کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


آخرین مطالب


 



 

 

که چون خواستی دیو برداشتی

 

 

 

ز‌هامون به گردون برافراشتی

 

 

 

چو خورشید تابان میان هوا

 

 

 

نشسته بدو شاه فرمان‌روا

 

 

 

جهان انجمن شد بر آن تخت او

 

 

 

شگفتی فرومانده از بخت او

 

 

 

به جمشید بر گوهر افشاندند

 

 

 

مر آن روز را روز نو خواندند

 

 

 

(شاهنامه ج ۱ ص ۴۲-۴۳)
در شاهنامه‌ی البنداری که ترجمه‌ی عربی شاهنامه است و گاه‌ اندک تفاوت‌هایی با شاهنامه‌های موجود دارد نیز این مضمون تکرار شده است: «… و تختی ساخت مرصّع به انواع گوهرها که دیوان برمی‌داشتند. جمشید بر آن تخت می‌نشست و دیوانش به هوا می‌بردند و به هر جا که می‌خواست می‌رفت و این در نخستین روز از حلول خورشید به برج حمل بود و این روز را نوروز خواند.» (البنداری،۹)
درست است که در نقل قول اخیر ذکری از دیدار او از آسمان به معنی جایگاه اورمزد و امشاسپندان نشده، امّا پیوند جشن نوروز با فروهر درگذشتگان در دین زرتشت از یک‌سو و پرواز جمشید به آسمان از سوی دیگر، نشان از دیدار جمشید از دست‌کم، فروهر درگذشتگان دارد. و نیز نباید فراموش کرد که در اساطیر زرتشتی واژه‌ی آسمان به نوعی تداعی‌گر بهشت است. به گونه‌ای که از قلّه‌ی البرز تا ستاره‌ی پایه که پایین‌ترین درجه‌ی بهشت است تنها پل چینود فاصله است.

 

 

  • ۲٫ ۱٫ ۲ کاووس

 

 

کاووس در اوستا سومین «کَوی» از میان هشت کوی نخستین است که از آن‌ ها یاد شده و بنا بر شاهنامه دومین شاه کیانی‌ست که بر تخت سلطنت ایران تکیه می‌زند. کرامات و بزرگی‌های بسیاری بدو نسبت داده شده است. از جمله فرمان‌روایی بر هفت کشور و بر همه‌ی دیوان و جادوان و پریان، زدن دیوان «مَزَن»، ساختن کاخ‌هایی بر البرزکوه که نیروی جوانی را به پیران باز می‌گرداند و رفتن به آسمان. از تمامی اعمال مذکور جز به آسمان رفتن وی به نیکی و بزرگی یاد شده است. با کمال تعجّب برخلاف دیگر شخصیّت‌های اساطیری و مذهبی ایران باستان که به آسمان رفتن آن‌ ها با عنایت خداوند و با حمایت ایزدان انجام شده؛ به آسمان رفتن او گناهی بزرگ و به فریب دیوان، برای ستیز با اورمزد و امشاسپندان و موجب از دست رفتن فرّه و جاودانگی او قلم‌داد گردیده است!
دانلود پایان نامه
در یکی از متون پراکنده اوستایی با عنوان «اوگمدیچا»، بند‌های شصت تا شصت‌وپنج گفته شده که هرچند کاووس و افراسیاب یکی به آسمان رفت و دیگری در زمین کاخی ساخت، (هنگ افراسیاب) امّا هیچ‌یک نتوانستند از چنگ «استویهات» دیو مرگ بگریزند و فناپذیر شدند.
«نه آن‌هایی که به بالا پریدند (پرواز کردند)، نه آن‌هایی که فرو رفتند (در زمین)، نه آن‌هایی که به بالا پریدند چون کاووس با همه‌ی قدرت و شکوه شاهی‌اش نتوانست از «استویهات» بگریزد.»
بنا بر دینکرد هنگام نقل از سوتکر نسک دیوان برای این‌که مرگ بر او مستولی کنند مشورت کردند و سرانجام آرزوی رفتن به آسمان و دیدن جای امشاسپندان در دل او راه یافت تا به همراه مردم بدکار و دیوان به مرز تاریکی رفت و آن‌جا فرّه از او جدا شد و خود او از سپاه دور افتاده، سرانجام در دریای فراخکرت فرود آمد و بدین طریق میرنده شد. در دینکرد آمده که به گناه به آسمان رفتن نریوسنگ می‌خواست کاووس را بکشد امّا فروهر کیخسرو نگذاشت زیرا که سیاوش از او زاده نشده بود و اگر این کار را می‌کرد انتقام از توران غیرممکن می‌گشت.
در بن دهشن نیز به گناه‌کار شدن کاووس و از بین رفتن فرّه‌ی او به فریب دیوان اشاره شده است: «و <دیوان> اندیشه‌ی (کاووس) را گم‌راه کردند تا به کارزار آسمان شد و سرنگون فرو افتاد، فرّه از او گرفته شد.» (بن دهشن ۱۳۹)
همچنین در متن‌های پهلوی دیگری چون مینوی خرد (مینوی خرد ۳۲) و روایات پهلوی به گناهکار شدن کاووس و از دست رفتن فرّه‌اش سخن رفته و با وجود این‌که گناهان دیگری چون کشتن اوشنر دانا و گاو اساطیری هدیوش و جفا در حق سیاوش از او سر زده است. همه‌ی دانشمندان هم‌عقیده‌اند که تنها گناه کاووس که موجب از دست رفتن فرّه‌اش گردید؛ رفتن بی‌اجازه‌ی او به آسمان به تحریک دیوان بوده است.
در شاهنامه نیز پس از ذکر بزرگی‌ها و کرامات وی آمده است که دیوان که از وی در رنج بودند؛ برای سقوط و نابودی و بی‌فرّه کردن کاووس انجمن کردند و سرانجام دیوی داوطلب فریفتن کاووس شد. خود را به شکل غلامی درآورد. با چاپلوسی به خدمت او رسید و به او گفت که با این فرّی که داری آسمان جایگاه توست! تو همه‌ی زمین را فتح کردی امّا هنوز به آسمان دست نیافتی و راز و رمز آفتاب و شب و روز را درنیافتی. دل شاه از این سخن بی‌راه می‌شود و دستور می‌دهد تا جوجه‌ی عقابان را از لانه دزدیده و با گوشت مرغ و برّه بپرورند. آن‌گاه پای چهار عقاب را به چهار گوشه‌ی تختی که از برای این کار ساخته بود می‌بندند و بالاتر از عقابان بر چهار نیزه چهار تکه گوشت نصب می‌کنند و عقابان گرسنه به هوای رسیدن به گوشت بال و پر می‌زنند و تخت کاووس را به ابر برمی‌دارند امّا سرانجام خسته و نومید دست از بال زدن برداشته و کاووس به بیشه‌ی شیرخون در آمل پرتاب می‌شود و تنها برای زاده شدن سیاوش در آینده از اوست که کاووس جواز زنده ماندن را پیدا می‌کند.

 

 

چنان بد که ابلیس روزی پگاه

 

 

 

یکی انجمن کرد پنهان ز شاه

 

 

 

به دیوان چنین گفت کامروز کار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 03:42:00 ق.ظ ]




ساخت گرایی را میتوان به معنای جستجوی قوانین کلی و تغییر نا پذیر بشریت با عملکردی در همه سطوح زندگی بشری از ابتدایی گرفته تا پیشرفته ترین سطح آن تعریف کرد.
در نظریه پارسونز ساخت عبارت است از آرایش عناصر یک نظام اجتماعی به ترتیبی که میتوان این آرایش را از روابط نظام با محیط ایمن دانست بنابر این مفهوم ساخت خصوصیات نظام را تداعی میکند که به دلیل برخی ملاحظات بنیانی می تواند به عنوان وضعیت ثابتی در نظر گرفته شود،در حالیکه سایر عناصر معنی دار قضیه تغییر می کند.
مرتن اعتقاد دارد هر جز از ساخت اجتماعی در بقا و دوام کل نظام دخالت دارد، و در عین حال هر جز در بقا و ثبات جز یا اجزای دیگر موثر است.او معتقد به اصل جانشینی یک عنصر به جای عنصر دیگر در ساخت اجتماعی است.مرتن ساخت اجتماعی را انتظام اجتماعی و وسایل پذیرفتنی برای دست یافتن به اهداف تعبیر میکن مرتون بین کارکرد های مختلف یک نظام تمایز قائل شد که در تحلیل کارکردی اهمیت دارد و آن وجود کارکردهای آشکار و پنهان است.کارکرد های آشکار آن دسته از کارکردها هستند که آشکارا در نظام نقشی ایفا میکنند.کارکرد های پنهان کارکرد هایی هستند که بر نتایج نا مرئی و غیر منتظره و غیر قابل رویت (آداب و رسوم اجتماعی دلالت دارند(آرون،ترجمه پرهام ۵۴ ).
پایان نامه - مقاله - پروژه
لوی اشتروس از بنیان گذاران معتبر ساخت گرایی است.منظور از ساخت را ترکیب خاص همبستگی اجزای یک مجموعه با هدف معیین می داند،مانند ساخت بدن انسان که اجزای آن با هم همکاری می کنند.به نظر اشتروس ساخت شی محسوس و واقع در جهان نیست بلکه صرفا جنبه اعتباری و ذهنی دارد.چنین ساختی از دیدگاه وی دارای ۳ خصلت اساسی است:

 

    • همچون منظومه یا نظامی است که دگرگونی هر جز آن موجب دگرگونی دیگر اجزا می شود.

 

    • هر ساختی می تواند به صورت نمونه های فراوان دیگری از نوع خود تجلی کند.

 

    • ساخت خاصیت پیش بینی دارد،یعنی بر این اساس میتواند پیش بینی کند که اگر در یک یا چند عنصر از عناصر ساخت تغییراتی پدید آید در کل ساخت چه واکنشی پدید می آید(همان:۹۸).

 

۲-۷-۳ ) مکتب کارکردی:
بنیان کارکرد بر این واقعیت استوار است که کلیه سنن و مناسبات و نهادهای اجتماعی دوام و بقایشان به کار و یا وظیفه ای بستگی دارد که در نظام اجتماعی بر عهده دارند.آنچه مطرح است فایده و سودمندی آن در کل نظام است.
کارکرد گرایان نظام اجتماعی را دارای تعادل میدانند،این امر موجب می شود که انها به وحدت اجزا اهمیت دهند،در نظر آنان کل و اجزای متشکله با یکدیگر در آمیخته اند و هویت واحدی پیدا کرده اند.
مفهوم انسجام کارکردی نشان می دهد که نه فقط تمام عناصر ساخت کارکردی با هم سازگار و هماهنگند،بلکه همه چیز در جای خود به خوبی کار می کند. از اینجا اصلی را به نام وحدت کارکردی استنتاج کرده اند.
به نظر رادکلیف براون وحدت کارکردی عبارت است از یکپارچگی و هماهنگی همه عناصر سازنده نظام اجتماعی.
از این اصل،اصلی به نام کارکرد گرایی عمومی ناشی می شود.این اصل مطرح میکند که نه فقط همه چیز در کل به خوبی کار می کند،بلکه عموم چیزها در داخل این کل کاری بر عهده دارند،یعنی همه چیز در داخل نظام جامعه کارکردیست.
اصل سوم ضرورت کارکردی نامیده می شود.معنی این اصل نیاز نظام به کلیه کارکردهایی است که توسط عناصر متشکله آن انجام میشود و نمیتوان از آن صرفنظر کرد،چرا که هر کارکردی در رابطه با سایر کارکردها به حفظ وضع موجود کمک می کند(توسلی،۱۳۷۹: ۲۹)
۲-۷-۴) کارکرد گرایی ساختاری:
کارکرد گرایی ساختاری با رابطه یک جز نظام با اجزای دیگر،سروکار دارد.آنها اجزای نظام و نیز کل نظام را در یک حالت توازن در نظر می گیرند،چندان که دگرگونی در یک جزء به دگرگونیهایی در اجزای دیگر می انجامد.
دگرگونی در یک جزء ممکن است چنان با دگرگونی در اجزای دیگر تعادل یابد که گویی هیچ گونه دگرگونی در کل نظام پدید نیامده است.اما اگر این تعادل برقرار نشود ،سراسر نظام احتمالا دگرگون می شود.
کنت از جامعه"خوب"برداشتی هنجارمند داشت؛و نظام های اجتماعی را بسان نظام های ارگانیکی می انگاشت که درست به همان گونۀ ارگانیسمهای زیست شناختی کار می کنند.
اسپنسر میان ارگانیسمهای اجتماعی و فردی همانندیهای گوناگونی میدید.نخست آنکه هم ارگانیسم های اجتماعی و هم ارگانیسم های فردی رشد توسعه میابند،در حالیکه مادۀ غیر ارگانیک از چنین رشد و توسعه ای برخوردار نیست.دوم آنکه،در هر دو نوع ارگانیسم،افزایش در حجم به افزایش در پیچیدگی و تمایز،منجر می شود.سوم آنکه،تمایز پذیرفتن هرچه بیشتر ساختارها در هر دو ارگانیسم با تمایز هر چه بیشتر در کارکرد همراه است.چهارم آنکه،اجزای هر دو ارگانیسم به هم وابسته اند،بدینسان که دگرگونی در یک جرء،احتمالا به دگرگونی دیگر در اجزای دیگر می انجامد.
اسپنسر قانونی را در زمینۀ تکامل اجتماعی مطرح کرده بود که بر تحول نظریه های بعدی مانند نظریه های دورکیم و پارسونز،تاثیر داشت.او از کارکرد هایی صحبت میکرد که ساختار های گوناگون برای کل جامعه بر عهده دارند.
دورکیم دربارۀ ساختارها،کارکرد ها و رابطه شان با نیاز های جامعه،نظر های گوناگونی را بر حسب کارکرد گرایی ساختاری مطرح کرد.مهمترین کار دورکیم این بود که میان مفهوم علت اجتماعی و مفهوم کارکرد اجتماعی،تمایز قائل بود.در بررسی علت های اجتماعی باید توجه کردکه یک ساختار معین چگونه به وجود آمده و چرا یک چنین صورتی را به خود گرفته است.اما بر عکس در بررسی کارکردهای اجتماعی،باید توجه کرد که یک ساختار معین چه نیازی را برای یک نظام گسترده تر برآورده می سازد(ریتزر،۱۳۷۸: ۱۲۱-۱۲۲).
در نظریات پارسونز دو وجه ازاهمیت خاص برخوردار است ۱- ساخت ۲-کارکرد.
به نظراو یک نظام اجتماعی برای ادامه حیات خود لازم است ازساختاری بهره گیرد که توان برآوردن چهارکارکرد ضروری(نظام فرهنگی، نظام شخصیتی، نظام اجتماعی، نظام ارگانیستی) را داشته باشد(ریتزر،۱۳۷۸: ۱۲۹).
پارسونز برای همه نظام ها چهار تکلیف کارکردی را مطرح کرده است.بر این اساس یک کارکرد مجموعه فعالیت های است که در جهت براوردن یک نیاز یا نیازهای یک نظام انجام می گیرد.
بنا به تعریف پارسونز چهار تکلیف : ۱- تطبیق ۲- دستیابی به هدف ۳- یکپارچگی ۴- سکون یا نگهداشت الگو ها، برای همه نظام ها ضرورت دارد.این چهار تکلیف در کلی ترین سطح آن با چهار نظام کنش پیوند دارد.
ارگانیسم زیست شناختی : کارکرد تطبیقی را با سازگاری و تغییر شکل جهان خارجی انجام می دهد.
نظام شخصیتی: کارکرد دستیابی به هدف را از طریق تعیین هدفهای نظام و بسیج منابع برای دستیابی به انها انجام می دهد.
نظام اجتماعی: با تحت نظارت دراوردن اجزای سازنده اش کارکرد یکپارچگی را انجام می دهد.
نظام فرهنگی :کارکرد سکون را با تجهیز کنشگران به هنجارها و ارزشهایی که انها را به کنش بر می انگیزد انجام می دهد.
در مدل پارسونز سطوح پایینتر (نظام شخصیتی و ارگانیسم رفتاری )انرژی و شرایط سطوح بالاتر (نظام اجتماعی و نظام فرهنگی) را تعیین میکند،و سطوح بالاتر نظارت بر سطح پایین را بر عهده دارند.
از نظر پارسونز دیگر مکانیزمی که نظام اجتماعی از طریق آن به حفظ توازن می پردازد نظارت اجتماعی است.
این نظارت برای ترغیب کنشگران به همرنگی به کار بسته می شود(ریتزر،ترجمه ثلاثی:۱۳۰-۱۳۱).
امنیت از نظر او یکی از اهداف جمعی است که جزءکارکرد نظام سیاست است و تحقق آن به دست دولت و سایر نهادهای سیاسی میسر می شود.
کارکرد گرایان ساختاری معتقدند نه تنها یک نظام فرهنگی مشترکی باید در جامعه وجود داشته باشد بلکه از نیاز به یک نظام مشترک ارزشی در سطح فردی نیز سخن می گوید.مردم جامعه باید جهان را اساسا به یک شیوه بنگرند این امر به آنها اجازه می دهد که با درجه بالایی از صحت پیش بینی کنند که دیگران چگونه فکر و عمل خواهند کرد .
این گونه جهت گیری های شناختی متقابل کارکردهای گوناگونی را انجام می دهند،شاید مهمترین کارکرد ان این باشد که موقعت های اجتماعی را استوار پیش بینی پذیر و با معنی میسازد.
به نظر کارکرد گرایان آن جامعه ای از همه بهتر است که نیاز به اعمال زور خارجی بر کنشگران نداشته باشد.
اما به هر روی در صورتی که ضرورت نظارت خارجی پیش می اید باید عوامل گوناگون نظارت اجتماعی را به کار برد(همان:۱۳۴)
به اعتقاد پارسونز امنیت از نهادهای جامعه پذیر ریشه می گیرد و اگراعتماد و اطمینان و همکاری که از شاخصهای امنیت هستند در افراد جامعه درونی نشده باشند، تحقق اجبارگونه امنیت با توسل به زور و قدرت موجب امنیت نخواهد شد و امنیت نیازمند یک بستر رشد و زایش است و افراد باید به حقوق دیگران احترام بگذارند و این درسایه جامعه پذیری چون خانواده و آموزش درونی می شود و به یک ارزش تبدیل می شود و باید دردستگاه حقوقی و انتظامی جامعه و در نقش انجام دهندگان به جامعه سامان گیرد.
پس زور و قدرت دراینجا ابزارکارآمد نخواهد بود بلکه ابزاراطلاع رسانی وآموزشی مفید فایده هستند.زیرا با آگاه نمودن و یکپارچگی مردم درجامعه مثل اعضای یک بدن یعنی از برآیند کارکرد عناصرجامعه امنیت برقرار می گردد.
پارسونز برخلاف بقیه جامعه شناسان ابعاد گوناگون از امنیت اجتماعی را مورد بررسی قرارمی دهد . به این ترتیب که خرده سیستم اقتصادی که انرژی لازم برای سایرخرده سیستمها را فراهم می کند نیازمند برخورداری از امنیت اقتصادی است . امنیت مالی که یکی از مباحث اصلی در این تحقیق می باشد همان امنیت اقتصادی مورد نظر پارسونز است . با این تفاوت که امنیت اقتصادی درسطح جامعه شامل کل روند تولید و توزیع و مصرف است درحالی که امنیت مالی تنها به تضمین ثروت و سرمایه نظر داشته است که تنها بخشی از امنیت اقتصادی را دربر می گیرد .
در هر جامعه ای امنیت برقرار نمی شود مگراینکه نظم اجتماعی پارسونز حاکم شود.شاید بتوان تعادل مورد ادعای پارسونز را در اینجا همان امنیت دانست چرا که منظور از تعادل برقراری تبادلات و مناسبات هم ارز میان خرده سیستمها ست و تازمانی که تعادل وجود نداشته باشد امنیت هم نیست.
او در معنای کلمه مشکل اساسی نظم اجتماعی را عمدتاً‌ در بعد انسجامی می بیند او هسته اصلی مسأله نظم را درکم وکیف انسجام هنجاری می بیند که مبتنی براصول مشترک ارزشی درجامعه است .به بیان دقیق تر در وهله اول حل مسئله نظم منوط است به تنظیم هنجاری روابط بین واحد ها برمبنای اصول مشترک ارزشی که از طریق نهادینه شدن اجتماعی و نهادینه شدن فرهنگی میسر می شود و او در وهله دوم حل مشکل نظم را به تنظیم هنجاری درون واحدی از طریق درونی کردن فرهنگ ممکن می داند. تا در برقراری نظم افراد و گروه ها احساس امنیت مالی وجانی کنند و بطور کلی پلیس و نظارت اجتماعی سبب پیدایش احساس امنیت در مردم می شود. (چلبی،۱۳۷۵ : ۷۵).
۲-۷-۵) نظم اجتماعی ازدیدگاه کارکردگرایی ساختاری
در مکاتب جدید الگوی اولیه جامعه شناسی امنیت دراندیشه آگوست کنت (عینیت گرا) پدیدارگشت . برای استنتاج و فهم امنیت از دیدگاه کنت باید به نظریه نظم او اشاره کرد .امنیت از دیدگاه او در فهم کلی و عام شامل استقرار و تحقق قوانین عام و ثابت حاکم برجوامع می باشد.یعنی شرایطی که امکان گذار طبیعی جامعه از مرحله ربانی به ما بعد الطبیعه و سپس اثباتی را فراهم گرداند و در صورت بروز اختلال در پروسه طبیعی ، قدرت مقابله و مبارزه و پیشگیری وجود داشته باشد بر این اساس جامعه شناسی امنیت از نگاه کنت به بررسی عواملی چون جلوگیری ازهدایت اخلاقی دانشمندان به شیوه های گوناگون چون ، ایجاد محدودیت های فراوان درنشر و اشاعه افکار و عدم آزادی بیان و…… وهمچنین اداره جامعه به دست غیرمدیران و رهبران کارآمد اشاره نمود. به نظرکنت اولاً امنیت اجتماعی و نظم اجتماعی ملازم یکدیگر هستند و درثانی امنیت فکری وجهی از امنیت اجتماعی است که در واقع جامعه برای دستیابی به نظم نیازمند تبادل افکار و عقاید در شرایط آرام و بدون ترس و هراس است که این امردرگرو امنیت فکری است.(توسلی، ۱۳۷۰ : ۱۴۶)
۲-۷-۶) نظریه اعتماد اجتماعی :
ویزه معتقد است که دروغگویی ، حقه بازی ،کلک زدن را باید عقلائی نگریست . او سپس به فوائد اقتصادی مجازات می پردازد و به نقل از بکر (Gray Beeker) مجازات را به مالیات بنزین تشبیه می کند که هرچه این مالیات بیشتر باشد مصرف بنزین پایین می آید . مجازت نیز در بین خاطیان ایجاد ترس می کند و احتمال کار انحرافی را کاهش می دهد. البته باید تأکید کرد که ویزه در اینجا بیشتر به مجازاتهای مالی می اندیشد و آنرا مؤثرتر و اقتصادی تر اززندان می داند . البته مجازات زندان نه فقط چندان مناسب نیست بلکه درموارد زیادی نیز تأثیر معکوس دارد .
از تئوری اعتماد اجتماعی ویزه می توان این نتیجه را گرفت که هرچه نیروی انتظامی صادقانه تر با مردم برخورد کند و بتواند یک جامعه سالم را با همکاری دولت ایجاد کند ، اعتماد اجتماعی متقابل بین اعضاء و بین مردم و مسئولین ایجاد می شود و این شرط اساسی یک جامعه سالم است . از طرف دیگر هر چقدر قوه قضائیه مجازاتها را بیشتر کندواحتمال کنترل وکشف رفتار انحرافی بیشتر باشد ، احتمال کار انحرافی کمتر می شود.(ویزه،۱۹۹۴: ۶۵)
درمجموع باید شرایطی فراهم آورد که از نظر اعضاء جامعه رفتار صادقانه و مقرون به صرفه باشد واین طرز تفکر را زدود که هرکس صادقانه باشد ، سرش کلاه می رود بلکه همه پی ببرند که رفتار صادقانه به نفع همه است وازطرف دیگر باید تمام انگیزه ها و محرکهایی را که موجب تشویق درجهت کلک وحقه بازی درجامعه می شوند از بین برود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:41:00 ق.ظ ]




میزان HC خروجی از اگزوز خودرو پژو GLX جز در مدل سال‌های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ که بالاتر از استاندارد معاینه فنی(ppm 200) و استاندارد یورو ۲( ppm500) پایین­تر بود در سایر سال­های ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۹ پایین­تر از استاندارد معاینه فنی و یورو بوده است. این میزان درسال۸۹ پایین­ترین مقدار خود ppm3/58 بوده است. بر این اساس می­توان گفت میزان HC خروجی از اگزوز خودرو پژو GLX در وضعیت استاندارد قرار دارد (شکل ۴-۳۸)
شکل ۴-۳۸ میزان HC خروجی از اگزوز خودرو پژو GLX تولیدی سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۹
میزان HC خروجی از اگزوز خودرو پارس در مدل سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۹ نشان می­دهد پایین­تر از استاندارد معاینه فنی (ppm 200) و استاندارد یورو ۲ (ppm 500 ) بوده است. در این میان بین سال­های ۸۳ تا ۸۹ نوساناتی در میزان HC خروجی از اگزوز خودرو وجود داشت که بیشترین میزان آن درسال۸۶ (ppm180) و کمترین میزان در سال۸۹ (ppm 58 ) بوده است. می­توان گفت که میزان HC خروجی از اگزوز خودرو پارس در وضعیت استاندارد قرار دارد (شکل ۴-۳۹).
شکل ۴-۳۹ میزان HC خروجی از اگزوز خودرو پارس تولیدی سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۹
میزان HC خروجی از اگزوز خودرو سمند در مدل سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۹با نوساناتی رو به کاهش بوده است. آمار نشان می­دهد که در سال های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۹ پایین­تر از استاندارد معاینه فنی (ppm 200) و از استاندارد یورو ۲ (ppm 500 ) بوده است. بالاترین مقدار مربوط به مدل سال ۸۴ (ppm200) و کمترین میزان مربوط به مدل سال ۸۸ (ppm 65) بوده است. میزان HC خروجی از اگزوز خودرو سمند در وضعیت استاندارد قرار دارد (شکل ۴-۴۰)
شکل ۴-۴۰ میزان HC خروجی از اگزوز خودرو سمند تولیدی سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۹
میزان HC خروجی از اگزوز خودرو پیکان در مدل سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۳ بالاتر از استاندارد معاینه فنی(ppm200) و استاندارد یورو ۲(ppm500) بوده است. مدل سال ۸۳ در مقایسه با مدل سال ۷۸ به میزان (ppm 1312)، HC خروجی حدود ۶۰ درصد کاهش یافته است. میزانHC خروجی از اگزوز خودرو پیکان در وضعیت مطلوبی قرار ندارد (شکل ۴-۴۱)
شکل ۴-۴۱ میزان HCخروجی از اگزوز خودرو پیکان تولیدی سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۳
میزان HC خروجی از اگزوز خودرو وانت پیکان در مدل سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۹ بالاتر از استاندارد معاینه فنی (ppm 200) بوده ولی از استاندارد یورو ۲ ( ppm500 ) پایین­تر بوده است. میزان HC خروجی از اگزوز خودرو وانت پیکان در مدل سال‌های ۸۳ تا ۸۹ رو به کاهش بوده و در ۸۷ به کمترین مقدار خود ( ppm205 ) اما مدل ۸۷ به بعد میزان خروجی افزایش یافت بیشترین مقدار خروجی در مدل سال ۸۸ (ppm 434 ) بوده است. میزان HC خروجی از اگزوز خودرو وانت پیکان در وضعیت مطلوبی قرار ندارد (۴-۴۲).
شکل ۴-۴۲ میزان HC خروجی از اگزوز خودرو وانت پیکان تولیدی سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۹
میزان HC خروجی از اگزوز خودرو ال ۹۰ در مدل سال‌های ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۹ پایین­تر از استاندارد معاینه فنی (ppm200) و نیز از استاندارد یورو ۲ (ppm 500) بوده است. این میزان در سالیان اخیر در حد صفر بوده است. میزان HC خروجی از اگزوز خودرو ال ۹۰ در وضعیت استاندارد قرار دارد (شکل۴-۴۳).
شکل ۴-۴۳ میزان HC خروجی از اگزوز خودرو ال۹۰ تولیدی سال‌های ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۹
میزان HC خروجی از اگزوز خودرو روآ در مدل سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۹با شیب زیادی رو به کاهش بوده است. آمار نشان می­دهد که میزان HC خروجی از اگزوز خودرو روآ در مدل سال ۱۳۸۵ (ppm 528 ) از استاندارد معاینه فنی (ppm 200) و استاندارد یورو ۲ (ppm 500) بالاتر بوده و نیز در مدل سال ۱۳۸۶و ۱۳۸۷ از استاندارد معاینه فنی بالاتر ولی از استاندارد یورو۲ پایین­تربوده و در مدل سال ۱۳۸۸و ۱۳۸۹ به زیر دو استاندارد رسیده است. پایین­ترین میزان HC خروجی در مدل سال ۸۹ (ppm 57) بوده است (شکل ۴-۴۴).
شکل ۴-۴۴ میزان HC خروجی از اگزوز خودرو روآ تولیدی سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۹
میزان آلاینده HC در مدل سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۹ با شیب کمی در دو شرکت رو به کاهش بوده است. مدل سال ۱۳۸۳ خودروهای دو شرکت ایران خودرو و سایپا بالاتر از استاندارد معاینه فنی (ppm200) بوده و در مدل سال­های ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۹ پایین­تر از استاندارد معاینه فنی(ppm 200) و استاندارد یورو ۲ (ppm 500) بوده است. میزان HC خروجی از اگزوز درخودروهای دو شرکت ایران خودرو و سایپا در سال­های اخیر در وضعیت استانداردی قرار دارند (شکل ۴-۴۵).
شکل ۴-۴۵ میزان HC خروجی از اگزوز خودروهای دو شرکت ایران خودرو و سایپا تولیدی سال‌های ۱۳۸۳تا ۱۳۸۹
۴-۴- یافته­های استنباطی
۴-۴-۱- یافته مربوط به آزمون همبستگی پیرسون
با توجه به اینکه متغیرهای استفاده شده در این پژوهش در سطح فاصله­ای اندازه گیری شده ­اند از ضریب همبستگی پیرسون برای بررسی روابط استفاده شد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
- رابطه بین سال ساخت خودرو و CO
بر اساس ضریب همبستگی پیرسون بین سال ساخت خودرو و میزان CO رابطه معنی‌داری وجود دارد. با توجه به منفی بودن ضریب، مشخص می‌شود که هر چه سال ساخت خودرو بالاتر یعنی جدیدتر شده CO کمتری تولید شده است (جدول۴-۹).
جدول ۴-۹ خروجی ضریب همبستگی پیرسون برای آزمون رابطه سال ساخت خودرو با CO

 

متغیر متغیر ضریب پیرسون سطح معنی‌داری
سال ساخت خودرو CO ۴۷۳/۰- ۰۰۰/۰

- رابطه بین سال ساخت خودرو و CO2
ضریب همبستگی پیرسون بین سال ساخت خودرو و میزان CO2 رابطه مثبت معنی‌داری وجود دارد. با توجه به مثبت بودن ضریب، مشخص می‌شود که هر چه سال ساخت خودرو بالاترخودرو جدیدتر شود میزان CO2 تولیدی نیز افزایش می­یابد (جدول۴-۱۰).
جدول ۴-۱۰ خروجی ضریب همبستگی پیرسون برای آزمون رابطه ضریب همبستگی پیرسون برای آزمون رابطه سال ساخت خودرو با CO2

 

متغیر متغیر ضریب پیرسون سطح معنی‌داری
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:40:00 ق.ظ ]




 

۴٫ اطلاعات مربوط به پایان نامه

 

الف : عنوان پایان نامه :
فارسی غیر فارسی
ب : نوع کار تحقیقاتی : بنیادی۱ نظری۲ کاربردی۳ عملی۴
پ : تعداد واحد پایان نامه : ۶ واحد
ت : پرسش اصلی تحقیق ( مساله تحقیق) :
۱_با انجام این تحقیق چه ابعادی از فرهنگ و ادبیات عامه مردم ایرندگان روشن می شود؟
۲_نکات اشتراک میان فرهنگ و ادبیات مردم ایرندگان با سایر نواحی بلوچستان چیست؟
۳_فرهنگ عامه مردم ایرندگان تا چه میزان از فرهنگ ملی و یا ملل دیگر تاثیر پذیرفته است؟

۵٫ بیان مساله( تشریح ابعاد، حدود مساله، معرفی دقیق مساله، بیان جنبه های مجهول و مبهم و متغیرهای مربوط به پرسش های تحقیق، منظور تحقیق)

 

 

ادبیات فولکلوریک به آن دسته از آثاری اطلاق می شود که از زمان های بسیار دور حفظ و سینه به سینه  بدون اینکه ثبت شود به نسل های امروزی  ما رسیده است.
برای شناخت وبررسی ادبیات یک ملت نیاز به یک دسته تحقیقات داریم که بتواند پیشینه ی فرهنگی و محلی آن ملت را برای ما بنمایاند.  ادبیات فولکلوریک که مملو از وقایع، رخدادها، امیال وآرزوهای یک ملت است در آن گنجانیده شده است و بهترین دریچه برای شناخت آن ملت می باشد. یقینا بدون شناخت از وضعیت فرهنگی، ادبی واجتماعی آن ملت به شناخت دقیق و کامل نرسیده ایم.
مقاله - پروژه
یکی از راه هایی که میتواند مارا به شکل بهتر به فرهنگ و داشته های فرهنگی یک ملت آشنا سازد، همان ادبیات فولکلوریک است که در بطن جامعه شکل گرفته و در حفظ وپربار ساختن آن, تمام اقشار جامعه سهم داشته اند. از اینجا می توان گفت که ادبیات فولکلوریک یکی از بهترین راه های شناخت فرهنگ  وتاریخ یک ملت بوده که ما را به سوی نکات ظریف و باریک که در فرهنگ وتاریخ آن ملت نهفته است ،یاری می کند .
ادبیات‌ شفاهی ‌ بخش‌ مهمی‌ از فولکلور است . ادبیات شفاهی به اندازه ای غنی و وسیع است که در آن توجه به مبانی اعتقادی و نوع دوستی موج می زند.
ایرندگان.
در این تحقیق سعی بر آن می شود تا اصطلاحات و ادبیات شفاهی منطقه ایرندگان مورد بررسی قرار گیرد
زیرا در این مورد هیچ کار قابل توجهی تا کنون انجام نگرفته است.
ایرندگان بخشی است بین دو شهرستان خاش و ایرانشهر از استان سیستان و بلوچستان که در تقسیمات کشوری جزء شهرستان خاش می باشد که حدود ده هزار نفر جمعیت دارد محقق بر آن است تا لهجه های محلی, اصطلاحات ,گویشها و کاربرد آنها را مورد بررسی و به فارسی معیار برگرداند تا بتواند برای کسانی که به زبان فارسی و گویش های محلی علاقه داشته کمک شایانی بشود و برای آیندگان آن منطقه که زبان و گویش محلی خود فاصله گرفته و حتی از محل سکونت خود مهاجرت کرده اند با مراجعه به این تحقیق از گویش و اصطاحات و کلمات که آشنایی ندارند معانی آن را بخوانند و با نسل قبل از خود ارتباط برقرار کنند.
برای نیل به این هدف ابتدا کتب قدیمی که به زبان و لهجه بلوچی نوشته شده مطالعه و فیش برداری و همچنین از افراد آگاه که در این مورد تبحر و تخصص دارند سوال می شود و سپس همه کلمات و اصطلاحات منطبق با زبان معیار شده و از روی حروف الفبا جمع آوری و توضیح داده میشود.
منبع اصلی محقق در این تحقیق لغت نامه دهخدا و معین می باشد و همچنین اشعار محلی منطقه ایرندگان و دیوان مولانا روانبد معروف به سعدی بلوچستان و کتب دکتر عبدالغفور جهاندیده و همچنین از مقالات موسی محمود زهی دکترای فرهنگ و زبان های باستانی ایرانشهر بهره ببرم.

 

۱- تحقیق بنیادی وپژوهشی است که به کشف ماهیت اشیا، پدیده ها و روابط بین متغیرها، اصول، قوانین و ساخت یا آزمایش تئوری ها و نظریه ها می پردازد و به توسعه مرزهای دانش رشته علمی کمک می نماید.
۲- تحقیق نظری: نوعی پژوهش بنیادی است و از روش های استدلال و تحلیل عقلانی استفاده می کند و بر پایه مطالعات کتابخانه ای انجام می شود.
۳- تحقیق کاربردی: پژوهشی است که با بهره گرفتن از نتایج تحقیقات بنیادی به منظور بهبود و به کمال رساندن رفتارها، روش ها، ابزارها، وسایل، تولیدات، ساختارهاو الگوهای مورد استفاده جوامع انسانی انجام می شود.
۴- تحقیق عملی: پژوهشی است که با بهره گرفتن از نتایج تحقیقات بنیادی و با هدف رفع مسائل و مشکلات جوامع انسانی انجام می شود.

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:40:00 ق.ظ ]




ازطریق «آموزش قیاسی[۳۵]»که نویسندگان آنرارویکرد برنامه ریزی می خوانند وازطریق یادگیری تجربی ۶که رویکرد پشتیبانی بازار نامیده می شود.این نویسندگان ادعا می کنند که بیشتر کسب وکاره دربوجود آوردن بازارگرایی ناموفق هستند زیرا که آنها بیشترعلاقمند به روش مشهورتریادگیری قیاسی هستند تایادگیری تجربی.بااین حال ، براساس نظر نویسندگان یادگیری تجربی برای فهم تغییرات فرهنگی مورد نیاز است ونقش مناسب آموزشی قیاسی ،صرفا این مشارکت عمیق درفعالیت های حل مسئله وآماده سازی شرایط تجربه درفرآیند های نتیجه گرای بهبود مستمر می باشد .توصیف هندستاد۱ (۱۹۹۹) از یک مطالعه ی موردی طولی .مفصل تصویرهایی قابل توجهی ازنقش یادگیری های تجربی درافزایش سطح بازارگرایی یک سازمان ارائه می دهد، (Van Raaij & Stoelhorst, 2008, p. 1279).
پایان نامه - مقاله
رویکرد سیستم – مبنای هامبورگ وهمکاران : بکر و هامبورگ[۳۶] ۱۹۹۹ واژه ی «مدیریت بازارگرا» رامعرفی کرده ودیدگاه سیستمی دیگری را به این ادبیات افزودند.آنها پنج زیرسیستم مدیریتی تاثیر گذاردیگربردرجه ی مدیریت بازارگرا را شناسایی می نمایند:
۱.سیستم سازمان
۲.سیستم اطلاعات
۳.سیستم برنامه ریزی
۴.سیستم کنترل
۵.سیستم مدیریت منابع انسانی
برای هریک ازاین سیستم ها نویسندگان پیشنهاداتی را ارائه می کنند که چگونه این سیستم ها را می توان طراحی مجدد کرد تا بازارگرایی در سازمان توسعه یابد. نویسندگان برای تایید این فرضیه که پیکربندی های بازارگرا تر سیستم های مدیریتی ،باسطوح بالاترعملکرد مرتبط هستند ،شواهد تجربی ارائه می کنند اما این داده های تجربی لزوما نشان دهنده ی رابطه بین اقدامات پیشنهادشده باتحول سازمانی موفق نیستند .ابزاراندازه گیری طراحی شده در این مقاله را می توان جهت تشخیص درجه ی فعلی مدیریت بازارگرا استفاده کرد وهمچنین می توان ازاین ابزار،برای ارزیابی اثر اقدامات مدیریتی برای افزایش بازارگرایی، استفاده کرد. در اثر بعدی آنها (Homburg, Workman, & Jenson, 2000) بر اساس اطلاعات حاصله ازمصاحبه هایی بعمل آمده با ۵۰نفرازمدیران ،سیستم های اطلاعاتی، سیستم های حسابداری ،سیستم های پاداش وسیستم های مدیریت منابع انسانی بعنوان فاکتورهای اصلی تمایز ساختار سازمانی مشتری محورشناسایی شده اند، (Van Raaij & Stoelhorst, 2008, p. 1279).
رویکرد رفتارمدیریت هریس(Harris1996-1998) وهمکاران:
پس ازیک دوره اولیه ی ترجیح تعریف کوهلی وجاورسکی ازبازارگرایی ،هریس وهمکاران برنقش تغییرفرهنگی درپیاده سازی بازارگرایی متمرکز شدند.بااستفاده ازسازمان های خرده فروشی بعنوان زمینه ی تجربی تحقیقات ،نتایج ارزشمندی درباره ی موانع موجود برسرراه پیاده سازی بازارگرایی حاصل گردید، (Harris, 2000) (Harris & Ogbonna, 2000). پس از ایت تحقیقات، نتایج آن با مطالعات تجربی دیگری که بروی فرایند بازارگرا ترشدن انجام گرفت ،تکمیل شد، (Harris L. , 2002a) (Harris & Ogbonna, 2001a) (Harris & Piercy, 1999). در این تحقیقات ، رفتارمدیریت بعنوان یک عامل بسیار حائزاهمیت درفرآیند پیاده سازی شناسایی شد. رفتارهای سیاسی ، رسمی شده و پرتضاد ، بعنوان رفتارهای که دارای اثرمنفی بروی بارازگرایی می باشند ،شناخته شد ، حال آنکه ارتباطات عمودی ، اثر مثبتی بروی بازارگرایی داشت. طبق نتایج این تحقیقات ، سبک های رهبری مشارکتی وحمایتی برای پیاده سازی بازارگرایی مساعدهستند و لازم است که از سبک رهبری دستوری اجتناب شود . هردو گوه توصیه ها، به کمک داده های میدانی مورد تایید قرارگرفتند .ازهمه جالب توجه اینکه تحقیقی تکمیلی روشن ساخت که چرا مدیران ارشد، مدیران میانی وکارکنان سازمان تعمدا تحول فرهنگی به سوی بازارگرایی را خدشه دارکرده و چگونه اینکار را انجام می دهند، (Harris L. , 2002b). این تحقیق چهاردلیل رابرای مقاومت دربرابر تحول فرهنگ برای بازارگرایی وهمچنین پنج استراتژی مختلف (ازچاپلوسی تاتعارض مستقیم )را که مدیران ارشد وکارکنان برای تخریب وکارشکنی درراه تغییرفرهنگی برای بازارگراترشدن انجام می دهند،را آشکارساخت، (Van Raaij & Stoelhorst, 2008, p. 1280).
۱۴ – ۲ - رویکرد دگرگونی فرهنگی کندی، گولزیو و آرنولد[۳۷]:
کندی و همکاران ۲۰۰۳ یافته های خود را براساس مطالعات تطبیقی دودانشگاه که یکی بدنبال مشتری گراشدن ودیگری مشتری گراشده بود ،منتشرکردند.با مقایسه کردن درجات بالا وپایین موفقیت ،نویسندگان سه محورکلی رابرای موفقیت پیاده سازی استخراج نمودند.نخست اینکه برای نهادینه کردن مشتری گرایی دروجود اعضای سازمان ،آنها باید زنجیره ای پیوسته ازتعهدمدیریتی راازسوی مدیریت ارشد تا مدیران بخش‌ها،تجربه ولمس نمایند.انطباق پذیری واتخاذ مشتری گرایی باکاهش ابهام درمورد تعهد مدیریت به مشتری گرایی ،تشویق وترغیب می شود. دوم اینکه، الزامات ونیازهای بخوبی تعریف شده ی مشتریان وبازخورد عملکرد که برمبنای واقعیت ها باشد .افراد وواحدها راقادرمی سازد تادرتلاشی هماهنگ برای ارائه‌ ارزش بهتر برای مشتریان باهم متحد شوند.سوم اینکه ،جمع آوری،انتشارواستفاده ازهوشمندی بازار(درموردمشتریان داخلی ومشتریان خارجی) موجب می شود که مشتری که مشتری گرایی خود باعث تقویت خود شود.اگرچه کندی وهمکاران ۲۰۰۳ به صراحت از سه مرحله ی ،تشخیص میزان بازارگرایی ،اقدامات مدیریتی وارزیابی ثانویه دردگرگونی سازمان مورد نظر،سخنی نگفته اند .بااین حال ازتوضیحات شان آشکاراست که داده های مشتریان که مبتنی برحقایق باشد ،نقش مهمی رادرمراحل تشخیص وارزیابی ایفا می کنندودرهمین حین ،رهبری وتلاش های بهبود بین بخشی درتلاش های تغییرسازمان نقشی کلیدی دارند، (Van Raaij & Stoelhorst, 2008, p. 1280).
۱۵-۲- رویکرد دگرگونی فرهنگی گبهاردت، کارپنتر و شری(Gebhardt & Carpenter & Sherry)
براساس مطالعات قوم شناختی انجام گرفته درهفت شرکت ،گهباردت وهمکاران ۲۰۰۶مدلی چهارمرحله ای برای فرایند ایجاد بازارگرایی را تدوین نمودندکه مراحل آن مشتمل بر۱-پایه ریزی وراه اندازی ۲-نوسازی و نوبنیادی ۳- نهادینه کردن ۴- حفظ وپشتیبانی است .هرمرحله مشتمل برگام ها یا فعالیت های متعددی است .مرحله ی پایه ریزی وراه اندازی ،هنگامی انجام می گیرد که ذی نفعان قدرتمندوصاحب نفوذ،تهدیدی را تشخیص و شناسایی نمایند، آنگاه آنها ائتلافی را برای طراحی وپیاده سازی تلاش های تغییرتشکیل می‌دهند. نوسازی ونوبنیادی متشکل از۵گام زیراست :۱- مشخص کردن حدود وصغور مسئله وعلامتگذاری ۲-توسعه وتدوین ارزش ها وهنجارها ۳- اتصال وتماس مجددبابازار۴-اخراج معاندین وناراضیان واستخدام معتقدان و مشتاقان ۵-استراتژی جمعی ومشارکتی مرحله ی نهادینه کردن ،درمورد فعالیت های رسمی‌سازی ساختارها وفرآیند های سازمانی ،همسو کردن پاداش ها،تلقین فکری فرهنگی ازطریق آموزش سخن می گوید: درنهایت ،درمرحله ی حفظ وبقاء بدنبال تقویت ومستحکم سازی فرهنگ بازارگرا بااستفاده ازسه فرایند زیر می باشد :

 

    1. غربال گری فرهنگی اعضاءوکارکنان جدید سازمان ،

 

    1. مراسم ومناسک حفظ فرهنگ،

 

    1. ارتباط وتماس پیوسته ی روبه جلو بابازارجهت بروزآوری الگوها ومدل های بازاروتنفیذ وقانونی کردن الگوهای فرآیندی بازارگریی براساس نظر نویسندگان ،سازمان هایی که بازارگرا یی راتوسعه وایجاد می‌کند، شش ارزش فرهنگی زیررا می پذیرند:۱-اعتماد۲-گشودگی ۳-پایبندی به قول وقرار۴- احترام ۵-همکاری ۶- دیدن بازاربعنوان شرط بقاءودلیل وجودی ۶سازمان. این ارزش ها مبنای رفتارهای بازارگرامی باشند،(Van Raaij & Stoelhorst, 2008, p. 1281).

 

رویکرد ترکیبی وان راجواستوئل هورست[۳۸]:
با توجه به بررسی های انجام شده توسط این نویسندگان ،ادبیات بازارگرایی معاصر غنی ودرعین حال تکه تکه می باشد. ازدیدگاهی مدیریتی ،پیشنهادهای متعددی که این ادبیات به شاغلین دراین حوزه به جهت پیاده‌سازی بازارگرایی ارائه می دهند ،توامان دارای قوت ها وضعف هایی می باشد .مدیرانی که به این ادبیات مراجعه می کنند تابازارگرایی شرکت شان رابهبود بخشند ،احتمالاازوجود تجویزهای چند گانه ومتفاوت دست پاچه وگیج می شوند.
یک راه برای کمک به مدیران جهت پیدا کردن راهشان دراین ادبیات تحقیق واگرا ،انفکاک وتمییز بین واژه‌های «کجا»و«چه »و«چگونه »مربوط به پیاده سازی بازارگرایی می باشد، (Van Raaij & Stoelhorst, 2008, p. 1281). توصیه های مدیریتی که مربوط به این است که درکجا باید اقدامات اصلاحی انجام گیرد ،نیازمند تفسیرادبیات به صورتی است تا نشان دهد که چگونه ابعاد مختلف بازارگرایی به یکدیگر مرتبط می شوند تاعملکرد یک شرکت راتعیین نمایند توصیه های مدیریتی درباره این که چه کاری باید انجام گیرد ، نیازمند تفسیر ادبیات به این صورت است که چه فاکتورهایی عوامل توانمند سازبازارگرایی می باشند .دراینجا سوال این است که چه چیزهایی می توانند به عنوان اهرمی برای بهبود بازارگرایی عمل کنند؟ توصیه های مدیریتی دربارهی این که چگونه برای پیاده سازی بازارگرایی باید اقدام کرد ،نیازمند تفسیر ادبیات درراستای بحث درمورد استراتژی های اقدامات واصلاحات می باشد .دراینجا پرسش این است که «فرایند پیاده سازی بازارگرایی چگونه باید مدیریت شود؟»(Van Raaij & Stoelhorst, 2008, p. 1282).
بالین حال برسی ها نشان داده است که یک مدیر ازصاحب نظرذان متفاوت ،انتظاردریافت پاسخ هایی بسیارمتفاوت به این پرسش هارا دارد.دیدگاه ها راجع به اینکه بازارگرایی چیست ،چگونه آنرا باید اندازه گیری کنیم وچگونه آنرا می توان پیاده سازی کرد ،از ابعاد بسیاری بایک دیگر متفاوت می باشند و تاکنون هیچ تلاش جهت داری برای یک پارچه نمودن این ابعاد ،برای استفاده مدیران انجام نگرفته است. هانت و لامب[۳۹] (۲۰۰۰,p.28) با این توضیح که «پژوهش دراین حوزه ازکمبود یک تئوری زیربنایی که بتواند مکانیزمی‌توصیفی برای ارتباط مثبت بین {بازارگرایی} و عملکرد کسب وکارارائه کند،رنج می برد»، نیاز به داشتن یک رویکرد یکپارچه را مشخص نمود. بواسطه ی کارهای انجام شده اخیردر حوزه ی ارتباط بین بازارگرایی و تئوری استراتژی، پاسخگویی به مسئله ی استقراربازارگرایی ازتئوری های زیربنایی اش آغازشده است، (Stoelhorst & Van Raaij, 2004).
استوئل هورستووان راج (۲۰۰۴) با الهام گرفتن از تئوری های مربوط به اقتصاد مدیریت وسازمان ،مدیریت استراتژیک وبازاریابی ،به دنبال پیشنهاد منطقی یکپارچه برای توضیح تفوت های عملکرد دربین شرکت های مختلف بودندچهرچوب نهایی مشتمل برمنابع متفاوتی برای توضیح تفاوت های عملکردی می باشد وهمچنین نشان می دهد که این موارد ،همه درادبیات مربوط به بازارگرایی مورد بحث وبرسی قرار گرفته اند. (مدل ۲-۴) (Van Raaij & Stoelhorst, 2008, p. 1282) ارزش اصلی این چهارچوب دراین است که نشان می دهند چگونه این منابع متفاوت از افتراق عملکرد و معادل های بازارگرایی آنها ، بایکدیگر مرتبط می شوند. برای انجام چنین کاری، می توان از این چهارچوب به عنوان ابزاری مفهومی برای ساختاردهی ،استقرار و یکپارچه نمودن دیدگاه های مختلف پیاده سازی بازارگرایی استفاده نمود.
چهارچوب ارائه شده در مدل ۴-۲- با اجماع ضمنی در ادبیات بازارگرایی مبنی براهمیت خلق و استفاده از اطلاعات مربوط به بازارها درجهت تولید ارزش برتر برای مشتری ، همراستا می باشد، (Hult, Ketchen, & Slater, 2005). این مدل بابیشترمدل هایی که درادبیات بازارگرایی ارائه شده ،متفاوت می باشد زیرا که فرایند های کسب وکار رادرمرکز توجه بازارگرا بودن قرارمی دهد زیرا که این فرآیندهای کسب وکارهستند که ارزش واقعی را برای مشتری خلق می نمایند. به عنوان نتیجه، بازارگرایی نیز بعنوان توانایی یک شرکت برای خلق دانش درباره ی بازارها واستفاده ازاین دانش درفرآیند های تجاری اش برای خلق ارزش برتر برای مشتری تفسیر می شود. این دیدگاه در راستای سایر مطالعاتی می باشد که نشان می دهد که فرآیندهای مربوط به نوآوری وتوسعه محصول جدید بعنوان واسطه دررابطه ی بین بازارگرایی وعملکرد قرارمی گیرد، (Han, Kim, & Srivastava, 1998) (Langerak, Hultink, & Robben, 2004). با این حال استفاده ازهوشمندی بازاررامی توان به سایر فرآیندهای کسب وکارنیز توسعه ورسوخ داد. مثالهایی ازاینچنین فرآیندهایی شامل فروش ،خدمات مشتریان و دیگر ابعاد مدیریت روابط با مشتریان و هم چنین تدارکات، کانال ‌سازی و دیگر ابعاد مدیریت زنجیره ی تامین (van Raaij & Stoelhorst, 2008, p. 1284) می شود. برای تصویر سازی در مورد اینکه چگونه می توان ازمدل ۴-۲- برای هدایت تلاش هایمان جهت پیاده سازی بازارگرایی استفاده کنیم ، بیلیید دوباره به تعهد وگرفتاری مدیر عامل شرکت و لورین که توسط شاپیرو ۱۹۸۸ توصیف شده بود ،بازگردیم . با استفاده از۴-۲- چند پرسش مهم مطرح می شود تا او بتواند رابطه بین بازارگرایی و مشکلات موجود درعملکرد شرکتش راشناسایی نماید:
آیا عملکرد پایین ناشی ازعدم توانایی شرکت برای خلق ارزش افتراقی (متمایزکننده)برای مشتریان می‌باشد؟
آیا ناتوانی درخلق ارزش برای مشتری ،بافرآیند های خاصی ازکسب وکارمرتبط نیست ؟
آیا عملکرد ضعیف درفرآیند های کسب وکار،ناشی ازعدم استفاده ازهوشمندی بازارنیست ؟
آیا عدم استفاده ازهوشمندبازارمنتج ازنداشتن اطلاعات مورد نیاز،عدم توانایی درنشر این اطلاعات وعدم توانایی درعمل کردن براساس این اطلاعات نمی باشد.
مدل شماره ۴-۲- مدل زنجیره عمل بازارگرایی
منبع:اقتباس از(stoelhorst & Van Raaij , 2004)
این اولین گام تشخیصی می تواند توجه مارا به فرایند هایی جلب کند که در امرجمع آوری ،اشاعه واستفاده ازاطلاعات بازاربرای خلق ارزش مشتری حیاتی می باشند .باید بخاطر سپرد که ممکن است که پاسخ های محتمل بسیاری دررابطه با پرسش های فوق وجود داشته باشند که به توضیحات وتفاسیر دیگری برای کم فروغی عملکرد بجای نبود بازارگرایی منجرشود .باین حال ، فرض می کنیم که بازارگرایی واقعا مشکل سازمان می باشد .هنگامی که مشخص شد که چه فرایند هایی راباید بهبود دهیم ،دومین گام این است که ازخود بپرسیم که برای بهبود این فرایند ها چه کارهایی باید انجام گیرد وچه بخش هایی ازآنها نیازمند اصلاح وتغییرمی باشند .این پرسش باعث شناسایی توانمند سازهای فرایند می شود که به کمک آن شرکت ها،دانش بازاررا خلق کرده وآنرا به ارزش مشتری ترجمه می کنند.
مدل ۵-۲- توانمند سازهای پیاده سازی
منبع : اقتباس (van Raaij & stoelhorst , 2008)
مدل ۵-۲- تجسم این دوگانه گی بین طراحی و توسعه می باشد .دراین تصیر، مروری را که پیش ازاین برمسئله ی پیاده سازی انجام داده بودیم ،را درمنطقی غیررسمی در مدل ۴-۲- پیشنهاد شده ، یکپارچه کرده وبه مانشان می دهد که چگونه می توان عناصر توانمند سازکه درادبیات مورد برسی قرارگرفته بود را با دیگر ابعاد بازارگرا بودن مرتبط ساخت. در بالای ۵-۲- توانمند سازهای سیستمی طراحی بازارگرایی نمایش داده می شود که مشتمل برساختارسازمانی ،طراحی فرایند های کسب وکاروتکنولوژی ارتباطات واطلاعات و سیستمهای پاداش می شود . در پایین مدل ۵-۲ توانمند سازهای فرهنگی و رفتاری توسعه و بهبود بازارگرایی قراردارد که مشتمل بر رهبری ، ارزش ها وهنجارهای رفتاری ومدیریت شایستگی و صلاحیت می شود.
هنگامی که اینها به تنهایی یا به همراه دیگرتوانمند سازها درسازمان وجود نداشته باشند ، نبود آنها تبدیل به موانعی برای پیاده سازی بازارگرایی می شود. یک برنامه ی تشخیصی دقیق به همراه پرسش هایی که دربالا مطرح شد، می تواند به دقت به منشاء مشکلاتی[۴۰] که یک شرکت برای تولید ،اشاعه واستفاده ازاطلاعات بازار برای خلق ارزش مشتری دارد، اشاره نماید. بسته به اینکه این مشکلات در کجا قراردارند، استراتژی طراحی، یا بهبود و توسعه و یا یک استراتژی ترکیب اقدامات واصلاحات مدیریتی مناسب خواهد بود. هدف استدلال مدل ۴-۲- و مدل ۵-۲- برقراری تعادل و هماهنگی و سازگاری بین ادبیاتی که از رابطه بین تآمل در ارزش مشتری و بازارگرایی جانب داری می کند (Slater & Narver, 2000) (Woodruff, 1997) و ادبیاتی که از رابطه بین بازارگرایی و یادگیری پشتیبانی می کند (Baker & Sinkula, 1999) (Baker & Sinkula, 2002) (Sinkula, Baker, & Noordewir, 1997)(Slater & Narver, 1995) می باشد. مدل ۴-۲- و مدل ۵-۲- روشن می سازد که بازارگرایی اساسا در رابطه با یادگیری این مطلب است که چگونه برای مشتری ارزش خلق نماییم . درعین حالیکه این موضوع اصولا وابسته به خلق ،اشاعه واستفاده از دانش بازار می باشد که نقطه ی تمرکز سنتی ادبیات معاصر بازارگرایی بوده است ، اما مدل ۴-۲- و مدل ۵ -۲- همچنین ایجاب می کند که یک توجه بسیار دقیق به این که کدام یک از فرایند های پایه ای کسب وکار (من باب مثال ،توسعه ی محصول ، ارائه و تحویل خدماتی یا مدیریت روابط) برای تولید ارزش مشتری نیازمند بهبود می باشد ، داشته باشیم. برسی های ترکیبی پیشین ، تنها اشاره کرده اند که مدیران باید به هوشمندی بازار «پاسخگو» باشند و دست به «اقدامات هماهنگ» بزنند، بدون این که هیچگونه مسیر تدریجی دقیقتر را از هوشمندی بازار به سوی عملکرد برای آنها فراهم نماید، (Homburg & Plfesser, 2000) (Lafferty & Hult, 1999). پیشنهاد ما این است که مدیران به برنامه های تغییری بیاندیشند که منجربه استفاده از هوشمندی بازار در جهت بهبود فرایند کسب و کار شود و آن نیز به نوبه خود منجر به تولید ارزش برای مشتری گردد، (van Raaij & Stoelhorst, 2008, p. 1286). همانطور که ملاحظه شد در این قسمت دو متغیر سرمایه فکری و بازارگرایی و روابط آنها بایک دیگر و با سایر متغیرها مورد برسی قرارگرفت. این تحقیق از آنجا در کشور تا کنون کسی و مطالعه ای به برسی روابط متقابل آنها با هم نپرداخته است. میزان همبستگی آنها را بایک دیگر مورد کنکاش قرارمی دهد.
بخش دوم: ادبیات مرتبط با سرمایه فکری
۱۶-۲- معرفی سرمایه فکری
مفهوم سرمایه فکری همیشه مبهم بوده وتعریف مختلفی برای تفسیر این مفهوم مورد استفاده قرارگرفته است .بسیاری تمایل دارند ازاصطلاحاتی مانند دارایی ها،منابع یامحرک های عملکرد به جای کلمه سرمایه استفاده کنند و آنها واژه فکری را با کلماتی مانند نامشهود ، برمبنای دانش یاغیر مالی جایگزین می‌کنند. بعضی از حرفه ها (حسابداری مالی و حرفه های قانونی) نیز تعاریف کاملا متفاوتی مانند دارایی های ثابت غیر مالی۱ که موجودیت عینی وفیزیکی ندارند، ارائه کرده اند، (Marr, 2008). استوارت اعتقاد دارد، سرمایه فکری مجموعه ای از دانش ،اطلاعات ، دارایی های فکری ، تجربه ، رقابت و یادگیری سازمانی است که می تواند برای ایجاد ثروت بکارگرفته شود. در واقع سرمایه فکری تمتمی کارکنان ،دانش سازمانی وتواناییهای آن رابرای ایجاد ارزش افزوده در برمی گیرد وباعث منافع رقابتی مستمر می شود (قلیچ لی ومشبکی ،۱۳۸۵). بنتیس سرمایه فکری را به عنوان مجموعه ای از دارایی های نامشهود (منابع ،توانایی ها،رقابت) تعریف می کند که ازعملکرد سازمانی و ایجاد ارزش بدست می آیند، (Bontis , 1998). ادوینسون ومالون ،سرمایه فکری رااطلاعات ودانش بکاربرده شده برای کارکردن ،جهت ایجاد ارزش تعریف می کنند، (vasile , 2008). بنتیس و هالند ، درمقاله خود درسال ۲۰۰۲، سرمایه فکری رااین طور تعریف می کنند:سرمایه فکری ذخیره ای ازدانش راکه درنقطه هایی اززمان دریک سازمان وجود دارد،نشان می دهد. دراین تعریف ارتباط بین سرمایه فکری ویادگیری سازمانی مورد توجه قرارگرفته است. روس معتقد است سرمایه فکری دارایی است که توانایی سازمان رابرای ایجاد ثروت اندازه گیری می کند. این دارایی ماهیتی عینی وفیزیکی ندارد ویک دارایی نامشهود است که ازطریق به کارگیری داراییها ی مرتبط بامنابع انسانی ،عملکرد سازمانی وروابط خارج ازسازمان به دست آمده است .همه این ویژگی ها باعث ایجاد ارزش دردرون سازمان می شود واین ارزش به دست آمده به دلیل اینکه یک پدیده کاملا داخلی است ،قابلیت خرید وفروش ندارد، (rose and ( barrons , 2005 دریک نگاه می توان تعریف ارائه شده ازسرمایه فکری رادرجدول شماره ۳-۲ نشان داد.
جدول شماره ۱ -۲ تعاریف ارائه شده از سرمایه فکری

 

نویسندگان تاریخ تعاریف
ایتامی ۱۹۸۷ دارایی های نا مشهود مانند دارایی های مبتنی براطلاعات که شامل فناوری ،اعتماد مشتری ،تصویرسازمانی حاصل از علائم تجارتی ،فرهنگ سازمانی و مهارت های مدیریتی می باشند
هال
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:39:00 ق.ظ ]