم ابتدا می بایستی آنها را شناسایی و اندازه گیری کرده تا در نهایت بتوانیم آنها را مدیریت کنیم (سان چز[۳]، ۲۰۰۰).
مقاله - پروژه
با ورود به اقتصاد دانش محور، ما به مدل جدیدی از دارایی های سازمانی نیاز داریم. بطور کلی دارایی های سازمانی را می توان به ۲ دسته کلی تقسیم کرد:
۱- دارایی های مشهود: این دارایی ها شامل دارایی های فیزیکی و مالی هستند که بطور تقریباً کامل در ترازنامه شرکت ها منعکس می شود. و این دارایی ها تحت اصول اقتصاد کمیابی عمل می کند یعنی با استفاده بیشتر از آنها، از ارزش آنها کاسته می شود.
۲- دارایی های نامشهود: این دارایی ها هم به ۲ دسته کلی تقسیم می شوند:
۲-۱: دارایی های نامشهودی که به وسیله قانون حمایت شده اند و به آنها عنوان مالکیت معنوی را داده اند که شامل حق امتیازها، کپی رایت ها، فرانشیز، علائم و مارک های تجاری و غیره است. برخی از موارد آن در ترازنامه منعکس میشوند.
۲-۲: سایر دارایی های نامشهود که شامل سرمایه های فکری است که تحت اصول اقتصاد فراوانی عمل می کنند یعنی با استفاده بیشتر از آنها از ارزش آنها کاسته نمی شود و معمولاً در ترازنامه منعکس نمی شوند (تایلز[۴]، ۲۰۰۰).
تا اوایل دهه ۱۹۵۰، عامل اصلی عقب ماندگی کشورهای در حال توسعه را عمدتاً کمبود سرمایه های مالی و فیزیکی می پنداشتند. در چارچوب چنین طرز فکری، این کشورها از راه های مختلف و با توسل به دوست و دشمن به کسب سرمایه می پرداختند. این امر، موجب تشدید وابستگی و تخریب بنیان های اقتصادی و سیاسی این قبیل کشورها می شد. اما امروزه روشن شده کشورهایی که از سازمان های قوی و نهادهای اداری کارآمد و در عین حال از سرمایه های انسانی کارا و متخصص برخوردارند، می توانند سرمایه فیزیکی و مالی خود را به نحو مناسب تری جذب و در تسریع روند رشد و توسعه به کار گیرند. در اقتصاد نوین، تولید ثروت و رشد و ارزش آفرینی عمدتاً از داراییهای نامشهود (فکری) سرچشمه می گیرد. لذا، سرمایه فکری منبع اصلی توسعه اقتصادی است. صنعت بانکداری به دلیل ویژگیهایی که دارد باید در چرخه تجاری سایر صنایع باقی بماند. در سالهای اخیر صنعت بانکداری تحت تأثیر آزادسازی مالی و جهانی سازی تغییرات قابل توجهی را در محیط کسب و کار خود بدست آورده که این تغییرات با رقابت شدید ترکیب شده و فشار زیادی را بر بانک ها وارد آورده است. در محیط با ریسک بالا بانک ها نه تنها باید نیروی کار، دارایی مالی و سایر دارایی های مشهود را بطور موثری با هم همسو نمایند، بلکه باید توانایی خود را در مدیریت سرمایه فکری به منظور دستیابی به عملیات پایدار بهبود دهند. برای صنعت بانکداری چگونگی استفاده از فنون مدیریت دانش به منظور اندوختن سرمایه فکری در یک محیط به شدت در حال تغییر ضروری است. سرمایه فکری، که از طریق یکپارچه کردن نظام مند دانش ایجاد می شود در مورد بانک ها بیشتر صدق می کند. زیرا دانش مورد نیاز برای عملیات بانکداری نسبت به سایر صنایع پیچیده تر است. محیط پر مخاطره، بی ثباتی، و حساسیت بازار، از عناصر ذاتی عملیات بانکداری است. صنعت بانکداری، از جمله بافت هایی است که به دلایل زیر، منابع نامشهود را بیشتر می توان در آن جستجو کرده و به اهمیت استراتژیک آن ها دست یافت. نخست، برعکس مدیران بخش تولیدی که هدف اصلی آنها سودآوری است، مدیران سازمان های خدماتی تمایل دارند بیشتر اهداف چندگانه با ماهیت غیرمالی داشته باشند. دوم حتی اگر بخش های تولیدی و خدماتی ورودی های کاری یکسانی (مانند منابع انسانی، دانش، پول، مواد خام، و کارخانه) را به کار ببرند، بخش خدمات استفاده بیشتری از دو منبع اول دارد که دو منبع اول به طور قطع نامشهود هستند. در نهایت محصول نهایی سازمانهای خدماتی، نامشهود است.
بنابراین، بانک ها باید دارایی های خود را از نوطبقه بندی کنند. همچنین بانک ها باید درک کنند که چگونه سرمایه فکری می تواند اهداف راهبردی آن ها را محقق سازد. این امر مستلزم کمّی کردن سهم سرمایه فکری در ارزش سازمان است. با توجه به تفاوت سطح نظام بانکی ایران در مقایسه با کشورهای توسعه یافته و نقصان شرایط رقابت با بانکداری جهانی و هم چنین، تازه تاسیس بودن بانک های خصوصی، بهره گیری از سرمایه فکری و دانش روز، عرصه گسترده ای است. کوشش در این زمینه، به پیشرفت و دستاوردهای قابل توجهی منتهی خواهد شد. امید می رود با بکارگیری تکنیک رتبه بندی شاخص های سرمایه فکری در این پژوهش بتوان پیشنهادهای سودمند و کاربردی برای توصیه به مدیریت بانک های داخلی ارائه نمود.
در این تحقیق سعی شده است با بهره گرفتن از فرایند تحلیل سلسله مراتبی و اولویت بندی معیارهای مهم در شاخص های سرمایه فکری در بانک ها گامی مهم در این خصوص برداشته شود.
۱-۲- بیان مسئله و چارچوب نظری پژوهش
در حسابداری، سرمایه فکری[۵] دارایی های هستند که فاقد خاصیت فیزیکی هستند، اما این دارایی ها، منافع قابل توجهی برای جریان نقدی آتی سازمان ها دارند. ناتوانی در گزارشگری سرمایه فکری، نشان دهنده ضعف حسابداری سنتی است. البته، ارزشگذاری آنها در معاملات تجاری مشکل بوده و با روش های موجود به سادگی امکان پذیر نیست. همچنین هیچ تئوری یا مدل اقتصادی واقعی برای سرمایه های فکری وجود ندارد. تفاوت و شکاف بین ارزش دفتری و ارزش بازار شرکت ها و افزایش و شدت این شکاف در دهه های اخیر بیانگر نقش قابل توجه اقلام سرمایه فکری در واحدهای اقتصادی است که در حسابداری مالی متداول گزارش نمی شود، چرا که فراسوی حدود و دامنه شناسایی و اندازه گیری درحسابداری است. در دو سه دهه اخیر بسیاری از پژوهشگران و محققان، سرمایه فکری را به عنوان مزیت رقابتی[۶] که ناشی از منابع نامشهود سازمانی است، مورد بحث قرار داده و تلاش های قابل توجهی در جهت شناسایی، اندازه گیری و گزارشگری آن انجام شده است.
مروری بر ادبیات سرمایه فکری نمایانگر توجه قابل ملاحظه به سنجش، ارزشگذاری و گزارشگری آن می باشد. سازمانها برای بقاء استراتژیکی باید مزیت رقابتی را مد نظر قرار دهند و از آنجایی که بازارها، تولیدات، تکنولوژی، رقبا و مقررات به طور سریع در جامعه در حال تغییر هستند، بهبود دانش و نوآوری مستمر، آنها را قادر به حفظ مزیت رقابتی پایدار خواهد نمود. از این رو مدیران، دانش و توانایی ایجاد و بکارگیری دانش را به عنوان مهمترین مزیت رقابتی پایدار به شمار می آورند. چرا که دانش به عنوان یک دارایی تلقی شده و تلاش در جهت مدیریت دانش و بکارگیری دارایی های فکری با موفقیت قابل ملاحظه ای در راستای هدایت سازمان ها همراه بوده است.
در عصر حاضر با رشد اقتصاد دانش محور، دارایی های نامشهود و سرمایه های فکری آنها، کلیدی برای دستیابی به مزیت رقابتی پایدار هستند و به همین دلیل توجه به اقلام نامشهود در زمینه های متعددی از جمله اقتصاد، حسابداری و مدیریت استراتژیک به طور سریعی رشد یافته است. دانش یک مزیت رقابتی است که در استراتژی تجاری سازمان ها مورد توجه قرار می گیرد. به گونه ای که ایجاد دانش موجب نوآوری مستمر و نوآوری مستمر منجر به ایجاد مزیت رقابتی، خواهد شد. امروزه سازمان ها برای اینکه بتوانند به موفقیت بلند مدت و پایدار و بهبود عملکرد دست یابند باید به مدیریت دانش توجه نمایند.
و مستلزم این امر تقویت و توجه به پتانسیل ها و ظرفیت های منابع انسانی است تا سازمان ها بتوانند برای دستیابی به مزیت رقابتی از طریق عملکرد و بهبود مستمر، عکس العمل سریع به تغییرات محیط تجاری و شرایط اقتصادی نشان دهند. یکی از چالش های اساسی مدیران بکارگیری پتانسیل دانش و سرمایه فکری برای خلق ارزش است. به همین علت مدیران باید محیطی را فراهم نمایند که نیروی انسانی از دانش خویش برای ایجاد ارزش استفاده نماید. نیاز به تصمیم گیری سریع و با کیفیت مناسب در مواجه با فعل و انفعالات محیطی، شرایط خاصی به تصمیم گیران تحمیل می کند. تعیین مدلی از واقعیت که روابط این متغیرها را آشکار سازد، می تواند ابزاری مناسب در تصمیم گیری باشد.
در فرایند تصمیم گیری انتخاب عواملی که بر ارزیابی راه حل ها و انتخاب راه حل رضایت بخش موثرند از جمله گامهای اساسی به شمار می آیند. معیارهایی که در اخذ تصمیم به کار می روند عواملی هستند که انتخاب یک راهکار از میان راهکارهای مختلف در راستای نیل به اهداف را میسر می سازد. بنابراین تصمیم گیریها غالباً با توجه به معیارهای متعدد انجام می پذیرد. در این رابطه فرایند تحلیل سلسله مراتبی یکی از معروفترین فنون تصمیم گیری چند منظوره است که نخستین بار در دهه ۱۹۷۰ توسط “ال ساعتی” ابداع گردید. این روش در هنگامی که عمل تصمیم گیری با چند گزینه رقیب و معیار تصمیم گیری روبرو است، می تواند مورد استفاده قرار گیرد و نشان دهد که بهترین راهکار کدام است؟ و در این میان معیارهای طرح شده می تواند کمّی یا کیفی باشند. اساس این روش بر مقایسات زوجی نهفته شده و تصمیم گیرنده با فراهم آوردن درخت سلسله مراتبی، عوامل مقایسه و گزینه های رقیب مورد ارزیابی در تصمیم را نشان می دهد. سپس یکسری مقایسات زوجی صورت می پذیرد که در نتیجه آن وزن هر یک از گزینه های رقیب مشخص می گردد. منطق فرایند تحلیل سلسله مراتبی تلفیق نتایج حاصل از اینگونه مقایسات زوجی و ارائه راهکار بهینه است.
مدیران با توجه به وجود شاخص های متعدد و عدم امکان سرمایه گذاری روی همه شاخص ها، مجبور به انتخاب چند شاخص موثرتر از میان شاخص ها خواهند بود و از طرفی شناخت نامناسب از شاخص ها ممکن است این سرمایه گذاری را با شکست یا عدم بازدهی مناسب مواجه نماید. ریسک بالای سرمایه گذاری تعداد زیادی از موسسات را با علم به اهمیت سرمایه فکری از بحث در مورد آن دور نگه داشته است.
همچنین سنجش دقیق سرمایه فکری، دغدغه بسیاری از پـژوهشـگران و محـققان در حـال حاضر میباشد. محاسبه همه شاخص ها و ارزش گذاری روی آنها دشوار است. به همین دلیل نیاز مبرمی در انتخاب یکسری از شاخص های با اهمیت و تأثیرگذارتر نسبت به سایر شاخص ها می باشد. تا براساس آن بتوان برآورد نزدیکی از ارزش داخلی سرمایه فکری ارائه نمود. دغدغه اصلی این پژوهش آن است که رتبه بندی خاصی از شاخص ها ارائه نماید تا سازمانهایی که مشتاق به سرمایه گذاری یا سنجش سرمایه فکری خود می باشند با بهره گرفتن از آن فعالیت خود را روی عناصر با اولویت بیشتر متمرکز نمایند. از آنجایی که تاکنون هیچگونه تحقیق مستقلی، در رابطه با اولویت بندی و رتبه بندی فاکتورهای موثر در شاخص های سرمایه فکری در بانکهای دولتی و غیردولتی استان آذربایجانشرقی صورت نپذیرفته است و غالباً تحقیقات انجام شده همانگونه که در مرور بر تحقیقات انجام شده خواهد آمد از زاویه یک یا چند معیار دست به رتبه بندی شاخص های سرمایه فکری زده اند. این تحقیق می تواند دریچه ای تازه به سوی راهکارهای جذب سرمایه فکری از طریق چگونگی اتخاذ تصمیمات بهینه باشد.
پس بنابراین ما در این تحقیق بدنبال یافتن پاسخی به سوال زیر هستیم:
نتایج اولویت بندی شاخص های سرمایه فکری (انسانی، مشتری، ساختاری) در بانکهای دولتی و غیردولتی کدام است؟
۱-۳- دلایل اهمیت و ضرورت پژوهش
همانطور که قبلاً اشاره شد امروزه قسمت اعظم دارایی های سازمان ها را دارایی های نامشهود تشکیل می دهند و روش حسابداری سنتی قادر به اندازه گیری آنها نیستند (سالیوان، ۲۰۰۰). از طرفی در این اقتصاد دانش محور، موفقیت سازمان ها به توانایی مدیریت این دارایی های نامشهود بستگی دارد. اهمیت و ضرورت انجام تحقیق عبارتند از:
۱- ریسک سرمایه گذاری بر روی شاخص های سرمایه فکری را کاهش می دهد.
۲- به بانکها کمک می کند تا با شناسایی شاخص های مهم به دنبال افزایش هر چه بیشتر این شاخص ها باشند و از این طریق سرمایه های سازمان را به عملکرد بهتر تبدیل نمایند.
۳- با ارائه رتبه بندی مطلوب تمرکز بانکها را بر روی شاخص های موثرتر جلب می نماید.
۴- با اولویت بندی کردن شاخص ها به بانکها در جهت حفظ خود در مزیت رقابتی و ایجاد ارزش کمک می کند.
۱-۴- اهداف پژوهش
سازمانهایی از قبیل بانک که علاقمند به سرمایه گذاری روی سرمایه فکری در سازمان خود می باشند. می توانند با توجه به تحقیق های حاضر تعدادی از شاخص ها را به عنوان شاخص های موثر برای اولویت بندی سرمایه گذاری انتخاب نمایند. (به نوعی سعی می کنیم تا میزان ریسک سرمایه گذاری بر روی شاخص های سرمایه فکری را کاهش دهیم) این تحقیق می تواند پایه ای برای تحقیقات گروه در خصوص رتبه شاخص ها در سایر سازمانها و نقطه شروعی برای روش جدید سنجش سرمایه فکری با تکیه به وزن دهی شاخص ها براساس اولویت بندی آنها باشد.
با توجه به مطالب فوق در انجام این تحقیق اهدافی که متصور است به طور خلاصه به شرح زیر می باشد:
- تعیین مهمترین شاخص های سرمایه فکری در بانکهای دولتی و غیردولتی
۱) تعیین مهمترین شاخص های سرمایه انسانی در بانکهای دولتی و غیردولتی
۲) تعیین مهمترین شاخص های سرمایه مشتری در بانکهای دولتی و غیردولتی
۳) تعیین مهمترین شاخص های سرمایه ساختاری در بانکهای دولتی و غیردولتی
۱-۵- سوالات پژوهش
این تحقیق ضمن بررسی معیارهای مهم در رتبه بندی شاخص های سرمایه فکری در پی یافتن پاسخی مناسب برای سوالات زیر است:
سوال اصلی تحقیق:
- نتایج اولویت بندی شاخص های سرمایه فکری در بانکهای دولتی و غیردولتی کدام است؟
سوالات فرعی تحقیق:
۱- نتایج اولویت بندی شاخص های سرمایه انسانی، در بانکهای دولتی و غیردولتی کدام است؟
۲- نتایج اولویت بندی شاخص های سرمایه مشتری در بانکهای دولتی و غیردولتی کدام است؟
۳- نتایج اولویت بندی شاخص های سرمایه ساختاری در بانکهای دولتی و غیردولتی کدام است؟
۱-۶- فرضیه پژوهش
نتایج اولویت بندی شاخصهای سرمایه فکری در بانکهای دولتی و غیردولتی متفاوت است.
۱-۷- روش پژوهش
۱) این تحقیق از جهت هدف از نوع کاربردی- عملی (توسعه ای) است.
۲) از جهت روش اسنتتاج توصیفی- تحلیلی می باشد.
۳) از جهت طرح تحقیق پیمایشی است (با بهره گرفتن از پرسشنامه).
۱- ۸- قلمرو تحقیق (موضوعی، زمانی، مکانی)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 12:55:00 ب.ظ ]




تبصره این ماده نیز تکلیف کرده است که «دادگاه برای تشخیص رشد و کمال عقل می تواند از نظر پزشکی قانونی یا از هر طریق دیگر که مقتضی بداند، استفاده کند.» این اقدام، صرف نظر از ابهام در واژه «کمال عقل» و ایرادهای وارد بر روش های احراز رشد عقلی گامی مثبت تلقی می شود، ولی همچنان می تواند دختران ۹-۱۸ سال را در معرض مجازات سنگین قرار دهد.
پایان نامه
گفتار چهارم: مجازات تجاوز جنسی
هرچند در قانون ایران برای متجاوز جنسی مجازات اعدام در نظر گرفته شده است، ولی در حقیقت این نوع مجازات و تعریف حدود تجاوز جنسی موجب شده تا در عمل صرفاً مرتکب های تجاوزهای گروهی و سازمان یافته، به مجازات محکوم شوند. به این دلیل مهم ترین تغییر قانونی که می تواند منجر به پیشگیری اجتماعی و فردی از این جرم شود، اصلاح مجازات زنای به عنف و پذیرش نظام درجه بندی مجازات است. در قانون جدید علی رغم نظرات کارشناسان و عدم منع فقهی، اصلاح قانون در این زمینه مورد توجه قرار نگرفت.
در اصلاحات صورت گرفته با توجه به تبصره دوم ماده ۲۲۴، دایره تعریف تجاوز جنسی تا حدودی گسترده شده است. در این ماده بیان شده است: «هرگاه کسی با زنی که راضی به زنای با او نباشد، در حال بی هوشی، خواب یا مستی زنا کند، رفتار او در حکم زنای به عنف است. در زنا از طریق اغفال و فریب دادن دختر نابالغ یا از طریق ربایش، تهدید و یا ترساندن زن، اگرچه موجب تسلیم شدن او شود، نیز حکم فوق جاری است».
مهمترین نکته مثبت این ماده آن است که علاوه بر اکراه و اجبار، فریب دادن اطفال نابالغ نیز از جمله عناصر مادی جرم تجاوز جنسی محسوب شده و در حقیقت دایره حمایت از اطفال در برابر تجاوزات جنسی را گسترش داده است. هر چند متأسفانه با توجه به آن که سن بلوغ قانونی در دختران ۹ سال است، این حمایت دایره سنی محدودی را دربر می گیرد. همچنین به تشکیک در نظرات فقهی درخصوص مفهوم اکراه و عنف پاسخ داده و آن را شامل حالت خواب، بیهوشی و مستی نیز دانسته است.
نکته قابل توجه دیگر در اصلاحات صورت گرفته، درنظر گرفتن خسارت های مادی تحت عنوان «مهرالمثل» و «ارش البکاره» برای زنی است که مورد تجاوز قرار می گیرد. در قانون قبلی این خسارت صرفاً برای ازاله بکارت مطرح بود. البته به نظر می آید پرداخت این نوع خسارت مادی از سوی متجاوز به بزه دیده جنسی با کرامت انسانی زنان همخوانی نداشته و بهتر باشد قانونگذار برای حمایت از قربانیان تجاوز، به پیش بینی نهادهای حمایتی بپردازد.
گفتار پنجم: دفاع مشروع
دفاع زنان از خود در برابر تعرض های جنسی که منجر به قتل یا آسیب متجاوز شود، در قانون ایران در قالب دفاع از ناموس مورد پذیرش قرار گرفته است. هر چند ابهام و نامشخص بودن شرایط مندرج در آن موجبی بود تا در اکثر موارد زنان مورد پذیرش قرار نگیرد و حقوق آنان ضایع گردد.
قانون جدید بدون آن که در جهت روشن شدن موارد مبهم این ماده کوششی کند، با ایجاد شرطی جدید وضعیت دفاع در برابر متجاوز جنسی را با دشواری بیشتری روبه رو کرده است. در بند سوم ماده ۱۵۶ عنوان شده «خطر و تجاوز به سبب اقدام آگاهانه یا تجاوز خود فرد و دفاع دیگری صورت نگرفته باشد». واژه «اقدام آگاهانه» در حقیقت دلالت بر قانونی کردن رویه قضایی موجود در پرونده های تجاوزهای جنسی دارد که دفاع زنان از خود در برابر مهاجم را تنها زمانی مشروع به حساب می آورد که رفتار زن در ارتباط با متجاوز و شرایط منجر به تجاوز، منطبق با تعاریف موجود در قانون، شرع و عرف باشد.
گفتار ششم: دیه زن
دیه مالی است که در برابر آسیبی که به انسان وارد شده است، گرفته می شود. در قانون جزای ایران دیه زنان نصف دیه مردان است. البته در قانون جدید دیه زن کامل محاسبه می شود و مابه التفاوت دیه مرد از محل تأمین صندوق تأمین خسارت های بدنی پرداخت می شود.
قانون گذار ابتدا در ماده ۱۵ قانون مجازات اسلامی سال ۷۰ در تعریف دیه می گفت: «دیه، مالی است که از طرف شارع برای جنایت تعیین شده است» و سپس در ماده ۲۹۴ همین قانون، تعریف مذکور را اصلاح و مقرر می داشت: «دیه مالی است که به سبب جنایت بر نفس یا عضو به مجنیٌ علیه یا به ولی یا اولیای دم او داده می شود». ایرادی که به این تعریف وارد می شد این بود که قانون گذار اولاً دیه مقدر از دیه غیر مقدر را از هم تفکیک نکرده بود و ثانیاً در جنایت عمدی بر نفس، مجازات اصلی قصاص نفس است و زمانی، قصاص تبدیل به دیه می گردید که با رضایت و توافق جانی با اولیاء دم به مقدار کمتر یا بیشتر مصالحه شود. روی این اصل، قانون گذار در سال ۱۳۹۲ در صدد رفع این ابهام برآمد و در ماده ۴۴۸ قانون مجازات اسلامی مقرر می دارد: «دیه مقدر، مال معینی است که در شرع مقدس به سبب جنایت غیرعمدی بر نفس، عضو یا منفعت، یا جنایت عمدی در مواردی که به هر جهتی قصاص ندارد، مقرر شده است».
از مفهوم این ماده چنین استنباط می شود که شارع مقدس برای تشفی خاطر بزه دیده، دیه را به عنوان حقی تشریع فرموده که بزه دیده می تواند به عنوان کیفر مالی متناسب با آسیبی که به او رسیده، از جانی اخذ کند، یعنی دیه جایگزین عیب یا نقص یا شکستگی یا زخمی است که در وجود بزه دیده پیدا شده و در واقع، جایگزین ارزش مال تباه شده و بهای نقص و عیب و آسیب است و نه بهای تندرستی و به جای ان.(شامبیاتی:۳۴۳-۳۴۴)
الف – دیه نفس مرد مسلمان
دیه نفس مرد مسلمان، دیه ای کامل است و در سلب حیات غیر عمدی واجب می شود. بر اساس نظر فقها، دیه قتل نفس مسلمان یکصد شتر است ولی اسلام آن را تعدیل نموده است. به همین جهت، قانون گذار در ماده ۲۹۷ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۷۰ مقدار دیه نفس را این چنین تعیین نموده بود: «دیه قتل مرد مسلمان یکی از امور شش گانه ذیل است که قاتل در انتخاب هریک از آنها مخیر می باشد و تلفیق آنها جایز نیست:
۱- یکصد شتر سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشند؛
۲- دویست گاو سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشند؛
۳- یک هزار گوسفند سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشند؛
۴- دویست دست لباس سالم از حله های یمن؛
۵- یک هزار دینار مسکوک سالم و غیرمغشوش که هر دینار یک مثقال شرعی طلا به وزن ۱۸ نخود است؛
۶- ده هزار درهم مسکوک سالم و غیرمغشوش که هر درهم به وزن ۶/۱۲ نخود نقره می باشد.
اولین سؤالی که در این زمینه مطرح می شد این بود که آیا جانی فقط ملزم است که دیه را به صورت شتر بپردازد و حق ندارد قیمت شتر یا گوسفند یا طلا و نقره را پرداخت کند؟ در این مورد بین فقها اختلاف نظر وجود دارد به این نحو که عده ای معتقد هستند که دیه فقط از شتر داده می شود که قول اقلیت است در حالی که به نظر اکثریت غالب و مشهور، دیه از شش چیز تأدیه می شود و هر کدام بالاصاله وسیله پرداخت دیه قرار می گیرد و در عوض و بدل نفس هستند و نه بدل از یکدیگر. بنابراین در هر مکان و سرزمین که یکی از موارد شش گانه پیدا شود، جانی مکلف به پرداخت از نوع آن است و تخییر منتفی می باشد. (غفارپور مراغی:۱۳۶۹: ۱۱۴).
در صورتی که مرحوم آیت اله مرعشی شوشتری متقابلاً اعتقاد به تخییر دارند و در این خصوص می گوید: «این طور استنباط می شود که در مقام ارفاق و تسهیل امر برای مردم هستند و مقتضای تسهیل، تخییر بین امور است. بنابراین، صاحبان حلل می توانند نوع دیگری را در دیه انتخاب کنند و همچنین صاحبان گاو و یا طلا یا نقره می توانند غیر از آنچه که در روایت آمده است، بپردازند و در عین حال از این روایات چنین استنباط می شود که تخییر در موردی است که جانی بتواند هر کدام از اینها را بپردازد. اما اگر قادر به پرداخت بعضی از آنها نباشد، می تواند به آنچه که مقدور است، اکتفا کند». (مرعشی شوشتری:۱۳۶۵: ۱۱۰).
پس اختیار جانی در انتخاب یکی از انواع دیات به این معناست که هر یک را که آسان تر می تواند تهیه کند، انتخاب نماید و نمی تواند چیزی را انتخاب کند که تهیه آن متعذر یا متعسر باشد. لذا چنانچه نوعی را انتخاب نماید که قادر به تهیه آن نباشد باید الزام گردد به انتخاب نوع دیگری که قادر به تهیه آن باشد و نمی توان اولیاء دم را مجبور به قبول قیمت نمود و اصولاً رجوع به قیمت در صورتی است که طرفین تراضی کرده باشند یا اینکه هیچ یک از انواع دیات در دسترس نباشد. (نظریه مشورتی شماره ۴۱۳۹/۷ مورخ ۱/۱۰/۱۳۶۴، اداره حقوقی قوه قضاییه).
اما از آنجا که محکوم کردن متهم به تأدیه یکی از انواع شش گانه مندرج در قانون در اجرا غالباً مواجه با مشکل می گردید لذا بر اساس فتوای مقام معظم رهبری، سه مورد از موارد شش گانه یعنی درهم، دینار و حله یمانی اساساً موضوعیت خود را از دست داد و طی دستورالعمل ریاست محترم قوه قضاییه، موارد دیات منحصر به شتر، گاو و گوسفند گردید. البته صدور چنین دستورالعملی، راه گشای مسئله نبود چرا که انتخاب این مقدار شتر یا گاو یا گوسفند در عمل غالباً سالب به انتفاع موضوع بود، به همین جهت اغلب طرفین دعوی با یکدیگر تراضی می کردند که به جای عین این موارد، قیمت آن را مطالبه نمایند ولی دادگاهها هنگام تبدیل قیمت شتر یا گاو یا گوسفند به ریال نمی دانستند چگونه عمل کنند و در اثر بروز اختلاف بین شخص محکومٌ علیه و محکوم له، جانی مدتها در زندان بلاتکلیف به سر می برد.
جهت حل این معضل، از سال ۱۳۷۵ مقرر گردید که قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران هر ساله ارزش اعیان احشام را بر اساس قیمت صد شتر تعیین و در آغاز هر سال به مراجع قضایی کشور اعلام نماید. با عنایت به اتخاذ روش مذکور، قانون گذار در قانون سال ۱۳۹۲ در ماده ۵۴۹ قانون مجازات اسلامی مقرر می دارد: «موارد دیه کامل همان است که در مقررات شرع تعیین شده است و میزان آن در ابتدا هر سال توسط رئیس قوه قضاییه به تفصیل بر اساس نظر مقام رهبری تعیین و اعلام می شود.»
به این ترتیب و بر اساس مفاد ماده فوق الذکر من بعد عملاً تنها قیمت دیه کامل نفس هر ساله محاسبه و اعلام می شود و جانی ملزم به پرداخت آن می باشد.
ب – دیه نفس زن مسلمان
دیه نفس زن مسلمان، نصف دیه مرد است (ماده ۵۵۰). هرچند در مباحث قبلی در خصوص تفاوت بین مرد و زن به تفصیل صحبت شده ولی به طور مختصر می توان گفت: «عمده فعالیت های اقتصادی بر دوش مرد گذاشته شده و مهم ترین وظیفه یک زن، اداره کانون بنیادی ترین هسته تشکیل جامعه یعنی خانواده است و به این ترتیب، آثاری که از نظر اقتصادی بر وجود یک مرد مترتب می شود، غالباً بیش از یک زن است. بنابراین، عدالت اقتضاء می کند که به هنگام جبران ضرر اقتصادی فقدان یک مرد از محیط خانواده و اجتماع به عامل مولد بودن او از حیث اقتصادی توجه گردد و میان دیه مرد با زن فرق گذاشته شود.» (شامبیاتی:۱۳۹۲ :۳۷۸)
به همین ترتیب، دیه خنثی مشکل آزاد مسلمان، نصف دیه مرد و زن یعنی سه چهارم دیه مرد است. زیرا مرد بودن یا زن بودن او در یک سطح محتمل است و حال او مشتبه مانده است پس واجب است دیه او، دیهای بین دیه مرد و دیه زن باشد. قانون گذار در این مورد در ماده ۵۵۱ قانون مجازات اسلامی می گوید: «دیه خنثای ملحق به مرد، دیه مرد و دیه خنثای ملحق به زن، دیه زن و دیه خنثای مشکل، نصف دیه مرد به علاوه نصف دیه زن است». ضمناً در کلیه جنایاتی که مجنی علیه، مرد نیست، معادل تفاوت دیه تا سقف دیه مرد از صندوق تأمین خسارت های بدنی پرداخت می شود.
یکی از مباحث مورد مناقشه در خصوص عدم تساوی حقوق زنان در مقایسه با مردان، بحث عدم تساوی دیه زنان با مردان در حقوق ایران است به این ترتیب که بر اساس احکام اسلامی دیه نفس زن نصف دیه مرد تعیین شده است هم چنین در جنایات مادون نفس یعنی جنایات وارد بر اعضا اگرچه دیه زن و مرد در اعضا و منافع تا کمتر از ثلث دیه کامل مرد یکسان است لیکن چنانچه ثلث یا بیشتر شود دیه زن به نصف تقلیل می یابد همچنین در بحث قتل عمدی زن، ولی دم باید پیش از قصاص نصف دیه کامل را به قاتل مرد برای اجرای قصاص بپردازد. با وجود این اگرچه در ماده ۵۵۰ قانون جدید مجازات اسلامی دیه قتل زن، نصف دیه مرد تعیین شده است اما متعاقباً مقنن درتبصره یک ماده ۵۵۱ این قانون در جهت
نزدیکتر کردن خود به اصول مقرر در قانون اساسی و هم موازین حقوق بشری مقرر داشته:
«در کلیه جنایاتی که مجنی علیه مرد نیست، معادل تفاوت دیه تا سقف دیه مرد از صندوق تأمین خسارت های بدنی پرداخت می شود.» (روزنامه ایران، شماره ۵۴۶۷: ۱۳).
بدین ترتیب مقنن با وضع این تبصره عملاً و قانوناً به سبک مذبور برابری دیه زنان با مردان را در قتل نفس می پذیرد. از طرفی دیگر معلوم نیست چرا مقنن به رغم پذیرش برابری دیه نفس زن و مرد در جنایات غیرعمدی مادون نفس، یعنی جنایات وارد بر اعضا کماکان هم چون قانون سابق مجازات چنانچه دیه زن ثلث یا بیشتر از دیه کامل مرد شود دیه زن را نصف دیه مرد تعیین کرده است. (ماده ۵۶۰ قانون مجازات).
وقتی مقنن برابری دیه نفس زن و مرد را می پذیرد این برابری می بایست در جنایات مادون نفس نیز رعایت می کند البته مستفاد از ماده ۴۴۸ قانون م.ا. مصوب ۱۳۹۲ استثنائاً در قتل عمدی که به هر علت قصاص ندارد مثل پدری که فرزند دختر خویش را به قتل می رساند معادل نصف دیه از صندوق تأمین خسارت های بدنی پرداخت می شود.
آیا همان مبنای قانون گذار در برابری دیه زن با مرد در قتل غیرعمدی نمی توانست در سایر جنایات غیر عمدی مادون نفس اعمال شود؟ همچنین چرا ولی دم یا خود زن حسب مورد جهت اجرای قصاص نفس یا عضو مرد مجبور به پرداخت دیه های مقرر قانونی به شرح فوق الذکر می شوند حال آن که ولی دم مرد یا خود مرد چنانچه در جهت اجرای قصاص زن برآیند بدون پرداخت هیچ مبلغی از دیه می توانند زن را قصاص کنند. در هر حال نحوه قانون گذاری نشان می دهد مقنن حسب محدودیت هایی که در اعمال موازین عرفی و حقوقی بشری در برابر موازین شرعی داشته است به رغم این که تفاوت مبنایی بین این موارد وجود نداشته حداقل برابری دیه نفس زنان را با مردان در قتل نفس مورد پذیرش قرار می دهد تا به تدریج و در گذر زمان به تحولات مورد نظر خویش دست یابد. (روزنامه ایران، ص ۱۳).
بنابراین هرگاه در جریان خشونت خانگی زنی توسط مردی از خانواده به عمد جان خود را از دست بدهد، طبق قانون، قاتل حتی اگر مسلمان باشد، قصاص می شود با این شرط که خانواده زنی که به عمد به قتل رسیده، نصف خون یک انسان کامل را به قاتل بپردازد تا تعادل ارزشی برقرار شده و قوه قضاییه با قصاص قاتل که مرد است موافقت کند.
از نگاه قانون گذار، آن گونه که از مصوبات قانونی استنباط می شود، انسان کامل عبارت است از «یک مرد مسلمان».
ماده ۳۸۲ قانون جدید هم این ضرورت را که بسیار تبعیض آمیز است به این شکل بیان کرده است: «هرگاه زن مسلمانی عمداً کشته شود، حق قصاص ثابت است لکن اگر قاتل، مرد مسلمان باشد، ولی دم باید پیش از قصاص نصف دیه کامل مرد را به او بپردازد و اگر قاتل، مرد غیرمسلمان باشد، بدون پرداخت چیزی قصاص می شود.»
در قانون مجازات مصوب ۹۲ راهی پیش بینی شده است نه اینکه طبق این راه بتوان موقعیت زن را بالا برد که با کشته شدن وی هم بدون پرداخت نصف دیه می توان قاتل را قصاص کرد، بلکه قانون جدید این قضیه را به سمت و سوی جهت گیری عمومی برده است که اگر مسئله مربوط به نظم عمومی باشد یک راهی پیدا شود تا بتوان قاتل را قصاص کرد حال برای این که مسئله پرداخت نصف دیه هم حل شود این وظیفه طبق این قانون به عهده بیت المال گذاشته شده است.
گفتار هفتم: قصاص به سبب سقط جنین
قانون مجازات اسلامی، در کتاب پنجم خود تحت عنوان تعزیرات و مجازات های بازدارنده به موضوع سقط جنین پرداخته است. براساس ماده ۸۵۳ قانون مزبور، «… هرکس عالماً و عامداً به واسطه ضرب یا اذیت و آزار زن حامله موجب سقط جنین وی گردد، علاوه بر پرداخت دیه یا قصاص بر حسب مورد، به حبس از یک سال تا سه سال محکوم خواهد شد.»
البته دیدگاه حقوقدانان در مورد بحث قصاص متفاوت بود. مثلاً دکتر گلدوزیان در این باره معتقدند: «کلمه قصاص در این ماده در مورد شخص مادر به کار رفته است و حسب مورد ممکن است قصاص نفس یا عضو باشد. قصاص نفس دو حالت دارد:
الف: مرتکب به علت قتل مادر به قصاص نفس و به علت سقط جنین به یک تا سه سال حبس تعزیری و پرداخت دیه محکوم می شود.
ب: مرتکب به هر علت، به دلیل قتل مادر قصاص نمی شود از جهت قتل عمد، به حبس تعزیری از ۳ تا ۱۰ سال و پرداخت دیه مادر در صورت مطالبه و به جهت سقط جنین به حبس تعزیری از یک تا سه سال پرداخت دیه جنین محکوم می شود. النهایه از دو حبس، حبس اشد یعنی سه تا ده سال اعمال می گردد.»
اما دکتر اردبیلی در این زمینه می نویسند: «در قانون مجازات اسلامی ایران اگر سقط جنین عمدی، شبه عمدی و یا خطای محض باشد، مرتکب به پرداخت دیه محکوم می شود و در سقط جنین غیرعمدی ناشی از رانندگی، به حبس تعزیری و در صورت مطالبه دیه از طرف اولیای دم، ضامن دیه هم خواهد بود، ولی اگر سقط جنین عمدی و در دوران حیات زیستی باشد، مرتکب، مستوجب قصاص است.»
گفتار هشتم: عدم تنوع در ضمانت اجراهای کیفری
ضمانت اجراهای کیفری و یا همان مجازاتها و اقدامات تأمینی و تربیتی. مجازات در لغت به معنای جزا دادن، پاداش و کیفر آمده و «به مجموعه قواعد مورد تأیید جامعه است که ضامن اجرای عدالت واقعی است و سعی در هدایت مجرم اصلی و یا احتمالی، بازدارندگی دیگران از ارتکاب جرم، ارضاء فطرت عدالت خواهی مجنی علیه و حمایت از جامعه را دارد که توسط قوه مقننه وضع و به وسیله قوه قضاییه به مورد اجرا گذاشته می شود» (شامبیاتی: ۱۳۷۶:۲۸۱) به اختصار می توان گفت مجازات واکنش جامعه علیه مجرم است.
مجازاتها سابقه ای دیرینه در تاریخ بشر دارند و از زمان حضور انسان ها بر روی زمین مجازات نیز وجود داشته است و همیشه ذهن دانشمندان و فیلسوفان را به خود معطوف می نمود «البته یادآوری این نکته ضروری است که مجازاتها با ویژگی و اهداف آنها که امروزه نظر حقوقدانان و جرم شناسان را به خود جلب کرده است بدین دقت و تعمق مطلقاً مورد توجه قدما نبوده و لذا تحول نسبی کیفر و وجود اقدامات تأمینی در کنار آن که نشانه ای از چرخش تفکر انسان در جهت شناخت بیشتر فلسفه مجازاتها و نتایج حاصله از آنهاست منحصر به قبول تدبیری در کنار مجازاتها تحت عنوان اقدامات تأمینی شده است». (نوربها: ۱۳۸۱ :۳۸۸).
دیری است که اقدامات تأمینی به مدد مکتب تحقق در عرصه کیفر ظهور پیدا کرده است و غالباً به همراه مجازاتها آورده می شود و منظور از آن تربیت و اصلاح مجرمین و متهمین است در واقع به تدابیر لازم برای جلوگیری از ارتکاب جرم و یا تکرار جرم اطلاق می شود.
از اهداف مجازاتها و اقدامات تأمینی و تربیتی می توان به موارد زیر اشاره نمود. اصلاح و تربیت مجرم – درمان حالت خطرناک و پیشگیری از تکرار جرم در آینده- ارعاب دیگران، جبران ضرر و زیان ناشی از جرم – التیام درد مجنی علیه و به صورت نمادین می توان گفت هدف اصلی از اجرای مجازات بر پایی عدالت در جامعه است.
طبق ماده ۱۴ قانون مجازات: مجازاتهای موجود در نظام کیفری ایران به طور کلی به چهار قسم تقسیم می شوند.
حد، قصاص، دیه، و تعزیر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:55:00 ب.ظ ]




در روسیه ، دوران سرکوب استالینی، جنگ جهانی دوم، فروپاشی شوروی، استقلال آذربایجان و تشکیل و فروپاشی جمهوری تالش مغان و فشار پان ترکیسم را تجربه کردند و در این سوی مرز تالش ها در تداوم پیوند هزاران ساله با سرزمین و اقوام ایران، شرکت فعال در نهضت مشروطیت، نهضت جنگل، دوران استقرار نظام پهلوی، براندازی نظام فئودالی، اصلاحات ارضی، انقلاب اسلامی ایران، هشت سال جنگ با عراق را از سرگذرانده اند دو مسیر متفاوت تاریخی تاثیرات فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی متفاوت و شگرفی در دو سوی مرز درجغرافیایی مشابه و یکسان پدید آورده است . در این پایان نامه به تفاوتها و شباهتهای فرهنگی ، سیاسی، اقتصادی ، امنیتی و تحلیل جغرافیای سیاسی منطقه تالش پرداخته می شود و تلاش خواهد شد مشخص گردد تفاوت های ایجاد شده در نیمه شمالی و جنوبی تالش این قوم را به سمتی سوق می دهد و باید چه تدابیری را جهت تثبیت منافع ملی ایران در قفقاز و در ارتباط با تالش اتخاذ کرد.
۱-۲-سوالات تحقیق:
سوال ۱:
شباهتهای و تفاوتهای جغرافیای سیاسی قوم تالش در سوی مرز چیست  و تحولات جغرافیای سیاسی ِاین قوم را به چه سمتی سوق می دهد ؟
سوال ۲:
فضای فرهنگی و سیاسی متفاوت در دو سوی مرز چه تغییرات هویتی را موجب گشته است؟
در این پایان نامه ضمن تلاش برای پاسخگویی به دو سوال اصلی فوق تلاش خواهد شد به پرسشهایی نظیر آنچه در ذیل می آید پرداخته شود:
دانلود پایان نامه
تقسیمات جغرافیای سیاسی منطقه تالش در دو سوی مرز چیست ؟بسته شدن و باز شدن مرز در دوره های مختلف تاریخی چه تاثیری بر مراودات فرهنگی اقتصادی تالشان دو سوی مرز داشته است ؟هم گرایی فرهنگی و مذهبی تالشان جمهوری آذربایجان با ایران چه تاثیری بر روابط ایران و جمهوری آذربایجان دارد؟ منطقه شمالی تالش چه اهمیت استراتژیکی برای ایران ، آذربایجان و ارمنستان در قفقاز جنوبی دارد؟ تفاوتها ی ایجاد شده بر اثر جدایی سیاسی در منطقه تالش چه تاثیری بر گرایشات تالش ها در دو سو دارد.
۱-۳-فرضیه های تحقیق
فرضیه۱:
علارغم تفاوت های ایجاد شده پس از جدایی ۲۰۰ ساله و تجربه زیستن بخشی از این قوم در روسیه تزاری و بخشی در ایران عوامل همگرایی قومی تالشان در دوسوی مرز قدرتمندتر ازوجوه افتراق است وآنها تحولات جغرافیای سیاسی  در دو سوی را با رویکرد حفظ هویت قومی و ملی خود پی می جویند.
فرضیه ۲:
نفی هویت تالشان در جمهوری آذربایجان موجب بروز هویت ملی در میان تالشان تالش شمالی گشته و تمایلات جدایی طلبانه نسبت به جمهوری آذربایجان دارند درصورتی که در حوزه ی مرزهای ایران،تالش ها به عنوان یکی از اقوام ایرانی در تلاش برای توسعه فرهنگی،اقتصادی و سیاسی در چهارچوب مرزهای ایرانند.
۱-۴-اهداف تحقیق
۱٫بازشناسی فرهنگی و سیاسی جغرافیای قومی تالش و تبین منافع ملی ایران در این منطقه
۲٫تبین نقش مرز سیاسی در تفاوتهای سیاسی ،اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی قوم تالش در دو سوی مرز

 

    1. تبیین سیاست خارجی مناسب با پتانسیل قوم و منطقه تالش برای افزایش نفوذ ایران در قفقاز

 

۱-۵- دلایل انتخاب تحقیق
منطقه تالش منطقه قومی مهمی در شمال ایران است که جایگاه ژئوپلتیلی ویژه ای دارد .به دلیل اینکه قوم تالش در دو سوی مرز زندگی می کنند این قوم مورد توجه بازیگران منطقه ای است و این موضوع جایگاه امنیتی این منطقه و این قوم را تشدید می کند .تا کنون تحقیقات مستقل اندکی از منظر سیاسی و ژئوپلیتیکی بر روی این قوم و منطقه انجام شده است. بیشتر نگاه تاریخی ،تمدنی و فرهنگی بوده و آگاهی در مورد پتانسیل های سیاسی و استراتژیک این منطقه ناکافی و نا ک امل است به همین دلیل بعضا تصمیم گیری ها در حوزه سیاست خارجی در این منطقه دچار اختلال است و نتایج سوء به همراه دارد. مواردی که ذکر شد لزوم تحقیقات دقیق و شناخت همه جانبه این منطقه مرزی را برای برنامه ریزی های راهبردی تبیین می کند. این تحقیق تلاشی در این راستا است.
۱-۶-ضرورت تحقیق
چنین پژوهشی به دلیل مرزی بودن منطقه تالش و وجود قومی پویا در دو سوی مرز که توان عمل سیاسی و کنش فرهنگی قوی دارد بسیار مهم به نظر می رسد چرا که عدم توجه به بافت قومی، فرهنگی، نیازهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی اقوام خصوصا در حوزه های مرزی می تواند اختلالات جدی امنیتی ایجاد کند در صورتی که بررسی همه جانبه و برخورد منصفانه حاکمان با توجه به داده های علمی می تواند زمینه ساز براورده کردن خواست های معقول آن قوم و در نتیجه تشدید همگرایی و استفاده از پتانسیل آن قوم مرزی جهت افزایش امنیت ، نفوذ و قدرت ملی گردد.
۱-۷-روش تحقیق
این پایان نامه با روش توصیفی و تطبیقی با دو ابزار مطالعات مکتوباتی و میدانی تهیه و تدوین شده است در بخش مکتوباتی نگارنده با رجوع به کتب و مقالات تاریخی و تحلیلی پیرامون منطقه تالش و وضعیت قوم تالش در دو سوی مرز مطالب لازم را فیش برداری نموده و در بخش میدانی با سفر به مناطق تالش نشین و نیز مصاحبه با آگاهان و فعالان فرهنگی و سیاسی تالش در دو سوی مرز از نزدیک با تغییرات، تفاوتها، چالشها و مسایل قوم تالش آشنا شدم.سپس اطلاعات گرداآوری شده در تدوین این پایان نامه در ۵ فصل تدوین گشت و تلاش گشت تا تصویری روشن از شباهتها و تفاوت های قوم تالش در دوسوی مرز همراه با تجزیه تحلیل کلی و نتیجه گیری ارائه گردد.
۱-۸-محدودیت های تحقیق
به دلیل حساسیت مقامات جمهوری آذربایجان امکان مطالعات میدانی در محدوده ی تالش شمالی که در این کشور قرار دارد میسر نیست و هر گونه اقدام علمی به مثابه کنشی سیاسی برای تجزیه منطقه تالش تلقی می گردد.از سوی دیگر ترجمه و دسترسی به همه ی منابعی که به زبان روسی در این خصوص نوشته شده مقدور نیست و منابع آذری اغلب از دقت کافی و بی طرفانه در مورد مسئله تالش برخوردار نیستند. همچنین نبود آمار دقیق و غیر مغرضانه در مورد جمعیت، تعداد گویشوران به زبان تالشی و…. از محدودیت های این تحقیق اند.
۱-۹-سازماندهی پژوهش
این پژوهش در ۵ فصل تدوین گشته است، در فصل نخست کلیات تحقیق بیان گشته و شامل بیان مسئله فرضیات ، ضرورت تحقیق، محدودیتها، و … آمده است، در فصل دوم قوم و سرزمین تالش اجمالا معرفی گشته است و سیمایی کلی از جغرافیا و قوم مورد تحقیق در اختیار قرار گرفته است. در فصل سوم به طور مفصل به جغرافیای سیاسی تالش از دوره ی صفویه تا عصر حاضر پرداخته شده است که دو قرن بعد از دو نیم شدن منطقه تالش پس از عهدنامه گلستان به طور مجزا تحت دو عنوان تالش شمالی و جنوبی بررسی گشته است.در فصل چهارم وضعیت فرهنگی، سیاسی،اجتماعی، مذهبی و اقتصادی تالش در دو سوی مرز بیان گشته تا شباهتها و تفاوتهای حاکم بر فضای زندگی قوم تالش و جغرافیای سرزمینشان در دو سو آشکار گردد.در فصل پنجم به تجزیه و تحلیل داده پرداخته شده و نتیجه گیری انجام گشته است.
۱-۱۰-محدوده مورد مطالعه و مقطع زمانی
محدوده مورد مطالعه مربوط به منطقه تالش است که به حدود و صغور آن در فصل دو این پایان نامه اشاره شده است و محدوده زمانی مربوط به دو قرن جدایی سیاسی و دو تکه شدن این ناحیه یعنی از ۱۸۱۳تاریخ عقد عهدنامه گلستان تا ۲۰۱۳ می باشد. البته در فصل سوم نگاهی به دوره ی پیش از جنگ های ایران و روسیه و وضعیت تالش در دوره ی صفویه نیز گشته است تا پس از بدست آمدن نگاهی روشن از وضعیت قوم و سرزمین تالش در زمان یکپارچکی بررسی وضعیت این قوم و تفاوت های ایجاد شده در دو قرن پس از تجزیه سرزمینشان ملموس تر گردد.
۱-۱۱-بهره‌وران
این پایان نامه می تواند مرجعی برای پایان نامه های آتی دانشجویان در زمینه جغرافیای سیاسی تالش باشد . همچنین چنین مطالعاتی می تواند به افزایش ادراک و تصمیم گیری مناسب وزارت امور خارجه درسیاست خارجی ایران در قفقاز وهمچنین تقسیمات سیاسی درون مرزی در وزارت کشور کمک کند.
۱-۱۲- جنبه نوآوری و جدید بودن تحقیق
این پایان نامه با رویکرد تطبیقی به تغییرات قوم و ناحیه تالش در دو سوی مرز می تواند از معدود منابعی باشد که با تحلیل جغرافیای سیاسی اختصاصا به این منطقه در حاشیه ی مرز ایران پرداخته است.
۱-۱۳-تعریف مفاهیم و واژگان کلیدی
۱-۱۳-۱-قومیت:
گروهی با سنت فرهنگی مشترک و احساس هویتی که آن را یه عنوان یک گروه فرعی از یک جامعه بزرگتر مشخص می کند. اعضای هر گروه قومی از لحاظ ویژگی خاص فرهنگی از سایر اعضای جامعه خود متمایز هستند (تئودورسن-فرهنگ جدید جامعه شناسی،۱۳۵).
۱-۱۳-۲-ملت:
ملت یک واحد بزرگ انسانی است که عامل پیوند آن یک فرهنگ و آگاهی مشترک است. از این پیوند است که احساس تعلق به یکدیگر و احساس وحدت میان افراد متعلق به آن واحد پدید می آید، از جمله ویژگی های هر ملت اشغال یک قلمرو جغرافیایی مشترک است و احساس دلبستگی و وابستگی به سرزمین معین، علاوه بر آن نیروی حیاتی پیوند دهنده ملت احساس قوی به تاریخ خویش، دین خویش، فرهنگ ویژه ی خویش و نیز زبان خویش بر می خیزد، ملت ممکن است به عنوان یک جماعت تاریخی و دارای بافت فرهنگی خاص اما بدون خودمختاری سیاسی یا داشتن دولت وجود داشته باشد (آشوری،دانشنامه سیاسی،ص۳۰۶).
۱-۱۳-۳-جغرافیای سیاسی:
جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیایی یا ژئو پلیتیک دو مبحث مکمل هم از یک دانش است که به مطالعه ی «نقش آفرینی قدرت سیاسی در محیط جغرافیایی می پردازد در جغرافیای سیاسی تاثیر انسان بر محیط در مواردی چون ترسیم مرزها ، تقسیم سرزمین ها ، تبیین ملتها و هویت ها در قیاس منطقه ها مطالعه می شود به این ترتیب در برخوردی کلی می توان جغرافیای سیاسی را عبارت از مطالعه اثر گذاری تصمیمات سیاسی انسان برفضای جغرافیایی دانست»(مجتهدزاده،جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیایی ،ص۲۲).
۱-۱۳-۴-ناسیونالیزم:
نوعی آگاهی جمعی است،یعنی آگاهی تعلق به ملت ،این آگاهی را آگاهی ملی می خوانند.آگاهی ملی اغلب پدید آورنده ی حس وفاداری و شور و دل بستگی افراد به عناصر تشکیل دهنده ی ملت(نژاد، زبان، سنتها، و عادتها ، ارزش های اجتماعی و اخلاقی و به طور کلی فرهنگ) و گاه موجب بزرگداشت مبالغه آمیز از آن ها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملی دیگر ملتها می شود.از آنجا که هر ملت دارای سرزمین خاص است وفاداری به خاک و فداکاری برای پاسداری از آن و بزرگ داشت آن از پایه های ملت باوری است.
۱-۱۳-۵-مرز تحمیلی:
به خطوط مرزی که بدون توجه یه سیمای فرهنگی ناحیه و تنها بر اثر سیاست بین المللی به وجود آمده اند مرزهای تحمیلی به وجود آمده اند مرز تحمیلی گفته می شود در نتیجه ترسیم این خطوط مرزی ،مردمی که از یک قوم و نژاد بوده، زبان و فرهنگ مشترک دارند، از یکدیگر جدا شده ، تحت لوای حکومت های جداگانه به سر می برند (دره میر حیدر،مبانی جغرافیای سیاسی،۱۶۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:54:00 ب.ظ ]




سرقت یا دزدی از جمله جرایمی ‌است که در تمام ادوار تاریخ به عنوان پدیده اجتماعی مجرمانه، مورد تنفر و انزجار عمومی ‌بوده و در همه شرایع و مذهبها و قوانین کشورها، سرقت امری نامشروع بوده و با کیفر مواجه بوده است. بنابه نوشته منتسکیو در کتاب روح‌القوانین، تنها در قوم اسپارت، ارتکاب سرقت مجاز بوده است.(ولیدی، ۱۳۷۹، ۱۵۳).
از ده هزار سال پیش که انسان کشاورز موفق به تهیه محصول مازاد بر خود شد، صحرانشینانی که قادر به تهیه چنین محصولاتی نبودند، حمله و تجاوز به این انبارها را آغاز کردند و از آن زمان به بعد، دزدی و غارتگری در زندگی اجتماعی بشر شکل گرفت و این مسئله تا امروز در دوره‌‌های مختلف تاریخی در ابعاد مختلف رشد کره است. (یگانگی، ۱۳۸۱، ۴۷) نمونه‌هایی از مجازات سرقت در ادیان و جوامع مختلف در گذشته: در دین زرتشت در ایران باستان، برای هر نوع سرقتی، مجازات قتل را اجرا می‌کردند همچنین در مجموعه قوانین پادشاه بابل (حمورابی) برای سرقت مجازات کشتن سارق را اجرا می‌کردند. در قانون روم، یکی ازعوامل پیدایش بردگی، ارتکاب جرم سرقت بوده است بدین معنی که هرگاه سارقی را دستگیر می‌کردند، او را مانند غلامان و برای بردگی به نفع فرد مالباخته، به فروش می‌رساندند و بهای آن را به مالباخته می‌دادند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
در کشور چین، دزدان بی‌رحم (آنهایی که در حین سرقت مرتکب قتل نیز می‌شدند) را قطعه قطعه میکردند و سایر سارقان را با این نوع شکنجه، مجازات نمی‌کردند.(هاتفی، ۱۳۸۴، ۶).
در روسیه، مجازات سرقت و قتل یکسان بود و سارقان همیشه مرتکب قتل می‌شدند تا سرقت آنها افشاء نشود.
در فرانسه، فرانسوی‌ها اول در سال ۱۵۳۴ میلادی، در فرمان خود برای جلوگیری از سرقت، شکنجه چرخ را برای مجازات سارقین در نظر گرفت. در این مجازات، دست و پای سارق را می‌شکستند و روی چرخ می‌انداختند تا جان بسپارد (صدرات، ۱۳۴۰، ۴۹)
در آیین یهود، جرم سرقت ممنوع و نامشروع بوده و سارق محکوم به استرداد ۴ تا ۵ برابر مال مسروقه به مالباخته بوده است. (تورات، باب ۲۲)
به طور کلی در بررسی تاریخی و قضایی سرقت در کشور‌های اروپایی تا قبل از انقلاب کبیر فرانسه، مجازات سرقت، اعدام به وسیله دارزدن بوده است به علاوه سارقین را بعد از دار زدن روی زمین می‌انداختند و درمعابر عمومی ‌می‌گرداندند و زنانی که مرتکب سرقت می‌شدند زنده به گور می‌گردند و این وضع تا اوایل قرن نوزدهم، کم و بیش ادامه داشته است، (صدرات، ۱۳۴۰، ۶۵ -۵۹).
ولی از اواسط قرن نوزدهم از شدت این عمل کاسته شده و تا آنجا که مسئله شکستن حرز به وسیله سارق یکیاز جهات تشدید مجازات محسوب می‌شد پس از انقلاب کبیر فرانسه با تصویب قانون جزای انقلابی، جرم سرقت به سرقت‌‌های جنایی و جنحه‌ای، تقسیم شد و بر حسب مجازات مورد مجازات حبس پیش‌بینی شد. (ولیدی، ۱۳۷۹، ۱۵۶)
۲-۳-۲- انواع سرقت
سرقت انواع مختلفی دارد مانند سرقت منزل، سرقت مراکز تجاری و مغازه‌ها، سرقت عادی مغازه، دخل‌زنی، جیب‌بری، کیف‌قاپی، گردنبند‌قاپی، سرقت وسائل نقلیه، سرقت‌‌های مسلحانه وراهزنی، سرقت‌‌های رایانه‌ای، سرقت از نوع هیپنوتیزم، که آنچه مورد نظر ماست سرقت منزل می‌باشد.
به طور کلی سرقت به دو نوع صورت می‌گیرد.
سرقت ساده (سرقت عادی) که سارق بدون توسل به زور شیئی را می‌رباید.
سرقت با توسل به زور و تهاجم (سرقت جبری) که به طور فردی، دسته جمعی (باند) اتفاق می‌افتد. (رسولی، ۱۳۸۵، ۸) سرقت را به اعتبار‌های مختلف می‌توان تقسیم بندی کرد و مورد بررسی قرار داد. (هاتفی، ۱۳۸۴، ۱۴-۱۰) که عبارتند از
۲-۳-۳-انواع سرقت به اعتبار شدت و ضعف مجازات (حقوقی)
سرقت مستوجب حد- راهزنی
سرقت‌‌های مشدد - سرقت‌‌های تعزیری
۲-۳-۴-انواع سرقت به اعتبار نحوه عمل عامل
-تک رو - زوجی-گروهی (باندی)
۲-۳-۵-انواع سرقت به اعتبار مال مسروقه
- سرقت فرش- سرقت خودرو، قطعات و لوازم آن
- سرقت لوازم خانگی، صوتی و تصویری- سرقت اشیاء عتیقه
- سرقت طلا، جواهرات و پول نقد- سرقت احشام
۲-۳-۶-انواع سرقت از اماکن به اعتبار محل آن
- منزل - مغازه – فروشگاه انبار- بانک- ادارات و موسسات دولتی- دفاتر اسناد رسمی‌و بنگاه‌های معاملاتی - اماکن عمومی‌(هتلها، پایانه‌ها و. ..)
۲-۳-۷-انواع سرقت از اماکن به اعتبار راه‌های ورود سارق
- بریدن و یا شکستن قفل(قفل بری)
- سوراخ کردن دیوار
- کلید انداختن
- کشیدن مغزی درب
- بیرون آوردن توپی
- ورود از طریق دیوار حیاط
- ورود از طریق پشت بام
- ورود از طریق کمند انداختن
- ورود با بهره گرفتن از نردبان
- ورود با بهره گرفتن از درخت
- ورود با بهره گرفتن از تیر برق
- ورود با بهره گرفتن از قلاب کردن دست (زوجی)
- ورود از طریق سوراخ هواکش
- ورود از طریق حیاط خلوت
- ورود از طریق نور گیر
- ورود از طریق کانال کولر
- ورود از طریق بالای تابلوی مغازه
- ورود از طریق شکستن پنجره یا درب ورودی
- ورود از طریق بریدن حفاظ پنجره یا درب ورودی
۲-۴-علل و انگیزه‌‌های سرقت
۲-۴-۱-علل زیست شناختی
- عوامل ذهنی مثل هوش کم یا زیاد، استعداد فردی
- سن
- جنس
- وضعیت بدنی مثل زشتی، نقص عضو، کوتاهی قد و. ..
۲-۴-۲-علل روانشناختی
- فقر عاطفی
- ناکامی‌(محرومیت یا شکست در زمینه ارضاء تمایلات)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:53:00 ب.ظ ]




«إِنَّ ربَّکُمُ اللهُ الّذی خَلَقَ السّمواتِ و الارضَ فی السِّته ایّامٍ ثمَّ اسْتوی علی العرشِ یُغْشِی الّیلَ و النّهارَ َطْلُبُهُ حَثِیثاً و الشَّمسَ و القمرَ و النُّجومَ مسخَّراتٍ بِامْرهِ اَلا لَهُ الخَلقُ وَالْامْرُ تبارک اللهُ رَبُّ العالمین. پروردگار شما، خداوندی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز (شش دوران) آفرید؛ سپس به تدبیر جهانی هستی پرداخت؛ با «پرده تاریک» شب و روز را می پوشاند؛ و شب به دنبال روز، به سرعت درحرکت است؛ و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، که مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشید که آفرینش و تدبیر «جهان» از آنِ او (و به فرمان او) است. پر برکت (و زوال ناپذیر) است، خداوندی که پرودگار جهانیان است» (اعراف/۵۴).
«إِنَّ ربَّکُمُ اللهُ الّذی خَلَقَ السّمواتِ و الارضَ فی السِّته ایّامٍ ثمَّ اسْتوی علی العرشِ، یُدَبّرُ الامرَ ما مِنْ شفیعٍ إلاّ بعدَ اذنهِ ذلکم ُ اللهُ ربُّکمْ فَاعْبُدوه أفَلا تذکَّرون. پروردگار شما، خداوندی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز (شش دوران) آفرید؛ سپس بر تَخْت «قدرت» قرار گرفت،‌ و به تدبیر کار (جهان) پرداخت؛ هیچ شفاعت کننده‌ای، جُز با اذن او نیست؛ این است خداوند، پروردگار شما! پس او را پرستش کنید. آیا متذکّر نمی‌شوید» (یونس/۳).
«وَ هو الذی خَلقَ السَّمواتِ و الارضَ فی ستَّهِ أیّامٍ و کان عرشُهُ علی الماءِ لِیَبْلُوَکُمْ ایُّکم أحْسَنُ عملاً و لَئِنْ قُلْتَ إنَّکم مَبْعُثُونَ من بعدِ الْمَوتِ لَیَقولونَّ الَّذینَ کفروا إنْ هذا إلاّ سِحرٌ مُبِین. او کسی است، که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید؛ و عرشِ (حکومت) او، بر آب قرار داشت؛ (به خاطر این آفرید) تا شما را بیازماید که کدام یک عملتان بهتر است. و اگر (به آنها) بگویی: شما بعد از مرگ، برانگیخته می‌شوید، مسلّماً کافران می‌گویند: این سحر آشکار است!» (هود/۷).
«الَّذی خَلَقَ السَّمواتِ و الارضَ و ما بینهما فی سته ایّامٍ ثُمَّ اسْتَوی علی العرشِ الرَّحمنُ فَسئَلْ بِهِ خَیراً. همانا (خدای) که آسمان ها و زمین و آنچه را میان این دو وجود دارد، در شش روز آفرید؛ سپس بر عرش «قدرت» قرار گرفت، (و به تدبیر جهان پرداخت، او خداوندِ) رحمان است؛ از او بخواه که از همه چیز آگاه است.» (فرقان/۵۹).
«اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّمواتِ و الارضَ و ما بینهما فی سته ایَّامٍ ثُمَّ اسْتَوی علی العرشِ ما لَکُم من دونهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ أفلا تَذَکَّرُونَ. خداوند کسی است که آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان این دو است، در شش روز آفرید، سپس بر عرش قدرت قرار گرفت؛ هیچ سرپرست و شفاعت کننده‌ای برای شما جُز او نیست؛ آیا متذکّر نمی‌شوید؟!» (سجده/۴).
دانلود پروژه
«وَ لَقَدْ خلقنا السَّمواتِ و الارضَ وَ ما بینهما فی ستَّهِ ایّامٍ وَ ما مسَّنَا مِنْ لُّغوبٍ. ما آسمان ها و زمین را در شش روز آفریدیم، و هیچ گونه رنج و سختی به ما نرسید. (با این حال چگونه زنده کردن مردگان برای ما مشکل است؟!» (ق/۳۸).
هو الَّذی خَلَقَ السَّمواتِ و الارضَ و ما بینهما فی سته ایَامٍ ثُمَّ اسْتَوی علی العرشِ یَعْلَمُ ما یَلِجُ فی الارضِ و ما یَخْرُجُ مِنْها و ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ و ما یَعْرُجُ فیها و هو مَعَکُمْ أیْنَ ما کُنْتُمْ وَ اللهُ بِما تَعْمَلونَ بَصیرٌ. او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز (شش دوران) آفرید؛ سپس بر تَخت قدرت قرار گرفت (و به تدبیر جهان پرداخت)؛ آنچه را از آن خارج می شود و آنچه به آسمان بالا می رود؛ و هر جا باشید او با شماست. و خداوند نسبت به آنچه انجام می‌دهید بیناست» (حدید/۴).
در متونی که به اسطوره‌ی آفرینش از منظر اسلامی – ایرانی دلالت دارند، به ویژه اشعار شاعران فارسی زبان، بیشتر از هر چیز، خوردن میوه‌ی ممنوعه و همبستری آدم و حوّا که منجر به آفرینش انسان شده است مورد توجّه قرار گرفته است. شاعران با دستاویز قرار دادن این همبستریِ نامشروع، به ملامت انسان نخستین و تعریض و کنایه به فلسفه‌ تقدیر و مشیّت الهی پرداختند. شاعران رمانتیکی مثل مشیری از این نگرش‌ها و مضمون‌سازی‌ها بیشتر بهره برده‌اند. در شعر «آفرینش» مشیری، از مجموعه «از خاموشی»، واژه‌ها و عباراتی مثل «بستر نوازش»، «بوسه‌های پر عطش»، «مستی مقدّس»، «فرزند آفتاب و زمین و نسیم و آب» ، «جذبه های پاک» و … دلالت بر این اسطوره‌گرایی در مضمون دارند:
در قرن‌های دور
در بستر نوازش یک ساحل غریب
- زیر حباب سبز صنوبرها -
همراه با ترنم خواب آور نسیم
از بوسه های پر عطش آب و آفتاب،
در لحظه ای که، شاید
یک مستی مقدس
یک جذبه ، یک خلوص
خورشید و خاک و آب و نسیم و درخت را
در بر گرفته بود،
موجود ناشناخته‌ای، در ضمیر آب
یا روی دامن خزه‌ای، در لعاب برگ
یا در شکاف سنگی،
در عمق چشمه ای،
از عالمی که هیچ نشان در جهان نداشت،
پا در جهان گذاشت
فرزند آفتاب و زمین و نسیم و آب … (مشیری، ۱۳۹۱، ج۱: ۵۶۶ - ۵۶۳).
۴-۲-۵- هابیل و قابیل
درباره‌ی داستان هابیل و قابیل در قرآن آمده است: «وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ* لَئِن بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لَأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ* إِنِّی أُرِیدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِکَ جَزَاء الظَّالِمِینَ* فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ* فَبَعَثَ اللّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءهَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَـذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءهَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ» (مائده/ ۳۱ – ۲۹).
ترجمه: «و بخوان بر آن‌ها به حقیقت حکایت دو پسر آدم (قابیل و هابیل) را، که چون تقرب به قربانی جستند از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. (قابیل به برادرش هابیل) گفت: البته تو را خواهم کشت. (هابیل) گفت: بی‌تردید خدا (قربانی را) از متقیان خواهد پذیرفت * سوگند که اگر تو به کشتن من دست برآوری من هرگز به کشتن تو دست دراز نخواهم کرد، که من از خدای جهانیان می‌ترسم* من خواهم که گناه (کشتن) من و گناه (مخالفت) تو هر دو به تو باز گردد، تا تو اهل آتش جهنم شوی، که آن آتش جزای ستمکاران است* آن گاه (پس از این گفتگو) هوای نفس او را بر کشتن برادرش ترغیب نمود تا او را به قتل رساند و بدین سبب از زیانکاران گردید* آن‌گاه خدا کلاغی را برانگیخت که زمین را به چنگال حفر نماید تا به او بنماید چگونه بدن مرده برادر را زیر خاک پنهان کند. (قابیل) گفت: وای (بر من) آیا من از آن عاجزترم که مانند این کلاغ باشم تا جسد برادر را زیر خاک پنهان کنم؟ پس (برادر را به خاک سپرد و) از این کار سخت پشیمان گردید».
ماجرای برادرکشی قابیل و مظلومیت هابیل در تاریخ، یکی از اساطیری است که شاعران و نویسندگان برای نشان دادن مظلومیت‌ها و ستم‌کاری‌های انسان‌ها و جوامع در طول تاریخ بهره برده و به عنوان مهم‌ترین نمادهای مورد استفاده قرار دادند. «از ماجرای هابیل و قابیل از حضرت امام محمد باقر (ع) سؤال کردند، فرمود: خدای عزوجل عهد کرد که آدم نزدیک درخت گندم نرود، آدم فراموش کرد و از شجر منهیه خورد و به سبب این تغفل از بهشت بیرون شد؛ وَ لقد عهدِنا الی آدم من قبل فنسی و لم تجد له عزماً. چون از خوردن آن درخت خدا او را به زمین فرستاد، در زمین، حوّا آبستن شد و اولاد آورد و هر شکم می‌زایید، یک دختر و یک پسر می‌آورد. حوّا بیست بار زایید. هر بار یک دختر و یک پسر، اوّلین شکم قابیل و خواهرش اقلیما بود و پس از او هابیل و خواهرش؛ و آخرین شکم عبدالغیث و خواهرش امه‌المغیث بود» (عماد زاده، ۱۳۷۹: ۱۲۰).
مشیری با بهره گرفتن از این اسطوره‌ی دینی و تاریخی اسلامی، شعری سروده است به نام «اشکی در گذرگاه تاریخ»؛ و با محور قرار دادن مظلومیت هابیل، این واقعه‌ی اساطیری را منشأ مرگ «انسانیت» دانسته است:
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید
آدمیت مرده بود
گرچه آدم زنده بود … (ج۱: ۴۹۲ - ۴۹۰).
۴-۲-۶- زرتشت
«یکی از مقتدایان بشری حضرت زردشت یا زرتشت یا زرهشت می‌باشد که هر سه بر وزن انگشت… نام مردی است حکیم و یا پیغمبری از اولاد پورشیب از دودمان منوچهربن ایرج بن فریدون که از پادشاهان ایران باستان بوده است. مادرش دغدویه که نسب او هم به فریدون می‌رسد. ایرانیان (عجمان) او را پیغمبر می‌شناسند و او را حکیمی ارجمند و پیشوای مکه می‌دانند. با آن که گفته شده ۱۲۴۰۰۰ پیغمبر برای راهنمایی بشر آمدند، هیچ منعی و اشکالی در تاریخ نیست که قبول شود زرتشت از پیغمبران بوده است و اگر قرآن درباره‌ی او بیان و قصّه ندارد، درباره‌ی بسیاری از پیغمبران ندارد و آن جا که قصّه‌ی انبیاء را گفته، منظور قرآن تاریخ نویسی نبوده، بلکه قضاوت نهایی درباره‌ی افراد و اجتماعات و ملل و اقوام در نظر آفرینش و اعمال و عقاید آن‌ها بوده است» (عمادزاده، ۱۳۷۹: ۷۵۶).
درباره‌ی زرتشت در فرهنگ اساطیر آمده است: «خورشید درخشان، اشو زرتشت هنگامی ‌به پیامبری و وخشوری و راهنمایی مردمان برانگیخته شد که جهان آن روز در تاریکی و نادانی فرو رفته بود، ستم و ستمکاری شیوه زیست و پیروی از باورهای پنداری نادرست همراه با آیین‌های نابخردانه و دادن فدیه‌های خونین دین و کیش همگان بود. در این روزگار تیره، اشو زرتشت درفش راستی و پاکی و وهومنی برافراشت و با سخنانی شیوا و جان بخش مردمان را به راه رستگاری که راه اشویی و پارسایی باشد فرا خواند. دیری نگذشت که آوازه پیامبر همه جا گیر شد و سخنان گهربارش زبانزد گردید و کیش استوارش بر اندیشه‌ها و جان‌ها و دل‌ها نشست و جهان فروغ و روشنایی به روی مردمان گشوده شد و اوستا، دفتر ورجاوند اشو زرتشت، رهنمود پاکان و به‌دینان گشت. اما دریغا دیرگاهی از پرتو افشانی خورشید گذشته بود که ابرهای توفان‌زا چهره آن را گرفت و در درازنای زمان گزندهای بسیار به اوستا رسید و بخشی از آن نابود گردید. اما فروغ اوستا که هم‌چنان در بایگانی سینه‌ها مانده بود باز راه درخشان خود را گشود و به زمان ما رسید… اوستای ورجاوند هم‌چنان در سینه زرتشتیان ایرانی و پارسیان هند و آتشکده‌ها به جا بود تا خرد پژوهشگران بدان رو کردند و با کوشش‌های فراوان و ارزنده‌ای که کردند جهان دانش به ژرفا و گرانباری و ارزش کیش زرتشتی پی برد و با گذشت زمان و پژوهش‌های بیشتر ارزش این کیش آشکار و آشکارتر گردید… بزرگترین سندی که دربارۀ زرتشت هم اکنون در دست داریم گاثاها (گات‌ها) یا سرودهای وی می‌باشد که با زبانی بسیار کهن گفته شده و از نوع گفتار، نام‌ها و آموزش‌ها و برپایی یک دگرگونی ژرف، در فکر و اندیشۀ دینی و اجتماعی آن زمانه آگاه می‌شویم.
بر پایه و بنیان همین سرودهاست که کم و بیش می‌توان سیمای فکری و اصلاحات و عقاید این آریایی اندیشمند را ترسیم کرد هرچند که رویداد‌ها و جزئیات زندگی‌اش از نگاه روزشماری و سال‌شماری در پرده تاریکی و ابهام باقی مانده است. در برخی از نوشته‌ها مطابق معمول سیمای پیامبر و زندگی وی را با رویدادهایی شگفت‌انگیز تذهیب کرده اند. سه روز به تولد زرتشت مانده، خانه پوروشسب را نور فراگرفته بود و از همه‌ی خانه نور می‌تافت. بزرگان دِه گمان کردند که ده آتش گرفته است. به هراس افتادند و گریز اختیار کردند، اما در بازگشت دریافتند که به هیچ جای ده آتش نیفتاده است، بلکه در خانه پوروشسب مرد شکوهمندی زاده شده و این روشنی از فرّۀ اوست. بنابر روایت «وجرکرد دینی» تولد اشو زرتشت در روز خورداد (روز ششم) ماه فروردین بوده است و او به هنگام تولّد خندید. در مورد خاستگاه زرتشت و زندگی او نیز توافق نظری وجود ندارد. در نوشته‌های دوران ساسانی، زرتشت اسپنتمان (سپیتامان) را از قبیله «مغ» می‌دانند که یکی از قبایل مادی بودند که در ماد کوچک (آتورپاتکان، آذربایجان) زندگی می‌کرده اند… در فصل ۲۰ بندهش فقرۀ ۳۲ و فصل ۳۴ بندهش، زرتشت را از حوالی رود دَرجه (درجی) در آذربایجان می‌نویسد. نام پدرش پوروشسب و مادرش دوغدو بوده و سلسلۀ نسب پیامبر در پشت چهل و پنجم به کیومرث می‌رسد که بنیانگذار سلسلۀ پیشدادیان بوده. لفظ اشو که به معنی مقدس روحانی و جسمانی و راستی و درستی است و در اوستا زیاد آمده صفت یا عنوان پیامبر می‌باشد به طوری که در بیشتر جاهای اوستا آمده صفت اشو از جانب پروردگار به زرتشت اختصاص یافته و دیگر مقامی ‌بالاتر از آن نیست.
درباره خاندان و تبار اشو زرتشت منابع و مآخذ پهلوی بسیاری وجود دارد که از پدران و چهارده نیای وی گفته شده است، اما در اوستا روشنی و آشکاری موجود نیست. به موجب بخش سی و دو از کتاب بُن دَهِشن که در آن از دودمان و نسب زرتشت یاد شده با چهارده پشت به منوچهر از شاهان نامی ‌پیشدادیان می‌رسد، نهمین نیای زرتشت «سپی تامه» نام داشته و از همین روی است که این نام به گونۀ نام خانوادگی برای پیامبر باقی مانده و هفت بار در گات‌ها آمده است. در مورد نام پدر زرتشت نیز در هوم یشت یسنای نهم بند ۱۳ از « دَئِوَدات» به عنوان پدر زرتشت یاد شده و در یشت پنجم موسوم به آبان یشت بند هجدهم نیز از او به همین نام که به معنی «دارندۀ اسب پیر» می‌باشد، یاد شده است… مادر زرتشت دوغدو نام داشته که در منابع پهلوی از او با نام دوغذوا یاد کرده‌اند، دوغدو به موجب بند دهم از فصل سی و دو بُندَ هشن دختر ف َراهیم رَوا بوده و مادرش به موجب اشاره زات سپرم، فرِنو نام داشته است» (قلی‌زاده، ۱۳۹۲: ۲۳۸ – ۲۳۶).
در باور مشیری، نام زرتشت با آتش آمیخته است:
من آن‌چه از آتش
به خاطرم باقی است
فروغ مشعل همواره تاب زرتشت است
شراب روشن خورشید و، گونه ساقی است!
سرود حافظ و جوش درون مولاناست!
خروش فردوسی است! (ج۲: ۵۸۳ - ۵۸۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:53:00 ب.ظ ]