کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


آخرین مطالب


 



اکثر تحقیقات پیشین در رابطه با توانمندسازی، رویکردهای سازمانی و روانشناختی را به­ طور مجزا مطالعه کرد­ه­اند به جز Klidas(2001) ، Laschinger(2004) و sibert(2004) تحقیقات حاضر به طور واضح، فاقد تلاش سیستماتیک­ در این زمینه می­باشد و نیازمند مطالعاتی با دیدگاه جامع­تر می­باشد. یعنی تحقیقات نیازمند ساختارهای یکپارچه سازی توانمندسازی ساختاری و روانشناختی است. توانمندسازی به عنوان دو نوع توانمندسازی ساختاری و روانشناختی به گروه ­های مختلف از افراد و مفاهیم برمی­گردد: مجموعه ­ای از فعالیت­های مدیریت (توانمندسازی ساختاری) و نگرش کاری کارمند (توانمندسازی روانشناختی). بنابراین، گزاره­ای ایجاد خواهد شد که توانمندسازی ساختاری و روانشناختی متمایزند ولی به­ طور غیررسمی ساختارهای وابسته هستند جایی که توانمندسازی ساختاری، به عنوان مجموعه ­ای از فعالیت­های مدیریت در حکم مقدمه­ای برای توانمندسازی روانشناختی فرض می‌شوند(kaite, 2011:7).
مقاله - پروژه
رویکرد ساختاری تا دهه ۱۹۸۰، به شدت مورد توجه دانشمندان این حوزه بود، اما این رویکرد در عمل به تنهایی به نتایج موفق و باثبات در عرصه توانمندسازی دست نیافت. تحقیقات در حوزه توانمندسازی نشان داد که توجه صرف به مهیا ساختن شرایط فیزیکی و ساختاری در این جهت، نمی‌تواند تضمین کننده دستیابی به توانمندسازی کارکنان باشد. زیرا این فعالیت‌ها ارتباط مستقیمی با ادراک زیردستان از توانمندسازی دارد.
پس از بررسی‌ها و مطالعات اسپریتزر در باب توانمندسازی روانشناختی، توجه مطالعات به سمت کارهای وی سوق یافت. توجه به رویکرد روانشناختی به دلیل دست نیافتن مطالعات توانمندسازی ساختاری به نتایج کافی و فراگیر در محیط‌های کاری مختلف بود. چرا که تا فرد از نظر ذهنی مستعد، آماده و معتقد به توانمندسازی نباشد، هر چند که تلاش‌های زیادی از سوی مدیران در جهت مساعد کردن محیط برای توانمند شدن کارکنان صورت گیرد، در نهایت این تلاش‌ با شکست روبه‌رو می‌شود(احمدی و دیگران، ۴۸:۱۳۸۹).
در تحقیقات دانشمندان حوزه توانمندسازی این موضوع به اثبات رسیده است که رسیدن به توانمندسازی ساختاری مقدمه‌ای برای رسیدن به توانمندسازی روانشناختی است. تاکید بر توانمندسازی روانشناختی بدون توجه به ایجاد توانمندسازی ساختاری منجر به ایجاد تضاد شناختی و دوگانگی شخصیت در محیط کار برای کارکنان خواهد شد و در نهایت منجر به اثرات منفی به ویژه در عملکرد کارکنان می‌گردد.
تا کنون هیچ تحقیقی در این باره صورت نگرفته تا نشان دهد، یکی از این دو رویکرد بر دیگری برتری دارد. در واقع کاربرد یک جانبه هر کدام از این دو رویکرد تضمینی در دست‌یابی به توانمندسازی کارکنان نیست. اساسا این دو مقوله از هم جداشدنی نیستند(kaite, 2011:7).
یک فرایند جامع توانمندسازی کارمندان در سازمان، نیازمند توجه و در نظر گرفتن دو بعد سازمانی و روانشناختی است. زیرا لازمه هر حرکتی ایجاد و فراهم آوردن ملزومات و بستر مناسب آن است. بنابراین شرط لازم توانمندسازی ایجاد بستر آن در سازمان است که این بستر تحقق رویکرد توانمندسازی ساختاری است. اما توانمندسازی ساختاری شرط لازم برای توانمندی کارکنان است که نیاز به شرط کافی نیز دارد. شرط کافی توانمندی کارکنان، ایجاد این باور در آن‌ ها و ادراک صحیح کارکنان نسبت به آن است که از طریق رویکرد روانشناختی حاصل می‌شود.
سازمان نخست به‌وسیله تخصیص و کاربرد امکانات سازمان با فرایندی از بالا به پایین اقدام به بستر سازی و مهیا ساختن شرایط فیزیکی و محیطی توانمندسازی کارکنان می‌کند. سپس لازم است مدیر از سوی مقابل نیز وارد عمل شود و با تمرکز بر ابعاد روانی و ادراکی کارکنان نسبت به کار و وظایف شغلی که بر عهده دارند، از بعد روانشناختی نیز دست به ایجاد زمینه توانمندسازی میزند و شرایط کافی را نیز محقق می کند. این رویکرد از پایین به بالا در سازمان جریان می‌یابد؛ زیرا به طور مستقیم با کارکنان در ارتباط است( احمدی و دیگران، ۴۷:۱۳۸۹).
نتیجه این دیدگاه تلفیقی، سازمانی است که بستر لازم جهت تحقق توانمندسازی را دارد و از سوی دیگر کارکنان نیز اعتقاد و اعتماد لازم را در جهت دست‌یابی به توانمندسازی کسب کرده‌‌اند.

شکل(۱-۲)الگوی تلفیقی توانمندسازی ساختاری و روانشناختی( احمدی و دیگران، ۴۸:۱۳۸۹)

 

۸-۲ مقدمه تعهد سازمانی

موضوع تعهد سازمانی در دهه اخیر مورد علاقه زیادی قرار گرفته و مطالعات زیادی برای یافتن عوامل موثر در تعهد سازمانی صورت پذیرفته است. تعهد سازمانی به ویژه از نظر مدیران در جهت دستیابی به موفقیت بسیار مهم میباشد. امروزه با سرعت فزاینده تغییر در سازمان ها، مدیران به دنبال راه هایی برای افزایش تعهد کارکنان میگردند تا از این طریق به مزیت رقابتی دست یابند.

۹-۲ تعاریف تعهد سازمانی[۳۱]

تعهدسازمانی پذیرش ارزش‌های سازمان و درگیرشدن در سازمان می باشد و معیارهای اندازه گیری آن را شامل انگیزه، تمایل برای ادامه کار و پذیرش ارزش‌های سازمان می باشد.((porter, 1974:603
چاتمن و اورایلی[۳۲] (۱۹۶۸) تعهد سازمانی را به معنی حمایت و پیوستگی عاطفی بااهداف و ارزش‌های یک سازمان، به خاطر خود سازمان و دور از ارزش‌های ابزاری آن (وسیله ای برای دست‌یابی به اهداف دیگر) تعریف می کنند(رنجبریان ،۶۵:۱۳۷۵).
تعهد سازمانی عبارت از نگرش‌های مثبت یا منفی افراد نسبت به کل سازمان (نه شغل )است که در آن مشغول به کارند. در تعهد سازمانی شخص نسبت به سازمان احساس وفاداری قوی دارد و از طریق آن سازمان خود را مورد شناسایی قرار می دهد(استرون ،۳۵:۱۳۷۶).
شلدون تعهد سازمانی را چنین تعریف می کند: نگرش یا جهت گیری که هویت فرد را به سازمان مرتبط یا وابسته می کند.
تعهدسازمانی تمایل عاملان اجتماعی به اعطای نیرو و وفاداری خویش به سیستم های اجتماعی می­داند (اسماعیلی، ۱۱۲:۱۳۸۰).
تعهد حالتی است در انسان که در آن فرد با اعمال خود و از طریق این اعمال اعتقاد می یابد که به فعالیت‌ها تداوم بخشد و مشارکت مؤثر خویش را در انجام آن‌ ها حفظ کند(ساروقی ،۶۴:۱۳۷۵).
تعهد نوعی وابستگی عاطفی و تعصب آمیز به ارزش‌ها و اهداف سازمان می‌باشد، یعنی وابستگی به نقش فرد در رابطه با ارزش‌ها و اهداف و به سازمان فی نفسه جدای از ارزش ابزاری آن(ساروقی ،۶۴:۱۳۷۵).
تعهد سازمانی به عنوان یک نگرش عبارتست از تمایل قوی به ماندن در سازمان، تمایل به اعمال تلاش فوق العاده برای سازمان، اعتقاد قوی به پذیرش ارزش‌ها و اهداف(عراقی ، ۶۶:۱۳۷۶).
وجه اشتراک تعاریف بالا این است که تعهد حالتی روانی است که رابطه فرد را با سازمان مشخص کند، تصمیم به ماندن در سازمان یا ترک آن را به طور ضمنی در خود دارد(ساروقی ، ۶۴:۱۳۷۵).

۱۰-۲ ضرورت و اهمیت تعهد سازمانی

اخیراً نگرش کلّی تعهد ­سازمانی به‌عنوان عامل مهمی برای درک، فهم و پیش‌بینی رفتار سازمانی و پیش ­بینی‌کننده خوبی برای تمایل به باقی ماندن در شغل آورده شده است. تعهد و رضایت، دو طرز (نگرش) نزدیک به هم هستند که بر رفتارهای مهمی مانند جا به ­جایی و غیبت اثر می­گذارند. همچنین تعهد و پایبندی می‌تواند پیامدهای مثبت و متعددی داشته باشد(مورهد و گریفن،۱۱۸:۱۳۷۴).
اندیشه تعهّد، موضوعی اصلی در نوشته­ های مدیریت است. این اندیشه، یکی از ارزش­های اساسی است که سازماندهی بر آن متّکی است و کارکنان بر اساس ملاک تعهد، ارزشیابی می­شوند. اغلب مدیران اعتقاد دارند که این تعهد، برای اثربخشی سازمانی ضرورتی تام دارد(michel,1985:157).
ترک اختیاری سازمان توسط کارکنانش به طورکلی نامطلوب، مخرب و هزینه بر است، هم برای سازمان و هم در نتیجه برای مشتریان یا کسانیکه از خدمات سازمان به نحوی استفاده می کنند، از طرفی کارکنانی هم که در سازمان بالاجبار باقی می مانند و دارای تعهد سازمانی (به ویژه تعهد عاطفی) پایین می باشند، بهره وری لازم را برای سازمان نخواهند داشت. بنابراین سازمان ها باید در صدد یافتن راهی برای افزایش تعهد سازمانی و در نتیجه کاهش ترک اختیاری سازمان توسط افرادش و نیز افزایش میزان بهره وری و بهبود عملکرد افراد و افزایش رضایت مشتریان باشند Buck and Watson, 2002:175)).

۱۱-۲ انواع تعهد

هرسی و بلانچارد در تحقیقات خود اظهار می‌دارند که مدیران اثربخش در مجموعه ­ای مرکب از تعهدات زیر اتفاق نظر دارند:

 

    1. تعهد نسبت به ارباب رجوع: یک مدیر یا کارمند موفق می‌تواند تعهد در کار خود را از طریق خدمت کردن به ارباب رجوع و اهمیت قائل شدن برای او نشان دهد.

 

    1. تعهد نسبت به سازمان: مدیران یا کارکنان مؤثر به سازمان­شان افتخار کرده و این افتخار را در رفتار خودشان متجلی می­سازند. این مدیران یا کارکنان، تعهد خود را به‌گونه‌های متفاوتی انجام می­ دهند و می­کوشند تا با ایجاد فضای مناسب سازمانی، حمایت مدیران عالی و رعایت ارزش­های اساسی سازمان، به این مهم دست یابند.

 

    1. ۳.  تعهد نسبت به خود: همواره مدیران یا کارکنان تصویر قوی و مثبتی به دیگران ارائه می‌دهند و تمامی موقعیت­ها، به‌عنوان یک نیروی مثبت عمل می­ کنند ولی این امر، نباید با خودخواهی یا خودمحوری اشتباه شود. تعهد، خود را با نشان دادن استقلال عمل، کسب مهارت­ های لازم برای اعمال مدیریت و پذیرش انتقادهای سازنده مشخص کنند.

 

    1. تعهد نسبت به افراد و گروه کاری: مدیران یا کارکنان موفق به افراد گروه کاری نیز متعهدند و نسبت به آن­ها تعلق خاطر خاصی نشان می­ دهند.

 

    1. تعهد نسبت به کار: مدیران یا کارکنان مؤثر، تلاش می‌کنند، با حفظ تمرکز صحیح بر کار، اهل عمل بودن و روشن کردن اهمیت کار، به کارهایی که خود و دیگران انجام می­ دهند، معنا و مفهوم ببخشند و با متمرکز نمودن توجّه کارکنان دیگر به کار و ارائه هدایت­های لازم آنان، از انجام موفقیت­آمیز امور اطمینان حاصل کنند(رضائیان، ۲۶۴:۱۳۸۶).

 

 

۱۲-۲ دیدگاه‌های نظری تعهد سازمانی

۱-۱۲-۲ مدل” می یر و آلن”[۳۳]
آلن و میر(۱۹۹۷) معتقد بودند که تعهد، فرد را با سازمان پیوند می دهد و این پیوند احتمال ترک شغل را در او کاهش می دهد (Meyer and Herscovitch, 2002:299).آنان سه جزء را برای تعهد سازمانی ارائه داده اند:
۱- تعهد عاطفی[۳۴] : در بردارنده پیوند عاطفی کارکنان به سازمان می باشد. به طوری که افراد خود را با سازمان خود معرفی می کنند.
تعهد مستمر[۳۵]: بر اساس این تعهد فرد هزینه ترک سازمان را محاسبه می کند. در واقع فرد از خود می پرسد که در صورت ترک سازمان چه هزینه هایی را متحمل خواهد شد. در واقع افرادی که به شکل مستمر به سازمان متعهد هستند افرادی هستند که علت ماندن آن‌ ها در سازمان نیاز آن‌ ها به ماندن است.
۳- تعهد هنجاری[۳۶]: در این صورت کارمند احساس می کند که باید در سازمان بماند و ماندن او در سازمان عمل درستی است (Luthans, 2008).
می‌یر و آلن تعاریف تعهد سازمانی را به سه موضوع کلی وابستگی عاطفی، درک هزینه‌ها و احساس تکلیف وابسته می‌دانند. از تفاوت‌های مفهومی اجزای سه‌گانه تعهد سازمانی، که هر یک تا حدودی از یک‌دیگر مستقل اند، این نتیجه حاصل می‌شود که هر کدام پیامد پیش فرصت‌های خاصی هستند. پیش فرصت‌های تعهد عاطفی به چهار گروه دسته بندی می‌شوند: ویژگی‌های شخصی، ویژگی‌های شغلی، ویژگی‌های ساختاری و تجربیات کاری. تحقیقات زیادی که در ارتباط با تعهد سازمانی انجام شده بیانگر این مطلب است که ارتباط تعهد سازمانی با عملکرد شغلی و رفتارهای مبتنی بر تابعیت سازمانی مستقیم (مثبت) است ولی ارتباط آن باترک خدمت، غیبت وتأخیرکارکنان معکوس(منفی) است. لذا ماهیت ارتباط فرد با سازمان در هر یک از اجزاء سه‌گانه تعهد عاطفی، تعهد مستمر و تعهد تکلیفی متفاوت است. کارکنان با تعهد عاطفی قوی در سازمان می‌مانند برای اینکه می‌خواهند بمانند. افرادی که تعهد مستمر قوی دارند می‌مانند چون نیاز دارند بمانند و آن‌هایی که تعهد تکلیفی قوی دارند می‌مانند، زیرا احساس می‌کنند باید بمانند(Luthans, 2008).

۲-۱۲-۲ مدل “مایر و شورمن”[۳۷]

از نگاه این دو تعهد سازمانی دو بعد دارد: تعهد مستمر به معنای میل ماندن در سازمان و تعهد ارزشی به معنای تلاش مضاعف برای سازمان. در واقع در این مدل تعهد مستمر مرتبط با تصمیم ماندن یا ترک سازمان است، در صورتیکه تعهد ارزشی مرتبط با تلاش مضاعف در جهت حصول به اهداف سازمانی است(Mayer and Schoorman, 2000:671).
در حالیکه در مدل آلن و می یر این هر سه جز تعهد مبنی بر ادامه ماندن در سازمان و یا ترک آن می باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 02:15:00 ق.ظ ]




مقدار پارامتر ها

 

GFI

 

RMR

 

 

 

مقدار

 

۲۳

 

۹۹۸/.

 

۳.۶۳

 

 

 

همانگونه که در جدول فوق نشان داده شده مقدار پارامترهای موجود در مدل پیشنهادی برابر با ۲۳
می باشد (۷ واریانس برای هر یک از متغیر ها و ۱۶ ضریب مسیر). همچنین مقدار(FGI) شاخص خوبی برازندگی که نشان دهنده نسبت واریانس توجیه شده توسط مدل می باشد برابر با ۹۹% می باشد که این مقدار هر چه به یک نزدیک تر باشد نشان دهنده این است گه مدل ما برازنده تر است. همچنین مقدار (RMR) (ریشه میانگین مجذورات باقیمانده) که نشان دهنده مقدار تفاوت بین واریانس برآورد شده در مدل پیشنهادی ما و واریانس مشاهده شده می باشد برابر با ۳.۶۳ می باشد.هر چه این مقدار کمتر باشد بهتر است. این دو شاخص نشان دهنده این است که مدل پیشنهادی ما قادر است مسیر علی متغیر های موجود در مدل را توجیه نماید.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۴-۶ فرضیه پنجم: بین مدل ارائه شده جهت اندازه گیری رابطه بین ابعاد سلامت روان و رضایت شغلی رابطه وجود دارد.
نتایج مربوط به تحلیل مسیر ابعاد سلامت روانی و رضایت شغلی:
مفاهیم تحلیل مسیر در بهترین صورت از طریق نمودار مسیر که روابط علی احتمالی بین متغیر ها را آشکار می سازد، تبیین می شود. برای تشکیل نمودار مسیر دو نوع متغیر باید تعریف شود:
۱- متغیر های برونزا یا مستقل که در این تحلیل ابعاد جو سازمانی می باشد.
۲- متغیر های درونزا (وابسته) که در این تحلیل رضایت شغلی و جو سازمانی می باشد.
وجود فلش های یک طرفه به معنای وجود رابطه یک طرفه(رابطه علی) و فلش های دو طرفه وجود رابطه همبستگی را نشان می دهد. نمودار پیشنهادی جهت تحلیل مسیر به صورت زیر می باشد.
نمودار۳-۴ نمودار مسیر درونداد در تحقیق حاضر
در نمودار فوق هر یک از ابعاد پنج گانه با توجه به فلش های دو طرفه فقط پیش بینی رابطه همبستگی شده است. هر یک از ابعاد پنج گانه بر سلامت روانی تأثیر گذاشته و سلامت روانی بر رضایت شغلی تأثیر می گذارد یعنی تأثیر هر یک از ابعاد بر رضایت شغلی اثر غیر مستقیم است و اثر سلامت روانی بر رضایت شغلی اثر مستقیم می باشد.
در مدل (مسیر) پیشنهادی فوق مقدار خطا یک نشان داده مقدار واریانس تنیین نشده توسط متغیر های مستقل می باشد که از طریق فرمول بدست می آید.
هر یک از مقادیر p  نشان دهنده ضریب مسیر(بتا) می باشد که همان وزن های Beta در تحلیل رگرسیون یعنی ضریب همبستگی جزئی بین آن متغیر و متغیر درونزا (وابسته) می باشد. شکل ۴-۴ نمودار مسیر برونداد را نشان می دهد که از طریق نرم افزار AMOS5 مورد تحلیل قرار گرفته است.
(نمودار۴-۴)
/۰۷
/۳۷
جسمانی
همانگونه که از نمودار مشخص است مقدار بتا هر یک ابعاد روی سلامت روانی تقریبا همگی معنی دار می باشد(بجز متغیر عملکرد که مقدار آن معنی دار نیست) یعنی اثر مستقیم هر یک از ابعاد(بجز بعد عملکرد) بر سلامت روانی معنی دار می باشد.
جدول شماره ۱۳-۴: اثر مستقیم هر یک از ابعاد بر سلامت روانی

 

 

نام متغیر

 

جسمانی

 

اضطراب

 

عملکرد

 

افسردگی

 

سلامت روانی

 

 

 

اثر مستقیم بر سلامت روانی

 

۳۷۱/.

 

۰۷۴/.

 

۴۷۶/

 

۳۶۷/.

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:15:00 ق.ظ ]




با گرم‌تر شدن هوا گیاهان تیره Poaceae زیر تاج‌پوش به صورت غالب و انبوه مشاهده می‌شوند. از جمله گونه‌های غالب این تیره Bromus tectorum L.، Boissiera squarrosa و Taeniatherum asperum (Simonk.) Nevski هستند.
برخی گونه‌های گیاهی که در همه شیب‌ها مشاهده شدند مانند A. aucheri ، Colchicum kotschy اما برخی دیگر تنها در یک شیب رشد می‌کنند برای مثال Convolvulus leiocalycinus Boiss. و Bunium persicum B. Fedtsch. تنها در شیب شمال شرقی و Biebersteinia multifida DC. و Tulipa biflora، تنها در شیب شمالی مشاهده می‌شوند.
دانلود پایان نامه
هر چه به سمت ارتفاعات بالاتر می‌رویم از پوشش درختی کاسته می‌شود. در ارتفاعات بالاتر از ۲۵۰۰ متر بالاتر از سطح دریا اغلب کریپتوفیت و همی کریپتوفیت هستند از جمله گونه‌های بالشتکی در ارتفاع بالا می‌توان Acanthophyllum sordidum Bunge ex Boiss. و Astragalus carmanicus Bornm. را نام برد. در منطقه جامعه یک دست از گونه‌ی Artemisia aucheri مشاهده می‌شود.
گونه‌های انگلی در منطقه از جنسهای Orobanch L. و Cuscuta L. هستند.
فصل چهارم
بحث و بررسی داده‌ها
گیاهان با وسایل تکثیر و انتشار خود توانایی گسترش دارند و اگر شرایط محیط برای زندگی آن‌ ها مناسب باشد، امکان گسترش و پراکنش در تمام کره‌ی زمین را خواهند داشت. حدود عرصه‌های جغرافیایی یک گونه در جایی که تثبیت شده و حدود سطوحی که در آنجا این گونه در عرصه‌ی خود مستقر شده، مربوط به شرایط فیزیکی- شیمیایی یا زیستی سازگار با استقرار آن است (قربانلی، ۱۳۸۱).
۴-۱- عوامل انتشار گونه‌ها در منطقه موردمطالعه
حضور ۲۲۰ گونه گیاهی متعلق به ۱۶۳ جنس و ۴۸ تیره بیانگر تنوع شرایط اکولوژیکی منطقه است. با وجود کشت، تخریب و چرای بی‌رویه‌ی دام، منطقه از غنای گونه‌ای خوبی برخوردار است.
انتشار گیاهانی که امروزه به مطالعه آن می‌پردازیم، حاصل روند طولانی تکامل و اکو فیزیولوژی است (مظلومی، ۱۳۸۵). موقعیت و وضعیت گیاه در انتشار آن نقش دارد، مانند در معرض عوامل توزیع قرار گرفتن، در اکثریت گیاهان گل‌دار موقعیت گل‌آذین بیشینه‌ی آثار خود را نشان می‌دهد اما در بسیاری از گیاهان مخصوصاً گیاهانی که بذر و اسپور دارند، این موضوع به توسعه مکانی اسپورها و بذور بستگی دارد (قربانلی، ۱۳۸۱). زیستگاه مکانی است دارای مجموعه‌ای از شرایط مساعد که در آن یک موجود زنده می‌تواند چرخه‌ی حیات خود را کامل سازد. برای شناخت ارتباطات بین گیاهان و محیط اطراف آن‌ ها ابتدا ویژگی‌های محیطی که گیاه با آن در تماس است و سپس نحوه واکنش‌های گیاه در این محیط بررسی می‌شود.
رده‌بندی عوامل اکولوژیک: برحسب دو مفهوم کلی عوامل متعدد اکولوژیک را می‌توان تقسیم کرد:
۱- رده‌بندی برحسب محیط‌هایی که در آن واکنش‌ها به تشخیص اساسی بین محیط‌های زمینی و آبی منجر می‌شوند که در محیط‌های زمینی رده‌بندی شامل موارد ذیل است:
الف) عوامل آب و هوایی و جوی که شامل نور، دمای هوا، رطوبت جوی، نزولات جوی، باد و گازهای موجود در هوا است.
ب) عوامل خاکی که بستر گیاه است؛ مانند دما، رطوبت و هوای خاک، صفات فیزیکی و شیمیایی خاک.
ج) عوامل پستی ‌و بلندی که مربوط به وضع کوه‌ها و اشکال زمین است که به ‌ویژه در تغییرات آب و هوایی و خاکی تأثیر می‌گذارد.
د) عوامل زیستی که بر هم کنش‌های بین موجودات زنده و دخالت انسان را مطرح می‌کند.

 

    1. رده‌بندی بر اساس ماهیت و نحوه‌ی عمل عوامل فیزیولوژیکی که شامل موارد ذیل است:

 

الف) عوامل انرژتیک: اشعه (نور و حرارت)
ب) عوامل آبی: آب جوّ و آب خاک
ج) عوامل شیمیایی: گازهای آزاد جو و خاک، گاز و مواد محلول در آب و مواد معدنی و آلی خاک.
د) عوامل مکانیکی: باد، فرسایش، برف، یخبندان و آتش.
ه) عوامل زیستی: اعمال بین موجودات زنده (قربانلی، ۱۳۸۱).
عوامل اکولوژیکی ایجاد تنوع انتشار گیاهان در منطقه مورد مطالعه عبارت‌اند از

 

    • عوامل غیر زیستی (ارتفاع ، شیب و اقلیم)

 

    • عوامل زیستی (دخالت انسان)

 

۴-۱-۱- ارتفاع
پستی‌وبلندی به خصوص تغییرات ارتفاع می‌تواند بسیاری از عوامل محیطی را تغییر دهد. تغییر ارتفاع با تنوعات رویش گیاهی در شیب‌های مختلف از نظر زاویه و جهت مجموعاً عواملی هستند که موزائیک جوامع را در اکوسیستم ایجاد می‌کنند (اردکانی، ۱۳۸۵).
با افزایش ارتفاع، فشار هوا و درجه حرارت کاهش یافته و برودت هوا افزایش می‌یابد. از طرف دیگر، تشعشعات ماوراء بنفش (تشعشعات با طول موج کوتاه و امواج با طول گاما) افزایش می‌یابد. با افزایش ارتفاع، پوشش گیاهی تغییر یافته و رویش گیاهی محدود می‌شود. اگر ارتفاع سطح زمین در گستره وسیعی تغییر نکند، احتمال تغییر پوشش گیاهی بسیار کم است ولی اگر سطح زمین ناهموار باشد، پوشش گیاهی به طور قابل توجهی تغییر خواهد کرد. پستی‌وبلندی، دارای دو اثر مهم می‌باشد: از یک‌سو، در سطح محلی باعث تغییر آب‌وهوا می‌شود و از سوی دیگر با توجه به ارتفاع، درجه و جهت شیب و جهت عمومی رشته‌کوه‌ها، خاک زیستگاه را تغییر می‌دهد. به طور کلی، سطوح ایستایی سفره‌های آب زیرزمینی در دره‌ها نسبت به کوه‌ها بالا بوده و به سطح خاک نزدیک‌تر است. زیرا سرعت نفوذ آب در کوه‌ها سریع‌تر بوده و آب در سطح عمیق‌تری قرار می‌گیرد در نتیجه شرایط خشکی در کوه‌ها بیشتر حاکم است. دره‌ها باوجود تخلخل شدید خاک، به دلیل مجاورت آب زیرزمینی با سطح خاک از پوشش گیاهی انبوه و پرپشتی برخوردارند. اثرات افزایش ارتفاع به همراه تغییرات عوامل آب‌وهوای (کاهش حرارت، افزایش سرعت باد و افزایش نزولات) روی پوشش گیاهی کوه‌ها کاملاً مشهود است (خانیکی).
با توجه به اینکه در این بررسی سعی شد جمع‌ آوری در یک خط ترانسکت انجام شود بنابراین تأثیر ارتفاع بر پوشش گیاهی منطقه را می‌توان مشاهده کرد. هر چه به سمت ارتفاعات بالاتر می‌رویم از پوشش درختی کاسته می‌شود چرا که با افزایش ارتفاع از دمای هوا کاسته شده و خاک منطقه نیز کم عمق‌تر می‌گردد. در ارتفاعات پوشش غالب گیاهان بالشتی هستند که به علت داشتن شاخه‌های چوبی متعدد و فشرده در مقابل باد، خشکی، سائیدگی و برف مقاومت می‌کنند (زارع، ۱۳۹۲). منطقه مورد مطالعه ارتفاع از سطح دریای نسبتاً بالایی دارد در پایین‌ترین نقطه در دره ارتفاع ۲۳۱۸ متر دارد که گونه Salix acmophylla Boiss. تشکیل جامعه داده است که این گیاهان فانروفیت هستند و در ارتفاعات بالاتر Amygdalus scoparia Spach و A. elaeagnifolia Spach به‌صورت درختچه‌هایی پراکنده و در برخی نقاط فشرده‌تر دیده می‌شود. و از ارتفاع ۲۴۱۸ متر به بالا گونه A. scoparia Spach دیده نمی‌شود در حالی که گونه A.elaeagnifolia . به دلیل مقاومت در برابر سرمای بیشتر تا ارتفاع ۲۴۵۲ متری دیده می‌شود. گونه‌های Artemisia aucheri Boiss. و Acanthophyllum sordidum Bunge ex Boiss. از نمونه گونه‌های بوته‌ای و بالشتی منطقه هستند که گونه A. aucheri Boiss. تا ارتفاعات ۲۵۶۰ متری دیده می‌شود و تشکیل یک جامعه تقریباً یکنواخت در کل منطقه می‌دهد.
شکل ۴-۱: تأثیر ارتفاع روی پوشش گیاهی منطقه در شیب شمالی
۴-۱-۲- جهت شیب
شیب‌ها نیز روی طبیعت پوشش گیاهی مؤثرند. شیب‌های تند باعث تشدید سرعت جریان‌های آبی شده و از یکسو موجب کاهش میزان رطوبت شده و از سوی دیگر زمینه نابودی خاک روی زمین را فراهم می‌کنند. در نتیجه خاک‌شویی، به‌تدریج صخره‌های عاری از پوشش گیاهی پدیدار می‌شوند. شیب‌ها در بسیاری از کوه‌ها در معرض بادهای خشک و نیرومندی قرار داشته و به همین دلیل دارای پوشش گیاهی ویژه و سازگار یافته‌ای می‌باشند. در این بررسی تأثیر جهت‌های شیب را بر پوشش گیاهی می‌توان مشاهده کرد. جهت شیب با ایجاد اقلیم محلی یا مزوکلیما در تعیین نوع گونه‌های گیاهی ایفای نقش می‌کند و درنتیجه ترکیب فلورستیکی در جهات مختلف جغرافیایی، متفاوت می‌باشد. تنوع شرایط اکولوژیکی در یک منطقه به ایجاد زیستگاه‌های مختلف می‌ انجامد. (اردکانی ۱۳۸۵) بیشترین نمونه‌های جمع آوری شده از شیب غربی با ۴۸% و پش از آن شیب شمالی با ۳۵% بوده است این نشان دهنده غنی‌تر بودن پوشش گیاهی در شیب های غربی و شمالی منطقه است. شیب‌های جنوبی و شمالی به دلیل تفاوت در برخورداری از نور، حرارت، رطوبت و باد، دارای پوشش گیاهی متفاوتی هستند (خانیکی، ۱۳۹۲). در این بررسی گیاهان در شیب جنوبی به علت گرم‌تر بودن دما در این شیب کمی زودتر به گل می‌روند. و میزان نور دریافتی توسط شیب‌های غربی بیش از شیب شمالی است. بطوریکه گیاهان در شیب شمالی نور کمتری دریافت کرده‌ است و یا در معرض نور مستقیم قرار نگرفته‌اند. در نتیجه خاک شیب غربی سریع‌تر گرم شده و پوشش گیاهی آن سریع‌تر سبز می‌شود.
بنابراین تفاوت شیب بیشتر روی دما، رطوبت و سایر عوامل مرتبط با خاک تأثیر می‌گذارد. تا اینکه تاثیر مستقیمی بر خود گیاه داشته باشد. از این رو شیب شمالی و شرقی به علت رطوبت بیشتر دارای تعداد گونه‌ها و تنوع گونه‌ای بیشتری است. و برخی نمونه‌ها محدود به یک شیب بوده و یا اینکه شیب‌های خاصی را بیشتر ترجیح می‌دهند. بعضی از گیاهان مانند:
Convolvulus leiocalycinus Boiss.، Bunium persicum B. Fedtsch.، Anthemis odontostephana Boiss. از شیب‌های شرقی و شمال شرقی جمع‌ آوری شده‌اند و در شیب‌های دیگر مشاهده نشده‌اند.
پوشش گیاهی غالب شیب شمالی در ارتفاعات پایین‌تر A. scoparia و Artemisia aucheri است که گونه A. scoparia در دره‌ها دیده می‌شود و در ارتفاعات بالاتر گونه A. elaeagnifolia و Artemisia aucheri گونه‌های غالب را تشکیل می‌دهند و در بالاترین ارتفاعات در شیب شمالی گونه غالب Artemisia aucheri است درحالیکه در شیب شرقی گونه A. scoparia دیده نمی‌شود که یکی از دلایل آن دمای پایین در شیب شرقی می‌تواند باشد.
شکل ۴-۲: مقایسه پوشش گیاهی شیب شمالی و شرقی
۴-۱-۳- اقلیم
هر بیوم از تعداد زیادی گونه گیاهی تشکیل شده است که هر یک از گونه‌ها محدوده انتشار مختص به خود را دارد که در آن منطقه به‌صورت طبیعی رشد می‌کند (Adams, 2010). شکل زیستی گیاهان صرف‌نظر از اینکه ویژگی تاکسونومیکی آن‌ ها را نشان می‌دهد بیانگر سازش گیاهان با شرایط زیست‌محیطی نیز هست. درواقع تشابه ساختاری و شکل زیستی گیاهان یک منطقه نشان‌دهنده سازگاری مشابه آن‌ ها با شرایط زیستگاهی جهت بهره‌گیری از منابع محیطی موجود در آن زیستگاه است.
با محاسبه درصد گونه‌های هر یک از اشکال زیستی، نسبت به تعداد کلی گونه‌هایی که در فلور یک منطقه معین وجود دارند، می‌توان طیف شکل زیستی برای منطقه موردنظر رسم کرد. طیف موردنظر ارتباط مهمی را که بین آب‌وهوای کلی از یک طرف و پوشش گیاهی از طرف دیگر وجود دارد، روشن می‌سازد.
اشکال مختلف زیستی گیاهان با در نظر گرفتن عوامل محیطی می‌توانند رده‌بندی شوند. بین رده‌بندی‌های متعدد، رده‌بندی رانکیائر دانمارکی به علت امتیاز اکولوژیک آن در آب‌و‌هوایی که فصل نامناسب دارد بیشتر مورد قبول است. در واقع این رده‌بندی بر اساس تأمین درجه حفاظت جوانه‌هاست، که حالت مهم سازش گیاهان را نسبت به محیطشان نشان می‌دهد.
در این تحقیق تروفیت ها بیشترین درصد شکل زیستی را دارا بودند که علت فراوانی آن را می‌توان این‌گونه توضیح داد: اکثر باران‌های این منطقه در فصل زمستان و بهار صورت می‌گیرد و در سایر فصل‌ها بارندگی قابل توجهی صورت نمی‌گیرد. از این رو فصل بهار فصل بسیار مناسبی برای رویش گونه‌های گیاهی یک‌ساله‌ای است که در فصول دیگر قدرت رویارویی با عوامل نامساعد آب و هوایی را ندارند و نیز کمی بارندگی و خشک‌سالی‌های اخیر می‌تواند در فراوانی گیاهان یک‌ساله منطقه مؤثر باشند. پس از تروفیت ها درصد همی کریپتوفیت ها بیشتر از سایر شکل‌های زیستی است طبق نظر آرچیبلد، همی کریپتوفیت در یک منطقه نشان دهنده اقلیم سرد و کوهستانی در آن است (Naghiloo, 2010). با توجه به اینکه اقلیم منطقه معتدل سردسیر و دارای قسمت‌های مرتفع می‌باشد، فراوانی گیاهان همی کریپتوفیت تحت تأثیر این اقلیم است. با افزایش دامنه ارتفاعی منطقه، غنای گونه‌های همی‌کریپتوفیت افزایش می‌یابد که به دلیل کاهش دما در ارتفاعات و سازگاری این نوع شکل زیستی با اقلیم مناطق مرتفع است.
گونه‌های فانروفیت درصد کمی از گونه‌های منطقه را به خود اختصاص داده است. درصد پایین این گونه‌ها بیانگر سازگاری کم این اشکال زیستی نسبت به شرایط اقلیمی منطقه است. این منطقه درخت و درختچه‌های بنه، بادام، بید، گز و انجیر به‌صورت پراکنده وجود دارد که در بعضی نقاط درخت‌های بید و درختچه‌های بادام تشکیل اجتماع داده‌اند. ولی اجتماع غالب منطقه بوته‌زار است زیرا اقلیم منطقه کوهستانی و سرد است و این گیاهان قدرت بردباری و سازگاری بیشتری با این اقلیم دارند.
از لحاظ دما، گیاهان به دو دسته گیاهان نورپسند و سایه‌پسند تقسیم می‌شود. گیاهان سایه پسند گونه‌هایی هستند که نور شدید را دوست ندارند ولی در عوض می‌توانند جذب کلروفیلی را در روشنایی‌های ضعیف‌تر از حد لازم برای گیاهان نور پسند انجام دهند (دولمپز، ۱۳۶۸). گونه Parietaria judaica L. از تیره Eurticaceae تنها در شکاف صخره‌ها و در سایه دیده می‌شود. در حالی‌که گیاهانی مانند Tamarix ramosissima Ledeb. از تیره Tamarixaceae تنها در شیب غربی و جنوب شرقی که در معرض مستقیم نور خورشید هستند رشد می‌کنند.
۴-۱-۴- عوامل زیستی
تعدادی از اکولوژیست‌ها معتقدند که موجودات زنده در یک اجتماع از راه‌های مختلفی به هم وابسته‌اند. این ارتباط به‌صورت شانس و تصادف نیست و پراکنش موجود زنده می‌تواند به تعدادی از موجودات زنده دیگر وابسته باشد. یک اجتماع متعادل از موجودات زنده‌ی فراوانی تشکیل شده که وابستگی بین آنها مانند وابستگی بین سلول‌ها، بافت‌ها یا اندام‌های یک موجود زنده منفرد است (قربانلی، ۱۳۸۱).
۴-۱-۴-۱- انسان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:14:00 ق.ظ ]




از جمله بهترین ابتکارهای این کنوانسیون که شاید در دیگر اسناد حقوق بشر نتوان همانند آن را یافت، سازوکاری برای تعیین شروط مخالف با هدف و موضوه معاهده است. این معیار نیز اشکال‌هایی دارد، ولی از آن جهت که دولت‌ها را تا حدودی از اختلاف نظر در این زمینه باز می‌دارد، معیار خوبی است. براساس بند ۱ ماده ۲۰، نسبت به هر یک از مواد این کنوانسیون می‌توان شرط اعلام کرد. چنان‌چه دولتی به شرط یاد شده اعتراض داشته باشد، می‌تواند ظرف ۹۰ روز به دبیرکل اطلاع دهد. براساس بند ۲، شروط اعلام شده نباید با هدف و موضوع معاهده در تعارض باشند، شروطی که این وصف را دارند باید با اعتراض حداقل دو سوم دولت‌های عضو رو به رو شوند. بنابراین می‌توان گفت قانون حاکم بر شرط در این معاهده با ماده ۲۰ این کنوانسیون است.[۱۳۳]
پایان نامه - مقاله - پروژه
ج‌‌ـ نگاهی به حق شرط‌ها و اعلامیه‌های صادر شده در کنوانسیون محو هر نوع تبعیض نژادی
این شروط بر تمام مواد، به یک شکل و یک تعداد اعمال نشده است. بیش از ۱۳ دولت درباره مواد ۱۷ و ۱۸ کنوانسیون اعلامیه‌هایی صادر کردند؛ چرا که به اعتقاد آن‌ ها، مقررات این دو ماده، تبعیض‌آمیز است. ماده ۲۳ که ناظر به شیوه‌های حل و فصل اختلاف است، با تعداد زیادی از شرط‌های دولت‌ها رو به رو شده است. همچنین ماده ۲۲ که در صورت بروز اختلافات در تفسیر کنوانسیون، دیوان بین‌المللی دادگستری را برای تصمیم‌گیری صالح می‌داند نیز مورد اعلام شرط کشور قرار گرفت.[۱۳۴] در مورد ماده ۱۴ و اختیارات کمیته نیز تعدادی از دولت‌ها اعلام کردند تا جایی به تعهدات مندرج در این ماده پایبند هستند که با دیگر تعهدات آن‌ ها در رابطه با مجموعه مقررات دیگری که ناظر به حل و فصل اختلافات است، در تعارض نباشد. باید مد نظر داشت که تمام شرط‌های دولت‌ها پذیرفته شد؛ زیرا هیچ یک از اعتراض‌ها به حد نصاب دو سوم نرسید.
در اینجا به نمونه‌هایی از حق شرط دولت‌ها می‌پردازیم. درباره ماده یک که در مورد تعریف تبعیض نژادی است، تنها دولت انگلیس شرط اعمال کرد. این دولت اعلام کرد اسناد مربوط به مهاجران دولت‌های مشترک‌المنافع و اجرای این مقررات مشمول بند یک ماده اول نیست. همچنین دولت فرانسه و ایتالیا نیز اعلام کردند موضوع جبران خسارت براساس مقررات عادی حل و فصل خواهد شد و بر ماده ۶ شرط اعمال کردند.[۱۳۵]
د‌‌ـ اعتراض به حق شرط دولت‌ها در کنوانسیون محو هر نوع تبعیض نژادی
تنها موردی که چند دولت بدان اعتراض کردند، حق شرط جمهوری خلق یمن بود. دولت یمن در مورد قسمت‌هایی از ماده ۵ اعمال شرط کرد. هنوز روشن نیست که آیا آن شرط عمل می‌شود یا خیر، ولی لازم است یادآوری شود چهارده دولت برای اعتراض به شرط یمن تلاش‌هایی کردند، اما نتیجه آن‌که این اعتراض‌ها در تاریخی که بند ۱ ماده ۲۰ اعلام کرده، صورت نگرفته است و حد نصاب دوسوم را به دست نیاورد.[۱۳۶]
بند دوم‌ـ کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان
الف‌ـ محتوای کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان
مجمع عمومی این کنوانسیون را در ۱۸ دسامبر ۱۹۷۹ پذیرفت و در سپتامبر ۱۹۸۱ بعد از تصویب بیست دولت، لازم‌الاجرا شد. این کنوانسیون مشتمل بر شش بخش است. از بخش اول تا چهارم در مورد مقررات اساسی است؛ بخش پنجم ناظر به سازوکارهای نظارتی و بخش ششم نیز مربوط به مواد پایانی است.
در مقدمه این کنوانسیون آمده است: «با وجود اسناد متعدد مربوط به رفع تبعیض و با توجه به اسناد متعددی که برابری زن و مرد را اعلام کرده‌اند، هنوز تبعیض‌های گسترده‌ای علیه زنان وجود دارد و ادامه نیز پیدا کرده است…» در بخش اول کنوانسیون (مواد ۱ تا ۶) اساسی‌ترین مواد نگارش یافته است. ماده یک به تعریف تبعیض نژادی علیه زنان مربوط می‌شود که مشتمل بر انواع تبعیض ناشی از جنس، رنگ، ملیت… است. این بخش، متضمن تعهدات تکمیلی دولت‌ها برای همکاری در زمینه اصل رفتار یکسان، در قوانین داخلی خود است. دولت‌ها متعهد شده‌‌اند رویه‌های عملی معینی را در زمینه رفع تبعیض پیگیری کنند. بخش دوم این کنوانسیون، ناظر به حق شرکت در زندگی گروهی وجمعی است و به رفتار یکسان درباره حقوق اتباع نیز توجه دارد. در بخش سوم، از حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بحث شده است. بخش چهارم، یکسانی در برابر قانون مطرح کرده است. بخش پنجم، ناظر به سیستم‌های نظارتی است و کمیته‌ای با همین نام تأسیس شده است. بخش ششم نیز مقررات مربوط به پذیرش، تصویب، الحاق، شرط و زمان لازم‌الاجرا را بیان کرده است. به طور کلی، این کنوانسیون دربرگیرنده تعداد زیادی از حقوق زنان می‌باشد. و دولت جمهوری اسلامی ایران هنوز به آن نپیوسته است.[۱۳۷]
ب‌ـ قانون حاکم بر حق شرط در کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان
در کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان، اعلام حق شرط و در واقع پذیرش مشروط آن منع نشده، بلکه امکان آن پیش بینی شده است.
بند ۱ ماده ۲۸ می‌گوید: «دبیرکل سازمان ملل متحد اعلام شرط دولت‌ها را دریافت و به دولت‌های عضو منتقل می‌کند.»
با این‌که طبق اصول کلی و مقررات کنوانسیون وین مربوط به معاهدات بین‌المللی، اصولاً شرط و تحفظ اعلام شده نباید با هدف و منظور اصلی کنوانسیون مورد الحاق یا تصویب مغایرت داشته باشد، در بند ۲ ماده ۲۸ کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان از باب احتیاط تصریح و تأکید شده: «شرطی که با هدف و منظور کنوانسیون مغایر باشد، ممنوع است». ولی این تصریح و تأکید به جای این‌که دولت‌ها را به احتیاط بیشتری در هنگام قراردادن شرط وا دارد، کنوانسیون را مورد بیش‌ترین حق شرط‌ها در مقایسه با کنوانسیون‌های دیگر قرار داده است؛ به طوری که بالغ بر ۵۰ دولت، کنوانسیون مزبور را با حق شرط پذیرفته‌‌اند و برخی از آن‌ ها هم شرایط ماهوی اعلام کرده‌اند که به حسب ظاهر در تعارض آشکار با هدف و منظور کنوانسیون است. تعداد زیادی از کشورها هم (عمدتاً کشورهای اسلامی) شروط کلی مانند‌: عدم مغایرت با موازین اسلامی، یا قوانین داخلی اعلام کرده‌اند که طبعاً اعلام این نوع شرط‌ها با بند ۲ ماده ۲۸ هماهنگی ندارد ولی تاکنون مرجع صالحی که تشخیص‌اش معتبر باشد و ممنوع بودن این نوع شرط را اعلام کند، تعیین نشده است. البته فعالیت و توصیه‌های زیادی می‌شود که دولت‌ها حق شرط خود را پس بگیرند و برخی هم پس گرفته‌اند؛ ولی استقبال چندانی از این امر نشده است.[۱۳۸]
ج‌ـ نگاهی به اعلامیه‌ها و حق شرط دولت‌ها در کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان:
در اینجا مناسب است اشاره و مروری بر برخی از شروط و قیودی که بعضی از کشورها هنگام امضاء یا تصویب بر کنوانسیون وارد نموده و در واقع تعهد خود را محدود کرده‌اند، داشته باشیم. طبعاً بررسی همه آن‌ ها، در این‌جا میسر نیست، اما مروری بر حق شرط تعدادی از کشورهای غیر اسلامی و اسلامی می‌تواند مفید فایده باشد.
ـ اتریش: این کشور در ۳۱ مارس ۱۹۸۲ کنوانسیون را تصویب و نسبت به بند «ب» ماده ۷ در رابطه با شرکت همه جانبه زنان در سیاست کشور و وظایف دولتی و ماده ۱۱ در ارتباط با تضمینات شغلی، حق شرط خود را این‌گونه اعلام کرده است: «اتریش نسبت به اجرای بند «ب» ماده ۷ تا آن‌جا که مربوط به خدمت در نیروهای مسلح می‌شود و مقررات ماده ۱۱ تا آن حد که مربوط به کار شب زنان و حمایت‌های ویژه از کار زنان می‌شود، این حق را برای خود محفوظ می‌دارد که در محدوده قوانین داخلی خویش عمل کند.»
ـ بلژیک: دولت بلژیک در ۱۰ ژوئیه ۱۹۸۵ کنوانسیون را تصویب نموده و بر ماده ۷ به این شرح اعلام شرط نموده است: «اجرای ماده ۷ کنوانسیون تأثیری بر صحت اعتبار مقررات اصل ۶۰ قانون اساسی بلژیک که احراز مقام سلطنت را فقط حق مردان می‌داند و اصل ۵۸ که ولایتعهدی را مخصوص فرزندان ذکور پادشاه و در صورت فقدان پسر برای پادشاه آن را به شاه‌زادگان پسر خانواده سلطنتی می‌دهد، نخواهد داشت… .»
ـ آلمان: جمهوری فدرال آلمان که در ۱۰ ژوئیه ۱۹۸۵ کنوانسیون را تصویب کرده شرطی به این شرح بر بند «ب» ماده ۷ وارد کرده است: بند «ب» ماده ۷ تاحدی که مغایر با بند ۴ اصل ۱۲ قانون اساسی آلمان است، اجرا نمی‌شود.» برطبق مقررات قانون اساسی آلمان (بند ۴ اصل ۱۲) زنان به هیچ‌وجه در مشاغل مربوط به استفاده از اسلجه به کار گرفته نمی‌شوند.
‌ـ لیبی: دولت لیبی در ۱۶ مه ۱۹۸۹ کنوانسیون را تصویب و هنگام تصویب اعلام نموده: «الحاق به این کنوانسیون نمی‌تواند در تعارض با قوانین احوال شخصیه لیبی که از شریعت اسلامی نشأت گرفته، باشد.»
‌ـ پاکستان: دولت پاکستان در مارس ۱۹۹۶ به این کنوانسیون ملحق شده و هنگام تصویب، یک حق شرط نسبت به بند اول ماده ۲۹ اعلام داشته و یک اعلامیه کلی نیز با این بیان صادر کرده است: «الحاق دولت جمهوری اسلامی پاکستان به این کنوانسیون، تابع مقررات جمهوری اسلامی پاکستان می‌باشد.»
ـ عراق: دولت عراق در ۱۳ اوت ۱۹۸۶ کنوانسیون را تصویب نموده و حق شرط خود را به این شرح بیان داشته است: «تصویب این کنوانسیون و الحاق به آن، به این معنی نیست که دولت جمهوری عراق متعهد به اجرای مقررات ماده ۲، بندهای «و» و «ز» و ماده ۹ بندهای ۱ و ۲ و ماده ۱۶ کنوانسیون باشد. مقررات شریعت اسلامی به زنان، حقوقی هم عرض و متعادل با حقوق همسرانشان اعطا نمود؛ به گونه‌ای که نوعی توازن عادلانه بین آن‌ ها برقرار کرده است…»[۱۳۹]
دـ اعتراض به حق شرط در کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان
در سال‌های اخیر تلاش و تبلیغ وسیعی برای پیوستن هرچه بیشتر دولت‌ها به این کنوانسیون بدون استفاده از حق شرط و یا اعلام محدود حق شرط به گونه‌ای که با اهداف اصلی کنوانسیون مغایر نباشد، صورت گرفته است. اغلب کشورها به شروط وارد بر کنوانسیون اعتراض کرده‌اند و ادعا کرده‌اند شروط گسترده و اغلب مبهم و نامشخص، به ویژه از سوی کشورهایی که شرطشان را براساس حقوق مذهبی تنظیم کرده‌اند، با موضوع و هدف کنوانسیون ناسازگار است. در این جا برای نمونه به پاره‌ای از موارد اشاره می‌کنیم:
دولت استرالیا در اعتراض به اعلامیه پاکستان و شروط مالدیو و لبنان به هنگام الحاق این کشورها به کنوانسیون رفع تبعیض، تصریح می‌کند که این شروط به دلیل کلی بودن با موضوع و هدف کنوانسیون، ناسازگار است. دولت کانادا نیز شرط کشور مالدیو را با موضوع و هدف کنوانسیون، مغایر دانسته و به آن رسماً اعتراض کرده است. آلمان که یکی دیگر از کشورهای معترض به شروط است به شرط‌های کشورهای مصر، بنگلادش، برزیل، جامائیکا، جمهوری کره، تونس، عراق، لیبی، مالدیو، مالزی، پاکستان و الجزایر اعتراض کرده است. مکزیک در اعتراض به شروط کلی کشورهای یاد شده، علاوه بر استدلال‌های مذکور، بحث دیگری را نیز مطرح کرده است و آن این‌که اگر کشوری در مورد برابری حقوق زن و مرد، قبلاً در معاهداتی، تعهداتی را بدون شرط پذیرفته باشد، اکنون نمی‌تواند همان موضوع را در کنوانسیون رفع تبعیض، مورد شرط قرار دهد. هلند، دانمارک، نروژ، سوئد و پرتغال نیز نسبت به شروط وارده از سوی کشورهایی مانند مالدیو، پاکستان، مالزی، لیبی، عراق، مصر، بنگلادش، تایلند، برزیل، الجزایر، لبنان، لسوتو، سنگاپور، تونس و کویت اعتراض کرده‌اند.[۱۴۰]
بند سوم: کنوانسیون حقوق کودک
الف‌ـ محتوای کنوانسیون حقوق کودک
اعلامیه جهانی کودک که در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد (۲۰ نوامبر ۱۹۵۹) به تصویب رسید، دارای یک مقدمه در پنج بند وده ماده است. در پایان نیز توصیه‌ای در دو بند مطرح شده است. تأمین حقوق و آزادی‌های اساسی برای کودک بدون هیچ نوع تبعیضی، برخورداری از حمایت ویژه، برخورداری از امنیت اجتماعی، بهره‌مندی از آموزش اجباری و رایگان حداقل در مدارس ابتدایی، ممنوعیت استفاده ابزاری از کودک که به هر شکلی وسیله مبادله قرار بگیرد و در نهایت، حمایت از کودک در مقابل رفتارهای تبعیضی از جمله حقوق اساسی کودک است که در این کنوانسیون مطرح شده است.
به دنبال این اعلامیه، کنوانسیون حقوق کودک در سال ۱۹۸۹ پدید آمد و اعلامیه اجلاس جهانی سران دولت‌ها برای کودکان در سال ۱۹۹۰ صادر شد. کنوانسیون دربرگیرنده اصول اعلامیه جهانی کودک با تفصیل بیش‌تری است. کنوانسیون سه قسمت دارد: مقررات اساسی (بخش اول)، سازوکارهای اجرایی(بخش دوم)، و در نهایت، مقررات شکلی (بخش سوم) این کنوانسیون مشتمل بر مقدمه‌ای در ۱۲ بند و ۵۴ ماده است.
بخش اول آن، در واقع تفصیل حقوق مندرج در اعلامیه جهانی کودک است. بخش دوم دربردارنده مقرراتی مربوط به کمیته حقوق کودک است و در بخش سوم، مقررات امضاء تصویب، الحاق و اعمال شرط را بیان کرده است.
براساس ماده یک این کنوانسیون، کودک، افراد انسانی زیر ۱۸ سال را دربرمی‌گیرد، مگر آن‌که طبق قانون قابل اجرا به سن بلوغ، کمتر تشخیص داده شود. براساس بند «الف» ماده ۳۷، مجازات اعدام یا حبس ابد بدون امکان بخشودگی را در مورد کودکان زیر ۱۸ سال نمی‌توان اعمال کرد. نتیجه‌ای که از این دو ماده می‌توان گرفت، این است که ممکن است طبق قانون داخلی، سن بلوغ، کمتر از ۱۸ باشد و حقوق مندرج در این کنوانسیون شامل او شود، اما مجازات اعدام برای سن ۱۸ و نه سن بلوغ، تعیین شده است.[۱۴۱]
ب) قانون حاکم بر حق شرط در کنوانسیون حقوق کودک
مسأله حق شرط دولت‌های عضو در ماده ۵۱ کنوانسیون پیش‌بینی شده است. مستفاد از ماده مزبور این است که دولت‌ها به هنگام امضاء یا تصویب کنوانسیون می‌توانند نسبت به برخی از مواد آن اعلام حق تحفظ و عدم پایبندی به اجرای آن‌ ها بنمایند. (بند ۱، ماده ۵۱)
در بند ۲ ماده ۵۲ آمده است: حق شرط‌ها که مغایر هدف و مقصود کنوانسیون باشد، پذیرفته نیست.» ولی مرجع تشخیص و مقامی که تشخیص وی در مغایرت یک حق شرط با هدف و مقصود کنوانسیون معتبر و قاطع باشد، معین نشده است.
از مجموع ۱۹۱ دولت که به کنوانسیون پیوسته‌‌اند، بیش از ۵۵ کشور نسبت به مقررات این کنوانسیون اعمال شرط کرده‌اند. بیشترین اعمال شرط‌ها به آلمان، انگلیس، واتیکان و بلژیک مربوط است.
ج‌ـ نگاهی به اعلامیه‌ها و حق شرط دولت‌ها در کنوانسیون حقوق کودک
در اینجا به نمونه‌ای از حق شرط دولت‌ها اشاره می‌کنیم:
ـ دولت بلژیک نسبت به بند ۱ ماده ۲ اعلام شرط کرد. در این بند، تساوی مطلق حقوق کودک مطرح شده است. این دولت اعلام کرد: « منظور از عدم تبعیض، آن نیست که باید با کودکان اتباع خارجی همان رفتاری شود که با اتباع بلژیکی می‌شود. تفاوت معقول و منطقی مبتنی بر قانون بین اتباع داخلی و خارجی، تبعیض نیست.»
ـ دولت واتیکان اعلام کرد که «عبارت آموزش تنظیم خانواده» مندرج در بند ۲ ماده ۲۴ را در صورتی می‌پذیرد که با روش‌های منطبق بر موازین اخلاقی، قابل قبول باشد. همین طور ماده ۱۴ و ۱۵ را به گونه‌ای تفسیر می‌کند که حقوق اساسی و سلب ناشدنی والدین محفوظ بماند.
ـ کشورهای اسلامی همانند اردن، کویت، مصر و الجزایر نیز بر مواد ۱۴، ۱۶، ۱۷، ۲۰ و ۲۱ شرط اعمال کردند و اجرای مواد این کنوانسیون را به تعارض نداشتن با موازین شرعی وابسته دانستند. جمهوری اسلامی ایران (۵ سپتامبر ۱۹۹۰) با همین قید، کنوانسیون را امضا کرده و به این شرح اعلام حق شرط نمود: «جمهوری اسلامی ایران نسبت به مواد و مقرراتی که مغایر با شریعت اسلامی باشد، اعلام حق شرط می کند و این حق را برای خود محفوظ می‌دارد که هنگام تصویب چنین حق شرطی را اعلام نماید.»[۱۴۲]
د‌ـ اعتراض به حق شرط بر کنوانسیون حقوق کودک
برخی از دولت‌ها نسبت به بعضی اعلام شرط‌ها مخصوصاً اعلام شرط‌های کلی مثل محدود کردن عمل به کنوانسیون در حدی که مغایر با قانون اساسی، قوانین داخلی و یا موازین اسلامی نباشد، اعتراض نموده و آن را غیرقابل قبول اعلام کرده‌اند برای مثال شرط جمهوری اسلامی ایران مورد اعتراض بسیاری از کشورها و مخصوصا کشورهای اروپایی قرار گرفته است. ده کشور اروپایی به حق شرط ایران اعتراض کرده‌اند. این ده کشور عبارتند از: آلمان، نروژ، هلند، ایتالیا، دانمارک، سوئد، ایرلند، فنلاند، پرتغال و اتریش. این کشور در اعتراض خود بر این نکته تأکید کرده‌اند که چنین حق شرطی به این معنی است که ایران نمی‌خواهد مفاد کنوانسیون را اجرا کند. ضمناً آن‌ ها اعتراض خود را به این‌که دولت ایران برای عدم اجرای کنوانسیون به قوانین داخلی خود استناد می‌کند، اعلام کرده‌اند و این نکته را مطرح می‌کنند که شرط ایران بسیار کلی و مبهم است.
کشورهای فنلاند، نروژ، پرتغال و سوئد، استناد ایران به قوانین داخلی خود جهت عدم اجرای کنوانسیون را دلیل اعتراض خود برشمرده‌اند. ضمنا نروژ و پرتغال، استناد به قوانین داخلی را عامل جهت تضعیف مبانی حقوق معاهدات بین‌المللی می‌دانند. این دو کشور همچنین به ایران و کشورهای دیگری که چنین حق شرط‌هایی بر کنوانسیون حقوق کودک وارد کرده‌اند، توصیه می‌کنند که این به نفع دولت‌هاست که به معاهداتی که برای عضویت انتخاب کرده‌اند، احترام بگذارند، همان‌طور که همه اعضا احترام می‌گذارند. دولت‌های ایرلند، ایتالیا و هلند به دلیل مبهم بودن و کلی بودن حق شرط ایران به دولت ایران اعتراض کرده‌اند، آن‌ ها گفته‌اند که این‌گونه حق شرط‌ها دامنه و حدود تعهدات کشور شرط گذار را مشخص نمی‌کند. کشورهای دانمارک و اتریش حق شرط ایران را مغایر با هدف و موضوع کنوانسیون حقوق کودک دانسته‌اند و آن را شرطی غیر معتبر تلقی کرده‌اند.[۱۴۳]
بنابراین با نگاهی به کنوانسیون‌ها و شروطی که دولت‌ها به هنگام امضا یا تصویب آن‌ ها اعلام کرده‌اند، به عدم پایبندی دولت‌ها به مفاهیم واحد حقوق بشر پی می‌بریم. در واقع وقتی موضوع به صورت اعلامیه حقوق بشر مطرح می‌شود و مسأله صرفاً اعلام حقوق است و تعهد التزام عملی در پی ندارد، اعلامیه بدون مخالفت و بی قید و شرط پذیرفته می‌شود ولی هنگامی که در قالب مواد کنوانسیون ومعاهده در می‌آید و دولت‌ پذیرنده را به شکلی ملزم و پایبند به اجرا و پاسخگوی آن می کند، دولت‌ها با احتیاط آن را امضا نموده و اغلب با در نظر گرفتن منافع ملی و نظم و امنیت داخلی خود می‌پذیرند و بدین ترتیب عملاً جهانشمولی حقوق بشر وپذیرش مفاهیم واحد و یکسان کنار گذاشته می‌شود.
اسناد بین‌المللی حقوق بشر همگی در یک نقطه که همانا احترام و تضمین حقوق بنیادین، کرامت و ارزش ذاتی انسان است مشترک هستند. اسناد گوناگون حقوق بشر اعم از بین‌المللی و منطقه‌ای، عام یا خاص، الزام‌آور و یا غیر الزام‌آور، همه و همه به دنبال هدف و مقصود مشترک واحدی هستند و آن عبارت است از تأکید وتبیین جلوه‌های گوناگون اصل کرامت انسانی.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:14:00 ق.ظ ]




۱-شعرهای عاشقانه
۲-شعرهای روایی و اخلاقی
۳-شعرهای اجتماعی که خود به چند دستهِاند: الف: شعرهایی بامضامین انسان گرایانه؛ ب: شعرهای وطنی و انتقادی؛ پ: شعرهای اعتراضی – اجتماعی؛ ث: شعرهایی که به مناسبتِهای مختلف سروده شده اند.
این تقسیم بندی نیز نسبی است. بدین دلیل که در آثار او مضامین یاد شده خط کشی و تفکیک نشدهِاند.
از نظر شکل، اشعار فریدون مشیری را میِتوان به صورت زیر طبقه بندی کرد:
۱-شعرهایی که در قالب عروض سنتی فارسی سروده شدهِاند شامل: غزل، چارپاره،مثنوی، رباعی، دوبیتی، ترکیب بند، مستزاد که البته در هر یک از این انواع نوآوریِهایی دیده میِشود.
۲-شعرهایی که در قالب عروض نیمایی، یعنی بلندی و کوتاهی مصرعِها و کاربرد نوگرایانه ی قافیه و ردیف سروده شده اند.
اما یک تقسیم بندی کلی در تاریخ سالِهای شاعرییاش برپایهِی تاریخ انتشار آثار اوست که این نیز نافی استمرار و تداوم فعالیت شاعرانهِی وی که تا پایان عمرش ادامه داشت نمیِشود:
۱-از ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۷ه.ش.
۲-از ۱۳۵۶تا ۱۳۷۹ه.ش. که شاعر دیده از جهان بر بست.
آثار فریدون مشیری:
نخستین کتاب (تشنه ی طوفان):
کتاب “تشنه ی طوفان” در نوروز سال ۱۳۳۴، دوسال بعد از کودتا چاپ و منتشر شد. با درونمایهِای بیگانه با حوادث اجتماعی. سیراب از جام رمانتیسیسم رایج و تهی از اعتراض یا عکس العمل ذهن و زبان به فضای خونین و وزش توفان سهمگین بر شهر و روستای سرزمین.
“گناه دریا”
گناه دریا در سال ۱۳۳۵ شمسی چاپ شد. “گناه دریا” سی و هشت قطعه شعر بلند و کوتاه در قالبهای بیشتر کهنه و کمتر نو دارد. یک نگاه اجمالی به فهرست و عنوان شعرها، نشان میِدهد که این کتاب مضامین هماهنگ و یک دستی را در خود جای داده است. عنوان هایی مثل: گناه دریا / آتش پنهان / گل خشکیده / شمع نیم مرده / آفتاب پرست / سکوت / غروب پاییز / دیوانه / برای آخرین رنج / خاکستر … و دیگر عنوانِها.
پایان نامه - مقاله - پروژه
“بهار را باور کن”
“بهار را باور کن"، عنوان مناسبی است برای نگرشی تازه و گریز از زمستانی که شعر فروغ در ” ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد"، درست نقطه ی مقابل آن است. ولی واقعیت جاری در متن کتاب مشیری، چیز دیگری میگوید. ناباوریِها و لایهِهای موازی اندوهبارگی، که دیگر از جنس گذشته نیست، عنوان مجموعهِی مزبور را از محتوای آن دور میِکند، از ۳۲ قطعه شعر این کتاب تنها پنج قطعه است که روشنیِهای تازهِای بر چشم انداز احساس و ادراک ما میِتاباند، شعرهای “غبار آب"، “آخرین جرعهِی این جام"، “ای همیشه خوب"، ” بهترین من” و"بهار را باور کن".
“از خاموشی تا فریاد”
بین سالِهای ۴۷ تا ۵۶، فریدون مشیری دورهِی گذار از «من» فردی به «من» اجتماعی را طی میِکند. اما آن اعتدال و آهستگی همیشه را هم حفظ کرده است. کتاب تازهِای منتشر نمیِِکند. تنها به چاپ گزیدهِها بسنده میِکند.
."شعرهای دریایی”
. “آه باران”
این مجموعه در سال ۱۳۶۷ به چاپ رسید. از مجموعه ۵۰ قطعه شعر این کتاب ، آثاری چون ” شبِهای کارون “، “هالهِی هول"، آوایی از سنگر"، “از خون جوانان وطن” و ” ایثار” حول مضامین جنگ میِگردند.
” از دیار آشتی”
در مجموعهِی “از دیار آشتی"، با ۵۶ قطعه شعر، همهِی توش و توان شاعر، به تصویر کشیدن لحظهِهایی است که حسرت مهرورزی میان انسان و طبیعت را در خود نهفته است.
” با پنج سخن سرا”:
این مجموعه در سال ۱۳۷۲شمسی منتشر شد و از نظر فرم وقالب گرته برداری از آثار پنج تن از سخن_ سرایان بزرگ فارسی است. یعنی مشیری با بهره گیری از وزن اشعار این پنج تن، احساس شاعرانه و احترام خود را به آنان ابراز داشته است. این پنج تن عبارتند از : ۱- فردوسی و ایران، ۲- خیام، ۳- نظامی و عشق، ۴- سعدی، ۵- حافظ.
لحظه ها و احساس
کتاب “لحظه ها و احساس” با پنجاه و چهار قطعه ی کوتاه و گاه نه چندان بلند در سال ۱۳۷۵ از سوی انتشارات سخن به چاپ رسید و در سال ۱۳۷۶ چاپ دوم آن منتشر شد.
۱۰-"آواز آن پرنده ی غمگین” :
“آواز آن پرنده ی غمگین” را در۶۴ قطعه ی بلند و کوتاه می توان شنید.شاعر قدر شناس و وفادار به مردم، نخستین شعرش به نام"سپاس” را به خوانندگانش تقدیم می کند.
۱۱-. “تا صبح تابناک اهورایی”
شاعری که نخستین مجموعه ی شعر خودرا در سال ۱۳۳۴شمسی به یمن و برکت نام نوروز و جلوه ی بهار آغاز کرده بود، در آخرین اثر خود که متبرک به نام یزدان (اهورا) است، صفحات آغاز اثرش را نیز با نوروز رنگ آمیزی کرده است.
۳-۱-۳٫ فرم و ساختار اشعار مشیری
۳-۱-۳-۱٫ قالب ها
متن هر شعر به اعتبار گستردگی خود در کاربرد زبان طبیعتا به زیر مجموعهِهای کوچکِتری قابل بخش کردن است. از جمله:
سطح آوایی ( phonological )
: سطح لغوی ( lexical )
سطح نحوی ( syntactical )
در این بخش ابتدا نمونهِهایی از قالبِهای شعر فریدون مشیری را از نظر میِگذرانیم:
هم چنان که قبلا اشاره شد اشعار فریدون مشیری را از لحاظ شکل می توان به دو دسته تقسیم بندی کرد:
۱-شعرهایی که در قالب عروض سنتی سروده شده اند شامل:
غزل، چارپاره، مثنوی، رباعی، دوبیتی، ترکیب بند، مستزاد ( که در هر یک از این انواع نوآوری هایی دیده می_ شود.
۲-شعرهایی که در قالب عروض نیمایی، یعنی با مصرعِهای بلند و کوتاه سروده شده اند.
برجستهِترین قالب شعری در نزد رمانتیکِها، قالب چارپاره است. به چارپاره، «دوبیتی نو» یا «دوبیتی های پیوسته» نیز میِگویند. چون صورت تغییر یافتهِای از دوبیتی است. در چارپاره به مفاهیم تغزلی و عاشقانه و غم و اندوه پرداخته میِشود. به همین سبب بهترین قالب برای بیان احساسات رمانتیکِها گردیده است. البته شاعران رمانتیک از قالبِهای دیگری چون مستزاد و مسمط نیز استفاده میِکنند که در واقع همان چارپاره است ولی با افزودن پاره یا پارهِهایی و کوتاه و بلند شدن مصراع ها به مسمط ومستزاد تبدیل میِشوند.
مشیری نیز به عنوان شاعر رمانتیک از این قالب های شعری بهره فراوان جسته است، او نیز میانه روی را پیشهِی خویش ساخته است.
۳-۱-۴٫ زبان مشیری
دگرگونی زبان شعر، حادثه ای بود که در عصر مشروطه رخ داد و بر اثر آن زبان بسته کلاسیک دستخوش
تحول شد و پذیرای عناصر زبانی تازهِای گردید، پس از آن متن تحولات ادبی اجتماعی دورهِِی مشروطه، شعر رمانتیک سر برآورد. زبان شعر رمانتیک از لحاظ واژگان بسیار محدود بود، زیرا رمانتیکِها در جستجوی زبانی بودند که کلمات را قبلا در فیلتر زیبایی شناسی بسنجند و بعد آن را به کار ببرند.
زبان مشیری نیز متأثر از موازین رمانتیسم، زبانی ساده و محدود است که این زبان ریشه در ذات بی غل و غش و سادهِی شاعر نیز دارد. وی با وجود کلمات محدود که زبانش را ساده می کند، از زبانی سهل و ممتنع همچون سعدی برخوردار است زبانی ساده در عین حال فخیم و شخص شاعر نیز به این ویژگی شعریش اعتراف میِکند:
«یکی از ویژگیِهای شعر من، زبان ساده آن است یعنی همان زبان فردوسی و سعدی و حافظ منتها آن شاعران در روزگار خود در زمینه دیگری شعر میِسرودند و سخن میِگفتند و ما در قرن بیستم در این زمانه در مورد رویدادهای روزگار خودمان شعر می گوییم. ولی زبان همان زبان فارسی است. بد نیست به یک نکته دیگری هم اشاره کنم. زمان در حرکت است و در این میان حوادثی اتفاق می افتد مثلا پس از انقلاب مشروطه شاعرانی میِآیند اما این نوع شعر فقط تا زمانی که این انقلاب و وضع انقلابی هست جوش و خروش دارد و مطرح و زنده است. وقتی زمانه به صلح و آرامش یا سکون می رسد دیگر مطرح نیست این شعرها هم از یاد میِآرود (دهباشی،۱۳۷۸ :۵۱۵).
دکتر زرین کوب نیز زبان شعری مشیری را چنین توصیف میِکند:
«زبان شعر مشیری بیِآن که بازاری باشد، ساده است و در عین این سادگی به نحو مرموزی فاخر و متعالی نیز هست. واژگانش با آن که گهِگاه از تازگی و سادگی تلألو دارد زبان اهل کوچه نیست. چنان که ترکیباتش هم از تآثیر ژورنالیسم بیِبند و بار عصر برکنار است. سخن او را از دیدگاه لطف بیان دنبالهِی کلام پیشاهنگان بزرگ شعر فارسی امثال رودکی و سعدی و حافظ میِتوان دانست» (همان :۳۳۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:13:00 ق.ظ ]