کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


آخرین مطالب


 



از همین روست که سیوری می نویسد:«در ایران قدیم شاه هرگز شخصیتی دست نیافتنی همچون فرعون یا امپراتور ژاپن نمود…». شاه عباس پا را ازاین فراتر می‌نهاد و با لباس مبدل به قهوه‌خانه‌ها، چاپ‌خانه‌ها و حتی فراتر از این به روسپی‌خانه‌های اصفهان می‌رفت، تا از وضعیت رعایایش مطلع شود(همان، ۱۷۶). مهمترین مشکل این شیوه از عدالت این بود که باید شانس با مردم یار می شد و اولا” می توانستند به دیدار شاه نائل آیند و ثانیا” پادشاه خیرخواه، مردم دوست و توانمند می‌بود.
این تلقی از عدالت در دوره قاجارها نیز ادامه داشت. پادشاه قاجار به عنوان دادگستر اعظم بر کرسی داوری منازعاتی می‌نشست که در قلمرو و ملکش روی می‌داد. اگرچه این داوری اکثر در سطوح بالا میان دو خان، دو حاکم و یا دو مالک بود ولی گاهی نیز در سطوح پائین‌تر در نزاع های فردی میان رعایایش روی می‌داد. معیار شاه در حل این اختلافات نه قانون شرع بود و نه قانون عرف. شاه حکمی را اجرا می‌کرد که برای کل کشور خیر بود(آبراهامیان،۱۳۷۶، ۴۳-۴۴). و این ممکن بود عدالتی ناعادلانه باشد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
فقها و علما نیز همچون پیش از این شیوه دفاع می‌کردند. نراقی و کشفی نمونه‌هایی از علمای قاجاری هستند که در اینجا به عنوان نمونه ذکر می‌شوند. احمد نراقی در «معراج السعاده» خود صفحاتی را نیز به بحث عدالت می‌پردازد:
«سلاطین عدالت شعار….از جانب حضرت مالک الملک برای رفع ستم و پاسبانی عرض و مال اهل عالم معین گشته….از این جهت به شرف خطاب «ظل اللهی» سرافراز گردیده‌اند؛ تا امر معاش و معاد زمره عباد در انتظام و سلسله حیاتشان را قوام بوده باشد»(نراقی،۱۳۸۴، ۴۷۳).
وی ضمن شمردن هشت فایده برای عدالت، یکی از آنها را آبادانی کشور، می داند:
«شیمهٴ کریمه دادگری و صفت خجسته رعیت پروری سبب خوشی احوال روزگار، و باعث آبادی هر کشور و دیار است»(همان، ۴۷۶).
از نظر نراقی«نظم رعیت، نشان عدل پادشاه است و به درد همه کس رسیدن لازمه مرتبه ظلل اللهی»(همان، ۴۸۱).وی سپس به اختصار راه‌های علمی و عملی مبارزه با ظلم را بر می‌شمارد، که به دلیل کوتاه نمودن بحث از بیان آن می‌گذریم.
عدالت در اندیشه کشفی نیز جایگاه مهمی دارد. وی که دوران چهار پادشاه قاجار را به چشم خود دیده است، کتاب مهم خود «میزان الملوک و الطوایف و صراط المستقیم فی سلوک الخلائف» را در زمان جنگ‌های ایران و روس به رشته تحریر درآورد. چهار باب اول این کتاب مستقیم و یا غیر مستقیم به بحث عدالت می‌پردازد. اما وی نیز مفهوم عدالت را تنها در سایه شاه تفسیر می‌کند و رابطه شاه و رعیت را چون رابطه پدر و مادر با فرزند خود می‌داند:
«عدل در اینجا این است که عطوفت و محبت قلبیه سلطان با تمامی رعیت به یکسان باشد. مثل عطوفت، مرحمت و محبت پدر و مادر بالنسبه به اولاد متعدده و متکثره خود….»(دارابی‌کشفی، ۱۳۷۵، ۱۱۳).
کشفی با نقل حدیثی از پیامبر عدالت سلطان را در نزد خدا برابر با هفتاد سال عبادت می‌داند و این بار توصیفی دیگر از رابطه شاه و رعیت می‌کند:
«تمامی رعایا به منزله اقارب سلطان و پادشاه، بلکه عیال او می‌باشند…»(همان، ۱۱۷).
همچنین وی در میان وظایفی که برای دولت بر می‌شمارد، به انتظام امور مدینه و تأمین ثبات داخلی شهر، اهمیت وافری می‌دهد(فراتی،۱۳۸۶، ۱۷۱).
تمام آنچه گفته شد، محوریت عدالت بر شخص شاه در نظریه کهن سلطنت و البته واقعیت بیرونی را به خوبی نشان می‌دهد. از این رو است که در زمانی که ایران به وسیله حکومت‌های خودکامه اداره می‌شد، متفکرین ایرانی چاره ای نداشتند جز اینکه در توجیه‌ای دینی برای این نوع از حکومت نافرمانی و سرکشی مردم را عامل و سبب وجود حکمران مستبد بدانند(قاضی مرادی،۱۳۸۰، ۳۲). به همین ترتیب و من جمله در دوره قاجارها، «تأکید علمای شیعی بر لزوم عدالت سلطان و سلطنت در برابر مردم نیز بیشتر جنبه اخلاقی و ارشادی داشت و هیچ الزام و تعهدی برای سلطنت و سلطان ایجاد نمی‌کرد»(آجدانی، ۱۳۸۷، ۳۸). از همین رو عدالت موجود در نظریه کهن سلطنت از دیدگاه امروزی هیچ ارزشی نداشت. قطعا” ارزش عدالت در عرصه سیاسی از آن روست که بتواند دامنه اقتدار حکومت را مهار کند(علیخانی و پاکتچی، ۱۳۸۸، ۳۳۴) و آن را به برخی اصول مقید سازد. از این نگاه است که به تدریج خلاء وجود عدالت احساس می‌شود.
سوال مهمی که در بحث عدالت در اندیشه نظریه کهن سلطنت بی‌پاسخ می‌ماند اینکه چگونه می‌توان عدالت اجتماعی را که مفهومی اساسا” جمعی است در خیرخواهی تنها یک فرد(شاه) جست و جو نمود؟
جایگاه مفهوم عدالت باز هزار بار بهتر از مفهوم آزادی بود. چرا که حداقل از آن سخن به میان می‌آمد. اما خلاء وجود مفهوم آزادی در اندیشه ایرانی- اسلامی تا پیش از رویارویی با غرب کاملا” محسوس است. اگرچه بسیاری ازدیدگاه‌ها امروز در تلاش هستند تا با خوانشی وارونه از تاریخ نشان دهند که آزادی در اندیشه گذشتگان ما وجود داشته است، اما واقعیت‌های تاریخی چیزی غیر از این را می‌گویند. بنابراین باید این واقعیت را پذیرفت که به سختی می‌توان برداشتی سیاسی از مفهوم آزادی در اندیشه کهن سلطنت پیدا نمود:
«واژه های عربی حر و حرّیه با همه اشتقاقات و مترادفاتشان در سایر زبانهای جهان اسلام نیز برای توضیح شأن و مقام انسان‌هایی به کار می‌رفته که از نظر حقوقی آزاد(یعنی غیر برده)بوده‌اند»(اسعدی، ۱۳۷۷، ۲۲).
در واقع در سرزمینی که در آن تنها یک نفر حق اندیشیدن برای همه را داشت، آزادی چه جایگاهی می‌توانست داشته باشد؟ این تنها شاه شاهان بودکه آن چنان آزاد و حتی فراتر از آن مطلق العنان بود که با هر که هر چه می‌خواست بکند. آزادی همه در حبس او بود. او می‌توانست به هرکه می‌خواست، هر اختیاری بدهد و تنها لحظاتی بعد همه آن را از او سلب نماید. مسلم است که در این نوع جامعه صحبت از آزادی مردم سخنی گزاف بود. بخصوص آنکه اندیشه نظریهٔ کهن سلطنت نیز به شدت از این دیدگاه حمایت می‌نمود.
حتی سال‌ها پس از آن و پس از آشنایی روشنفکران ایرانی با مفاهیم غربی و از جمله آزادی «نخستین ارجاعات به آزادی در تألیفات مسلمانان عموما” خصمانه و وهن آمیز است، و در همه آنها این واژه مترادف با هرزگی، افسارگسیختگی و هرج و مرج گردیده است»(همان،۲۲).
روزنتال معتقد است آزادی در اندیشه مسلمانان در ارتباط با خدا معنی می‌دهد:
«در دولت ایده‌آل مسلمانان آزادی احتمالا، آن چه که یک فرد به خاطر آن می‌میرد و آن چه که ارزش واقعی را به زندگی می‌بخشد و آن چه که متضمن عظمت انسان است، نبود. در نزد مسلمانان معنای واقعی آزادی باید در ارتباط انسان با خدا جستجو شود»(روزنتال، ۱۳۷۹، ۲۲۱).
این یک واقعیت تاریخی است که مفهوم آزادی در اندیشه سنتی ایران اسلامی غایب بوده است. تنها در دوره ناصری و پس از آشنایی روشنفکران ایرانی با مبانی اندیشه‌ای مغرب زمین است که مفهوم «آزادی» وارد اندیشه سیاسی ما شد.
این تعبیر از عدالت و خلاء آزادی تنها فرصت را برای یک شاه مطلق العنان می‌گشود تا کشور را در اریکه قدرت خود نگه دارد. ایرانیان باید خوش شانس می‌شدند که شاهی خیرخواه بر آنان حکومت می‌نمود. تمام تاریخ ایران، تاریخ تمرکز قدرت در دست شاهان بود. و بدبختانه این که از برهه‌ای از تاریخ ایران نظریه کهن سلطنت به انتهای خط و به توجیه‌گر صرف وقایع تبدیل شده بود. زوال حکومت در ایران، زوال امنیت و به دنبال آن زوال پیشرفت بود. این زوال حکومت خود را در عدم وجود تجربه کشورداری و عدم تبحر در دیوان سالاری و تبحر صرف در امور جنگی و نظامی نشان می‌داد. این بلایی بود که ایران از قرن یازدهم به بعد دچارش بود. در واقع از این دوران به بعد کسانی فاتح ایران می‌شدند که جز در زمینه نظامی‌گری در هیچ زمینه‌ای تبحر نداشتند. این سرداران چادرنشین با فتح سرزمین‌های ایران مجبور بودند بر سرزمین‌هایی حکومت کنند که از لحاظ بافت اجتماعی به مراتب پیچیده‌تر از قبیله آنان بود(زیبا کلام، ۱۳۷۸، ۱۸۰-۱۸۱). بنابراین برای مهار قبایل دیگر خود ناچار بودند رو به خودکامگی بیاورند. گرایش به خودکامگی و محو آزادی و عدالت نیز باعث امنیت‌زدایی از ایران می‌شد. از سویی دیگر فقدان امنیت اجتماعی گرایش به فساد را گسترش می‌داد. در واقع در نبود راه‌های قانونی و عرفی برای حل یک مشکل تنها فساد و رشوه‌دهی می‌توانست حلال باشد. فساد باعث گسترش خود می‌شد. بطوری که رشوه‌دهی خود تبدیل به یک عرف گشته بود. رشوه‌گیری شاهان ، یعنی رأس حکومت در دوره قاجاری دلیلی براین مدعاست. اینگونه بود که ایرانیان در پله اول پیشرفت یعنی ایجاد امنیت باز ماندند. نکته آنکه حتی زمانی که اندک امنیتی بود، روش کسب آن خود شکلی خشونت‌آمیز داشت. این چنین امنیتی که تنها به ابتکار شخص شاه، با بهره گرفتن از خشن‌ترین چهره اجبار به دست می‌آمد، خود موجب ناامنی حیات اجتماعی می‌شد و در واقع تنها ترس بود که حاکم بود(رضاقلی،۱۳۷۷، ۴۴). دلیل عمدهٔ اینکه یکی از ویژگی های فرهنگ سیاسی ایران جلوگیری از رشد دیگری، تضعیف دیگران و یا ممانعت از ارتقای دیگران است، به همین فرهنگ نا‌امنی و نگرانی از رشد رقیب در فرهنگ ایلی ایران باز می‌گردد(سریع القلم، ۱۳۸۶، ۷۷ و ۸۱-۸۲).
۴-۲- اوضاع اسفبار اجتماعی-اقتصادی ایران
همه آنچه گفته شد کافی بود تا ایران رنگ پیشرفت و ترقی را نبیند. در کدام مملکت بدون ثبات و در ناامنی پیشرفت حاصل شده است؟ با سقوط صفویه ایران به سرعت در سراشیب سقوط افتاد. گزارشات رسیده از عصر شاه سلیمان آغاز روند سقوط ایران را تأیید می‌کند. بدی وضع پول باعث می‌شد هیچ کس مال التجاره خود را به ایران نیاورد. علاوه بر خرابی مسکوکات، بزرگان و رجال نامدار این دوره برای تحصیل ثروت پوست مردم را می‌کندند. عدم وجود امنیت محسوس بود. جامعه و دولت صفوی به حالت توقف درآمده بود. نه بنایی و نه اختراعی و نه ابداعی. اینها همه بیانگر آن بود که دولت صفوی در حال سقوط است. (باستانی پاریزی، ۱۳۷۸، ۳۸۶-۳۹۱). پس از سقوط حکومت صفوی نمی‌شد انتظار داشت که اوضاع بهتر شود. آمد و شد پیاپی حکومت‌ها خود بیانگر اوضاع بد جامعه بود. ظهور و سقوط مداوم حکومت‌ها با خود بی‌ثباتی را به همراه می‌آورد. در پی بی‌ثباتی ناامنی گسترش می‌یافت و بدین ترتیب فرصتی برای پیشرفت فراهم نمی‌شد. افغان‌ها که جایگزین صفویه شده بودند، با خشونت و خون ریزی بر ایران مسلط شدند. پس از آن نیز افشاریه و زندیه ایران را به دست گرفتند. عمر هر کدام از این حکومت‌ها بسیار کوتاه بود. نادرشاه اگرچه در سال ۱۷۳۰ م. قشون بیگانه را از ایران بیرون راند و فتوحاتش با تسخیر دهلی و با ۷۰۰ تا۸۰۰ میلیون روپیه به اوج خود رسید، لیکن لشکرکشی‌های وی بار اضافه‌ای را بر وضع از هم پاشیده کشور تحمیل کرد(عیسوی، ۱۳۶۲، ۱۷). ایران که از زمان سقوط صفویه تا تاجگذاری نادر شاه افشار در قتل و غارت می‌سوخت، در دوران حکومت وی نیز رنگ ثبات را ندید. در دوازده سال حکومت نادر هر چه آبادی در کشور بود زیر سم ستوران نادر تخریب شد و قدرت نظامی و اقتصادی ایران بیش از پیش به تحلیل رفت. اوضاع آن چنان بر مردم تیره و تار شده بود که دسته دسته به عراق، هندوستان، جنوب روسیه و عثمانی مهاجرت می‌کردند. تعداد توپ‌های ایرانی روز به روز در حال افزایش بود. اما چه سود که هیچ سامانی برای رشد اقتصادی وجود نداشت(رضاقلی، ۱۳۷۷، ۵۹).
قاجارها که بر ایران مسلط شدند، وارث اینچین سرزمینی بودند. بنابراین اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم میلادی بسیار آشفته، نابسامان و عقب‌مانده بود. این نابسامانی و عقب‌ماندگی خود میراث کهن ساختار سنتی حکومت و جامعه ایرانی بود که در زمان قاجارها و با ناتوانی آنان در اداره این سرزمین و عدم نوآوری و تداوم ساختار سنتی تشدید می‌شد. حتی در این زمان خودکامگی و افزایش ستم و اجحاف حکومت به مردم پی‌آمدهای زیانبار و اسفباری را در زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی برای ایران داشت(آجدانی، ۱۳۸۷، ۹). این امر تا حدی هم ناشی از ویژگی خاص حکومت قاجارها بود. بدین معنی که قاجارها از یک سو معایب نظام‌های نیرومند مرکزی و از سوی دیگر معایب نظام‌های ملوک الطوایفی را، از نظر ایجاد شرایط لازم برای ایمنی اقتصادی در خود گرد آورده بودند و با ایجاد ناامنی‌های گوناگون مانع رشد سرمایه‌داری که نیازمند ثبات و امنیت بود، می‌شدند. سلطه یک حکومت خودکامه و فاسد بر بازاریان، سبب اعمال فشارهای گوناگون بر اموال و حقوق تجاری آنان می‌شد. مصادره اموال تجار بزرگ، مصادره بخش قابل ملاحظه‌ای از اموال درگذشتگان از سوی شاه، برخی از حکام و حتی برخی از روحانیون از جمله این موارد است. علاوه براین ناامنی که در حق تجار و بازرگانان صورت می‌گرفت، ناامنی عمومی نیز در کشور بیداد می‌کرد. در طول حکومت چهل ساله ناصرالدین‌شاه، ۱۶۹ شورش از سوی خوانین، متنفذین محلی، شاهزادگان و مردم صورت گرفت. وجود ایلات و پراکندگی آنها از جمله دلایل این ناامنی بود. به دلیل وجود ایلات و دزدان راه‌های کشور امنیت نداشت(اشرف،۱۳۵۹، ۳۸-۴۱).
در زمینه مالکیت و کشاورزی، اوضاع بهتر از این نبود. اتخاذ شیوه‌های اروپایی در جنگ، تشکیلات اداری و طرز زندگی، لزوم احتیاج به تحصیل درآمد بیشتر را برای دولت و مالکان تقویت می‌نمود. استفاده رو به رشد از محصولات نقدی برای صدور، برای مالکان نسبت به گذشته جذابیت بیشتری یافته بود. بر همین اساس دربار نیز شدیدا” در پی آن بود که املاک خالصه را به حساب مالکان عمده گسترش دهد و مالیات را به جای تحصیل تیول، مستقیما” جمع‌ آوری نماید. مالکان نیز به همین دلیل در پی گسترش اراضی خصوصی خود بودند. از این رو هر جا که فرصت مهیا می‌شد، تسلط خود را بر دهقانان افزایش می‌دادند و یا اینکه املاک آنها را غصب می‌کردند(عیسوی،۱۳۶۲، ۳۱۹). بنابراین کسانی که در این رقابت برای تصاحب و مالکیت زمین بازنده همیشگی محسوب می‌شدند، دهقانان بودند. قصه نفوذ اقتصادی غرب نیز داستان مفصلی داشت که تجار، کشاورزان، پیشه‌وران و … را درمانده کرده بود.
در دوره قاجارها قحطی و گرانی بارها و بارها دامن مردم را گرفت. گاهی حتی این گرانی‌ها شورش‌هایی را نیز با خود به همراه داشت. تابستان ۱۲۷۷ﻫ ق گرانی آذوقه، قحطی گسترده‌ای را در سراسر ولایات مرکزی ایران پدید آورد. در شعبان همان سال نارضایتی مردم به بلواهای وخیم نان انجامید، و ثبات دولت ناصرالدین شاه را به مخاطره انداخت. مردم گرسنه دکان‌های نانوایی را غارت کردند. حتی در سال‌های بعد بارها و بارها در یزد، استرآباد، همدان، شیراز، زنجان و رشت اغتشاشات عمومی رو به گسترش بود. نا آرامی‌ها در دهه‌ های ۱۲۷۰ و۱۲۸۰ ناشی از قیمت گزاف ارزاق و کمبود آذوقه بود(امانت، ۱۳۸۴، ۵۰۳).
مردم ایران که تا آن زمان چیزی به نام آزادی را نمی‌شناختند، دیگر نمی‌توانستند بر عدالت «سایه خدا» نیز حسابی باز کنند. بنابراین ناامنی و بی‌ثباتی نتایج اقتصادی اسفباری را به دنبال داشت که گفته شد. شاید اگر ایرانیان با غرب روبرو نمی‌شدند، این اوضاع صدها سال بعد نیز به همین منوال دنبال می‌شد.
۵-۲-از مواجه با غرب تا ناکامی در اصلاحات
تا پیش از مواجه جدی میان ایران و غرب، مدت‌ها بود که جامعه ایران از سیر ترقیات علم و پیشرفت در اروپا بی‌خبر مانده بود. تغییر راه تجارت، جنگ‌های متمادی داخلی که پس از انقراض صفویه روی داد، هرج و مرج عمومی که ایران را فرا گرفته بود، از عمده دلایل این بی‌خبری بود. استقرار ترکان عثمانی در شبه جزیره آسیای صغیر عامل دیگری بود که چون دیوار چین بین ایران و مغرب زمین حائل می‌شد و همچون عایقی راه تنفس را بر ایران می‌بست(آدمیت،۱۳۴۰، ۲۲).
نتیجه آنکه زمانی که دو دولت نیرومند در شمال و جنوب ایران پیدا شدند، ایرانیان در میان آنها ناآگاه و ناتوان تنها ماندند(کسروی،۱۳۸۵، ۱۶).
اگر بخواهیم به اشکال مواجه ایران و غرب توجه کنیم، سه شکل برای این تقابل می‌توانیم نام ببریم:
۱- تقابل در جنگ و رویارویی نظامی۲- روابط اقتصادی که البته بسیار نابرابربود۳- تماس با غرب در وجه عقیدتی و فکری.
شکست‌های نظامی ایران برابر روسیه و پس از آن انگلستان باعث شد تا ایرانیان که در عرصه نظامی ناکام مانده بود، عرصه اقتصادی را نیز به این ابرقدرت‌ها وا بگذارد. بندهایی از عهدنامه ترکمن‌چای به روس‌ها این اجازه را می‌داد که کالاهای خود را به راحتی و با کمترین درصد گمرکی وارد ایران کنند. بعدها انگلیسی‌ها نیز هر آنچه روس‌ها به دست آورده بودند، بدست آوردند. حال دیگر ایران عرصه رقابت اقتصادی دو ابرقدرت شده بود. ایران به تدریج بازار محصولات ارزان روس و انگلیس شد. محصولاتی که تولیدات داخلی توانایی رقابت با آنان را نداشتند. ضعف حکومت داخلی و استبداد ایرانی و استعمار خارجی دست به دست هم، کمر همت به تخریب ایران بسته بودند. اقتصاد ایران که تا پیش از این دوره خارج از مدار اقتصاد جهانی بود، در ابتدای سلسله قاجارها در آستانه وابستگی قرار گرفت و در نیمه اول حکومت قاجارها به قبول ایفای نقش حاشیه‌ای تن داد. (فوران، ۱۳۸۰، ۲۲۲). یعنی وضعیت پیشه‌وران و صنعتگران دچار نابسامانی شد.
ناامنی و بی‌ثباتی داخلی کم بود، استعمار خارجی نیز پیدا شده بود و البته هر دوی اینها نهایت به یک چیز باز می‌گشت: ناتوانی و فساد حکومت. جنگ با روسیه باعث شد تا فتحعلی‌شاه مالیات‌های زمین را افزایش دهد. روالی که پس از آن نیز ادامه یافت و جزئی از ویژگی‌های قاجارها شد. اما از سویی دیگر اجحاف و ستم حکام محلی بر رعایا نیز دامن زده شد(کدی، ۱۳۸۱، ۴۴).
حال دیگر از تاریخ انقضای پشتوانه‌های نظری شیوه کهن سلطنت مدتها گذشته بود و ایرانیان هنوز این را در نیافته بودند. اولین مصلحان ایرانی بیش از همه به دنبال اجرای مظاهر تمدن غرب بودند. امید بود که اگر ما هم ارتش متحدالشکل، کارخانه و امثال اینها را داشته باشیم می‌توانیم قدرتمند و با ثبات باشیم و به سرعت پیشرفت کنیم. خیالی که عبث بودن خود را در ناکامی‌های پیاپی اصلاحات نشان داد.
اینگونه بود که عباس میرزا به تقلید از سلطان سلیم، امپراتور عثمانی، نظام جدید را به سبک خویش در آذربایجان ایجاد نمود(آبراهامیان، ۱۳۸۲، ۴۸).
ورود مستشاران فرانسوی به سرپرستی ژنرال گاردان، ساخت کارخانه توپ و تفنگ و باروت، استخدام کارشناسان غربی برای استخراج معادن آهن، سرب و مس، تلاش برای جلب مهاجران اروپایی در جهت آشنا نمودن ایرانیان با تمدن غرب به وسیله آگهی دادن در یکی از روزنامه های اروپایی ، ایجاد کارخانه‌های پشم و پنبه‌ریسی و نساجی، تأسیس اداره ترجمه و تدوین مقررات مهندسی گوشه‌هایی از تلاش‌های عباس میرزا بود(رهبری، ۱۳۸۶، ۹۸).
اصلاحات عباس میرزا اما با شکست مواجه شد. زیرا از یک سو منافع بسیاری را با خطر مواجه نمود. بسیاری از مواجبی‌ها در جهت هزینه‌های مدرن سازی قطع شد. کهنه‌پرستان نیز نمی‌توانستند با دنیایی که به آن عادت کرده بودند، خداحافظی کنند. و شانس ایران بر این بود که مصلحی چون عباس میرزا فرصت پادشاهی نیز نیافت و پیش از آن که بخواهد در رخت پادشاهی با توان بیشتری به مدرن‌سازی بپردازد، بدرود حیات گفت.
مصلح بعدی میرزا ابوالقاسم قائم مقام بود. او اما تنها هشت ماه فرصت یافت تا صدر اعظم بماند و پس از آن خفه شد. در این مدت کوتاه اما، سعی نمود تا از یک سو«دست مفتخوران را از خزانه دولت کوتاه کند» و از سوی دیگر بنیه اقتصادی ایران را در برابر کاپیتولاسیونی که در ضمن شکست نظامی بر ایرانیان تحمیل شده بود، بالا برد. او همچنین دست انگلیسی‌ها را حدالامکان از سپاه ایران کوتاه کرد. قتل او اما پایان دومین فصل کتاب اصلاحات ناکام ایران بود. پس از او، حاج میرزا آقاسی زمامدار شد. در زمان صدارت وی «وضع به جایی رسید که مردم به خوردن علف و دانه‌های نباتات و خوراک دام و طیور افتادند»(رضاقلی،۱۳۷۷، ۱۰۶).
سومین مصلح میرزا امیرخان امیر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نظام بود. مردی که تاریخ ایران هرگز نمی‌تواند او را به فراموشی بسپارد. امیرکبیر دو بار در رأس هیئت رسمی ایران به روسیه سفر نموده بود و در این سفرها که چند ماه به طول انجامید مناطق اروپایی روسیه را دیده بود و چهار سال نیز در ارزرم عثمانی اقامت داشت(زیباکلام، ۱۳۸۲، ۱۶۵). این سفر فرصتی برای قیاس میان ما و غرب در ذهن او بود.
وی که در به قدرت رساندن ناصرالدین‌شاه نقش فراوانی داشت، خدمات بسیاری نیز به ایران نمود. اگرچه این خدمات نیز ناتمام ماند. اصلاحات او در زمینه‌های گوناگون بود. اصلاحات اداری، اصلاح امور مالی، اصلاح ارتش، اصلاح امور قضائی، ایجاد چاپارخانه، تأسیس دارالفنون، تأسیس روزنامه وقایع‌التفاقیه، ترجمه و انتشار کتاب و رویارویی با رشوه‌خواری از آن جمله‌اند. همچنین توسعه صنایع و بازرگانی، گسترش کشاورزی از سیاست‌های اقتصادی او بود(آدمیت، ۱۳۳۴، ۱).
اما از دیدگاه ما مهمترین اقدامات امیر تلاش او در جهت ایجاد امنیت بود. او می‌دانست امنیت اجتماعی متاعی است که در ایران یافت نمی‌شود. دلیل عمده آن نیز استبداد است. او تمام تلاش خود را در این راه صرف نمود. آنچه که بعدها به «نظم میرزا تقی‌خانی» معروف شد، ماحصل این تلاش بود. دیوانخانه عدالت را بنا کرد. حقوق ثابته ایجاد نمود و …«رسم سیورسات»را که بر اساس آن علوفه و خوراک مأموران دولتی از محل عبور گرفته می‌شد برانداخت تا مأموران به مردم تعدی نکنند(رضاقلی،۱۳۷۷، ۱۱۶-۱۱۸). به این ترتیب:
«امیرنظام در نظم و امنیت پایتخت و سایر ولایات و بلاد و مصفا نمودن طرق و شوارع و برانداختن رسم جور و ظلم و تاخت و تاز و چپاول و تطاول و…نسخ و ترک و عادات رذیله و حالات ذمیمه از گرفتن تعارف و رشوه، معمول کردن صفات حسنه….چیزی فرو نگذاشت»(کرمانی، ۱۳۸۴، ۵۱).
اما همه این تلاش‌ها همچون گذشته ناتمام ماند. جامعه ایرانی چنان در منجلاب فساد و رکود گرفتار بود که فریاد تک قهرمانانی که می‌خواستند او را از این ورطه برهانند، تلاش عبثی بیش نبود. اینکه قتل امیرکبیر بازتابی در میان مردم نداشت و احساسات و افکار عمومی را تحریک ننمود نشان می‌دهد جامعه ایرانی هنوز آگاهی عمومی جهت نیاز به اصلاحات را در نیافته بود(آجدانی، ۱۳۸۷، ۲۶).
ناکامی تلاش مصلحان بیانگر این بود که بر پایه‌های پوسیده نظریه کهن سلطنت دیگر نمی‌توان هیچ ستونی از امنیت و ثبات و تلاش در جهت پیشرفت و ترقی کشور بنا کرد. بنابراین تنها راه، گذر از این نظریه بود. اما چه اندیشه و نظریه‌ای می‌توانست جایگزین شود؟ ایرانیان که تا پیش از این با دو چهره از سه شکل رویارویی غرب یعنی توان نظامی و اقتصادی کاملا” آگاه شده بودند، دانستند، هر آنچه در این دو چهره غرب وجود دارد ناشی از چهره سوم غرب یعنی مبانی فکری و نظری آنهاست. ایرانیان اگرچه تا پیش از دورهٔ ناصری و در همان دوره فتحعلی‌شاه به مبانی عقیدتی غرب نیم نگاهی داشتند، اکنون فرصت یافتند تا در آن تعمق کنند. رساله‌های روشنفکران پیشامشروطه به خوبی بیانگر آن است که آنها می‌فهمیدند«ترقی معنوی و خیالی» بر «ترقی فعلی و صوری» سبقت دارد(آخوندزاده، ۱۹۶۳، ۲۸۹). و آنها هر دو این را در غرب می‌جستند. یکی در قامت مفاهیمی چون عدالت و آزادی و دیگر در قامت اقتصاد، صنعت، قدرت نظامی و…. بنابراین لازم بود که به فکر پیاده کردن مبانی فکری غرب بیافتند.
۶-۲-روشنفکران ایرانی و تلقی غربی از عدالت و آزادی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 04:00:00 ق.ظ ]




پس از بهره گیری از تمام مقیاس ها برای ارزیابی فرد، متخصص بالینی ممکن است به تشخیص زیر دست یابد:
دانلود پروژه
محور اول: اختلال اضطراب فراگیر
محور دوم: اختلال شخصیت وابسته
محور سوم: HIV مثبت
محور چهارم: مشکل مرتبط با شغل (از دست دادن شغل)
محور پنجم: ۳۵ = ارزیابی عمومی کنش وری.
این مورد کم و بیش ساده ای است، بسیاری از افراد، بیشتر از یک مشکل قابل شناسایی دارند. برای مثال، ممکن است یک اختلال جسمانی شکل و یک اختلال اضطراب باهم وجود داشته باشد.
رویکرد طبقه بندی
در مدل پزشکی این فرض وجود دارد که بیماری ها در طبقات مجزا جای می گیرند. برای مثال، ذات الریه بیماری ای است که در طبقه ی بیماری های دستگاه تنفسی جای می گیرد. DSM-IV-TR که براساس مدل پزشکی قرار دارد از این راهبرد اقتباس کرده است. بنابراین، اختلال هایی که خلق را شامل می شوند، در طبقه اختلال های خُلقی، آنهایی که اضطراب را شامل می شوند در طبقه ی اختلال های اضطرابی و از این قبیل جای می گیرند. با این حال مولفان DSM-IV-TR برای اولین بار اعتراف کرده اند که رویکرد طبقه بندی نقطه ضعف هایی دارد. از یک سو، اختلال های روانی را نمی توان به دقت از یکدیگر یا از عملکرد طبیعی متمایز کرد. برای مثال، مرز جداکننده بین خُلق غمگین و افسردگی قابل تشخیص کجاست؟ از سوی دیگر، تعدادی از اختلال ها به طور اساسی با یکدیگر ارتباط دارند. برای مثال در حالت افسردگی تهییجی، فرد هم از اضطراب و هم از خُلق غمزده رنج می برد.
مشکل مرزبندی دقیق بین اختلال های روانی، نیروی کار DSM-IV را ترغیب کرد تا به جای مدل طبقه بندی از مدل دو بعدی استفاده کند. در مدل دوبعدی افراد را طبق درجه ای که ویژگی های اساسی را تجربه می کنند، ارزیابی می نمایند. بجای این که افراد را بصورت «افسرده» یا «غیر افسرده» طبقه بندی کنند، آنها را در طول یک پیوستار ارزیابی می کنند. در یک انتهای پیوستار، هیچ افسردگی ای وجود ندارد و در انتهای دیگر آن ناتوانی شدید، و مابین آن، درجات گوناگون ناتوانی وجود دارد. در سیستم فعلی، طبقات جداگانه ی متعدد مخصوص اختلال های افسردگی، به کثرت تشخیص ها منجر می شود. سیستم بعدی با ارزیابی های عددی، تصویر دقیق تر و شفاف تری از اختلال های روانی فراهم می آورد. با اینحال سیستم طبقه بندی حفظ شده است، زیرا مولفان DSM-IV-TR معتقدند که درنظر گرفتن اختلالها به صورتیکه در گروه های مجزا دسته بندی شده باشند، برای متخصصان بالینی و پژوهشگران کمتر گیج کننده است.
سیستم چندمحوری
در DSM تشخیص ها برحسب زمینه های عملکرد در محدوده ای که محور نامیده می شود، طبقه بندی می شوند. پنج محور وجود دارد که درمانجو را مطابق با آن ارزیابی می کنند. محور [۱۶۱] مجموعه اطلاعات مربوط به جنبه ای از عملکرد فرد است. سیستم چندمحوری در DSM-IV-TR این امکان را می دهد که درمانجویان بصورت چندبعدی تشخیص داده شوند، بطوری که تمام اطلاعات مربوط به عملکرد آنها به شیوه ای منظم درنظر گرفته شوند.
زمانیکه یک متخصص بالینی می خواهد در مورد درمانجو فرضیه ی تشخیصی تدوین کند، شاید چندین ویژگی عملکرد درمانجو برای فرضیه او اهمیت داشته باشند. گرگ در طول عمر خود مشکلات شخصیت جدی داشته است که با وابستگی شدید و ناسازگارانه به دیگران مشخص می شوند. این مشکلات با بیماری جسمانی کلیت روده آمیخته شده است. شش ماه قبل، دوست دختر گرگ در تصادف اتومبیل کشته شده است. پیش از آن، او زندگی خود را خیلی خوب اداره می کرد، هرچند که مشکلات شخصیت و کلیت روده ی او گاهی اجازه نمی دادند که شغلش را خوب انجام دهد. هنگامیکه متخصص بالینی می خواهد تشخیص دهد، باید هر واقعیتی را که این درمانجو مطرح می کند، در نظر بگیرد و فقط به نشانه های فعلی او اکتفا نکند. در مورد این درمانجو، نشانه ی افسردگی فقط یک جزء از طرح تشخیص پیچیده است. اغلب درمانجویان، مانند گرگ، مشکلات متعددی دارند که به تشخیص و درمان مربوط می شوند. گاهی بین اختلال های همزیست، رابطه علیتی وجود دارد. برای مثال، مردیکه به اختلال اضطرابی مبتلاست، شاید برای فرونشاندن اضطراب خود مواد مخدر یا الکل مصرف کند و به سوء مصرف مبتلا شود. در موارد دیگر، اختلال های همزیست رابطه علیتی ندارند، مثل زنی که به اختلال خوردن و ناتوانی یادگیری مبتلاست.
پنج محور DSM-IV-TR
در DSM-IV-TR هر اختلال در محور I یا محور II ثبت شده است. باقی محورها برای مشخص کردن سلامت جسمانی درمانجو (محور III)، میزان شرایط زندگی استرس زا (محور IV)، و میزان کلی عملکرد (محور V) به کار برده می شوند.
محور I: اختلال های بالینی
اختلال های بالینی عمده در محور I هستند. در سیستم DSM-IV-TR این اختلال های «مجموعه نشانگان بالینی» نامیده می شوند، بدین معنی که هریک مجموعه ای از نشانه هاست که شکل خاصی از نابهنجاری را تشکیل می دهند. اینها اختلال ها هستند مثل اسکیزوفرنی و افسردگی، و آنچه راکه اغلب افراد اختلال های روانی می دانند، تشکیل می دهند. با اینحال، همانگونه که در جدول ۲-۲ ملاحظه می کنید، اختلال های گوناگون وجود دارد که شکل های متعدد رفتار انسان را دربر می گیرند.
مجموعه اختلال های دیگر در محور I، اختلال های سازگاری [۱۶۲] هستند. این اختلال ها واکنش هایی به رویدادهای زندگی هستند که با توجه به شرایط، شدیدتر از آن هستند که معمولاً انتظار می رود. برای اینکه واکنشی اختلال سازگای محسوب شود، باید حداقل ۶ ماه ادامه داشته و ناراحتی و پریشانی مهمی را برای فرد به بار آورده باشد. اختلال های سازگاری به شکل های متعددی آشکار می شوند: واکنش های هیجانی، مانند اضطراب و افسردگی؛ آشفتگی های رفتار، شکایت های جسمانی، گوشه گیری اجتماعی، یا اختلال در کار یا عملکرد تحصیلی. برای مثال، ممکن است خانمی در واکنش به ازدست دادن کارش، به انواع نشانه های جسمانی، ازجمله سردرد، کمر درد، و خستگی دچار شود. امکان دارد مردی در پاسخ به تشخیص یک بیماری جدی، بی باک، خو ویرانگر، و از لحاظ مالی غیرمسئول شود. دراین موارد، واکنش فرد می تواند موقتاً با وقوع رویداد زندگی ارتباط داشته باشد. از این گذشته، این واکنش ها با ماهیت تجربه استرس زا نامتناسب انگاشته می شوند.
برخی اختلالها مورد توجه بالینی قرار می گیرند، ولی اختلال های روانی نیستند. به این اختلالها در DSM-IV-TR با عنوان کدهای V (Vee) اشاره می شود و انواع مشکلات، نظیر مشکلات رابطه، واکنش های داغدیدگی، و تجربه مورد بی توجهی یا سوء استفاده قرارگرفتن را شامل می شوند. درصورتیکه تمرکز بالینی عمدتاً روی این مشکلات باشد، در محور I فهرست شده اند. چنانچه این مشکلات وجود داشته باشند، اما تمرکز بالینی عمدتاً روی آنها نباشد، در محور IV ثبت شده اند.
محور II: اختلال های شخصیت و عقب ماندگی ذهنی
محور II شامل مجموعه اختلال هایی هستند که بیانگر ویژگی های بادوام شخصیت یا توانایی های فرد هستند. یک مجموعه از این اختلال ها، اختلال های شخصیت هستند. این اختلال ها، صفات شخصیتی هستند که انعطاف ناپذیر و ناسازگارانه بوده و باعث می شوند که فرد دچار پریشانی شده و یا در توانایی او برای انجام دادن تکالیف روزمره ی زندگی، اختلال زیادی ایجاد شود. دومین مولفه محور II، عقب ماندگی ذهنی است. با اینکه عقب ماندگی ذهنی از یک نظر مانند سایر اختلال هایی که در DSM-IV-TR یافت می شود «اختلال» نیست، ولی بر رفتار، شخصیت، و عملکرد شناختی تاثیر زیادی می گذارد.
برای اینکه از تفاوت های موجود بین محور I و محور II آگاه شوید، دو نمونه ی بالینی زیر را در نظر بگیرید. یک مورد خانم ۲۹ ساله ای به نام جوانیتاست که بعد از تولد اولین فرزندش به قدری نسبت به مقاصد دیگران مشکوک می شود که حتی به خویشاوندان نزدیک خود اعتماد نمی کند. او بعد از یکماه درمان، به عملکرد عادی بر می گردد و نشانه هایش از بین می روند. در مورد جوانیتا تشخیص اختلال محور I داده می شود، زیرا او به اختلالی مبتلاست که می توان آنرا پوششی بر شخصیت سالم او درنظر گرفت. در مقابل، حساسیت زیاد نسبت به انتقاد و ترس از برقراری روابط صمیمانه که خانم ۲۹ ساله دیگری به نام جین نشان می دهد، به نحوه برداشت او از دنیا مربوط می شود که از دوران نوجوانی خصیصه ی او بوده است. او تصمیم گرفته است درگیر روابط صمیمانه نشود و از کسانیکه بیش از حد به او علاقه مند می شوند، فاصله بگیرد. درصورتیکه که او تحت درمان قرا رگیرد، این گرایش های دیرینه، تشخیص محور II را ایجاب می کنند.
یک نفر می تواند از تشخیص های محور I و II برخوردار شود. برای مثال، لئون گرفتار سوء مصرف مواد است و بنابر خصلت، به دیگران بسیار وابسته است. احتمالاً لئون طبق محورهای I و II تشخیص داده می شود. طبق محور I، تشخیص سوء مصرف مواد و طبق محور II، تشخیص اختلال شخصیت وابسته برای او مقرر می شود. به عبارت دیگر، سوء مصرف مواد او اختلال انگاشته می شود و اختلال شخصیت وی بخشی از منش او محسوب می گردد.
جدول ۲-۲ اختلال های محور I در DSM-IV-TR

 

طبقه شرح نمونه هایی از تشخیص
اختلال هایی که معمولاً اولین بار در نوباوگی، کودکی، یا نوجوانی تشخیص داده می شوند. اختلال هایی که معمولاً درطول سالهای پیشین زندگی ایجاد می شوند و عمدتاً رشد و رسش نابهنجار را شامل می شوند اختلال های یادگیری
اختلال های مهارت حرکتی، اختلالهای ارتباطی، اختلال های رشد فراگیر (مانند اختلال اوتیستیک)
اختلال های کاستی توجه و اختلالهای رفتار ایذایی
اختلالهای تغذیه و خوردن در نوباوگی و اوایل کودکی
اختلال های تیک
اختلال های دفع
اختلال های دلیریوم، زوال عقل، یادزدودگی و سایر اختلال های شناختی اختلال هایی که شامل نقایصی در شناخت هستند و در اثر مصرف مواد یا بیماری های جسمانی ایجاد می شوند دلیریوم
زوال عقل (مثل آلزایمر)
اختلال یادزدودگی
اختلال های روانی ناشی از بیماری جسمی
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:00:00 ق.ظ ]




۳-۱۹-۳-۴- مفهوم آزادی بیان خارج از پارلمان
مداخله و تهدید آزادی بیان نمایندگان توسط افراد و نهادهای خارج از پارلمان ممنوع است که رشوه و تهدید نمونه‌های بارز آن است ولی انواع دیگری از فشار نیز وجود دارد مثل متهم نمودن نمایندگان به مستی یا انتشار تلفن منازل نمایندگان مجلس. مقررات داخلی از سوء استفاده نمایندگان مجلس از حق آزادی بیان جلوگیری می‌کنند، بدین صورت که از این مصونیت صرفاً باید به عنوان راه حل نهایی و به عنوان شیوه‌ای که شأن مجلس را زیر سوال نبرد، استفاده شود. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۳۷)
۳-۱۹-۴- مصونیت نسبی
مصونیت نسبی نوعی از مصونیت است که با مصونیت پارلمانی ارتباط مستقیم ندارد، ولی به نماینده مجلس امتیازاتی را اعطا می‌کند. مصونیت نسبی قسمتی از قانون هتک حرمت عادی است یعنی مربوط به عباراتی که سابقه و حیثیت یک فرد را خدشه دار می‌کند. مصونیت نسبی تضمین نمی‌کند که نمایندگان از مداخله و مزاحمت و نهادهای خارج از پارلمان در امان باشند بدین دلیل که اولاً مصونیت نسبی تنها شامل هتک حرمت می‌شود در حالی که مصونیت مطلق پارلمانی اعمال حقوقی مشهودی را در برمی گیرد و ثانیاً مصونیت نسبی نوعی دفاعیه در برابر دعوی محسوب می‌شود یعنی نماینده مجلس باید تسلیم رسیدگی‌های قضایی شود، حتی اگر احیاناً طرف برنده دعوی باشد.
۳-۱۹-۵- دادگاه‌ها و مسأله مصونیت پارلمانی
دادگاه‌ها حق ندارند در امور داخلی مجالس دخالت کنند. از طرف دیگر هنگامی که فعالیتهای نمایندگان، به حقوق افراد خارج از مجلس لطمه‌ای وارد کند، دادگاهها می‌تواند تا این حد مداخله کنند که تعیین کنند آیا مصونیت ادعا شده از طرف پارلمان وجود دارد یا خیر.
۳-۲۰ - ابزارهای نظارتی و کنترلی پارلمان
مهمترین طرق مختلف در رابطه با نظارت و کنترل پارلمان و استیضاح و بازجویی از نمایندگان پارلمان عبارتند از:
۳-۲۰ – ۱- سؤالات پارلمانی
هدف از طرح سؤالات پارلمانی به بیان (ارسکین می)، تحصیل اطلاعات یا اصرار برای انجام عملی است. افرادی که این اطلاعات را دارند و می‌توانند براساس آنها عمل کنند، وزراء مشاور دولتی هستند که باید به این سؤالات پاسخ بدهند. به برخی از این سؤالات، پاره‌ای از نمایندگان مجلس که معاون وزیر یا وزیر مشاور نیستند پاسخ می‌دهند. این نمایندگان از جانب نهادهایی همچون کمیسیون مجلس عوام یا کمیسرهای کلیسا به سؤالات مربوطه پاسخ می‌دهند.
دانلود پروژه
۳-۲۰ – ۲- سؤالات مجلس عوام
سؤالات نمایندگان باید از ویژگی‌های ذیل برخوردار باشند
۱- سؤالات باید مستقیماً مربوط به اموری باشد که در مسئولیت معاون و وزیر است.
در راستای تضمین دادرسی عادلانه، هر موضوعی که مربوط به رفتار دادگاهها باشد نمی‌تواند مورد سؤال واقع شود.
وزیر مشاور می‌تواند به برخی سؤالات به این دلیل که پاسخ به آنها باعث افشای اطلاعات سری تجاری شده یا هزینه بسیاری ایجاد می‌کند یا به نفع عموم نیست پاسخ ندهد.
وزرای مشاور می‌تواند هر پاسخی که به نظرشان مناسب می‌آید ارائه کنند و حتی گاهی پاسخهایی داده می‌شود که هیچ چیزی را روشن نمی‌کند. سؤالات نباید مبهم، طعنه آمیز، قابل تفسیر یا فاقد پایه و اساس باشد. این قواعد توسط اداره برنامه ریزی که در نهایت به دستور سخنگو عمل می‌کند کنترل می‌شوند. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۴۰-۱۳۹)
۳-۲۰ – ۲- ۱- سؤالات شفاهی
غالباً سؤالاتی که بصورت شفاهی مطرح می‌شوند، در زمان پرسش پاسخ داده نمی‌شود، بلکه به اکثر آنها بصورت کتبی پاسخ داده می‌شود. نمایندگان مجلس در هر روز می‌توانند حداکثر دو سؤال طرح نمایند و هر یک از سؤالات آنها باید از یک سازمان جداگانه پرسیده شود. سؤالاتی که نمایندگان مجلس از نخست وزیر می‌پرسند می‌تواند هر موضوعی را در برگیرد. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۴۱)
۳-۲۰ – ۲- ۲- سؤالات کتبی
سؤالات کتبی به دو صورت وجود دارند: سؤالات کتبی عادی و سؤالات مطرح شده برای دریافت پاسخ در روز معین. مزیت سؤالات مطرح شده برای دریافت پاسخ در روز معین نسبت به سؤالات کتبی عادی در این است که نمایندگان مجلس می‌توانند مطمئن باشند که در روزی که تعیین کرده‌اند به سؤالات آنها پاسخ داده خواهد شد. می‌توان روز پاسخ دهی را ۴۸ ساعت بعد از طرح سؤال تعیین کرد.
سؤالات کتبی اهداف مختلفی هستند و بسیاری از آنها برای کسب اطلاعات مطرح می‌شوند تا نماینده مجلس بتواند یک موضوع سیاسی را دنبال کند. برخی سؤالات به منظور وارد کردن فشار بر دولت یا به هدف کمک به نماینده مجلسی مطرح می‌شود که از جانب یک گروه ذی نفع موضوعی را دنبال می‌کند. برخی سؤالات نیز صرفاً فقط جنبه سیاسی دارند. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۴۲)
۳-۲۰ – ۳- سؤالات در مجلس اعیان
مجلس اعیان با بهره گرفتن از مکانیسم طرح سؤال، ابزار مناسبی برای بررسی و کنترل اعمال دولت و کسب اطلاعات از قوه مجریه در اختیار دارد مخاطب این سؤالات همیشه دولت و نخست وزیر است. سؤالاتی که بازتاب‌هایی بر خانواده سلطنتی دارند و سؤالاتی که مربوط به کلیسای انگلستان هستند و همچنین سؤالاتی که بطور اهانت آمیزی طرح شده اند، پذیرفته نمی‌شوند.
همچنین سؤالات مربوط به مسائلی که دادگاههای مدنی یا کیفری راجع به آنها حکم صادر نکرده نیز قابل رد هستند مگر اینکه به تشخیص رهبر مجلس اعیان، موضوع از اهمیت ملی زیادی برخوردار باشد و اجازه طرح آن باعث لطمه به رویه‌های قضایی در مورد مسأله مطروحه نشود. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۴۳)
۳-۲۰ - ۴- نامه‌های نمایندگان
نامه‌های نمایندگان پارلمان به معاونان وزراء می‌تواند قسمتی از رویه طرح سؤال تصور شود اگر چه برخی از این نامه‌ها به مسائل سیاسی مرتبط است، لکن بسیاری از آنها از تحقیق و بررسی‌های نمایندگان مجلس ناشی می‌شوند. نامه‌ها نسبت به سؤالات پارلمانی مزایایی دارند. اول اینکه می‌توانند در هر زمانی ارسال شوند. سؤالات تنها هنگامی پاسخ داده می‌شوند که جلسات مجلس برقرار است و بنابراین در طول تعطیلات تابستانی نمی‌توان سؤالی مطرح کرد در حالی که حتی در ایام تعطیلات نیز نامه‌ها پاسخ داده می‌شود. همچنین برخلاف هیچ قواعد محدود کننده‌ای راجع به موضوع سؤال توسط نمایندگان وجود ندارد. از طرف دیگر، در متن نامه‌ها مسائل سری قابل ذکر هستند در حالی در سؤالات چنین عملی امکان پذیر نیست. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۴۴-۱۴۳)
۳-۲۱- نظارت پارلمانی از طریق مأموران پارلمانی
۳-۲۱-۱- جبران کننده خسارات و حسابرس کل
حسابهای تمام سازمان‌های دولتی و تعداد زیادی از نهادهای عمومی منطقه‌ای توسط جبران کننده خسارات و حسابرس کل تأیید می‌شود و گزارشات مربوط به این حسابها معمولاً بعنوان اسناد پارلمانی به پارلمان ارائه می‌گردند. جبران کننده خسارت و حسابرس کل بعد از انجام بررسی‌های لازم، به کمیسیون حسابرسی عمومی گزارش می‌دهد. کمیسیون نیز از نهاد حسابرسی شده مدارک و شواهد دریافت کرده و نسبت به گزارش حسابرس کل از خزانه داری کل کشور نیز استعلام و اظهار نظر می‌کند. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۴۴)
۳-۲۱-۲- بازرس اداری پارلمان
این مقام شکایت شهروندان خسارت دیده در مورد ضعف مدیریتی سازمانهای دولتی یا نهادهای منطقه‌ای عمومی را مورد بررسی قرار می‌دهد. بازرس نمی‌تواند مسائل سیاسی را مورد بررسی قرار دهد ولی چگونگی کیفیت اعمال مدیریتی از قبیل ضعف مدیریتی شامل بی‌نزاکتی و رفتارهای غیر اخلاقی پرسنل، تأخیر در پاسخگویی، عدم جبران خسارت یا خودداری از اعطای منافع و بکارگیری سیستم‌های غیر مفید و غیر مؤثر برای پاسخ به شکایات افراد در درون سازمانها یا بیمارستان‌ها را مورد توجه قرار می‌دهد. در مورد مسائل خدمات بهداشتی ملی، افراد می‌توانند مستقیماً به بازرس مراجعه کنند اما در مورد سایر شکایات، موضوع باید توسط نماینده پارلمان به وی ارجاع شود. (زارعی، ۱۳۸۴: ۱۴۵)
فصل چهارم:
مقایسه تطبیقی سازوکار و نظام قانونگذاری در جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی متحده بریتانیا
وجود پارلمان در هر کشوری، نماد حاکمیت مردم یا دموکراسی غیر مستقیم می‌باشد. مجلس آلتینگ ایسلند نخستین و قدیمی‌ترین پارلمان جهان است. این مجلس در سال ۹۲۵ میلادی تشکیل شد و تا این لحظه دوام دارد. (آشوری، ۱۳۷۰: ۷۶)
پس از آن قدیمی‌ترین پارلمان جهان در نیمه دوم قرن سیزدهم و در سال ۱۲۶۵ میلادی در انگلستان شروع به کار کرد. (مهرداد، ۱۳۶۰: ۳۰)
می توان گفت که سنت‌های پارلمانی انگلستان قدیمی‌ترین و ریشه‌دارترین سنتهای پارلمانی جهان به شمار می‌رود. قوه قانونگذاری هر کشور ممکن است از یک یا دو مجلس تشکیل شود. در نظام‌های دو مجلسی، مجلس اول را سنا یا مجلس اعیان می‌گویند ولی در انگلستان این مجلس به مجلس لردها معروف است که اعضاء آن انتخابی نبوده و یک مجلس مشورتی به شمار می‌آید. مجلس دوم نیز بر حسب ملل مختلف، مجلس شورا، یا مجلس نمایندگان و یا مجلس عوام نام دارد. کشور انگلستان دارای نظام دو مجلسی(مجلس عوام و مجلس لردها)است، ولی ایران جزء نظام‌های تک مجلسی است.
دستگاه قانونگذاری در جمهوری اسلامی ایران، نسبت به سایر نظام‌های پارلمانی حاکم در کشورهای مدعی مردم سالاری، دارای ویژگی‌های منحصر به فردی است که می‌تواند بدون ترس از دخالت سایر قوا در امور مربوط به قانونگذاری به فعالیت خود ادامه داده و ناظر بر اجرای مصوبات و عملکرد سایر قوا بر اساس قوانین تصویبی باشد. در حالی که این امر در سایر مدل‌های عمده لیبرال دموکراتیک غربی مشاهده نمی‌گردد. ایران دارای تنوع اقوام و قومیت‌های گوناگون و مذاهب مختلف است و بررسی ساختارهای حقوقی و قانونی با کشور انگلستان، ضمن کشف نقاط ضعف و قوت آن می‌تواند در بهبود نظام حقوقی کشورمان بسیار مؤثر باشد. در این فصل نظام قانونگذاری کشورمان از زوایا و محورهای مختلف با نظام قانونگذاری انگلستان مقایسه می‌شود.
۴-۱- اصول حاکمیت اساسی
۴-۱-۱- اصول حاکمیت سیاسی در جمهوری اسلامی ایران
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تشریع (قانونگذاری) را ابتدا به خدای یکتا اختصاص داده و در ثانی وحی الهی را عاملی برای بیان قوانین بر شمرده است و در مرحله سوم در ادامه تشریع و حاکمیت الهی، حاکمیت انسانی را پذیرفته و قوای سه گانه را ناشی از حق حاکمیت انسان بر سرنوشت اجتماعی او دانسته است. این قانون اداره امور کشور در جمهوری اسلامی را با اتکاء به آراء عمومی می‌داند. بر این مبنا منشأ کلیه قوا و امور و شئون کشور باید به طور مستقیم و غیر مستقیم بر اساس رأی و نظر مردم باشد، از جمله قوه مقننه جمهوری اسلامی ایران نهادی است که ریشه در آراء عمومی دارد و بر طبق ضوابط اساسی مدون سهم قابل توجهی از حاکمیت در نظام سیاسی کشور را اعمال می کند.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به طور کلی اصول ذیل به عنوان اصول اساسی حاکمیت سیاسی شناخته شده اند. در اولین اصل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نوع حکومت اینگونه معرفی شده است. در حکومت ایران، جمهوری اسلامی است. به موجب این اصل، نظام سیاسی ایران برخوردار از نوعی ثنویت در حاکمیت می‌باشد. جمهوریت نشانه حاکمیت ملی و اسلامیت نشانگر حاکمیت دینی است. در ذیل آخرین اصل قانون اساسی (اصل ۱۷۷) نیز آمده است: محتوای اصول مربوط به اسلامی بودن نظام و ابتنای کلیه قوانین و مقررات بر اساس موازین اسلامی جمهوری بودن حکومتی و ولایت امر و امامت امت و نیز اداره کشور با اتکاء به آراء عمومی تغییر ناپذیر است. (جوان آراسته، ۱۳۸۰: ۶۹)
«اصل دوم قانون اساسی در ارتباط با ایمان و اعتقاد به خدای یکتا، وحی الهی و معاد، عدل خدا در خلقت و تشریع، امامت و رهبری، اجتهاد مستمر فقهای جامع الشرایط بر اساس کتاب و سنت و نفی هر گونه ستمگری و ستم کشی و سلطه پذیری است. بند (۶)از اصل سوم نیز در ارتباط با محو هر گونه استبداد، خود کامگی و انحصار طلبی بوده و یکی دیگر از پایه‌های اصلی حاکمیت سیاسی را در ایران معرفی می‌کند. در این خصوص، دولت موظف است برای نیل به این اصل، همه‌ی امکانات خویش را به کار بگیرد.
یکی دیگر از اصول حاکمیت سیاسی در ایران، اصل چهارم است که به مبتنی بودن قوانین و مقررات بر اساس موازین اسلامی پرداخته است. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است.
مطابق اصول متعددی از قانون اساسی مانند اصول ششم، هفتم و نهم «مردم سالاری» و «آزادی و استقلال، وحدت و تمامیت اراضی کشور و تفکیک ناپذیری آنها از یکدیگر» از دیگر اصول حاکمیت سیاسی در ایران است. رعایت حقوق ملت و برابری انسان‌ها در اصول ۱۹ تا ۴۲ قانون اساسی مورد توجه قرار گرفته اند. در نهایت باید به اصل ۵۶ اشاره کرد که بیان می‌دارد، در حاکمیت مطلق بر انسان و جهان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت خویش حاکم ساخته است. (موثق و دیگران، ۱۳۸۳: ۱۴)
۴-۱-۲- اصول حاکمیت سیاسی در انگلستان
بریتانیا نظامی یکپارچه است و دارای نظام حقوقی کامن لا یا حقوق عرفی است. معاهدات بین‌المللی نمی‌تواند قوانین را تغییر دهند، مگر اینکه به صورت قانون به تصویب پارلمان برسند. شاه یا ملکه می‌تواند بدون رضایت پارلمان معاهده منعقد کنند و بدین طریق حقوق موضوعه را متأثر سازند. (موثق و دیگران، ۱۳۸۳: ۱۶)
انگلیس فاقد قانون اساسی مدون است و قانون اساسی این کشور در واقع چند فرمان پادشاهان پیشین این کشور است. ریشه پارلمان کنونی در شوراهای آغاز سده‌های میانه بوده است. این شوراها وظیفه رایزنی حکومتی را بر عهده داشتند.
انگلستان قانون نوشته‌ای ندارد و منابع حقوق اساسی آنها همان منابعی هستند که در مورد قواعد حقوقی به طور عام وجود دارد که عبارتند از: الف - قوانین (حقوق موضوعه) شامل قوانین پارلمان، مقررات و آیین نامه‌های دولتی و به طور استثنایی اسناد قانونی که مقام سلطنت به موجب اختیارات ویژه خود صادر می‌کند و از سال ۱۹۷۳ مقرراتی که توسط ارکان اتحادیه اروپایی وضع می‌شوند، می‌باشد. ب - رویه قضایی: تصمیمات قضایی به دو صورت اصلی کامن لا و تفسیر قوانین موضوعه توسط دادگاه‌ها به عنوان قواعد حقوقی ایجاد یا اعلام می‌شوند. ج- قواعد عرفی (کنوانسیون ها): قواعد رفتارهای مبتنی بر حقوق اساسی که در قوانین پارلمان یافت نمی‌شوند و اجرای آنها توسط دادگاه تضمین نمی‌گردد. (برادلی واوینگ، ۱۹۹۷: ۳۲۱)
بیشتر قواعد قانون اساسی بریتانیا را کنوانسیون‌ها تشکیل می‌دهند. بنا بر نظریه دایسی کنوانسیون‌ها شامل برداشت‌ها، عادات و اعمالی می‌شوند که می‌توانند رفتار برخی از اعضاء حاکمیت، وزراء مشاور یا سایر مقامات رسمی را کنترل کنند. (زارعی، ۱۳۸۴: ۲۷)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:59:00 ق.ظ ]




ز دست رفته نه تنها منم در این سودا چه دست ها که که ز دست تو بر خداوند است
فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست بیاو بر دل من بین که کوه الوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق گمان برند که سعدی ز دوست خُرسند است
درون مایه:
درون مایه ی اصلی این غزل بیان رغبت سعدی به معشوق است به طوری که بی وفایی و عهد شکنی معشوق هم نمی تواند خللی در میزان محبت عاشق داشته باشد. در طول ابیات شاعر فراق معشوق را توصیف می کند و اینکه هیچ چیزی جز خود معشوق این نقص را بر طرف نمی کند و هیچکس مثل محبوب او نیست. سعدی به عادت همیشگی خود، عاشق را فدای معشوق می کند و خود را قربانی این عشق می داند و از معشوق تمنای وصال می کند.
بافت معنایی:
بیت اول:
شاعرفراق معشوق را توصیف می کندوحالت خود را به تصویر می کشد که مانندزندانی در زندان عشق گرفتار است و اینکه تنها کسانی حال و روز او را درک وی کنند که خود عاشق باشندو درد فراق چشیده باشند .
بیت دوم:
سعدی معشوق را یگانه خطاب می کند و اینکه هیچ کس نمی تواند جای معشوق را بگیرد.
بیت سوم :
بی وفایی و عهد گسستن یار را مانعی برای محبت خود نمی داند و می خواهد که این پیام را از قول او به معشوق برسانند .
پایان نامه - مقاله - پروژه
بیت چهارم و پنجم:
شاعر با سوگند دوباره این ادعای خویش را تأکید می کند .
بیت ششم و هفتم:
شاعر از معشوق می خواهد که به این فراق پایان دهد شاعر هنوز خود را امیدوار خطاب می کند که به انتظار آمدن معشوق است .
بیت هشتم :
شاعر از بی خیالی معشوق ابراز شگفتی می کند و با لحن عاجزانه ای از او می خواهد که به خواهش او توجه کند .
بیت نهم:
به نظر می رسد که واژه ای ( (بباثی)) باشد بنابر این بر طبق این فرضیه معنی بیت چنین است که هر کس که بدن عریان تو را ببیند اینقدر بر جستگی و لطافت تنت به گل سرخ می ماند که کسی باور نخواهد کرد که این تن توست و همه گمان می کنند که پیراهن پوشیده از گل های سرخ به تن داری .
بیت دهم:
شاعر خود را در بی توجهی معشوق تنها نمی بیند و او ادعا می کند که بسیاری دیگر هم از ستمهای دست به دعا برداشتند. در بیت آخر سعدی ابتدا معشوق رابه بی توجهی به خود متهم می کند و غم فراق را برای خود غیر قابل تحمل و برای معشوق چیزی بی ارزش قلمداد می کند و سپس این بی خیالی و بی توجهی را عاملی داند که او را ضعیف و رنجور کرده به طوری که توان آه کشیدن و نالیدن هم ندارد به حدی که از این می ترسد مردم گمان کنند او از معشوق خود جفایی ندیده و راضی و خرسند است .
آرایه های ادبی :
در بیت اول زندان عشق اضافه ی تشبیهی است و بین کلمات «شب» «فراق» «سحر» «زندان» «عشق» و «دربند» تناسب وجود دارد که موجب برجسته سازی شده است. استفهام انکاری در بیت وجود دارد.
در بیت دوم هم استفهام انکاری دیده می شود و شاعر بالای دوست (قد یار)را به سرو تشبیه کرده که هیچ سروی در بوستان همانند سرو او دارای قد بلند نیست .
در بیت سوم فعل بر شکستن بکار گرفته شده اشت که با واژه ی «مهر گل» تناسب معنایی دارد و یکی از ویژگی های سبکی اشعار سعدی به شمار می رود .
در بیت چهارم و پنجم آرایه ادبی خاصی مشاهده نمی کنیم و در بیت ششم بین واژه ی «خاک» و «کوی» تناسب زیبایی محوس است .
در بیت هفتم ترکیبهای «خیال رویا» و «بیخ امید» اضافه تشبیهی هستند. همچنین «بلای عشق» تشبیه است و «بنیاد صبر» هم ترکیب اضافی است که برای «صبر» ریشه قایل شده که با بلای عشق از میان رفته است.
در بیت هشتم واژه آرایی در حرف «ج» در مصرع اول به چشم می خورد.
در بیت نهم حسن تعلیل واضح است و شاعر با بهره گرفتن از واژه های «اگر» «گمان» «گل» ب مد بالایی برای حرف «گ» ایجاد کرئه که هم آوایی را پی داشته است .
در بیت دهم تکرار کلمه ی «دست» دیده می شود که جناس تام بین آنها بر قرار است. تکرار حرف «س» هم موجب هم آوایی شده است در بیت دهم کنایه ی زیبای دست بر خداوند بودن به معنای دعا کردن و نفرین کردن ایهام دارد.
در بیت یازدهم هم هم آوایی با حرف «ب» ایجاد شده است.
در بیت آخرهم ابتدا شاعر با اغراق سخن خود را آغاز می کند و به زیبایی به پایان می رساند.
وزن غزل:
وزن غزل مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن در بحر مضارع مثمن مقبوض مخبون اصلم است که از وزن های سخت و سنگین به شمار می رود.
قافیه:
کلمات قافیه در این غزل «در بند» ، «مانند » ، «پیوند» و . . . هستند که در کنار ردیف است قرار گرفته اند و باعث توازن واژگانی در این غزل شده اند.
ویژگی های سبکی:
در این غزل هم سعدی مطابق بسیاری از غزلهای عاشقانه ی خود به تعریف از یار و معشوق پرداخته و از واژه هایی همچون: «فراق » ، «سرو » ، «خاک پای تو » ، «خم مویت» و غیره استفاده کرده است. و با بهره گرفتن از عبارتهایی با زبان ساده و صریح از دوری معشوق خویش گلایه کرده است.

۴-۱-۳٫

افسوس بر آن دیده که روی تو ندیده است یا دیده و بعد از تو به رویی نگریده است
گر مدّعیان نقش ببینند پری را دانند که دیوانه چرا جامه دریده است
آن کیست که پیرامُن خورشید جمالش از مشک سیه دایره نیمه کشیده است
ای عاقل اگر پای به سنگیت بر آید فرهاد بدانی که چرا سنگ بریده است
رحمت نکند بر دل بیچاره فرهاد آن کس که سخن گفتن شیرین نشنیده است
از دست کمان مهره ابروی تو در شهر دل نیست که در بر چو کبوتر نتپیده است
در وهم نیاید که چه مطبوع درختی پیداست که هرگز کس ازین میوه نچیده است
سِرّ قلم قدرت بی چون الهی در روی تو چون روی در آیینه پدید است
ما از تو به غیر از تو نداریم تمنّا حلوا به کسی دِه که مَحبَّت نچشیده است
با این همه باران بَلا بر سر سعدی نشگفت اگرش خانه چشم آب چکیده است
درون مایه ی اصلی غزل:
در این غزل، سعدی به تمجید معشوق می پردازد و به عشاق حق می دهد که برای وصال معشوق از همه جا و همه چیز دست بکشند و تنها به رسیدن به معشوق بیاندیشید. همچنین سعدی عاشقان را از سایر افراد جدا می کند و ادعا می کند تنها کسانی که پای در این راه نهاده اند، قادر به درک سختی ها و دشوارهای این مسیر هستند و به درستی مدعی است که آنان که از میوه ی این درخت نچیده اند، حتی در خیالشان هم نمی‎توانند تصور کنند که شیرینی و گوارایی آن چه اندازه است. این غزل سعدی مقداری رنگ و بوی عرفانی دارد و از جمله غزلهای عاشقانه، عارفانه ی سعدی به شمار می رود. انسجام بیت ها به شکل زیبایی در این غزل حفظ شده است.
بافت معنایی و آرایه های ادبی:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:59:00 ق.ظ ]




تکنیک­های شرکت کننده در الگوریتم­های فرااکتشافی، در محدوده رویه­های ساده جستجوی محلی تا فرایندهای یادگیری پیچیده قرار می­گیرند.
الگوریتم­های فرااکتشافی، تقریبی و عمدتاً غیرقطعی[۱۲۴] هستند.
ممکن است مکانیزم­ هایی برای اجتناب از به دام افتادن در نواحی محدود[۱۲۵] فضای جستجو به کار ببرند.
مقاله - پروژه
مفاهیم پایه فرااکتشافات، اجازه توصیف در سطح تجریدی[۱۲۶] را می­دهد.
فرااکتشافات، مخصوص مسئله خاصی نیستند.
ممکن است از دانش خاص دامنه[۱۲۷] مسئله به شکل توابع اکتشافی که با استراتژی­ های سطح بالاتر کنترل می­شوند، استفاده کنند.
امروزه، فرااکتشافات پیشرفته­تر، تجربه جستجو را برای هدایت جستجو به کار می­برند.
به طور کلی می­توان گفت فرااکتشافات، استراتژی­ های سطح بالا برای کاوش فضای جستجو با بهره گرفتن از روش­های متفاوت هستند. مسئله مهم این است که توازن مناسبی بین متنوع­سازی و متمرکزسازی وجود داشته باشد. به طور کلی لغت متنوع­سازی به کاوش فضای جستجو اطلاق می­گردد در حالیکه لغت متمرکزسازی به کاوش تجربه جستجوی جمع­آوری شده گفته می­ شود. این لغات از حوزه جستجوی ممنوع وام گرفته شده ­اند و لازم است توجه شود که لغات «کاوش»[۱۲۸] و «استخراج»[۱۲۹] گاهی به­جای هم به کار می­روند، در واقع کلمات استخراج و کاوش، اغلب به استراتژی­ های نسبتاً کوتاه مدت وابسته به تصادفی بودن اطلاق می­ شود، در حالی­که متنوع­سازی و متمرکزسازی، به استراتژی­ های میان مدت یا بلند مدت که مبنی بر استفاده از حافظه هستند، گفته می­ شود. به کاربردن لغات متنوع­سازی و متمرکزسازی در معنی اصلی­شان، در کل زمینه فرااکتشافات پذیرفته­ شده­تر است. از یک سو به دلیل شناسایی سریع مناطقی از فضای جستجوی دارای راه حل­های با کیفیت بالا و از سوی دیگر برای هدر ندادن زمان طولانی در مناطقی از فضای جستجو که قبلاً کاوش گردیده و یا راه حل با کیفیت بالایی فراهم نکرده ­اند، توازن بین متنوع­سازی و متمرکزسازی دارای اهمیت بسیار زیادی است.
در ادامه این فصل برای آشنایی بیشتر، برخی روش­های فرااکتشافی مهم و پرکاربرد، در قالب سه دسته کلی روش­های فرااکتشافی معرفی می­شوند.

۴-۳- روش­های مبتنی بر مسیر

عبارت روش­های مبتنی بر مسیر به این دلیل مورد استفاده قرار می­گیرد که فرایند جستجوی انجام شده با این روش­ها، با یک خط سیر در فضای جستجو، مشخص می­ شود. در این روش یک راه حل جانشین ممکن است به همسایگی راه حل فعلی تعلق داشته یا نداشته باشد.
در این روش، الگوریتم از یک حالت اولیه (راه حل اولیه) شروع می­ کند و یک خط سیر را در فضای جستجو توصیف می­ کند. استراتژی مورد استفاده وابسته به پویایی سیستم است، الگوریتم­های ساده یک خط سیر شامل دو بخش تولید می­ کنند که شامل یک فاز گذر است که به دنبال یک جاذب (یک نقطه ثابت، یک چرخه یا جذب­کننده پیچیده) می ­آید. الگوریتم­های دارای استراتژی پیشرفته، خط سیرهای پیچیده­تری تولید می­ کنند که به سادگی نمی­ توان آن­ها را به دو فاز تقسیم ­بندی کرد. ویژگی­های خط سیر، اطلاعاتی در رابطه با رفتار الگوریتم و تأثیر آن با توجه به نمونه مورد نظر فراهم می­ کند. در واقع، نمایش مسئله همراه با ساختارهای همسایگی ، فضای جستجو را تعریف می­ کنند، الگوریتم، استراتژی مورد استفاده برای کاوش فضای جستجو را فراهم می­ کند و سرانجام ویژگی­های فضای جستجوی واقعی، با نمونه مسئله­ای که باید حل شود، تعریف می­گردد.
در ادامه این بخش به معرفی چند نمونه از روش­های فرااکتشافی مبتنی بر مسیر پرداخته شده است.
۴-۳-۱- جستجوی محلی ساده (بهبود تکراری)
جستجوی محلی ساده، اغلب بهبود تکراری نامیده می­ شود، زیرا هر حرکت در صورتی انجام می­ شود که راه حل نتیجه، بهتر از راه حل فعلی باشد. به محض یافتن کمینه محلی، الگوریتم پایان می­یابد. شبه کد این الگوریتم در شکل ۴-۱ دیده می­ شود.
تابع ، می ­تواند برگرداننده اولین بهبود یا بهترین بهبود یا هر گزینه بین این دو باشد. اولی، همسایگی را بررسی کرده و اولین راه حلی را که بهتر از است انتخاب می­ کند، دومی کاملاً همسایگی را کاوش کرده و راه حل با کمترین مقدار تابع هدف را برمی­گرداند. هر دو روش در کمینه­های محلی متوقف می­شوند. پس کارایی آنها به شدت وابسته به تعریف ، و می­باشد. کارایی رویه­های بهبود تکراری در مسایل بهینه­سازی معمولاً اصلاً رضایت­بخش نیست! درنتیجه تکنیک­های زیادی برای ممانعت از گرفتار شدن الگوریتم­ها در کمینه­های محلی توسعه یافتند، که این کار را با اضافه کردن مکانیزم­ هایی انجام می­ دهند که به آن­ها توانایی گریز از کمینه­های محلی را می­ دهند. این مسئله همچنین باعث می­ شود شرایط خاتمه الگوریتم­های فرااکتشافی، پیچیده­تر از رسیدن ساده به کمینه محلی باشد. درواقع، شرایط خاتمه می ­تواند شامل موارد زیر باشد: حداکثر زمان CPU ، حداکثر تعداد تکرار، پیدا شدن راه حل با کمتر از مقدار آستانه تعریف شده یا حداکثر تعداد تکرار بدون بهبود.
شکل ۴-۱: الگوریتم بهبود تکراری
۴-۳-۲- گداخت شبیه­سازی شده
گداخت شبیه­سازی شده، قدیمی­ترین فرااکتشاف است و مطمئناً یکی از اولین الگوریتم­هایی است که استراتژی صریحی برای گریز از کمینه­های محلی دارد. ایده اصلی این است که برای فرار از کمینه­های محلی اجازه حرکت­هایی داده شود که منجر به راه حل­هایی با کیفیت پایین­تر از راه حل فعلی می­گردند. احتمال انجام چنین جا به ­جایی در طول جستجو، کاهش می­یابد. شبه کد الگوریتم گداخت شبیه­سازی شده در شکل ۴-۲ نشان داده شده است.
شکل ۴-۲: الگوریتم گداخت شبیه­سازی شده
الگوریتم با تولید حالت اولیه که به صورت تصادفی یا اکتشافی ساخته می­ شود و مقداردهی اولیه به پارامتر دمایی ، شروع می­ شود. سپس در هر تکرار یک راه حل به طور تصادفی نمونه­برداری شده و بسته به ، و ، به عنوان راه حل جاری جدید پذیرفته می­ شود. اگر باشد، یا در حالت عکس با احتمالی که تابعی از و است، جایگزین می­ شود. این احتمال می ­تواند مقدار توزیع باشد.
دمای در طول فرایند جستجو کاهش می­یابد، پس در ابتدای جستجو، احتمال پذیرش حرکات به سمت بالا (رو ­به قله) بالاست و به تدریج کاهش می­یابد و به یک الگوریتم بهبود تکراری ساده همگرا می­ شود. با توجه به الگوریتم مشخص می­گردد که الگوریتم نتیجه دو استراتژی ترکیبی است: گام برداشتن تصادفی و بهبود تکراری. در فاز اول جستجو، تمایل[۱۳۰] به بهبود پایین است و اجازه کاوش فضای جستجو داده می­ شود. این مؤلفه نامنظم[۱۳۱] ، به آرامی در طول اجرای الگوریتم کاهش می­یابد بنابراین منجر به هدایت جستجو به یک کمینه (محلی) می­ شود.
احتمال پذیرش حرکات رو به بالا، با دو فاکتور کنترل می­ شود: تفاضل توابع هدف و دما. از یک سو در دمای ثابت هر چه اختلاف بیشتر باشد، احتمال پذیرش حرکت از به کمتر است. از سوی دیگر، بالاتر، منجر به افزایش احتمال حرکت رو به بالا می­ شود.
انتخاب زمانبندی سرد کردن مناسب، برای کارایی الگوریتم، مهم است. زمانبندی سرد کردن، مقدار را در هر تکرار ، به صورت تعیین می­ کند، که تابعی از دما و شماره تکرار است. نتایج نظری بر روی زنجیره مارکوف ناهمگون[۱۳۲] بیان می­ کند که تحت شرایط خاص در زمانبندی سردکردن، برای احتمالاً الگوریتم به کمینه سراسری همگرا می­ شود. بدبختانه زمانبندی­های دمای سردکردن که همگرایی به کمینه محلی را تضمین می­ کنند در کاربردهای واقعی، عملی نیستند چون برای اهداف عملی خیلی کند هستند. بنابراین، زمانبندی­های سردکردن سریع­تر در کاربردها بیشتر مورد استفاده قرار می­گیرند.
قانون سردکردن می ­تواند، با هدف سازگار کردن توازن بین متنوع­سازی و متمرکزسازی، در طی جستجو، تغییر کند. روش­های موفق­تر در این زمینه، زمانبندی­های سردکردن غیریکنوا[۱۳۳] هستند. در این روش­ها تغییر فازهای سردکردن و گرم کردن مجدد، بطور دوره­ای اتفاق می­افتد پس توازن نوسانی بین متنوع­سازی و متمرکزسازی، فراهم می­گردد.
یک روش ساده برای تعیین دمای اولیه ، این است که ابتدا با یک گام­برداری تصادفی، از فضای جستجو نمونه­برداری کنیم تا بتوانیم به طور کامل میانگین و واریانس مقادیر تابع هدف را ارزیابی نماییم.
فرایند پویای توصیف شده توسط گداخت شبیه­سازی شده یک زنجیره مارکوف است، به این صورت که این فرایند یک خط سیر را در فضای جستجو دنبال می­ کند که در آن وضعیت بعدی فقط وابسته به وضعیت فعلی است، یعنی گداخت شبیه­سازی شده ساده، بدون حافظه است. ولی استفاده از حافظه، رویکردهای مفیدی در آن ارائه می­ کند.
گداخت شبیه­سازی شده در مورد مسائل بهینه­سازی زیادی اعمال می­ شود مانند مسئله انتساب درجه دوم و مسئله زمانبندی کار کارگاهی[۱۳۴]. اما امروزه در اغلب تحقیقات گداخت شبیه­سازی شده به عنوان یک مؤلفه از فرااکتشافات مورد استفاده قرار می­گیرد نه به صورت یک الگوریتم جستجوی مستقل.
۴-۳-۳- جستجوی ممنوع
جستجوی ممنوع از جمله فرااکتشافات پر مراجعه و پر مصرف در مسائل بهینه­سازی می­باشد. جستجوی ممنوع صریحاً از سابقه جستجو، هم برای گریز از کمینه­های محلی و هم برای پیاده­سازی یک استراتژی کاوشی بهره می­برد. الگوریتم جستجوی ممنوع ساده، در جستجوی محلی، بهترین بهبود را به عنوان عنصر[۱۳۵] پایه اعمال می­ کند و از حافظه کوتاه مدت برای فرار از کمینه­های محلی و اجتناب از افتادن در چرخه­ها استفاده می­ کند. حافظه کوتاه مدت به صورت یک لیست ممنوع است که راه حل­های اخیر را نگهداری کرده و حرکت به سمت آنها را ممنوع می­ کند. پس همسایگی راه حل فعلی، به راه حل­هایی محدود می­ شود که به لیست ممنوع تعلق ندارند. این مجموعه را مجموعه مجاز می­نامیم. در هر تکرار بهترین راه حل متعلق به این مجموعه (معمولاً به ترتیب FIFO) حذف می­ شود. در نتیجه این محدودیت پویا برای راه حل­های مجاز، می­توان جستجوی ممنوع را تکنیک جستجوی پویای همسایگی دانست. با رسیدن به شرط خاتمه، الگوریتم پایان می­یابد، یا در زمانی که مجموعه مجاز تهی شود یعنی کلیه راه حل­های موجود در توسط لیست ممنوع، قدغن شده باشند.
استفاده از جستجوی ممنوع مانع از بازگشت به راه حل­های اخیر می­گردد، پس از چرخه بی پایان جلوگیری شده و جستجو مجبور می شود فقط حرکت رو به بالا را بپذیرد. طول لیست ممنوع یعنی ، حافظه فرایند جستجو را کنترل می­ کند. هر چه این مقدار کمتر باشد جستجو بر روی نواحی کوچک متمرکز می­گردد و برعکس هر چه این مقدار بیشتر باشد، فرایند جستجو نواحی بزرگتری را مورد کاوش قرار می­دهد چون بازدید مجدد از تعداد بیشتری راه حل، قدغن می­گردد. این مقدار می ­تواند برای رسیدن به الگوریتم­های قوی­تر، در طول جستجو تغییر یابد، مثلا به طور متناوب یک مقدار تصادفی در یک محدوده خاص را به دست آورد. روش پویاتری برای تغییر آن، این است که اگر دلیلی[۱۳۶] برای تکرار راه­حل­ها وجود داشته باشد (یعنی متنوع­سازی بیشتری لازم باشد)، این مقدار افزایش یابد و اگر بهبودی رخ ندهد (متمرکزسازی باید افزایش یابد) کاهش یابد. پیاده­سازی حافظه کوتاه مدت به صورت لیستی از راه حل­های کامل، عملی نیست زیرا مدیریت چنین لیستی بسیار ناکاراست. پس به جای خود راه حل­ها، معمولاً خصوصیات آنها نگهداری می­ شود. خصوصیات عمدتاً مؤلفه ­هایی از راه حل­ها، حرکت­ها یا تفاوت راه حل­هاست. چون می­توان بیش از یک ویژگی را در نظر داشت، یک لیست ممنوع برای هر کدام در نظر گرفته می­ شود. مجموعه خصوصیات و لیست­های ممنوع متناظر، شرایط ممنوعیتی را تعریف می­ کنند که برای فیلتر کردن همسایگی راه حل و تولید مجموعه مجاز به کار می­روند. ذخیره خصوصیات به جای راه حل­های کامل، کاراتر است ولی باعث از دست رفتن اطلاعات می­ شود چون ممنوعیت یک ویژگی، احتمالاً به معنی انتساب وضعیت ممنوع به بیش از یک راه حل است. پس، ممکن است راه حل­های کیفیت بالای دیده نشده، در مجموعه مجاز قرار نگیرد. برای غلبه براین مشکل، مقیاس تنفس[۱۳۷] تعریف می­ شود که اجازه می­دهد یک راه حل در مجموعه مجاز قرار بگیرد حتی اگر به دلیل شرایط ممنوع، قدغن شده باشد. معمول­ترین مقیاس تنفس، راه حل­هایی را که بهتر از بهترین راه حل جاریست، انتخاب می­ کند.
لیست­های ممنوع تنها راه ممکن برای بهره برداری از سابقه جستجو نیست. آن­ها معمولاً با بهره گرفتن از حافظه کوتاه مدت شناخته می­شوند. اطلاعات جمع آوری شده در طول کل فرایند جستجو نیز می ­تواند بسیار مفید واقع شود. این نوع حافظه طولانی مدت معمولاً با در نظر گرفتن چهار اصل به جستجوی ممنوع اضافه می­شوند: تأخر[۱۳۸]، فرکانس، کیفیت و تأثیرگذاری. حافظه اخیر برای هر راه حل (یا خصوصیت) آخرین تکراری را که در آن شامل بوده ثبت می­ کند. حافظه مبنی بر فرکانس، تعداد تکرار هر راه حل (خصوصیت) را نگه می­دارد. این اطلاعات، نواحی (یا زیرمجموعه­هایی) از فضای راه حل را که جستجو در آن­ها محدود شده یا به تعداد دفعات زیاد در آنجا مانده­اند شناسایی می­ کند. این نوع اطلاعات مربوط به گذشته، معمولاً برای تنوع بخشیدن به جستجو، استخراج می­گردند. اصل سوم (یعنی کیفیت) به جمع آوری استخراج اطلاعات از سابقه جستجو برای شناخت مؤلفه­ های راه حل خوب است. فرااکتشافات دیگر (مانند بهینه­سازی گروه مورچه­ها) صریحاً از این اصل برای یادگیری ترکیبات خوب مؤلفه­ های راه حل استفاده می­ کنند. سرانجام، تأثیرگذاری، ویژگی توجه به انتخاب­های انجام شده در طی جستجوست و می ­تواند برای نشان دادن اینکه کدام انتخاب­ها بحرانی­ترین هستند، مورد استفاده قرار گیرد.
جستجوی ممنوع به بیشتر مسائل بهینه­سازی ترکیبی اعمال می­ شود، مانند جستجوی ممنوع قوی برای QAP، جستجوی ممنوع واکنشی برای مسئله MAXSAT و مسائل انتسابی.

۴-۴- روش­های جستجوی محلی کاوشگرانه[۱۳۹]

در این بخش، چند روش مبتنی بر مسیر که بر اساس جستجوی محلی کاوشگرانه کار می­ کنند، معرفی می­گردند. این روش­ها شامل رویه جستجوی تطابقی تصادفی حریصانه (GRASP)، جستجوی همسایگی متغیر(VNS)، جستجوی محلی هدایت شده (GLS) و جستجوی محلی تکراری است.
۴-۴-۱- GRASP
این روش، یک روش فرااکتشافی ساده است که اکتشافات ساختاری و جستجوی محلی را ترکیب می­ کند. ساختار آن، رویه­ای تکراری شامل دو فاز است: ساخت راه حل و بهبود راه حل. در زمان اتمام رویه جستجو، بهترین راه حل یافته­شده برگردانده می­ شود. مکانیزم ساخت راه حل با دو جزء اصلی مشخص می­گردد. تابع اکتشافی سازنده[۱۴۰] پویا و تصادفی کردن. فرض کنیم راه حل s شامل زیرمجموعه­ای از مجموعه عناصر (اجزای راه حل) است، راه حل با اضافه کردن مرحله به مرحله یک عنصر جدید در هر زمان، ساخته می­ شود. انتخاب عنصر بعدی با برداشتن تصادفی عنصر به صورت یکنواخت از لیست کاندیداها انجام می­ شود. عناصر براساس مقیاس اکتشافی، رتبه ­بندی شده ­اند که به آنها امتیازی می­دهد که تابعی از مزیت درج این عنصر در راه حل جزئی فعلی است. لیست کاندیداها از عنصر ساخته شده است. مقادیر اکتشافی در هر مرحله به­روزرسانی می­شوند پس امتیاز عناصر برحسب انتخاب­های ممکن، در طی فاز ساخت، تغییر می­ کند. برخلاف انواع ایستای توابع اکتشافی که فقط یکبار در زمان شروع ساخت، به عناصر امتیازات را نسبت می­ دهند، این تابع اکتشافی ساختاری، پویاست. به عنوان مثالی از تابع اکتشافی ایستا، در مسئله TSP، هر یالی که هزینه کمتری دارد امتیاز بیشتری دارد. در مورد حالت پویا، تابع اکتشافی درج ارزان­ترین عنصر، می ­تواند به این صورت باشد که امتیاز هر عنصر بر اساس راه حل جزئی فعلی ارزیابی گردد.
طول تاثیر زیادی بر قدرت تابع اکتشافی دارد. اندازه آن می تواند ثابت باشد یا با هر تکرار تغییر یابد. فاز دوم الگوریتم، فرایند جستجوی محلی است که می ­تواند یک جستجوی محلی پایه یا تکنیک پیشرفته­ای مثل گداخت شبیه­سازی شده یا جستجوی ممنوع باشد. GRASP در صورت برقراری دو شرط زیر، می ­تواند مؤثر واقع شود:
مکانیزم ساخت راه حل از امیدوارکننده­ترین مناطق فضای جستجو نمونه­برداری کند.
راه حل­های ساخته شده توسط تابع اکتشافی سازنده، به درّه­های راه حل­های کمینه محلی متفاوت تعلق داشته باشند.
شرط اول از طریق انتخاب توابع اکتشافی ساختاری مؤثر و طول لیست کاندید مناسب برقرار می­گردد ولی دومی با انتخاب تابع اکتشافی ساختاری و جستجوی محلی به شکلی که با هم مناسبت داشته باشند، برقرار می­ شود. این الگوریتم از حافظه جستجو استفاده نمی­کند ولی به دلیل سادگی، عمدتاً بسیار سریع است و در زمان کوتاه راه حل­های نسبتاً خوبی ارائه می­ کند. به علاوه می ­تواند با موفقیت در کنار سایر تکنیک­های جستجو، بصورت ترکیبی مورد استفاده قرار بگیرد.
۴-۴-۲- جستجوی همسایگی متغیر
این روش از استراتژی تغییر پویای ساختار همسایگی بهره می­برد. الگوریتم بسیار کلی است و درجات آزادی زیادی برای طراحی تغییرات و مقداردهی­های خاص دارد. در مرحله مقدار دهی اولیه، مجموعه ­ای از ساختارهای همسایگی تعریف می­گردد. این همسایگی­ها می­توانند به طور اختیاری انتخاب گردند ولی اغلب به نحوی تعریف می­شوند که تعداد اعضای آنها دارای ترتیب صعودی باشد. سپس یک راه حل اولیه تولید می­گردد، اندیس همسایگی مقدار دهی شده و الگوریتم تا زمان رسیدن به شرط خاتمه، ادامه می­یابد. چرخه اصلی الگوریتم شامل سه فاز است: آشفتگی[۱۴۱]، جستجوی محلی و جا به ­جایی. در فاز آشفتگی، راه حل در امین همسایگی از راه حل جاری ، به طور تصادفی انتخاب می­گردد. سپس، نقطه شروع جستجوی محلی می­ شود. جستجوی محلی می ­تواند از هر ساختار همسایگی استفاده کند. در انتهای این مرحله، راه حل جدید با مقایسه گشته و در صورت بهتر بودن جایگزین آن شده و الگوریتم دوباره با شروع می­ شود. در غیر این صورت افزایش یافته و فاز جدید آشفتگی با بهره گرفتن از همسایگی متفاوت آغاز می­گردد. هدف از فاز آشفتگی ایجاد نقطه شروع بهتر برای جستجوی محلی است و انتخاب همسایگی­ها با تعداد اعضای صعودی منجر به بهبود متنوع­سازی می­گردد.
۴-۴-۳- جستجوی محلی هدایت شده
در روش­های جستجوی ممنوع و جستجوی همسایگی متغیر، از همسایگی­های پویا برای جستجوی کارا و مؤثر استفاده می­گردد. رویکرد متفاوتی برای هدایت جستجو، تغییر پویای تابع هدف می­باشد. جستجوی محلی هدایت شده از این روش استفاده می­ کند.
اصل پایه­ای جستجوی محلی هدایت شده، کمک به عمل جستجو برای حرکت تدریجی از کمینه­های محلی با تغییر چشم انداز[۱۴۲] جستجوست. در جستجوی محلی هدایت شده فضای جستجو مجموعه راه حل­ها و ساختار همسایگی، ثابت است در حالی­که تابع هدف ، به این منظور تغییر می­ کند که بهینه محلی فعلی را نامطلوب سازد. شکل ۴-۳ این مطلب را نشان می­دهد.

شکل ۴-۳: ایده جستجوی محلی هدایت شده؛ گریز از دره های چشم انداز

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:58:00 ق.ظ ]