۳-۱۰) خلاصه فصل سوم …………………………………………………………………………………۸۸
فصل چهارم:تجزیه وتحلیل داده ها
۴-۱) مقدمه ۹۰
۴-۲) یافتههای توصیفی ۹۱
۴-۳) آزمون نرمال سازی دادههای پژوهش ۹۵
۴–۴) آزمون ضریب همبستگی ۹۶
۴-۵) آزمون ناهمسانی واریانس فرضیههای پژوهش ۹۷
۴–۶) آزمون Fلیمر(چاو) وآزمون هاسمن ۹۷
۴-۷) آزمون هم خطی فرضیههای پژوهش ۹۹
۴-۸) آزمون فرضیههای پژوهش ۱۰۰
۴-۸-۱) آزمون فرضیه اول پژوهش ۱۰۰
۴-۸–۲) آزمون فرضیه دوم پژوهش ۱۰۲
۴-۸-۳) آزمون فرضیه سوم پژوهش ۱۰۳
۴-۸-۴) آزمون فرضیه چهارم پژوهش ۱۰۵
۴-۹) خلاصه نتایج آزمون فرضیههای پژوهش ۱۰۷
۴-۱۰) خلاصه فصل چهارم ۱۰۸
فصل پنجم: نتیجه گیری و پیشنهادهای پژوهش
۵-۱) مقدمه ۱۱۰
۵–۲) تفسیر نتایج حاصل از آزمون فرضیههای پژوهش ۱۱۰
۵-۳)بحث و نتیجه گیری ۱۱۱
۵–۴) محدودیتهای پژوهش ۱۱۲
۵–۵) پیشنهادهای پژوهش ۱۱۳
۵–۵–۱) پیشنهادهای کاربردی پژوهش ۱۱۳
۵–۵–۲) پیشنهاد برای پژوهشهای آتی ۱۱۴
منابع ۱۱۶
پیوست ۱۲۱
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول(۲-۱) اقسام و پیامدهای وقوع عدم تقارن اطلاعاتی و نقش و مسئولیت حسابداری جهت مدیریت آنها ۴۲
جدول خلاصه ای از تحقیقات داخلی وخارجی ۶۹
جدول(۴-۱): علامت اختصاری متغیرهای پژوهش ۹۱
جدول(۴-۲): آمار توصیفی متغیرهای پژوهش ۹۱
جدول(۴–۳): آمار توصیفی متغیرهای پژوهش در مرحله رشد ۹۴
جدول(۴–۴): آمار توصیفی متغیرهای پژوهش در مرحله بلوغ ۹۴
جدول(۴-۵): آمار توصیفی متغیرهای پژوهش در مرحله افول ۹۵
جدول(۴-۶): نتایج آزمون کولموگروف- اسمیرنوف(K-S) 95
جدول(۴-۷): نتایج آزمون ضریب همبستگی ۹۶
جدول(۴-۸): نتایج آزمون ناهمسانی واریانس فرضیههای پژوهش ۹۷
جدول(۴-۹): نتایج آزمونF لیمر(چاو) و آزمون هاسمن ۹۹
جدول(۴-۱۰): آزمون همخطی فرضیههای پژوهش ۹۹
جدول(۴-۱۱): خلاصه نتایج آزمون فرضیه اول پژوهش ۱۰۱
جدول(۴-۱۲): خلاصه نتایج آزمون فرضیه دوم پژوهش ۱۰۲
۱۰۴
جدول(۴-۱۴): خلاصه نتایج آزمون فرضیه چهارم پژوهش ۱۰۶
جدول(۴-۱۵): خلاصه نتایج آزمون فرضیههای پژوهش ۱۰۷
فهرست نمودار ها
عنوان صفحه
نمودار(۲-۱) نحوه تعادل در دو منبع، مجله تحقیقات مالی (۱۳۸۱)، شماره ۱۳-۱۴ ۵۱
نمودار (۲-۲) تفاوت قیمت خرید و فروش، مجله تحقیقات مالی (۱۳۸۱)، شماره ۱۳-۱۴ ۵۲
نمودار (۲-۳) ارتباط بین قابلیت کنترل و انعطاف پذیری در چرخه عمر واحد تجاری ۵۵
نمونه
نام نمونه
استحکام چسبندگی جداشدگی (میانگین) (N/mm)
ویسکوزیته
(cp)
۱۷
نانو ذرات سیلیکات پودری
۰
۳۰۳۰
۱۸
نانو ذرات سیلیکات مخلوط شده به روش التراسون (۲%)
۴/۹۳
۲۹۹۰۰
۱۹
نانو ذرات سیلیکات مخلوط شده بدون-التراسون (۲%)
۳/۵۰
۶۹۷۰
وزن نمونه نانو ذرات ۱۷، ۱۸ و ۱۹ مقدار ثابت (۶۷۲۲۵/۰ گرم، مول) است.
شکل ۴- ۱۳ اثر نانو ذرات سیلیکات بر روی ویسکوزیته رزین اکریلیک.
شکل ۴- ۱۴ اثر نانو ذرات سیلیکات بر روی استحکام چسبندگی جداشدگی رزین اکریلیک (میانگین دو اندازهگیری برای هر نقطه).
فصل پنجم
بحث و نتیجهگیری
۵-۱ مقدمه
چسبهای حساس به فشار در طی فرایند پیوند دادن شان هیچ تغییر شکل فیزیکی و واکنش شیمیایی انجام نمیدهند. در عوض خواص آنها به طور کامل با پایه رزین و سایر اجزایی که برای ساختن چسب نهایی انتخاب شده اند کنترل میشود. بهبود خواص چسب حساس به فشار بهتر است به گونهای باشد که باعث پایین آمدن خواص دیگر چسب نشود، مانند بالارفتن استحکام چسبندگی جداشدگی که باعث افزایش بیش از حد ویسکوزیته شود که این نتیجه بهینه نیست. در این پژوهش سعی شد تا به پلیمریزاسیون امولسیونی مونومرهای اکریلیکی برای بهبود خواص چسبهای حساس به فشار پرداخته شود. بعد از ارائه یافتههای پژوهش در فصل چهار، در این فصل سعی شده است تا دادههای پژوهش به صورت توصیفی، تحلیلی و سوالات پژوهش بر اساس یافتههای پژوهش مورد ارزیابی قرار گیرد.
۵-۲ بحث در نتایج پژوهش
۵-۲-۱ نتایج آمار توصیفی
همان طور که دیده میشود کوپلیمر اکریلیک اسید و بوتیل اکریلات چسبندگی رزین اکریلیک را به طور زیادی مورد تأثیر قرار داده است. در مقادیر بالای (۵ گرم) از هر دو مونومرهای بوتیل اکریلات و اکریلیک اسید دیده میشود که افزایش مونومرهای بوتیل اکریلات و اکریلیک اسید باعث افزایش استحکام چسبندگی جداشدگی و کاهش ویسکوزیته رزین اکریلیک شد. در مقادیر بالای (۲۰ گرم) از هر دو مونومرهای بوتیل اکریلات و اکریلیک اسید، استحکام چسبندگی جداشدگی کاهش یافت و ویسکوزیته افزایش یافت که نشان دهنده این است که بهتر است کوپلیمر اکریلیک اسید و بوتیل اکریلات در مقادیر بالاتر از این محدوده برای ساخت چسب حساس به فشار بهتر است استفاده نشود. در حقیقت هدف اصلی این پروژه بهبود استحکام چسبندگی جداشدگی رزین اکریلیک بود. شکل ۴-۲ و ۴-۳ به ترتیب تغییرات ویسکوزیته و میانگین استحکام چسبندگی جداشدگی رزین اکریلیک را در اثر افزایش نسبت کوپلیمر اکریلیک اسید و بوتیل اکریلات نشان میدهد.
حداکثر استحکام چسبندگی جداشدگی در مقدار آغازگر (۲۵/۱ گرم، ۰۰۵/۰ مول) به دست آمد و بعد از این با افزایش مقدار آغازگر استحکام چسبندگی جداشدگی کاهش و ویسکوزیته به شدت افزایش یافت.
با توجه به شکل ۴-۶ با افزایش مقدار ماده فعال سطحی استحکام چسبندگی جداشدگی ابتدا روند کاهشی سپس افزایشی داشت. همان طور که در شکل ۴-۵ مشاهده میشود در مقدار ماده فعال سطحی (۷۰ گرم، ۶۱/۱ مول) افزایش شدیدی در مقدار ویسکوزیته مشاهده شد و با افزایش بیشتر مقدار ماده فعال سطحی، ویسکوزیته کاهش یافت. بنابراین در مقدار ماده فعال سطحی (۱۰۵ گرم، ۴۱/۲ مول) با ویسکوزیته به نسبت کمتر، بیشترین استحکام چسبندگی جداشدگی به دست آمد.
با توجه به شکل ۴-۸ در دماهای بالای Cº ۶۰ استحکام چسبندگی جداشدگی افزایش یافت و در دماهای بالاتر از Cº ۶۵ استحکام چسبندگی جداشدگی کاهش یافت. با افزایش دما ویسکوزیته ابتدا مقدار کمی داشت سپس در دمای ºC 68 افزایش شدیدی یافت. بهترین دما برای تولید رزین اکریلیک که استحکام چسبندگی جداشدگی بالایی داشته باشد در چنین فرمول بندی که مونومر سخت وینیل استات با مونومر نرم بوتیل اکریلات و مونومر کمکی اکریلیک اسید ترپلیمریزاسیون شدند، Cº ۶۵ بود. بر طبق شکل ۴-۷ با افزایش دما ویسکوزیته ابتدا مقدار کمی داشت سپس در دمای ºC 68 افزایش شدیدی یافت.
همان طور که در جدول ۴-۵ نشان داده میشود استحکام چسبندگی جداشدگی نانو ذرات سیلیکات پودری صفر به دست آمد. بیشترین مقدار استحکام چسبندگی جداشدگی و ویسکوزیته در نمونه نانو ذرات سیلیکات مخلوط شده به روش التراسون (۲%) به دست آمد. با توجه به شکل ۴-۱۴ بیشترین استحکام چسبندگی جداشدگی متعلق به پلیمریزاسیون با نانو ذرات سیلیکات مخلوط شده به روش التراسون (۲%) در محدوده و شرایط اندازه گیری شده است. همچنین با توجه به شکل ۴-۱۳ پایین ترین مقدار ویسکوزیته متعلق به نانوذرات سیلیکات پودری و نانو ذرات سیلیکات مخلوط شده بدون التراسون (۲%) است.
۵-۲-۲ نتایج آمار استنباطی
در فصل چهارم با تجزیه و تحلیل اطلاعات به سوالات پژوهش پاسخ داده شد که در این فصل به خلاصه نتایج اشاره میشود.
۵-۲-۲-۱ سوال اصلی پژوهش
آیا پلیمرهای به دست آمده از روش پلیمریزاسیون امولسیونی به عنوان چسبهای حساس به فشار مناسب میباشند؟
آب ظرفیت گرمایی بالایی دارد و بنابراین میتواند مقدار زیادی از انرژی گرمایی را در طی پلیمریزاسیون بگیرد. ویسکوزیته پایین محیط آبی، انتقال سریع حرارت را امکان پذیر میسازد. حذف آب در اثر منعقد کردن ذرات شیرابه یا در اثر تبخیر کردن راحت است. وجود آب در پلیمریزاسیون امولسیونی به کاهش گرمای ناشی از واکنش پلیمریزاسیون (که بسیار گرمازا است) بسیار کمک میکند، بنابراین موجب افزایش سرعت واکنش میشود و هم زمان وزن مولکولی هم بالا میرود (مهدویان و همکاران، ۱۳۸۷). از آنجا که آب به عنوان محیط واکنش استفاده شده است واکنش و محصول به محیط زیست صدمه کمتری میزنند. رعایت شرایط تعادل از اهمیت زیادی برخوردار است. برای این کار باید با تقطیر آب و دیگر ملکولهای کوچک از مخلوط واکنش در شرایط دمایی و فشاری مناسب تعادل را به سمت تولید رزین پیش برد. به طور معمول، محصول پلیمریزاسیون امولسیونی بدون فرآیندهای دیگر نیز قابل استفاده است. با بهره گرفتن از پلیمریزاسیون امولسیونی مقدار مونومرهای بوتیل اکریلات و اکریلیک اسید، مقدار آغازگر و مقدار ماده فعال سطحی اضافه شده به پلیمریزاسیون و دمای پلیمریزاسیون در این پژوهش قابل تغییر و کنترل است. بنابراین مقدار بهینه هرکدام از این موارد با توجه به افزایش استحکام چسبندگی جداشدگی انتخاب شد. مقدار بوتیل اکریلات (۵ گرم، ۰۴/۰ مول) و اکریلیک اسید (۵ گرم، ۰۷/۰)، باعث افزایش استحکام چسبندگی جداشدگی رزین اکریلیک شد.
پلیمریزاسیون با مقدار بهینه بوتیل اکریلات (۵ گرم، ۰۴/۰ مول) و اکریلیک اسید (۵ گرم، ۰۷/۰) با مقدارهای متغییر آغازگر انجام شد . حداکثر استحکام چسبندگی جداشدگی در مقدار آغازگر (۲۵/۱ گرم، ۰۰۵/۰ مول) به دست آمد.
پلیمریزاسیون با مقدار بهینه بوتیل اکریلات (۵ گرم، ۰۴/۰ مول) و اکریلیک اسید (۵ گرم، ۰۷/۰)و مقدار آغازگر (۲۵/۱ گرم، ۰۰۵/۰ مول) با مقادیر مختلف ماده فعال سطحی انجام شد. در مقدار ماده فعال سطحی (۱۰۵ گرم، ۴۱/۲ مول) بیشترین استحکام چسبندگی جداشدگی به دست آمد.
سپس پلیمریزاسیون با مقدار بهینه بوتیل اکریلات (۵ گرم، ۰۴/۰ مول) و اکریلیک اسید (۵ گرم، ۰۷/۰)و مقدار آغازگر (۲۵/۱ گرم، ۰۰۵/۰ مول) و مقدار ماده فعال سطحی (۱۰۵ گرم، ۴۱/۲ مول) در دماهای مختلف انجام شد. بهترین دما برای تولید رزین اکریلیک که استحکام چسبندگی جداشدگی بالایی داشته باشد Cº ۶۵ بود.
بعد از اینکه شرایط مناسب پلیمریزاسیون رزین اکریلیک به دست آمد اثر نانو ذرات سیلیکات بر استحکام چسبندگی جداشدگی و ویسکوزیته مورد بررسی قرار گرفت. بیشترین مقدار استحکام چسبندگی جداشدگی و ویسکوزیته در نمونه نانو ذرات سیلیکات مخلوط شده به روش التراسون (۲%) به دست آمد.
بررسی هزینه های نسبی روشن می کند که کشوری می تواند در تولید کالاها و خدمات متخصص باشد که کالاها را نسبت به سایر کشورها با قیمت پایینتری عرضه کند. بررسی هزینه های نسبی فقط مقایسه قیمتهای بین المللی در هنگام عرضهی یک کالای کیفی در مبادلات بین المللی نیست. اگر چه نظریه عطایای الهی در ارتباط با داده های مقداری است، اما هزینه های نسبی با عوامل کیفی ارتباط دارد به ویژه قیمت که نقش مهمی را در مقایسه و انتخاب فرآورده های گردشگری توسط کشورها یا بازارهای رقیب دارد.
ج- نظریه برتری مطلق و پیشرفت فن آوری:
این نظریه بسط و توسعه تحلیل ادام اسمیت در تجارت بین الملل است. امروزه این نظریه مترادف است با انحصارات صادرات برخی از کشورها، که ناشی از ویژگیهای طبیعی یا پیشرفت فنآوری این کشورها است. مزیت مطلق، نقش سازندهای را در گردشگری بین الملل دارد. در حقیقت، برخی از کشورها دارای منابع گردشگری منحصر به فردی هستند؛ به طوری که این منابع میتوانند به صورت اماکن طبیعی استثنایی یا به صورت منابع هنری و معماری شناخته شده در سراسر جهان باشند. این گونه منابع ساخت بشر بوده و گردشگران را برای بازدید ترغیب می کنند، پس بر حسب اهمیت آنها در گردشگری بین المللی است که منحصر به فرد بودن کشوری در امر گرشگری تعیین میگردد.
نوآوری یکی از شاخص هایی است که مزیتهای مطلق یک کشور را قوت میبخشد. کشورهای در حال توسعه با بهره گیری از سیاستهای نوآوری و پیشرفت فنآوری، سعی در حفظ و افزایش مزیت نسبی خود دارند. نوآوری فنی در بخش گردشگری شامل نمادهای ظاهری، اطلاعت و پیشبرد، توسعه فرآورده ها و بازاریابی است. در نمادهای ظاهری گردشگری بیشتر از فنآوری نوین به ویژه در زمینه تسهیلات رفاهی، بخشهای آذوقه رسانی و تامین مکان (رزرواسیون) استفاده می شود. نوآوری سبب پایین آمدن هزینهها شده و همچنین فرآورده های گردشگری جدید را ایجاد می کند.
د- نظریه تقاضا:
نظریه های تقاضا توضیحی بر توسعه و حجم حرکت گردشگری در میان کشورها هستند. تقاضای گردشگری شامل کالاها و خدماتی است که در لحظهای خاص مصرف کننده به آنها نیاز دارد و مستقیما تابع درآمد سرانه و علاقه ی مردم به گردشگری بین المللی است. نظریه تقاضا در سال ۱۹۶۱ توسط لیندر[۲۴] بیان شد؛ طبق نظر لیندر، ویژگی بین المللی یک کشور بستگی به سطح بالای تقاضای داخلی آن دارد. در کشورهای عمدهی میزبان گردشگری، تقاضای گردشگری بین المللی مکمل تقاضای داخلی است. در حقیقت توسعه گردشگری بین المللی نتیجه شرایط فراهم شده تقاضای داخلی است. برتری نسبی یک کشور از کیفیت ساختار، دانش گردشگری، سطح فنآوری و از محیط مناسب آن به وجود می آید. بنابراین حجم گردشگری بین المللی بین کشورهایی که از ساختار گردشگری داخلی مشابهی برخورداند، بیشتر است.
۲-۳- بحران مالی:
۲-۳-۱-مفهوم بحران مالی:
بحران مالی به یک تغییر ناگهانی و سریع در همه یا اکثر شاخص های مالی شامل نرخهای بهره کوتاه مدت و قیمت دارایی ها (اوراق بهادار، سهام، مستغلات، زمین) و ورشکستگی و سقوط موسسات مالی اطلاق میگردد. ایجاد حبابهای قیمتی در مورد یک دارایی یا حتی طیفی از دارایی ها با طبیعت بازار دارایی ها، قرین و همراه است. خطر از آنجا آغاز می شود که حباب از یک دارایی به دارایی دیگر منتقل شده و از کشوری به کشور دیگر اشاعه یافته و کارکرد ساختار مالی را متوقف کند. در حالیکه رونق یا حباب بر حسب هجوم پول به سوی دارایی های حقیقی یا مالی شناسایی می شود، که بر انتظار استمرار در افزایش قیمت داریاییها مبتنی است، بحران مالی بر حسب خروج ناگهانی دارایی ها از بخش مالی به سوی بخش پولی شناسایی می شود. این رفتار بر عکس حالت اول، مبتنی بر این باور است که قیمت دارایی ها رو به زوال است. بین دوران رونق و بحران ممکن است ادواری از ناآرامی و فشار مشاهده گردد. دورانی که انتظارات افزایش قیمتها متوقف شده اما هنوز آهنگ عکس به خود نگرفته است. ناآرامی ممکن است کوتاه مدت یا منقطع باشد و ممکن است هیچ گاه به بحران نیانجامد.
این که یک ناآرامی مالی به بحران مالی بیانجامد به عوامل متعددی بستگی دارد. شکنندگی رشد اعتبارات و تسهیلات اعطایی بانکها، سرعت معکوس شدن انتظارات، فرو ریختن اعتماد عمومی به دلیل یک اتفاق (مانند شکست فاحش یک موسسه مالی و حتی مصاحبه یکی از سیاستمداران) و بالاخره اطمینان جامعه که در شرایط اضطراری، موسسات مالی بحرانزده توسط وام دهنده نهایی نجات داده خواهند شد، همه در شکل گیری بحران نقش دارند.
بحرانهای مالی به اندازه قدمت بازارهای مالی قدمت دارند. اما بحران سال ۲۰۰۸ ویژگی استثنایی داشت. در کشورهای بحران زده وقایعی چون: جذب سرمایه خارجی توسط بانکهای محلی به ارز، وام دهی به بنگاهها و شرکتهای داخلی بر حسب پول ملی، عدم تطابق ارزی در ترازنامه بانکها، عدم انعطاف پذیری رژیم ارزی با ورود و خروج سرمایه، افت ناگهانی ارزش پول ملی در اثر خروج ناگهانی سرمایه کاغذی، افزایش ناگهانی بدهی بانکها و بنگاههای مقیم به افراد و موسسات غیر مقیم بر حسب پول ملی، شکست اعتماد عمومی و هجوم افراد برای برداشت سپردهها از بانکها و موسسات مالی در معرض ورشکستگی و یا بحران زده، تشدید بحران در موسسات مزبور به دلیل عدم توانایی در اجابت درخواست سپرده گذاران، افت ارزش سهام موسسات بدهکار و بحران زده در بازار سهام، سرایت بحران از بحش مالی به بخش واقعی، عدم توانایی موسسات و شرکتها در بخش واقعی نسبت به بازپرداخت بدهیها خود به بانکها و انباشت مطالبات معوق و سررسید گذشته در ترازنامه بانکها و موسسات مالی در دهههای اخیر اتفاق افتادهاند. هر چند ممکن است همه این وقایع بر همه کشورها تطابق نداشته و یا برخی با تشدید و تخفیف در کشورها همراه بوده باشد. هم چنین هم زمانی رویدادهای فوق با جهانی سازی و به خصوص آزاد سازی مالی صرفا یک هم زمانی ساده نیست. آزادسازی مالی، شکل بحرانها، ابعاد و به خصوص تکرار بحرانها را بسیار تغییر داده است (نیلی، ۱۳۸۴).
جوامع بشری تجربه طولانی در مشاهده و تحمل مصائبی دارند که میتوان آنها را نوعی بحران اقتصادی تلقی کرد. برای مثال حوادث ناشی از جنگها و قحطیها و غارت حکام از نمونههای مختلف این بحرانهای اقتصادی هستند. بحران اقتصادی در ابتدا به شکل اضافه تولید پدیدار شد و به دنبال آن تعطیلی کارخانهها و بیکاری وسیع و میلیونی کارگر آن پیش آمد که به نوبه خود فروش کالاها را باز هم دشوارتر کرد و بر عمق بحران افزاید. سیستم اعتباری سرمایه داری از کار باز داشته شد، بدهکاران توان پرداخت بدهی خود را در سر موعد از دست دادند. بهای سهام شرکتها در بازار تنزل کرد، موسسات سرمایه داری یکی پس از دیگری ورشکست شدند. بحران در هر یک از زمینه های سیاسی، اقتصادی و استراتژیک تعریف و مصادیق خود را دارد، اما در اقتصاد به افت شدید قیمتها، کاهش گسترده تولید، افزایش چشمگیر بیکاری، کاهش شدید درآمدها و پایین آمدن ارزش پول اوراق بهادار گفته می شود (غریب، ۱۳۸۷).
بحران مالی ممکن است در درون اقتصاد ریشه داشته و یا در خارج از اقتصاد ایجاد شده باشد. بحران مالی داخلی معمولا از بخش شرکتی و یا بازار دارایی ها نشات میگیرد. چنانچه بخش واقعی اقتصاد به دلیل رکود و یا یک شوک سمت عرضه دچار مشکل شود، شمار قابل ملاحظهای از بنگاهها با مشکل جدی در بازار پرداخت تعهدات خود مراجه خواهد بود. در این حالت یک ریسک سیستماتیک از ناحیه بخش واقعی، بخش مالی را تهدید می کند. مطالبات معوق و غیر گردشی شرکتها به شکل زیان انباشته در ترازنامه بانکها منعکس شده و ثبات بخش مالی به خطر میافتد. ترکیدن حبابهای قیمتی در بخش مسکن و افت شدید قیمت مسکن، بازپرداخت تسهیلات اعطایی در این بخش و ارزش وثیقهها را نیز، دچار مشکل می کند. از سویی دیگر بحران مالی ممکن است از ناحیه بخش خارجی موسسات مالی را تهدید کند. در جریان آزاد سازی حساب سرمایه، چنانچه بانکها تسهیلات ارزی دریافت شده را بر حسب پول ملی در اقتصاد به جریان انداخته باشند، یک عدم تطابق ارزی بین دارایی ها و بدهیهای بانکها به وجود می آید. در این وضعیت هر چند تراز مالی بانک در نرخ ارز جاری برقرار است ولی هر گونه کاهش ارزش پول داخلی موجب می شود که تراز مالی بانک به هم بخورد. حال چنانچه تغییر نرخ ارز شدید باشد، بانک دچار یک بحران جدی در بازپرداخت تعهدات خود خواهد شد (رمضانی،۱۳۹۰).
در مجموع بحران مالی در بردارنده انواع مختلفی از ویژگیهای بالقوه است. این اصطلاح عموما اشاره به بحران نرخ ارز، بحران بانکی یا ترکیبی از این دو دارد. هرگاه به هر دلیلی سپردهگذاران در یک بانک تجاری اعتماد خود را نسبت به آن بانک از دست بدهند و برای خارج کردن سپرده مراجه کنند، بانک توان پاسخ گویی به مراجعان را ندارد، زیرا درصد عمدهای از این سپردهها به اعطای اعتبارات اختصاص یافته است و لذا موجودی نقدی بانک بسیار کمتر از حجم سپردهها است. به چنین وضعیتی اصطلاحا هجوم بانکی گویند که ممکن است به ورشکستگی بانکها منجر شود. بدیهی است اگر سپرده گذاران سپردههای خود را بیمه نکرده باشند با خسارت زیادی مواجه میشوند. هرگاه چنین وضعیتی از یک بانک به بانک دیگر سرایت کند، اصطلاحا بحران سیستماتیک یا وحشت بانکی نامیده می شود (بختیارزاده،۱۳۸۸). هنگامی که اغلب بانکهای یک کشور به این وضع دچار شوند بحران بانکداری سیستماتیک پدیدار می شود. ورشکستگی پی در پی بانکها اقتصاد کشورها را با رکود درازمدت مواجه می کند. بخش عمدهای از خسارات اقتصادی بحران بزرگ ۱۹۲۹مستقیما ناشی از عملکرد ضعیف نظام بانکی بوده است.
از سوی دیگر سقوط ناگهانی و غیر منتظره در ارزش پول ملی، بحران نرخ ارز را به وجود می آورد. این مسئله ممکن است در نظام نرخ ارز ثابت، شناور و نیز در نظام بین این دو اتفاق افتد. اگر نظام ارزی ثابت باشد، بحران باعث از دست رفتن ذخایر بین المللی می شود و آن گاه که به نظر میرسد ذخایر پایان خواهد یافت، باعث تقلیل ارزش پول ملی میگردد. هدف از تقلیل ارزش پول ملی انباشت ذخایر یا حفظ ذخایر موجود با تعیین نرخ ارزی است که انگیزه تبدیل پول داخلی به ارز یا پولهای ذخیره بین المللی را کاهش میدهد. اگر کشوری دارای نظام شناور ارزی باشد، بحران نرخ ارز شامل تقلیل ارزش سریع و کنترل ناشدنی پول ملی خواهد بود. اگرچه هیچ نوع نظام ارزی نمیتواند ایمنی را تضمین کند، اما کشورهایی که پول خود را به پول کشورهای دیگر تثبیت می کنند، ممکن است در برابر بحران ارزی آسیب پذیرتر باشند. بحران نرخ ارز نیز مانند بحران بانکی غالبا باعث تعمیق رکود می شود. کانالهای مختلفی وجود دارد که از طریق آنها تاثیرات رکودی ممکن است انتقال یابد و یکی از عمومیترین آنها نظام بانکی است (گربر[۲۵]،۲۰۰۲).
برای نمونه در آسیای جنوب شرقی در نیمه دوم دهه ۱۹۹۰، دارایی های کاغذی نخست به آهستگی و سپس به سرعت از حوزه سرمایه های خارجی خارج شدند. مقامات کشورهای مزبور تلاش کردند تا برای دفاع از پول ملی، ذخایر را به بازارهای مالی جذب کنند. نتیجه، کاهش ارزش پول ملی (در بعضی کشورها مانند تایلند تا حدود۵۰ درصد) بود. شرکتهای داخلی و بانکهایی که تراز مالی خود را در نرخهای قبلی بسته بودند، با دو برابر شدن بدهیهای خارجی خود بر حسب پول محلی مواجه شدن، اکثرا ورشکسته شدند. واسطهگری انجام نشد و سرمایه گذاری جدید نیز متوقف گردید. سفته بازان داخلی و خارجی سهام شرکتهای بدهکار را در بورسهای داخلی فروخته و عواید آن را به ارز تبدیل کردند. این فشار بر بخش شرکتی و در نتیجه بخش مالی کشورهای مورد بحث را تشدید نمود که نتیجه آن فقر، بیکاری و بحران مالی بود (رمضانی،۱۳۹۰).
۲-۳-۲-آثار بحران مالی:
آثار و پیامدهای یک بحران مالی، تنها اقتصادی نیست. هزینه های اجتماعی و سیاسی یک بحران مالی، در مقایسه با هزینه های مالی قابل ملاحظه و توجه است. اگر امنیت ملی را ناظر بر اعتماد متقابل بین ملت و دولت در نظر گرفته شود، هر گونه حادثهای در حوزه اقتصاد کلان کشور که این رابطه را در معرض تهدید قرار دهد به امنیت ملی آسیب میرساند. در این چهارچوب، چنانچه وجود یک ریسک در بخش مالی رابطه بین مردم و سیستم اداره کشور را تخریب می کند، آن ریسک را باید یک تهدید امنیتی تلقی نمود. بحرانهای مالی بنا به دلایل زیر در این طبقه بندی قرار میگیرند.
-یک بحران مالی موجب سلب اعتماد عمومی نسبت به سیستم مالی کشور می شود.
- بحران مالی سیستم دریافت و پرداختها را مورد آسیب قرار داده است.
- عکس العمل مردم به یک بحران مالی، ممکن است در قالب هجوم به بانکها موجب بحرانهای اجتماعی شود.
- عدم پاسخگویی مسئولین و مقامات مملکتی به سپردهگذاران و مردمی که از بحران آسیب دیدهاند، ممکن است موجب سقوط دولت شود.
- هزینه های اقتصادی یک بحران، در مقایسه کلان موجب آسیب جدی به سطوح رفاه شهروندان می شود (مصطفیپور،۱۳۸۸).
- بحران مالی کاهش اعتماد نسبت به اصول جهانی مالی، تجاری و اقتصادی را به همراه دارد.
- بحران مالی، میزان ریسک پولی را بالا میبرد و این امر سبب بر هم خوردن روابط مالی در جهان خواهد شد و در نتیجه داده و ستد پولی و مالی رواج سابق خود را از دست خواهد داد.
- ناامنی اقتصادی ناشی از بحران مالی بیشتر متوجه کشورهای دارنده صنایع صادراتی است و با کاهش قدرت خرید مردم، سطح و میزان صادرات نیز کاهش مییابد.
- بحران مالی از طریق تغییرات نرخ ارز بر واردات و صادرات کشورها تاثیر می گذارد و به تبع آن بر حساب جاری حساب سرمایه و تراز پرداختها نیز اثر خواهد داشت (واعظی،۱۳۸۸).
- بحران مالی از طریق کانالهای اشاره شده در فوق بر اقتصاد گردشگری بی تاثیر نیست، زیرا ضعف در امنیت اقتصادی و به تبع آن در امنیت اجتماعی تقاضا برای گردشگران بین المللی را کاهش میدهد.
۲-۴- رابطه بحران مالی و تجارت:
بحران مالی آمریکا از سه ماهه آخر سال ۲۰۰۷ اثرات خود را بر روی اقتصاد سایر کشورها نشان داده است. میزان تجارت هر کشور از زمینه های گوناگون به میزان تولید ناخالص داخلی آن کشور وابسته است. انتظار میرود که از میان کشورهای مورد مطالعه آنهایی که در دوره بحران درصد قابل توجهی از تولید ناخالص ملی خود را از دست داده باشند؛ میزان تجارتشان نیز متناسب با تولید ناخالص ملی آنها کاهش یافته باشد. در سال ۲۰۰۹ حجم کلی اقتصاد جهانی حدود ۵/۱% کاهش داشت (صندوق بین المللی پول،۲۰۰۹). اقتصاددانان به نقش تجارت در بحران مالی به دو دلیل توجه مینمایند. ابتدا، عدم تراز تجاری به عنوان یک عامل مهم در ایجاد بحرانها نمایش داده می شود؛ کسری درآمد داخلی موجب کاهش ذخیره خارجی می شود. وقوع بحران داخلی در کشورهای که ذخیره خارجی کافی ندارند محتملتر است (کروگمن[۲۶]،۱۹۷۹). دوم، بحران مالی ممکن است از طریق پیوندهای تجاری از یک کشور متاثر از بحران به کشورهای دیگر منتقل می شود.
با توجه به گزارش سازمان جهانی گردشگری و صندوق بین المللی پول، تجارت جهانی حدود ۱۲% در طی بحران مالی کاهش داشت و تولید ناخالص ملی در کل جهان در این دوره ۴/۵% کاهش داشته است (چر و مانوا[۲۷]،۲۰۱۲). بحران مالی آمریکا در سال ۲۰۰۸ که به تدیج به یک بحران اقتصادی جهانی تبدیل شد از سه ماهه چهارم سال ۲۰۰۷ میلادی آثار منفی خود را بر همه بخشهای اقتصادی از جمله تجارت بین المللی نشان داد. بر اساس آمار منتشر شده توسط دبیرخانه سازمان جهانی تجارت، رشد تجارت جهانی که در سال ۲۰۰۶ بالغ بر ۵/۸ درصد بود؛ در سال ۲۰۰۸ تقریبا نصف شد و به ۴ درصد رسید. در نیمه اول سال ۲۰۰۸ به سبب افزایش شدید بهای نفت و بسیاری از کالاهای اساسی، تجارت جهانی از رشد قابل ملاحظه ای برخوردار شد اما به دلیل بروز بحران مالی و کاهش بهای کالاهای اساسی و سیر نزولی فعالیت در بخش ساختمان که بسیاری از پروژه های زیر بنایی را در برمیگیرد میزان رشد تجارت جهانی به طور کلی تابعی از رشد اقتصاد جهانی است. رشد اقتصاد جهانی که طی سالهای ۲۰۰۷-۲۰۰۴ به طور متوسط حدود ۴ درصد بود در سال ۲۰۰۸ بر طبق گزارش سازمان ملل حدود ۵/۲ درصد رسید. در سال ۲۰۰۹ بانک جهانی رشد تولید ناخالص دنیا را حدود ۴/۰ درصد منفی برآورد نمود که در خوش بینانهترین حالت این رقم ۶/۱ درصد فراتر نرفت و اغلب کشورهای مهم صنعتی با رشد اقتصادی منفی رو برو شدند. با این حال بخشی از رشد اقتصاد جهانی را رشد تولید ناخالص داخلی اقتصادهای نو ظهور (چین، هند و برزیل) که از بحران مالی اخیر کمتر ضربه خورده اند جبران نمودند.
در مجموع، بحرانهای مالی به سبب در هم تنیدگی اقتصاد کشورها، به سرعت به سایر مناطق جهان سرایت می کنند و وضعیت رکودی را بر اقتصاد جهانی تحمیل مینمایند. طبیعتا هنگام وقوع رکود در اقتصاد، تقاضا برای انواع کالاها و خدمات کاهش مییابد و به دلیل کاهش ارزش صادرات علاوه بر تاثیر منفی بر تراز تجاری و بر صنایع داخلی نیز تاثیر منفی دارد. صنایع داخلی به دلیل رکود جهانی با مشکل کمبود تقاضای موثر روبرو خواهد بود که این امر به نوبه خود بر رشد تولید ناخالص داخلی، اشتغال و نهایتا بر درآمدهای مالیاتی یک کشور تاثیر منفی خواهد داشت.
به عبارت دیگر بحران از طریق تغییر در نرخ ارز صادرات و واردات کشورها و با تاثیرگذاری بر قیمت کالاها و خدمات در سطح بین المللی از طریق بخش تجارت خارجی به سایر بخشهای اقتصاد کشور منتقل می شود بخش تجارت خارجی از طریق صادرات و واردات بر بخش تولید داخلی، از طریق مالیات بر واردات و درآمد ارزی به بخش دولت و از طریق خالص دارایی ها ارزی بر بخش پولی تاثیر می گذارد. با توجه به آثار متقابل بین بخشهای مختلف اقتصادی، سایر بخشها نیز بر روی یکدیگر تاثیر خواهد گذاشت. به طور مثال تقاضای گردشگری بین المللی ارتباط مستقیمی با فاکتورهای اقتصادی، نظیر تولید ناخالص ملی کشورها، ثبات قیمتها، نرخ ارز و حتی توسعه اقتصادی دارد (صندوق بین المللی پول،۲۰۰۹). نرخ رشد اقتصادی و تولید ناخالص ملی کشورها بر اثر بحران کاهش مییابد و در مجموع تجارت کالا و خدمات کاهش مییابد. گردشگری صنعتی است که کشش قیمتی زیادی دارد و با افزایش قیمت کاهش شدیدی خواهد یافت زیرا جزء فعالیتهای تفریحی و غیر ضروری تلقی می شود. از طرفی اثر بحران بر گردشگری کمتر از اثری بوده که بر تجارت کالا داشته است به این علت که خدمات به خصوص گردشگری دارای خصوصیاتی نظیر عدم امکان ذخیره سازی خدمات و عدم وجود فرایند طولانی برای تولید خدمات گردشگری است. اما این ویژگیها خصوصا، عدم وجود فرایند تولید و عدم ضروری بودن خدمات گردشگری، باعث طولانی شدن فرایند بازگشت این صنعت به قبل از بحران شود.
از آنجایی که تجارت آشکارترین پیوند اقتصادی میان کشورهاست، پژوهشهای بیشتری به این زمینه اختصاص داده شده است. ایخنگرین و رز[۲۸](۱۹۹۹) فرضیه انتقال بحرانها بین کشورهای صنعتی در زمان ۱۹۵۹ تا ۱۹۹۳ با پیوندهای تجاری دوجانبه را آزمون نمودند. آنها دریافتند که رویداد یک بحران مالی در یک کشور، در صورتی که آن کشور پیوندهای تجاری دوجانبه مستحکمی با کشورهای درگیر بحران داشته باشد به طور چشمگیری افزایش مییابد. گیلک و رز[۲۹](۱۹۹۹) تحلیلهای مشابهی با کشورهای بیشتری در ۱۹۷۱ تا ۱۹۹۷ انجام دادند و نتایج یکسانی دریافت نموداند. فوربس[۳۰](۲۰۰۰) برای بررسی نقش تجارت در انتقال بحرانهای مالی، از اطلاعات بازارهای سهام استفاده نمود و نتایج وی نیز نشان دهنده نقش مهم تجارت است. در مطالعات دیگر نیز به نتایج مشابه رسیده شده برای مثال، گلدفن[۳۱](۱۹۹۸) معتقد است که تجارت در بحران جنوب شرق آسیا بی اهمیت است، زیرا سطوح تجارت دو جانبه مستقیم بین این اقتصادها بسیار کوچک است. می سن[۳۲] (۱۹۹۸) بحران مکزیک و بحران آسیا را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و به نتایج مشابه دست یافت.
به طور کلی بحرانهای مالی از طریق تغییر در نرخ ارز صادرات و واردات کشورها را تحت تاثیر قرار می دهد. به علاوه، بحرانهای مالی(شامل بحرانهای ارزی، بحرانهای مالی یا هر دو) می تواند تجارت را از کانالهای دیگری به جز نرخ ارز متاثر سازد. رکود اقتصادی نه تنها تقاضای داخلی، بلکه تولید کل و ظرفیت صادرات را نیز کاهش می دهد، اگر چه جریان سرمایه منجر به افزایش صادرات می شود. بنابراین، افزایش یا کاهش صادرات در اثر بحران مالی هنوز شفاف نیست و نیازمند مطالعات بیشتری است. در ادامه به بررسی اثرات بحرانهای بانکی و ارزی بر تجارت پرداخته شده است.
عملکرد بانکها به این صورت است که از سپردهها برای سرمایه گذاری در پروژه های مطرح استفاده شده و سود حاصل به عنوان بهره سپردهها در نظر گرفته می شود. اما اگر شرکتهای اجرایی طرحها به علت سقوط بازار و یا عوامل دیگر نظیر نرخ ارز و محدودیت واردات از ادامه طرح منصرف شوند، سرمایه گذاری صورت گرفته با شکست روبرو می شود و باعث ضرر زیادی برای بانک می شود. موفق نبودن سرمایه گذاریها برای بانک ضرر بیشتری نسبت به نبود سرمایه برای سرمایه گذاری به همراه دارد؛ زیرا بانکها، قبل از سررسید پروژه ها باید آنها را به صورت نقدینگی در آورند. ورشکستگی بانکها باعث می شود که تمام موسسهها، بنگاههای تولیدی، پروژه های خدماتی در بخش مالیشان با مشکل مواجه شوند و باعث سقوط فعالیتهای اقتصادی و مشکلات اجتماعی ناشی از اخراجهای دسته جمعی می شود. نتیجه این فرایند کاهش در مصرف کالاهای واسطهای و نهایی شده، همچنین به علت مشکلات مالی ظرفیت تولید بنگاهها کاهش داده می شود که باعث کاهش در تجارت مواد خام و منابع انرژی است. در بخش خدمات نیز پوشش دهی موسسات خدماتی در برخی شاخه های خدماتیشان، به علت هزینه بر بودن و مشکلات مالی، منحل می شود و سبب کاهش شدید حجم تجارت خدمات میگردد. پایین بودن تقاضا، افت شدید قیمتها را به همراه داشت. قیمت پایین کالا و خدمات به شدت از ارزش صادرات کشورهای در حال توسعه کاست.
عامل دیگری که تجارت خارجی را تحت تاثیر قرار داده است، کاهش اعتبارات بازرگانی و تجاری تحت شرایط رکودی بازارهای بین المللی رکودی است. با توجه به این واقعیت که به طور معمول بخش بزرگی از تراکنشهای تجارت خارجی از طریق اعتبارات کوتاه مدت مالی و تامین مالی موسسات نقدینه می شود. ظرفیت کم و ضعیف موسسات بازرگانی و تجاری منجر به رکود آنها می شود.
تولید و صادرات به دلیل کاهش در جریان اعتبارات داخلی در یک اقتصاد دچار رکود می شود و نهایتا منجر به کاهش واردات می شود. در آن سوی دیگر کاهش واردات می تواند اثرات مفیدی داشته باشد مثل تثبیت موازنه تجارت خارجی، به خصوص کشورهایی که موازنه منفی دارند. همچنین ممکن است برخی از عوارض جانبی منفی را ایجاد کند، با توجه به اینکه منابع مالی عمومی بسیاری از کشورهای در حال توسعه به شدت هنوز به درآمدهای مالیاتی وارداتی بستگی دارد لذا کاهش واردات می تواند تبدیل به یک بحران برای آنها شود مگر اینکه یک جایگزین منبع درآمد برای آن پیدا کنند.
ابعاد اقتصادی بحران پولی بسیار سهمگین بوده است. هزینه های مستقیم بحرانهای پولی (ارزی)، بر حسب شکاف بین تولید ناخالص داخلی در دوره بحران از مقدار پیش بینی شده آن در صورت عدم وقوع بحران، گاه تا بیش از ۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی نیز بوده است. بدیهی است هزینه های غیر مستقیم بحران، شامل شغلهای از دست رفته، سرمایه گذاریهای انجام نشده و بازارهای از دست رفته است.
اثر بحران پولی بر روی صادرات و واردات اثری دائمی است زیرا بحران ارزی از سه طریق بر روی حجم مبادلات اثر میگزارد.
-
- اثر درآمدی: زمانی که بحران همراه با شوک اضافی باشد این اثر بوجود می آید. درصورتی که تقاضای داخلی محصولات کاهش یابد، درآمد فروشندگان کاهش مییابد. بنابراین هم واردات و هم صادرات کاهش می یابد.
-
- اثر جانشینی: مثل اثر درآمدی درصورتی که بحران همراه شوک اضافی باشد وجود خواهد داشت. با کاهش قیمت کالاهای داخلی، مصرف کننده شروع به بیشتر جانشین کردن کالاهای داخلی و کاهش مصرف کالاهای خارجی می کند؛ بنابراین صادرات و واردات کاهش می یابد.
-
- اثر ثروت: مصرف کننده در زمان کسر مالی و شوک بزرگ، نسبت به از دست دادن ثروتشان حساس هستند و این باعث کاهش در تقاضا برای کالای خرجی و کاهش واردات می شود. همچین در این زمان تقاضا برای کالاهای داخلی نیز کاهش می یابد.
۰٫۰۰۱۸
۰٫۰۰۰۵
۰٫۰۰۰۵
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۰
Line 3
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۲
۰٫۰۰۰۲
۰٫۰۰۰۲
۰٫۰۰۰۲
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۰
Cap. Bank
PCC
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۰۰
در ابتدا ریزشبکه ای که از توربین بادی با ژنراتور ماشین القایی قفس سنجابی استفاده می کند را در نظر میگیریم. در اینجا هدف این است که با تغییر دادن میزان توان مصرفی بارها و توان تولید توربین بادی، تخمینی از خط سیر[۱۳۵] مقادیر ویژه بحرانی به دست آوریم. بدین منظور در ابتدا با شرایط بارگذاری مرزی توان تولیدی توربین بادی را با گام ۱/۲۰ توان نامی، از صفر تا توان نامی تغییر میدهیم و مسیر تغییرات مقدار ویزه بحرانی را تعقیب میکنیم. این تغییرات در شکل ۵-۱ آورده شده است. از این شکل میتوان به وضوح تاثیر افزایش توان تولیدی توسط توربین بادی برروی پایداری ریزشبکه را دریافت. همانطور که اشاره شد دلیل این موضوع کاهش نیاز به تولید توان توسط ماشین سنکرون میباشد.
شکل۵-۱- خط سیر مقادیر ویژه بحرانی ریزشبکه با توربین بادی با ژنراتور القایی قفس سنجابی بر حسب تغییرات توان اکتیو تولیدی
شکل۵-۲- خط سیر مقادیر ویژه بحرانی ریزشبکه با توربین بادی با ژنراتور القایی قفس سنجابی بر حسب تغییرات بار
اکنون تاثیر بارگذاری ریزشبکه برروی پایداری را مورد بررسی قرار میدهیم. بدین منظور تفاوت سطح بارگذاری حالت مرزی و ناپایدار را به ۲۰ قسمت تقسیم میکنیم و مقادیر ویژه بحرانی را به ازای هر قسمت محاسبه میکنیم. برای تمام این بارها میزان توان تولید توربین بادی ثابت و برابر با ۰٫۱۲ مگاوات در نظر گرفته میشود. خط سیر این مقادیر بحرانی در شکل ۵-۲ نشان داده شده است. این شکل بیان میکند که افزایش سطح بارگذاری میتواند منجر به ناپایداری سیستم شود. دلیل این موضوع را میتوان اینگونه بیان کرد که از آنجایی که توان تولیدی توربین بادی افزایش پیدا نمیکند، وظیفه تامین این افزایش بار به طور کامل بر عهده ماشین سنکرون میباشد که میتواند ناپایداری این ماشین و متعاقبا ناپایداری کل شبکه را به همراه داشته باشد. این موضوع لازم به ذکر است که در صورت افزایش توان تولیدی توسط توربین بادی در هنگام افزایش بار، میزان ناپایداری میتواند به شکل چشم گیری کاهش یابد. همچنین میتوان از این شکل متوجه شد که افزایش بار علیرغم اینکه میتواند مقدار ویژه ۲۱ ام را به سمت راست محور موهومی بکشاند، باعث منفی تر شدن قسمت حقیقی مقدار ویژه ۲۰ ام میشود. البته علیرغم این موضوع، سیستم همچنان با افزایش بار، ناپایدار میماند.
در مرحله دوم به بررسی تاثیر توربین بادی با مبدل تمام توان بر روی پایداری ریزشبکه میپردازیم. شرایط بارگذاری مرزی را برای این منظور در نظر میگیریم. مانند حالت قبل توان نامی توربین بادی را به ۲۰ قسمت تقسیم میکنیم و به ازای هر کدام از این قسمت ها مقادیر ویژه بحرانی سیستم را تعیین میکنیم. این مقادیر ویژه در شکل ۵-۳ الف آورده شده اند. قابل ذکر است که توان راکتیو در این حالت طوری تنظیم شده است که توربین مقدار ۰٫۵ مگاولت آمپر راکتیو را تولید کند و زمانی که توان ظاهری توربین به عدد ۱ رسید، به منظور افزایش توان اکتیو از این میزان توان راکتیو بکاهد. همانطور که مشاهده میشود افزایش توان اکتیو تولیدی توسط توربین بادی میتواند منجر به افزایش پایداری ریزشبکه شود.
از آنجایی که توربین های بادی با مبدل تمام توان میتوانند به اندازه ظرفیت نامی خود توان راکتیو تولید کنند، تغییرات در توان راکتیو تولیدی این توربین های و تاثیر این تغییرات برروی پایداری ریزشبکه نیز در اینجا مورد بررسی قرار میگیرد. فرض میکنیم که توربین بادی ۰٫۷ توان نامی خود توان اکتیو تولید کند. در این صورت می تواند ۰٫۷۱ ظرفیت نامی خود توان راکتیو تولید کند. این مقدار توان راکتیو را به ۲۰ قسمت تقسیم میکنیم و مقادیر ویژه بحرانی متناظر با هرکدام از این توان های تولیدی را تعیین میکنیم. خط سیر مقادیر ویژه بحرانی ریزشبکه با ازای افزایش توان راکتیو در شکل ۵-۳ ب ارائه شده است. از این شکل میتوان دریافت که با افزایش توان راکتیو تولیدی توسط توربین بادی پایداری سیستم افزایش مییابد که این موضوع نیز به دلیل کاهش بار از روی ماشین سنکرون میباشد.
گین های سیستم های کنترلی مبدل الکتریکی نیز میتوانند تاثیر به سزایی بر روی پایداری کلی ریزشبکه داشته باشند. همچنین، تعیین مکان مقادیر ویژه بر حسب تغییرات در گین های کنترلر میتواند در تعیین مناسب این گین ها نقش مهمی ایفا کند. بدین منظور در اینجا خط سیر آن دسته از مقادیر ویژه ای که بیشترین تاثیر را از این گین ها میپذیرند رسم میکنیم. توجه به این موضوع ضروری است که به دلیل تعیین مناسب گین های کنترلر ها، مدهایی که تحت تاثیر این گین ها هستند، مدهای بحرانی سیستم نیستند. خط سیر مقادیر ویژه بر حسب گین های کنترلر ها برای شرایط پایدار در شکل ۵-۴ و ۵-۵ نشان داده شده است. با توجه به این شکلها مقادیر بزرگ گین های سیستم کنترل میتواند باعث ناپایداری سیستم شود در حالی که مقادیر خیلی کوچک ان نیز میتواند باعث کند شدن سیستم شود.
شکل۵-۳-الف- خط سیر مقادیر ویژه بحرانی ریزشبکه با توربین بادی بامبدل تمام توان بر حسب تغییرات توان اکتیو تولیدی
۲-۴-۲) کانت و چشمانداز باوری ۵۷
۳-۴-۲) میراث دوگانه کانتی در اندیشه نیچه ۵۸
۵-۲) نتیجه گیری ۶۰
۶۴
۱-۳) مکان و زمان در فلسفه کانت ۶۵
۱-۱-۳) مکان ۶۶
۱-۱-۱-۳) عینیت مکان ۶۷
۲-۱-۳) زمان ۶۹
۲-۳) مکان و زمان در اندیشه نیچه ۷۰
۱-۲-۳) مکان ۷۰
۱-۱-۲-۳) جمع بندی ۷۴
۲-۲-۳) زمان ۷۶
۱-۲-۲-۳) تفسیر ریچاردسون از زمان وصیرورت در اندیشه نیچه ۷۹
۱-۱-۲-۲-۳) جمعبندی نظر ریچاردسون درباره زمان در فلسفه نیچه ۸۳
۳-۲-۲-۳) ارتباط زمان در فلسفه نیچه و زمان در اندیشه کانت ۸۴
۳-۳) نتیجه فصل ۸۵
۸۸
۱-۴) تألیف در فلسفه کانت ۸۹
۲-۱-۴) “من” در فلسفه کانت ۹۱
۲-۴) نیچه و تحلیل استعلایی ۹۲
۱-۲-۴) نقش مقولات و تألیف در اندیشه نیچه ۹۲
۲-۲-۴) “من” ۹۷
۳-۴) نتیجه فصل ۹۹
۱۰۱
۱۰۸
اختصارها
دراین تحقیق بنابر روش مرسوم در پژوهش های مرتبط با فلسفه نیچه برای ارجاع دادن به آثارنیچه از کوته نوشت آنها به شرح زیر استفاده شده است.
BGE: Beyond Good and Evil, translated by Judith Norman, Cambridge University Press 2002
D: Daybreak: Thought on the Prejudices of Morality, translated by R.J. Hollingdale, Cambridge University Press 2006
HAH: Human, All Too Human, translated by R. J. Hollingdale, Cambridge University Press 2005
PTG: Philosophy in the Tragic Age of the Greeks, translated by Marianne Cowan, Regnery Publishing Inc, 1998
TI: Twilight of Idols, translated by Walter Kaufman, in The Portable Nietzsche, New York, Viking Press, 1945
TL: on Truth and Lie in a Nonmoral Sense in Philosophy and Truth (Selections from Nietzsche’s Notebooks of the early 1870’s), translated by Daniel Breazeale, Humanities Press International, Inc. 1990
WP: Will to Power, translated by Walter Kaufmann & R. G. Hollingdale, New York: Vintag 1968
GM: On the Genealogy of Morality, Translated By Carol Diethe, Cambridge University Press 2008
GS: The Gay Science, translated by Josefine Nauckhoff, Cambridge University Press 2002
Z: Thus Spoke Zarathustra, translated by Adrian Del Caro, Cambridge University Press 2006
برای ترجمه عبارات نقل شده ازBGE ، GM، TI و TL علاوه بر ترجمه های بالا ، ترجمه های فارسی داریوش آشوری و مراد فرهاد پور نیز مد نظر قرار گرفته است.
برای ارجاع به کتاب نقد عقل محض از منبع و کوته نوشت زیر استفاده شده است و درترجمه عبارات آن از ترجمه دکترمیر شمس الدین ادیب سلطانی و نورمن کمپ اسمیت نیز سود جسته ایم.
CPR: Critique of Pure Reason, translated by Paul Guyer, Allen W. Wood, Cambridge University Press 1998
مقدمه
ایمانوئل کانت فیلسوف بزرگ روشنگری از جایگاهی ممتاز و تکینه در تاریخ اندیشه غربی برخوردار است.به طوری که میتوان تاریخ فلسفه را به دوران قبل از کانت و دوران پساکانتی تقسیم کرد و برای کانت جایگاهی تعیین کننده دراین تقسیم تاریخ فلسفه به دو بخش درنظرگرفت. فلسفه نقادی کانت نقطه عطف و تکینهای در تاریخ متافیزیک محسوب می شود. از این جهت که او در اقدامی بی سابقه، مسیر متافیزیک و فلسفه غربی را به طور بنیادی تغییر داد. او برای نخستین بار در تاریخ متافیزیک به نقد جامع و نظاممند و بنیادی متافیزیک می پردازد. به این معنا که به بررسی ریشهای معضلات متافیزیک پرداخته و خاستگاه دشواریهای متافیزیکی را تعیین می کند و در خلال نقد ، پس از توصیف هوشمندانه وضعیت اندیشه متافیزیکی، جایگاه متافیزیک را از نو بازتعریف می کند. فیلسوفانی که پس از کانت آمدند هریک به طریقی نسبت خویش را با انقلاب کپرنیکی کانت تعیین نمودند و هریک به جنبهای از فلسفه نقادانه وی پرداختند. جریانهای مهم اندیشه غربی پس از کانت مانند ایدهآلیسم آلمانی، پوزیتویسم، نئوکانتیها، شوپنهاور و جریان پساساختارگرایی مانند نیچه و هایدگر همگی در ذیل پروژه نقادانه کانت قرار دارند. کانت مفسرانی دارد که دربسیاری از موارد تفسیرهایشان در مقابل هم قرار میگیرد. با توجه به تعدد خوانشها از کانت طبیعی به نظر میرسد که در تفاسیر مختلف جنبه های مختلفی از کانت مورد تأکید یا غفلت قرار گیرند. از این لحاظ نقدهای سهگانه وی در سه حیطه گوناگون تاثیرات مهمی برجای گذاشتند. تکانههای نقد اول را میتوان در حیطه معرفتشناسی و نظریه های حقیقت و فلسفه علم و متافیزیک مشاهد کرد. نقد دوم او تاثیرات و تحولات بیشماری را در فلسفه سیاسی و اخلاق رقم زده است و آرای وی در نقد قوه حکم الهام بخش مهمی در نظریات زیباشناسانه و فلسفه هنر بوده است. ازین جهت میتوان گفت نقدهای کانتی نه صرفا انقلابی در عرصه متافیزیک در معنای خاص آن بلکه انقلابی در اندیشه متافیزیکی به طور کلی ایجاد کرده است. و این به این معناست که با کانت تحولی اساسی در نحوه اندیشیدن رخ داده است. به طوریکه تمام متفکران پس از او به نحوی دقیق نسبت خویش را با نقدهای بنیادین او تعیین کردند و به نوعی درافقی که او گشود ادامه دهنده راه او بودند.
فلاسفهای چون هگل، نیچه و هایدگر تلاش کردند تا مباحث کانت درنقدهای سه گانه را به طور دقیق موشکافی کنند و مورد نقد قرار دهند. بررسی تکانههای انقلاب کانتی در حیطه نقدهای سهگانه پروژهای عظیم است که طرح چنین پژوهشی تنها از عهدۀ فیلسوفان بزرگ بر می آید. اما امروز چارهای نیست که برای فهم اندیشه های کانت به طور تخصصی در مباحث مختلف وی جداگانه دقیق شویم.آنچه که تقریباً مورد اتفاق اندیشمندان پس از کانت و مفسران وی است جایگاه اساسی و مبنایی نقد اول اوست. مبنای آرای کانت دراخلاق و هنر را بی شک باید در نقد عقل محض جستجو کرد. تمرکز این رساله بر روی تأثیرهای نقد اول کانت میباشد و توجیه این تمرکز علاوه بر اهمیت مبنایی نقد اول برای فهم پروژه کانتی این است که نباید گمان کرد که کانت با نقد اول پرونده مباحث متافیزیکی را برای همیشه مختومه اعلام کرده است. بلکه وی ایدههایی را در مواجه ما با متافیزیک مطرح می کند. بسیاری از پرسشهای کانتی در باب متافیزیک کماکان گشوده است و ما برای پرداختن به این پرسش ها چارهای جز این نداریم که در ایدههای کانتی از نو بازنگری کنیم و در خوانش های فیلسوفان پس از او دقیق شویم.
این پژوهش به بررسی اثرات انقلاب کانتی بر اندیشه نیچه پرداخته است. موضوعی که کمتر بر سر آن اختلافی هست این است که نیچه در آثار خویش به نقد اندیشه های کانت می پردازد. نیچه بارها و بارها در آثار خویش به کانت اشاره می کند. به بیان دقیقتر روشن است که نیچه نسبت خویش با فلسفه نقدی کانت را تعیین می کند. اما چگونگی تعیین این نسبت امری است که می تواند محل اختلاف باشد. نیچه نیز مانند کانت مفسران گوناگونی دارد. در فهم اندیشه های او ما با طیف وسیعی از تفسیرهای متضاد مواجهایم. این تنوع تفسیری به طرق گوناگون می تواند تقسیم بندی شود. میتوان از مفسران آلمانی نیچه مانند هایدگر و یاسپرس، مفسرانی فرانسوی مثل دریدا و دلوز و مفسران انگلیسی زبانی چون کافمن ،کلارک، ریچاردسون و چاخت یاد کرد. این سه خوانش فهمهای مختلفی از نیچه را دامن زده است. همچنین میتوان تفسیرهای نیچه را به دو دسته تفاسیر انتولوژیکال از اندیشه او و تفاسیر اپیستمولوژیکال تقسیم کرد. پیداست که میتوان به طرق دیگر نیز این تقسیم بندی را سامان داد. اما آنچه که برای بحث ما حائز اهمیت است، وابستگی فهم اندیشه های نیچه به تفسیرهایی است که برای مواجهه با آثار او بدان ها مجهزیم. تفسیرهای مختلف از اندیشه نیچه، موجب فهمهای کاملا متفاوت از اندیشه او می شود. مواجهه ایرانی با اندیشه های نیچه نیز از قاعده بالا مستثنی نبوده و ما نیز لاجرم از معبر تفاسیری خاص چه مستقیم و چه غیر مستقیم به فهم اندیشه های نیچه پرداختهایم. نیچه را خوش اقبالترین فیلسوف در ایران نامیده اند. به طوری که تقریباً تمام آثار او به فارسی ترجمه شده و کتابهای بسیاری نیز درباره اندیشه های او ترجمه و تألیف شده است. اما اگر دقیقتر شویم میبینیم که خطاست اگر نتیجه بگیریم گامی در مواجهه با این فیلسوف نابهنگام برداشتهایم. مسأله پرفروش بودن نیچه به شدت وابسته به اقبال عامۀ مردم به اوست. اقبال گستردهای که البته علتهای آن در جایی دیگر قابل بررسی است، عملاً نیچه را به فیلسوفی بازاری بدل کرده است و شماری از ترجمههای آثار او ترجمهای نیست که به کار مواجه تخصصی بیاید، بلکه بیشتر پاسخگوی نیازهای عامه میباشد. از طرف دیگر مواجهه فلسفی ما با نیچه غالباً محدود به خوانشهای فرانسوی از اندیشه های اوست.(۱) بیآنکه اکنون بخواهیم به آسیبشناسی خوانشهای فرانسوی بپردازیم، باید گفت که این خوانشها عموماً بر وجوه هنری و اخلاقی اندیشه نیچه تأکید می کنند و یا نیچه را درمسائل معرفتی یک نسبیگرا و شکاک که با علم سر ستیز دارد معرفی مینمایند. همچنین این تفاسیر عموماً به مباحث معرفتشناسانه نیچه و بهعبارتی نقدهای نیچه به نقد اول توجه کمتری دارند.
به طور کلی تفسیرهای انگلیسی از نیچه در ایران کمتر مورد توجه واقع شده است. مفسرانی انگلیسی زبانی که با نیچه به مثابه یک فیلسوف مواجه میشوند که مباحث دقیقی درباب معرفتشناسی و نظریات حقیقت و علم دارد. اگر با چنین مفسرانی همراه شویم مشاهده میکنیم که نقدها و ایدههای نیچه در زمینه نقد اول کانت به هیچ روی قابل چشم پوشی نیستند و ما نمیتوانیم بدون توجه به نقدهای نیچه به نقد اول به فهمی قابل قبول از آرای او درباب هنر و اخلاق برسیم. غفلت از مباحث دقیق معرفتی نیچه عملاً کنار نهادن بخش زیادی از مباحث او بدون هیچگونه دلیل قانع کننده است و این چیزی جز یک خطای تفسیری نیست.
امروزه بسیاری از مسائل متافیزیکی و معرفتشناسانه هنوز از اهمیت اساسی برخوردارند. مسأله جایگاه و حدود علم، اعتبار معرفت، معیار صدق و نظریه حقیقت و ماهیت آگاهی هنوز از مسائل دشوار فلسفی محسوب میشوند. در اندیشه نیچه نیز این مسائل حضوری پررنگ دارد و از نظر بسیاری از مفسران انگلیسی زبان، او ایدههای مهمی برای گذر از دشواریهای متافیزیکی مطرح می کند. مانند کانت جایگاه نقد اول در اندیشه نیچه نیز از اهمیت مبنایی برخوردار است. موضوع اصلی تحقیق حاضر به طور کلی بررسی این نکته است که نیچه با نقد اول کانت چه نسبتی برقرار می کند؟ و ایدهای که در سراسر رساله دنبال می شود این است که نیچه برخلاف تصوری که ممکن است در وهله بهدست آوریم، در نقد متافیزیک مبانی اندیشه کانت را میپذیرد. در واقع او ضمن پذیرش مبانی کانت در نقد، سعی می کند فلسفۀ نقدی کانت را بسط و گسترش دهد. کار او به نحوی آغاز کردن از مبناهای کانتی و گسترش دادن ساختمان اندیشه اوست. برای بررسی چنین موضوعی ناچاریم سطح رتوریک، کنایی و ادبی کلام نیچه را از سطح استدلالی او جدا کنیم. در غیراینصورت، تکیه بر سطح رتوریک اندیشه او موجب پوشیده ماندن میراث کانتی فلسفه نیچه و دین او به کانت می گردد. چنین جدا کردنی را میتوان به جدا کردن اسکلت از گوشت یک بدن تشبیه نمود. در این معنا میتوان گفت که اسکلت اندیشه نیچه یک اسکلت کانتی است. این اسکلتبندی کانتی را میتوان در حیطه نقدهای سهگانه کانت نشان داد. اساساً نیچه تمام اندیشۀ خود را بر روی نقدهای سهگانه کانت بنا می کند. اما در تحقیق حاضر تنها به بررسی مبانی کانتی اندیشه نیچه در حیطه نقد اول پرداخته شده است.
برای انجام این تحقیق در فصل اول ابتدا به بررسی نقادی متافیزیک توسط کانت و نیچه به طور کلی پرداخته شده است. دراین فصل بررسی می شود که کانت چه معنایی از متافیزیک و نقد را در نظر دارد و چگونه محدودۀ متافیزیک را تعیین می کند. علاوه براین معنای نقد متافیزیک در اندیشه نیچه نیز بررسی خواهد شد و به طور کلی مراد از مبانی کانتی اندیشه نیچه تبیین میگردد.
در فصل دوم به مسأله حقیقت در اندیشه نیچه پرداخته می شود. شماری از مفسران نیچه به تغییر آرای او درباره مسأله حقیقت در دوره های مختلف حیات فکری معتقدند. درهریک از این دورهها نیچه نقد خاصی به مسأله شیء فینفسه کانت دارد. سرانجام دراندیشه نهایی نیچه شیء فینفسه به حذف می شود. اما مسأله مهم این است که چگونه با کنار زدن شیء فینفسه میتوان معیاری برای خطا بودن یا ارجحیت علم و شناخت ما تعیین کرد. به نظر میرسد در سراسر آثار نیچه کماکان همواره طنینی دوگانه مانند دوگانه پدیدار و شیء فینفسه وجود دارد. با وجود حذف شیء فینفسه به نظر میرسد نیچه صورتبندی جدیدی از این دوگانگی عرضه کرده است. سعی شده است این دشواری با توسل به چشماندازباوری نیچه برطرف شود. و سرانجام نشان داده شود که نیچه چگونه در نقد نظریه سنتی حقیقت از مبانی کانتی سود میبرد. این مبانی کانتی از جهات گوناگون بررسی خواهد شد.
در فصل سوم به ارتباط حسیات استعلایی و فلسفه نیچه با تأکید بر زمان و مکان پرداخته شده است. نیچه در آثار خود از دو جفت زمان و مکان سخن میگوید و یکی را موهوم و دیگری را حقیقی میداند. بررسی خواهد شد که زمان و مکان کانت آنطورکه درحسیات استعلایی نقد عقل محض توصیف شده است چه جایگاهی در اندیشه نیچه دارد. جهت انجام این کار تصویری منظم از آرای دشوار نیچه درباره مکان و زمان ارائه خواهد شد و پس از آن به این موضوع میپردازیم که اندیشه نیچه دراین باره چگونه استوار برمبانی کانتی است.
در فصل چهارم به بررسی ارتباط تحلیل استعلایی و اندیشه نیچه پرداخته می شود. اینکه نیچه چه نسبتی با مباحث کانت درباره تألیف و من استعلایی برقرار می کند. نیچه برای تبیین چگونگی تجربه حسی به ساز و کاری متوسل می شود که تا حدود زیادی مشابه توصیف کانت در تحلیل استعلایی است. تأکید وی بر نقش مقولات و من استعلایی در تفسیر داده های تجربی آشکارا دربردارندۀ عناصر کانتی است. علاوه براین در این فصل نشان داده می شود که نقد نیچه بر«من جوهری» متافیزیکی متأثر از آرای کانت در تحلیل استعلایی و مغالطات عقل محض است.
در نهایت میتوان گفت هدف این رساله بررسی مبانی کانتی اندیشه نیچه با تکیه بر نقد اول کانت می باشد. اما در راستای این هدف به طور همزمان به مسائل دیگری نیز توجه شده است. اول آنکه نشان داده می شود که نیچه به بسیاری از مسألههای مهم فلسفی نظیر مشروعیت، اعتبار و تعیین مرزهای علم و متافیزیک پرداخته است. دوم آنکه تلاش شده است تا تصویری منسجم از مباحث او دراین موضوعات با تکیه بر مفسران مختلف او ارائه شود به طوری که این تصویر دچار تناقض نباشد. به عبارت دیگر بر این تأکید شده است که نیچه آرای منظم و دقیقی درباره معرفتشناسی به طور کلی دارد که در گزینگویه های مختلف او پراکنده شده است و عدم تمایل نیچه به بیان نظاممند اندیشههایش به معنای تناقضگویی و مطرح کردن گزارههای بی معنا نیست. و سومین مسأله تأکید بر تفسیرهای انگلیسی از اندیشه نیچه است. در این رساله سعی شده است از شماری از تفسیرهای نیچه استفاده شود که به طور دقیق به تبیین اندیشه های نیچه و ارائه نظاممند آرای او میپردازند. تفاسیری که کمتر در نیچه پژوهشی ما مورد توجه واقع شده اند.
پی نوشت
۱. علت سیطره تفسیر فرانسوی از نیچه دربرابر دیگر تفاسیر خود مسالهای مفصل و قابل بررسی است. شاید بتوان این مسأله را به بخش عمدهای از مواجهه ما با فلسفه غربی تعمیم داد و یکی از علل آن را گره خوردگی تاریخ اندیشه و روشنفکری ما با تاریخ روشنگری فرانسه و تعلق خاطر به فضای روشنفکری فرانسوی دانست.