آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو


آخرین مطالب


 



۷/۴

 

۳۴۰

 

علائم زیرگونه­ی نظم / تقارن

 

 

 

۶/۲

 

۲/۶

 

۳۴۰

 

علائم زیرگونه­ی احتکار

 

 

 

۱/۴

 

۱/۴

 

۳۴۰

 

علائم زیرگونه­ی وسواس فکری

 

 

 

مندرجات جدول ۲-۴ نشان می دهد که متغیرهای احتکار و نظم/تقارن در نمونه ی مورد مطالعه نسبت به دیگر متغیرها به ترتیب دارای بیشترین میزان میانگین و انحراف معیار و همچنین متغیرهای نظم/تقارن و شستشو/آلودگی به ترتیب دارای کمترین میزان میانگین و انحراف معیار می باشند.

۳-۴ یافته های استنباطی

در پژوهش حاضر برای تجزیه و تحلیل فرضیه ها و بررسی روابط بین متغیرها از روش مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شده است. در ذیل ابتدا مدل های اندازه گیری ابعاد شخصیت و زیرگونه­های وسواسی توضیح داده می شود، سپس شاخص های برازندگی مدل ساختاری پژوهش حاضر مورد بحث قرار می گیرد، و نهایتاً براساس مدل ساختاری، فرضیه های پژوهش مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند.
پایان نامه - مقاله - پروژه

یافته ها

 

مدل اندازه گیری : تحلیل عاملی تاییدی

مدل اندازه گیری مدل چهار عاملی زیرگونه­های اختلال وسواسی-جبری: تحلیل عامل تاییدی در مورد چهار زیرگونه­های اختلال وسواس-جبری اجرا شد. مدل ارزیابی شده شامل چهار متغیر مکنون (۱) شستشو/آلودگی (۲) احتکار (۳) افکار وسواسی (۴) نظم/تقارن بود.
تحلیل عاملی تاییدی صورت گرفته از روایی تمییزی مدل چهار عاملی زیرگونه­های وسواسی- جبری (آلودگی/شستشو، احتکار، افکار وسواسی و نظم/ تقارن) حمایت می کند. هرکدام از متغیر های مکنون آلودگی/شستشو، احتکار، افکار وسواسی، و نظم/ تقارن با سه شاخص (نشانگر) اندازه گیری شدند. بارهای عاملی (برآوردهای استاندارد[۲۵۴]) متغیرهای اندازه ­گیری برای عامل مکنون آلودگی/شستشو بین ۵۵/۰ تا ۶۴/۰، برای عامل مکنون احتکار بین ۵۰/۰ تا ۶۱/۰، برای عامل مکنون افکار وسواسی بین ۶۸/۰ تا ۸۱/۰، برای عامل مکنون نظم/ تقارن ۵۰/۰ تا ۶۴/۰، می باشد. بار عاملی همه ی نشانگرهای متغیرهای مکنون در سطح ۰۱/۰ معنادار می باشد. این امر نشان دهنده ی روایی همگرای نشانگرها و روایی مدل چهار عاملی زیرگونه­های اختلال وسواسی جبری می باشد. با توجه به شاخص های ارزیابی برازندگی مدل اندازه گیری (نگاه کنید به جدول ۳-۴)، می توان گفت مدل چهار عاملی زیرگونه­های اختلال وسواسی-جبری از برازش خوبی برخوردار است.

جدول ۳-۴ : شاخص های برازندگی مدل اندازه گیری مدل ۴ عاملی زیرگونه­های اختلال وسواسی-جبری

 

 

 

شاخص ها

 

X2

 

Df

 

CFI

 

NNFI ‌

 

RMSEA

 

GFI

 

IFI

 

 

 

مدل ۴ عاملی

 

۹۲/۱۲۳

 

۴۸

 

۹۲/۰

 

۹۱/۰

 

۰۵/۰

 

۹۵/۰

 

۹۲/۰

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 05:30:00 ق.ظ ]




تقابل در مبادلات دائمی کالا و خدمات بین افراد و گروه‌ها در هر تشکل ساده ای از یک جامعه دیده می‌شود و این جامعه را ازیک‌طرف در تولید هنجارهای مشترک، هویت مشترک، اعتماد و اطمینان و از طرف دیگر روابط اقتصادی قوی با یکدیگر متحد می‌سازد (رنانی، ۱۳۹۰:۳۰۸).
ازآنجاکه تداوم کنش مبادله کسب و کار و فعالیت‌های اقتصادی را می‌سازد علاوه بر عوامل متاثر بر شکل‌گیری مبادله باید به عوامل اثرگذار بر تداوم کنش مبادله نیز پرداخته شود. با توجه به آنچه تا کنون عنوان شده است می‌توان پی برد که کنش ها به‌طور همزمان اتفاق نمی افتند بلکه کنشی در پاسخ به کنشی دیگر و در ادامه آن رخ می‌دهد. این فاصله زمانی دارای اهمیت بسیار است زیرا در همین فاصله زمانی است که انتظاری در کنشگر اول بوجود می‌آید و بر این اساس در کنشگر مقابل احساس تعهد و الزام به پاسخ مناسب به کنشگر اول بوجود می‌آید. کنشگر اول بر مبنای اینکه در آینده از طرف مقابل پاسخ مناسبی در یافت می‌کند به آن شخص اعتماد کرده است و اعتماد او همانند برگه اعتباری در دست او است و کنشگر مقابل از آنجایی که خود را قابل اعتماد در نظر گرفته است خود را در مقابل کنشگر اول متعهد می بیند.
پس چنانچه فضای سازمان از طرف کنشگران قابل اعتماد در نظر گرفته شود و کنشگران مقابل به تعهد خود پایبند باشند مبادله دوام پیدا می‌کند. درواقع می‌توان عنوان کرد که شبکه‌های مشارکت مدنی تجسم همکاری های موفقیت آمیز گذشته هستند که می‌توانند همچون الگویی فرهنگی برای همکاری های آتی عمل کنند.
مقاله - پروژه
حمایت اعضاء از یکدیگر با اعتماد به اینکه در آینده پاسخی مستحق از طرف مقابل دریافت خواهد کرد، ذخیره اجتماعی را برای هر عضو بوجود می‌آورد که انباشت آن در فرد، در شبکه ها(میان افراد) و در جامعه(میان شبکه ها) سرمایه اجتماعی را تشکیل می‌دهد.
به روشنی در میابیم که سرمایه اجتماعی در اصل توانایی گسترش کنش ها است و یا به عبارت دیگر سرمایه اجتماعی، کنش را از حالت ایستا درآورده و تبدیل به جریان می‌کند. سرمایه اجتماعی خود حاصل شرکت در یک کنش مشارکت آمیز و مبتنی بر اعتماد است و جریان آزاد اطلاعات را درون یک گروه، سازمان یا جامعه تسهیل می‌کند، بدون آنکه خود یک کنش باشد (همان، ۳۱۱).
در شکل زیر برآیند مطالب عنوان شده ترسیم شده است. همان‌طور که مشاهده می کنید ارزش‌های درونی افراد چنانچه در مسیر درست جریان اطلاعات قرار گیرند و بهینه یابی شوند، کنشی را به همراه خواهند داشت که در سازمان با بهره گرفتن از اعتماد و پاسخ مناسب می‌توان به آن ارزش‌های درونی جهت دهی کرد و جریانی را ساخت که دیگر تبدیل به هنجار شده و خود می‌تواند شکل‌دهنده دیگر ارزش‌های درونی باشد. و همه این امکانات در فضای سرمایه اجتماعی رخ می‌دهد.
شکل ۱ : فضای سرمایه اجتماعی
۲-۶- شاخص های سرمایه اجتماعی
از زمان شروع تبیین مفهوم سرمایه اجتماعی تا کنون شاخص های متعدد و متفاوتی برای اندازه‌گیری سرمایه اجتماعی در نظر گرفته‌شده است که مرور بر کارهای انجام‌شده در این بخش می‌تواند در شناسایی این شاخص ها و به کارگیری آن‌ ها در کارهای تجربی مؤثر باشد.
۲-۶-۱- شاخص های در نظر گرفته‌شده در پیمایش های انجام‌شده
در این بخش به دنبال آن هستیم که با مروری بر کارهای انجام‌شده در سنجش سرمایه اجتماعی و بررسی مؤلفه‌های درنظرگرفته‌شده در آن پژوهش ها، مؤلفه‌هایی را که دارای بیشترین تکرار در این پژوهش ها هستند به‌عنوان مؤلفه‌های تحقیق حاضر انتخاب کنیم. اهم پژوهش های انجام‌شده جهت سنجش سرمایه اجتماعی عبارت‌اند از:
پاتنام
پاتنام برای سنجش سرمایه اجتماعی از سه شاخص آگاهی، مشارکت و نهادهای مدنی استفاده می‌کند و درکتاب بولینگ از یک شاخص ترکیبی با ۱۴ مؤلفه به تفکیک فعالیت‌های انجمن رسمی و غیر رسمی و سطوح اعتماد استفاده نموده است.
اینگلهارت
اینگهارت در پیمایش ارزش‌های جهانی از شاخص های اعتماد و عضویت در انجمن ها و میزان فعالیت در این انجمن ها برای سنجش سرمایه اجتماعی استفاده نموده است.
فوکویاما
به نظر فوکویاما سرمایه اجتماعی به دلیل بعد کیفیتی که دارد سنجش آن مشکل است. به نظر او به‌جای سنجش و اندازه‌گیری سرمایه اجتماعی به‌عنوان یک ارزش مثبت، می‌توان نبود سرمایه اجتماعی را از طریق وجود الزامات اجتماعی از قبیل میزان جرم و جنایت، فروپاشی خانواده، مصرف مواد مخدر، طرح دعاوی و دادخواهی، خودکشی، فرار از پرداخت مالیات و موارد مشابه را به روش‌های مرسوم اندازه‌گیری کرد. فرض بر این است که چون سرمایه اجتماعی وجود هنجارهای مبتنی بر تشریک مساعی را منعکس می‌کند، انحرافات اجتماعی نیز بالفعل بازتاب نبود سرمایه اجتماعی خواهد بود.
بولن و اونیکس
بولن و اونیکس (۱۹۹۹) یک سنجه عملی را برای بخش سرمایه اجتماعی در سازمان‌های محلی استرالیا مطرح نموده اند. آن‌ ها سرمایه اجتماعی را در قالب یک عامل و هشت شاخص که سازنده این عامل هستند مورد شناسایی قرارداده اند. شاخص های موردنظر آن‌ ها عبارت‌اند از:
۱- مشارکت در اجتماع محلی
۲- فعالیت درزمینه اجتماعی
۳- احساس اعتماد و امنیت
۴- پیوند های همسایگی
۵- پیوند با خانواده و دوستان
۶- ظرفیت پذیرش تفاوت ها
۷- بها دادن به زندگی
۸- پیوند های کاری
جان سادارسکی
جان سادارسکی (۱۹۹۹) با تحلیلی که بر روی داده‌های طرح پیمایش ارزش‌های جهانی در کلمبیا انجام داده است برای عامل سرمایه اجتماعی هشت مؤلفه زیر را شناسایی نموده است.
۱- اعتماد نهادی
۲- مشارکت مدنی
۳- بده بستان
۴- روابط افقی
۵- سلسله مراتب
۶- نظارت اجتماعی
۷- جمهوری خواهی مدنی
۸- مشارکت سیاسی
گروتر
گروتر (۲۰۰۱) شاخص های مربوط به سرمایه اجتماعی را در قالب مؤلفه‌های جامعه مدنی و سیاسی، وفاق اجتماعی، پیوستگی های افقی و جنبه های قانونی و اداری دسته‌بندی کرده است.
استون و هیوز
استون و هیوز به بررسی سرمایه اجتماعی در قالب شبکه‌های اعتماد و روابط متقابل و ویژگی‌های شبکه پرداخته‌اند.
نارایان و کاسیدی
نارایان و کاسیدی (۲۰۰۱) ابعاد سرمایه اجتماعی را موارد زیر در نظر گرفته اند.
۱- ویژگی‌های گروه
۲- هنجارهای تعمیم یافته
۳- دیگرخواهی
۴- احساس سرزندگی روزمره
۵- پیوندهای همسایگی
۶- فعالیت داوطلبانه
۷- اعتماد
گروه کندی
دسته‌بندی دیگری از سرمایه اجتماعی که توسط گروه کندی دانشگاه هاروارد انجام‌شده است عبارت است از:
۱- اعتماد
۲- مشارکت سیاسی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:29:00 ق.ظ ]




 

 

۱۱۷,۰۳۱

 

۴۰۰۸

 

 

 

 

 

n(1)/ ∑

 

n(1)/ ∑

 

 

 

جمع کل تجمعی

 

کل شعب

 

۱۲۱,۰۳۹

 

۳۸۳

 

∑n(i) =383

 

 

 

۳-۲-۲-۱- ابزار گردآوری داده ها
روش های گردآوری اطلاعات را به طور کلی به دو طبقه می توان تقسیم کرد. روش های کتابخانه ای و روش های میدانی. هر کدام از این روش ها دارای ابزار خاص خود هستند که محقق با به کار گیری آنها می تواند نسبت به جمع آوری و طبقه بندی اطلاعات اقدام کند. روش های کتابخانه ای در تمامی تحقیقات علمی مورد استفاده قرار می گیرد. در تحقیقاتی که ماهیت کتابخانه ای ندارند نیز محققان ناگزیر از کاربرد روش های کتابخانه ای در تحقیق خود هستند. در این گروه تحقیقات محقق باید ادبیات و سوابق مسأله و موضوع تحقیق را مطالعه کند(حافظ نیا ،۱۳۸۴،۱۶۴).
روش های میدانی به روش هایی اطلاق می شود که محقق برای گردآوری اطلاعات ناگزیر است به محیط بیرون برود و با مراجعه به افراد یا محیط و نیز برقراری ارتباط مستقیم با واحد تحلیل، اعم از انسان و سازمان، اطلاعات مورد نظر خود را گردآوری کند(حافظ نیا ، ۱۳۸۴ ،۱۷۲).
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
روش های متداول و معروف گردآوری اطلاعات میدانی عبارتند از : پرسشنامه، مصاحبه، مشاهده، آزمون، تصویر برداری و ترکیبی در این تحقیق از هر دوروش گردآوری اطلاعات یعنی روش های کتابخانه ای و روش های میدانی استفاده شده است. مطالعات و بررسی های لازم درباره مبانی نظری تحقیق، ادبیات موضوع تحقیق، سوابق مسأله و موضوع تحقیق با بهره گرفتن از روش های کتابخانه ای و مطالعه منابع، پایان نامه ها و تحقیقات مرتبط با موضوع و استفاده از پایگاه های اینترنتی انجام شده است. در ضمن به منظور اجرای مراحل اصلی تحقیق و گردآوری اطلاعات از روش های کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است.
محاسبه ریسک اعتباری:
از آنجا که مهم ترین عامل برای بانک در برابر مشتری متقاضی وام، دریافت اصل و سود وامی است که به مشتری می دهد، مهم ترین عامل در ریسک اعتباری مشتری میزان عدم بازپرداخت بدهی می باشد. مبلغ جریمه برای هر مشتری با توجه به مبلغ و نوع وام دریافتی از طریق فرمول زیر محاسبه می شود.
(قدسی پوروهمکاران، ۵۴-۴۴):

در فرمول بالا داریم:
Xi = مبلغی از وام که Ti روز دیرتر از تاریخ مقرر باز پرداخت شده است.
Ti = تعداد روزهایی که ازتاریخ پرداخت مبلغ Xi گذشته است و باز پرداخت صورت نگرفته است.
R1= نرخ سود بانکی مربوط به وام دریافت شده.
R2 = نرخ جریمه بانکی که برابر ۶ درصد در نظر گرفته می شود.
اعتبار شرکت i ام در زمینه عدم بازپرداخت یا پرداخت بدهی که نشان دهنده ریسک اعتباری شرکت
می باشد از طریق فرمول زیر محاسبه می شود.(قدسی پوروهمکاران،صص: ۵۴-۴۴):

= ریسک اعتباری شرکت i ام.
= میزان جریمه شرکت i ام در وام به مبلغ
= میزان وام دریافت شده توسط شرکت i ام .
لازم به ذکر است که اگر مبلغ جریمه وام بیشتر از اصل وام دریافتی شود، اعتبار شرکت برابر صفر در نظر گرفته میشود. این میزان اعتبار (  ) برای بانک ملت جمهوری اسلامی ایران، که مشتریانش از بانک وام دریافت نموده اند محاسبه شده و برای تولید تابع تخمین میزان اعتبار شرکت های متقاضی وام از بانک با بهره گرفتن از مدل HHONN مورد استفاده قرار گرفته است.(قدسی پوروهمکاران،۵۴-۴۴).
جدول ۳-۱: شناسایی ماهیت مطالبات معوق

 

 

ردیف

 

طبقه مطالباتی

 

تعداد روزها

 

نرخ جریمه

 

 

 

۱

 

سررسید گذشته

 

Document past due receivables(DPDR).

 

از ۶۰ الی ۱۸۰ روز

 

۶%

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:29:00 ق.ظ ]




۴-۷-۳- چالش‎های مذهبی ۱۱۹
۴-۷-۴- چالش‎های ناشی از هویت‎های قومی ۱۱۹
۴-۷-۵- تاثیرات سیاسی - استراتژیک ۱۲۰
۴-۸- راهبردهای سیاسی – امنیتی‎ایران در عراق جدید ۱۲۰
۴-۹- راهبرد بهینه سیاسی- امنیتی‎ایران در عراق نوین ۱۲۳
۴-۱۰- جمع بندی ۱۳۱
فصل پنجم نتیجه گیری و پاسخ فرضیه‎ها
۵-۱- ارزیابی فرضیه‎ها ۱۳۴
۵-۲- نتیجه گیری ۱۴۱
۵-۳- پیشنهادات ۱۴۵
منابع و ماخذ ۱۴۸
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول ۲-۱- تفاوت‎های ژئوپلیتیک سنتی و ژئوپلیتیک انتقادی ۲۳
جدول ۳-۱- اهمیت و جایگاه منطقه خلیج فارس در ذخایر و تامین انرژی کشورها ( اتحادیه اروپا و‎ایالات متحده آمریکا) ۵۰
جدول ۳-۲- طول مرزهای جمهوری اسلامی‎ایران ۶۹
فهرست نقشه
عنوان صفحه
نقشه ۳-۱- کشورهای همجوار‎ایران منبع: نامی‎و اخباری، ۱۳۸۹، ص ۱۸۹ ۶۷

چکیده

بعد از حادثه یازده سپتامبر ۲۰۰۱، سیاست خارجی آمریکا وارد مرحله تهاجمی‎جدیدی شد و خاورمیانه به اصلی‌ترین حوزه فعالیت‌ها و اقدامات‎این کشور تبدیل شد. حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، مهم‌ترین اقدام‎این کشور در دوره بعد از یازده سپتامبر در خاورمیانه بود که حضور مستقیم نظامی‎آن کشور در منطقه را به شدت افزایش داد. حضور نیروهای آمریکایی در عراق و چالش‌ها و ناکامی‌های جدی و تأثیرگذار آن در‎این کشور نه تنها مهم‌ترین اقدام و مسئله آمریکا در خاورمیانه، بلکه اصلی‌ترین دغدغه سیاست خارجی‎این کشور در عرصه بین‌المللی محسوب می‌شد. آمریکا از سال ۲۰۰۳، در عراق با چالش‌های مختلفی روبرو شد و نتوانست به اهداف طراحی شده اولیه خود در خصوص عراق دست یابد و به ناچار با تغییر مکرر استراتژیها به روند متفاوتی وارد شد.‎این امر تنها به عراق محدود نبود، بلکه جایگاه و عملکرد آمریکا را در کل منطقه خاورمیانه و حتی جهان متأثر ساخت. بر‎این اساس بود که چگونگی رفتار و عملکرد در عراق، به عمده‌ترین مسئله سیاست خارجی آمریکا در دوره بوش تبدیل شد.
این تحقیق با بهره گرفتن از روش توصیفی– تحلیلی همراه با مطالعات اسنادی و کتابخانه‎ای به تحلیل اثرات حضور آمریکا درعراق و نقش آفرینی ژئوپلیتیکی‎ایران پرداخته و هدف از‎این تحقیق تحلیل اثرات حضور آمریکا درعراق وشناسایی دلایل حضور وبررسی تاثیرحضورآمریکا درعراق وتاثیرآن بر ژئوپلیتیک‎ایران می‎باشد. فرضیه‎های تحقیق شامل ۱- حضور آمریکا در عراق بر ژئوپلیتیک‎ایران تاثیر دارد. ۲-موقعیت ژئوپلیتیکی‎ایران می‎تواند مانع تحقق استراتژی دولت آمریکا در عراق شود. ۳-حضور اقلیت‎های قومی‎و مذهبی درساختار حکومت عراق موجب تاثیر گذاری بر امنیت جمهوری اسلامی‎ایران است. و تحقیق در پی پاسخگویی به سوالات زیر است حضور آمریکا در عراق چه تاثیری بر ژئوپلیتیک‎ایران دارد ؟‎ایا موقعیت ژئوپلیتیکی‎ایران می‎تواند مانع تحقق استراتژی رژیم آمریکا در عراق شود؟آیا حضور اقلیت‎های قومی‎و مذهبی در ساختار حکومت عراق موجب تاثیر گذاری بر امنیت جمهوری اسلامی‎ایران است؟ براین اساس نتایج به شرح زیر می‎باشد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
عراق همواره درسیاست خارجی‎ایران جایگاهی خاص داشته است. طی نیم قرن گذشته نگاه‎ایران وعراق به یکدیگر، نگاهی امنیتی بوده است. در وضعیت جدید با واردشدن عناصری تازه در حوزه سیاسی عراق، جایگاه‎این کشور درسیاست خارجی‎ایران اهمیت بیشتری یافته است. درواقع، گرایشها از تخاصم وتضاد به رقابت و همکاری میل کرده است. عراق پس از صدام واجد عناصر وتحولاتی است که تغییر در ساختار قدرت وهویت آن باعث دگرگونی‎هایی در ژئوپلیتیک منطقه ورویکردهای­بازیگران خاورمیانه‎ای شده است. یکی از اهدافی که آمریکایی‎ها برای آن به عراق آمده بودند به دست آوردن نفت بود. آمریکایی‎ها به زغم‎اینکه نفت زیادی دارند اما نیازمند نفت خارجی هستند وعراق با منابع نفتی عظیم در رفع‎این نیاز آمریکایی‎ها نقش به سزایی‎ایفا می‎کرد. در واقع می‎توان گفت که مشکلات سیاسی وامنیتی در طول دهه ۱۹۹۰ همچنان درمنطقه خلیج فارس تداوم یافت. به رغم حضورنظامی‎سنگین وگسترده‎ایالات متحده دراین بخش ازجهان تنش‎های موجود درخلیج فارس کاهش پیدا نکرد. واشنگتن،‎ایران وعراق را به عنوان دشمن متحدانش در منطقه معرفی وآنها را مشمول تحریم وسیاست مهاردوگانه قرارداد. بااین حال سیاست یادشده نتوانست دولتهای حاکم دراین دو کشوررا تغییر ویا درخط مشی آنها تغییراساسی دهد. در مجموع حضور آمریکا درعراق درموقعیت ژئوپلیتیکی کشورایران تاثیر گذار بوده وهمواره باعث چالش‎های متعددی بین دو کشور همسایه شده است.
واژه گان کلیدی: ژئوپلیتیک، نقش آفرینی ژئوپلیتیک، آمریکا، عراق،‎ایران، خاورمیانه

مقدمه

عراق همواره در طول تاریخ وجودش به عنوان یک همسایه آرام ومطمئن برای‎ایران نبوده است. ومهمترین تهدیدات امنیتی‎ایران بالفعل وذاتا از طرف‎این کشور روی داده است. عراق جدید با تغییرات شگرف نسبت به گذشته دارای خصوصیاتی است که نیازمند تجدید نظر در استراتژیهای راهبردی امنیتی‎ایران در قبال‎این کشور است. از‎این لحاظ، کشور عراق درمیان همسایگان‎ایران دارای موقعیت ویژه‎ای است. ویژگیهای جغرافیایی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی و مذهبی عراق به گونه است که ماهیت قدرت وسیاست در‎این کشور و به تبع، نوع روابط آن با همسایگانش را پیچیده کرده است. عراق در همسایگی غربی‎ایران بیشترین مرز مشترک جغرافیایی، حدود ۱۳۳۲کیلومتر وتقریبا بالاترین اشتراکات فرهنگی رابین کشورهای همسایه با‎ایران دارد. روابط‎ایران و عراق همواره رابطه‎ای پرچالش بوده است. عراق جدید واجد تحولاتی است که تغییر درساختار قدرت و هویت آن باعث دگرگونی‎هایی در ژئوپلیتیک و رویکردهای بازیگران خاورمیانه‎ای شده است. حضور شیعیان و اکراد در ساخت قدرت بغداد، حذف رژیم کینه توزبعثی، تغییر رویکرد (عربی– سنی) به (عربی– شیعی– کردی) در فضای سیاسی عراق، فرصت‎های بوجود آمده در عراق جدید درجهت منافع ملی‎ایران است. حضور بازیگر فرامنطقه‎ای آمریکا و بازیگران منطقه‎ای دیگر در آمایش وروند تحولات عراق نوین باعث اتخاذ استراتژیهای سیاسی امنیتی ویژه‎ایران در قبال‎این واقعییات شده است. حضور شیعیان در راس هرم سیاسی عراق، عنصر کردی، مسائل مرزی، منافع بازیگران منطقه‎ای و… از جمله دغدغه‎هایی است که رویکرد‎های استراتژیک‎ایران در عراق را توجیه و تبیین می‎نماید. منطق اهمیت عراق جدید در حوزه سیاست خارجی، شکل گیری یک سری متغییر‎های جدید همچون تقویت عنصر شیعی در ساخت قدرت وحکومت عراق، روند حرکت عراق از یک دشمن استراتژیک به یک همکار منطقه‎ای وبه تبع، تعادل در سیاست‎ایران با منطقه وجهان عرب، وهمچنین جایگاه عراق در روابط بین الملل‎ایران و تنظیم سیاست خارجی با قدرت‎های بزرگ همچون آمریکا وآثار بر امنیت ومنافع ملی‎ایران می‎باشد. اما از طرف دیگر وجود یک سری اختلافات باتوجه به تاریخ روابط خارجی دوکشور، که هنوز بسیاری لاینحل مانده اند، روابط وتعاملات فعلی طرفین رانیز تحت الشعاع قرار داده است. اختلافات مرزی‎ایران وعراق همانند بسیاری کشورهای دیگر جهان سوم میراث دوران استعمار است. حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ م وسرنگونی رژیم بعثی عراق به عنوان عامل نا امنی وبی ثباتی منطقه، تقویت عنصرشیعی در ساخت سیاسی بغداد وکاهش تنش‎های موجود بین‎ایران وعراق، حضور بیگانگان، بالاخص دشمن استراتژیک‎ایران یعنی آمریکا در جغرافیای فعلی عراق، رقابت‎ایران وسایر کشورهای منطقه در‎این کشور و تغییرات ژئوپلیتیک ملموس در فضای جدید منطقه، افزایش حساسیت مسائل قومی‎در منطقه ازجمله کردها، فرصت‎های اقتصادی، فرهنگی، امنیتی فراروی‎ایران در عراق نوین، و بسیاری از‎این دست، مسائلی است که توامان و باهم سیاست خارجی‎ایران را تحت الشعاع قرار می‎دهد. لذا‎این پایان نامه در تلاش است تابه تحلیل اثرات حضور آمریکا در عراق و نقش آفرینی ژئوپلیتیکی‎ایران پرداخته و براین اساس به پنج فصل زیر تقسیم شده است:
فصل اول : کلیات تحقیق
فصل دوم : مرور منابع و ادبیات تحقیق
فصل سوم: روش اجرای تحقیق، (مواد و روش )
فصل چهارم : یافته‎های تحقیق
فصل پنجم :ارزیابی فرضیه‎ها، نتیجه گیری و پاسخ فرضیه می‎باشد.
فصل اول
کلیات تحقیق

۱-۱-بیان مساله

بعد از حادثه یازده سپتامبر ۲۰۰۱، سیاست خارجی آمریکا وارد مرحله تهاجمی‎جدیدی شد و خاورمیانه به اصلی‌ترین حوزه فعالیت‌ها و اقدامات‎این کشور تبدیل شد. حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، مهم‌ترین اقدام‎این کشور در دوره بعد از یازده سپتامبر در خاورمیانه بود که حضور مستقیم نظامی‎آن کشور در منطقه را به شدت افزایش داد. حضور نیروهای آمریکایی در عراق و چالش‌ها و ناکامی‌های جدی و تأثیرگذار آن در‎این کشور نه تنها مهم‌ترین اقدام و مسئله آمریکا در خاورمیانه، بلکه اصلی‌ترین دغدغه سیاست خارجی‎این کشور در عرصه بین‌المللی محسوب می‌شد. آمریکا از سال ۲۰۰۳، در عراق با چالش‌های مختلفی روبرو شد و نتوانست به اهداف طراحی شده اولیه خود در خصوص عراق دست یابد و به ناچار با تغییر مکرر استراتژیها به روند متفاوتی وارد شد.‎این امر تنها به عراق محدود نبود، بلکه جایگاه و عملکرد آمریکا را در کل منطقه خاورمیانه و حتی جهان متأثر ساخت. بر‎این اساس بود که چگونگی رفتار و عملکرد در عراق، به عمده‌ترین مسئله سیاست خارجی آمریکا در دوره بوش تبدیل شد.
انجام تحولات سیاسی در عراق و به قدرت رسیدن شیعیان در این کشور، چشم انداز قدرت و سیاست در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس را تحت تأثیر قرار داده است. فوری ترین نتیجه این تحولات، افزایش حوزه‎های ظرفیت سازی در سیاست خارجی ایران نه تنها در روابط با عراق، بلکه در روابط با کشورهای حاشیه جنوبی منطقه خلیج فارس، جهان عرب و قدرتهای بزرگ می‎باشد.
در‎این راستا عراق به عنوان یک واقعیت پایدار با مجموعه ویژگیهای ژئوپلیتیکی سرزمینی قومی، مذهبی فرهنگی و اقتصادی تعریف مشخصی در منافع ملی‎ایران داشته و جایگاه خاصی را در سیاست خارجی‎ایران دارا می‎باشد. طی دهه‎های گذشته جغرافیای سیاسی عراق سیاست تهاجمی ‎را در قبال همسایگانش خصوصا‎ایران با توجه به محدویت استراتژیکی خود دیکته می‎کرده است. با حمله آمریکا در مارس ۲۰۰۳ و سرنگونی رژیم صدام، عراق جدید را میراث دار تاریخ گذشته و در عین حال آبستن تحولات جدید ژئوپلیتیکی نمود. شکل گیری حکومت اقلیم در شمال عراق و قدرت یابی کردها و حضور شیعیان در راس قدرت و سیاست عراق، افزایش رقابتهای بالقوه منطقه‎ای ناشی از خلاء قدرت در عراق و‎این که‎این سرزمین میزبان بزرگترین دشمن استراتژیک ‎ایران یعنی آمریکاست، از جمله چالش‎ها و تهدیداتی است که به نوعی‎ایران را تحت تاثیر قرار داده و لزوم بررسی حضور آمریکا در عراق و بررسی ژئوپلیتیک‎ایران امری ضروری برای امنیت‎ایران می‎باشد. بنابر‎این در‎این تحقیق نگارنده به بررسی مسئله تحلیل اثرات حضور آمریکا در عراق و نقش آفرینی ژئوپلیتیکی‎ایران می‎پردازد.

۱-۲-ضرورت تحقیق

اهمیت و ضرورت‎این پژوهش از آنجا ناشی می‎شود که با مطالعات و بررسی‎های به عمل آمده و با توجه به تحقیقات صورت گرفته درارتباط با تحلیل اثرات حضور آمریکا در عراق و نقش آفرینی ژئوپلیتیکی‎ ایران محدود و اندک می‎باشد. همچنین تاریخ پر فراز ونشیب روابط‎ایران وعراق، همواره مسیری سینوسی از نزدیکی، تعارض ورقابت را به همراه داشته است.‎این وضعیت به عنوان یک مسئله مهم در سیاست خارجی و روابط منطقه‎ای و بین الملل‎ایران به صورت یک نیاز تشخیص داده شد والبته تحولات جدید عراق بعد از سرنگونی صدام مزید بر‎این عوامل جهت انتخاب‎این موضوع برای پژوهش شده وکنجکاوی وعلاقه مندی محقق به مسائل منطقه خاورمیانه بالاخص عراق نوین، باعث انتخاب‎این موضوع شده است تا جهت ارائه راه‎حل‎هایی استراتژیک برای مسائل فعلی، امنیتی وسیاسی عراق نوین تلاشی شده باشد. و در نهایت نیازمندی حوزه سیاست خارجی به‎این چنین تحقیقات وپژوهش‎هایی، علل دیگری جهت انتخاب‎این عنوان بوده است. لذا به نظر می‎رسد با انجام‎این پژوهش تا حدودی خلأ و جای خالی پژوهش‎ها و تحقیقات صورت گرفته در‎این زمینه مرتفع گردد. و ازسوی دیگر اهمیت‎این موضوع از آنجا ناشی می‎شود که اثرات حضورآمریکا درعراق و در وضعیت ژئوپلیتیکی‎ایران تاثیرگذار بوده و برکارکرد مرزهای سیاسی‎ایران نقش بسزایی داشته است. با توجه به‎اینکه آمریکا و کشورهای استعمارگردیگر روابط‎ایران با کشورهای همسایه عربی و سایر کشورها را بعنوان یک خطر برای خود دیده لذا مطالعه‎این تحقیق ضرورت داشته و دارای اهمیت می‎باشد.

۱-۳- اهداف تحقیق

تحلیل اثرات حضور آمریکا در عراق و نقش آفرینی ژئو پلیتیکی‎ایران.
شناسایی دلایل حضور آمریکا در عراق.
بررسی تاثیر حضور آمریکا در عراق و تاثیر آن بر ژئوپلیتیک‎ایران می‎باشد.

۱-۴- پرسش اصلی تحقیق

حضور آمریکا در عراق چه تاثیری بر ژئوپلیتیک ‎ایران دارد ؟
آیا موقعیت ژئوپلیتیکی‎ایران می‎تواند مانع تحقق استراتژی رژیم آمریکا در عراق شود؟
آیا حضور اقلیت‎های قومی‎و مذهبی در ساختار حکومت عراق موجب تاثیر گذاری بر امنیت جمهوری اسلامی ‎ایران است.

۱-۵ -فرضیه تحقیق

۱- حضور آمریکا در عراق بر ژئوپلیتیک‎ایران تاثیر دارد.
۲- موقعیت ژئوپلیتیکی‎ایران می‎تواند مانع تحقق استراتژی دولت آمریکا در عراق شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:28:00 ق.ظ ]




(۲۴) از این رأی در باب صورت و قالبِ هنری در اینجا دفاع کرده‌ام:
Carrooll 1999, pp. 142-8.
(۲۵) در اینجا، مراد از عدم‌انسجام چیزی است متفاوت با آنچه آرنولد آیزنبرگ در باب مسأله‌ی مذکور پیش نهاده است. ظاهراً آیزنبرگ گمان می‌کند که عناصر اخلاقیِ موجود در اثر هنری زمانی فاقد انسجام صوری‌اند که با یکدیگر ناسازگار باشند (Isenberg 1973, p. 281)؛ یعنی مادامی که با یکدیگر سازگارند، شرّ بودنشان اهمّیّتی ندارد. بدین دلیل است که ظاهراً آیزنبرگ گمان می‌کند که می‌توان همواره ارزیابی اخلاقی و زیبایی‌شناختی را از هم تفکیک کرد.
ولی عدم‌انسجامِ مورد نظر من وجهِ عملگرایانه دارد ــ اینکه نظرگاه غیراخلاقیِ اثر ریشه‌ی چیزی را که اثر مذکوردر سودای تحقّقِ آن است می‌زند. دلیل این عدم موفّقیّت را تنها با توجّه به این واقعیّت تبیین می‌توان کرد که نظرگاه اخلاقیِ مورد حمایتِ اثر چنان معیوب است که نمی‌تواند مشارکتِ مخاطبِ از لحاظ اخلاقی حسّاس را جلب کند. بدین‌سان، دلیلِ این امر که اثر نمی‌تواند به لحاظ زیبایی‌شناختی به غایاتش تحقّق ببخشد این است که از لحاظ اخلاقی معیوب است. عدم توفیقِ زیبایی‌شناختی و عدم توفیقِ اخلاقی‌اش [هر دو] با رجوع به همان وجهِ عیبناکیِ اخلاقی‌اش تبیین می‌شوند. بدین‌سان، در این موارد، برخلاف نظر آیزنبرگ، عدم‌انسجامِ مورد بحث مویّدِ این فکرت که همواره می‌توان ارزیابی اخلاقی و زیبایی‌شناختی را از هم تفکیک کرد نیست.
(۲۶) در اینجا باید بیفزایم که مخاطبِ از لحاظ اخلاقی حسّاس را باید برحسب شرطیّه‌های خلاف واقع فهمید. دلیلِ آن هم این است که ما انتظار داریم که حُسنِ زیبایی‌شناختی از آزمون زمان سربلند بیرون بیاید. پس، ارزیابی‌های زیبایی‌شناختیِ واقعیْ ردّ واکنش‌هایی را می‌گیرند که مخاطبانِ از لحاظ اخلاقی حسّاس نسبت به اثر خواهند داشت، نه واکنش‌هایی را که مخاطبانِ بالفعل دارند. زیرا ممکن است مخاطبان معاصرِ یک اثر ــ مثلاً مخاطبانِ نازی فیلم پیروزی اراده‌ی ریفنشتال ــ تحت تأثیر هیجانات ایدئولوژیک/وطن‌پرستانه، از دیدنِ عیوب اخلاقیِ آن اثر هنری ناتوان باشند.
(۲۷) به همین دلیل است که، در گذشته، من از این موضع با عنوان اخلاقگراییِ معتدل یاد می‌کردم. این دیدگاه با موضع گات، که خود آن را اخلاقگرایی می‌خوانَد و عبارت است از اینکه هر عیب اخلاقی در اثر هنری، به معنای واقعی کلمه، نقصی زیبایی‌شناختی است، فرق دارد. استدلال من، در مقایسه با استدلال گات، حیطه‌ی کمتری را در بر می‌گیرد و، هرچند من بکلّی با گرایش‌های گات مخالف نیستم، واضح است که استدلال من به اندازه‌ی استدلال او پیش نمی‌رود.
ولی ناقدانی چند ــ از جمله کانولی، هَرولد، و کیرِن ــ استدلال کرده‌اند که موضع من [در نهایت] به سمت موضع گات فرو می‌ریزد. دلیلی که اقامه می‌کنند این است که چون آن نگریستنِ توأم با حسّاسیّتِ اخلاقی را که من برای پی‌گیریِ عیوب اخلاقی مناسب می‌دانم باید با شرطیّه‌های خلاف واقع فهمید ــ یعنی برحسبِ نحوه‌ی واکنشی که مخاطبِ از لحاظ اخلاقی حسّاس به اثر نشان می‌دهد ــ پس، هر عیب اخلاقیِ موجود در اثر، علی الادّعا، در تحقّقِ مقصود و/یا غایتِ اثر اختلال ایجاد خواهد کرد. من این استدلال را، به دلایلی که پیشتر بیان شد، ردّ می‌کنم: چنین نیست که هر عیب اخلاقی ــ مثلاً، نجواهای بی‌ادبانه‌ی یک شخصیّت با خودش در خصوص تبعیض سنّی ــ به لحاظ ساختاری مانعِ تحقّقِ غایت‌های اصلیِ اثر شود، و برخی از عیوب اخلاقی هم آن‌قدر پیچیده و غیرواضحند که حتّی توجّهِ مخاطبِ از لحاظ اخلاقی حسّاس را هم جلب نمی‌کنند.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
احتمالاً کانولی، هَرولد، و کیرِن گمان می‌کنند که اگر بیننده، خواننده، یا شنونده‌ای از لحاظ اخلاقی حسّاس به شمار آیند، امکان ندارد که برخی از عیوب اخلاقی از چشمشان بگریزد. ولی، به نظر من، این‌ها مخاطبانِ از لحاظ اخلاقی بسیار حسّاس هستند، نه مخاطبانی که از لحاظ اخلاقی فقط حسّاسند. آدمی می‌تواند از لحاظ اخلاقی حسّاس باشد و، با این همه، متوجّهِ عیوبِ اخلاقیِ بسیار ظریف یا پنهان در یک اثر هنریِ پیچیده نشود. مخاطبانِ از لحاظ اخلاقی حسّاس را نباید ابرانسان‌های اخلاقی تصوّر کرد. بدین‌سان، اخلاقگرایی معتدل به سمت موضعِ سرسختتر، یعنی اخلاقگرایی، فرو نمی‌ریزد، هرچند مانند اخلاقگرایی باید آن را برحسب واکنش‌های شرطیِ خلاف واقعِ مخاطبانی در نظر آورد که از لحاظ اخلاقی حسّاسند، زیرا، در وضع آرمانی، انتظار می‌رود که ارزیابی‌های زیبایی‌شناختی با نتایجِ آزمونِ زمان موافق افتند. بنگرید به:
Gaut 1998; Connolly 2000; Kieran 2001; Harold 2000.
کتابنامه و منابع بیشتری برای مطالعه
Beardsley, Monroe C. 1981. Aesthetics: Problems in the Philosophy of Criticism. Indianapolis, IN: Hackett.
Carroll, Noel. 1996. ‘‘Moderate Moralism.’’ ¨British Journal of Aesthetics, 36: 223–۳۷.
___ ۱۹۹۸a. ‘‘Art, Narrative, and Moral Understanding,’’ in Jerrold Levinson, ed., Aesthetics and Ethics. Cambridge: Cambridge University Press, pp. 128–۶۰.
___ ۱۹۹۸b. ‘‘Moderate Moralism versus Moderate Autonomism.’’ British Journal of
Aesthetics, 38/2: 419–۲۴.
___ ۱۹۹۹. Philosophy of Art: A Contemporary Introduction. London: Routledge.
___ ۲۰۰۰. ‘‘Art and Ethical Criticism.’’ Ethics, 110: 350–۸۷.
___ ۲۰۰۲. ‘‘The Wheel of Virtue: Art, Literature, and Moral Knowledge.’’ Journal of Aesthetics and Art Criticism, 60: 3–۲۶.
Connolly, Oliver. 2000. ‘‘Ethicism and Moderate Moralism.’’ British Journal of Aesthetics, 40/3: 302–۱۶.
Connolly, Oliver, and Haydar, Bashshar. 2001. ‘‘Narrative Art and Moral Knowledge.’’ British Journal of Aesthetics, 41/2: 109–۲۴.
Currie, Gregory. 1995. ‘‘The Moral Psychology of Fiction.’’ Australasian Journal of Philosophy, 73: 250–۹.
Devereaux, Mary. 2001. ‘‘Moral Judgments and Works of Art.’’ Paper at conference on Art and Morality, University of California at Riverside, April.
French, Peter A. 2001. The Virtues of Vengeance. Lawrence, KA: University of Kansas Press.
Gass, William H. 1993. ‘‘Goodness Knows Nothing of Beauty: On the Distance between orality and Art,’’ in John Andrew Fisher, ed., Reflecting on Art.Mountain View, CA: Mayfield.
Gaut, Berys. 1998. ‘‘The Ethical Criticism of Art,’’ in Jerrold Levinson, ed., Aesthetics and Ethics. Cambridge: Cambridge University Press.
Goldberg, S. L. 1993. Agents and Lives. Cambridge: Cambridge University Press.
Guerard, Albert L. 1963. Art for Art’s Sake. New York: Schocken Books.
Harold, James. 2000. ‘‘Moralism and Autonomism.’’ Talk at Central Division Meetings of American Philosophical Association, Chicago, April.
Isenberg, Arnold. 1973. ‘‘Ethical and Aesthetic Criticism,’’ in Aesthetics and the Theory of Criticism: Selected Essays of Arnold Isenberg. Chicago, IL: University of Chicago Press.
Kieran, Matthew. 2001. ‘‘In Defence of the Ethical Evaluation of Narrative Art.’’ British
Journal of Aesthetics, 41/1: 26–۳۸.
Kivy, Peter. 1997–۸. ‘‘On the Banality of Literary Truths.’’ Philosophic Exchange, 28: 17–۲۷.
Nussbaum, Martha. 1990. Love’s Knowledge. Oxford: Oxford University Press.
Parker, David. 1994. Ethics, Theory and the Novel. Cambridge: Cambridge University Press.
Putnam, Hilary. 1978. ‘‘Literature, Science, and Reflection,’’ in H. Putnam, Meaning and the Moral Sciences. London: Routledge and Kegan Paul.
Scott, A. O. 2001. ‘‘Alter Alter Ego.’’ New York Times Book Review (May 27): 8.
Walton, Kendall. 1990. Mimesis asMake-Believe: On the Foundationsof the Representational Arts. Cambridge, MA: Harvard University Press.
Zemach, Eddy M. 1997. Real Beauty. University Park, PA: Pennsylvania State University Press.
III
هنر و نقد اخلاقی
گزارش مختصری از سمت‌وسوی تحقیقات اخیر

 

    1. درآمد

 

از قضای روزگار، هرچند فلسفه‌ هنر، در ابتداء، به منزله‌ی جزء لاینفکّی از نقدِ ناشی از انگیزه‌های اخلاقیِ افلاطون بر هنر پدیدار شد، نقد اخلاقی هنر، در بخش اعظم سده‌ی بیستم، بسیار اندک مورد توجّهِ فیلسوفان تحلیلی‌مشرب قرار گرفت. بسیاری از فیلسوفان قرن بیستم، تحت تأثیر نظریّه‌ی زیبایی‌شناختیِ کانت، بویژه چنانکه گرایش‌های بعدی ــ برای مثال، از جمله اصالتِ زیبایی‌شناسی[۱۳۲] (”هنر برای هنر“) و صورتگرایی ــ آن را تفسیر (یا سوءتفسیر) کردند و ظاهراً شیوه‌های بعدی نقد (مانند نقدِ جدید[۱۳۳] در ادبیّات) تقویتش کردند، نه تنها مبحثِ نقد اخلاقی هنر را نادیده گرفته‌اند، بلکه نقد اخلاقی هنر را بی‌ربط یا از لحاظ مفهومی ناموجّه نیز تلقّی کرده‌اند.
البتّه، برغمِ تعلیقِ چشمگیرِ نقد اخلاقی در نظریّه‌های فلسفی راجع به هنر، ارزیابیِ اخلاقیِ هنر در میان منتقدان رونق داشت. در واقع، چه بسا که حتّی امروزه هم، در مورد موضوعاتی نظیر نژادپرستی، تبعیض جنسیّتی، همجنسگراستیزی، و مانند آن‌ ها [در هنر]، رهیافتِ غالبی که اکثرِ منتقدان انسانگرا، هم دانشگاهیان و هم اُدبا، پیشنهاد کنند بحث اخلاقی در باب هنر باشد. نیز، فقدانِ حقّ اظهارعقیده یا تصدیقِ فلسفیْ خوانندگان، بینندگان، و شنوندگانِ معمولیِ هنر را [از ارزشیابیِ آثار هنری] منصرف نکرده است. ارزشیابیِ ایشان از آثار هنری پیوند محکمی با ملاحظات اخلاقی دارد، و این امر می‌تواند، به سرعت و سهولت، با گوش سپردن به آنچه مردم عادی پس از دیدن یک فیلم یا یک نمایش یا یک برنامه‌ی تلویزیونی می‌گویند یا با گوش سپردن بدیشان هنگامی که عقایدشان را درباره‌ی تازه‌ترین رمان‌ها با یکدیگر در میان می‌گذارند مورد تأیید قرار گیرد.
به تعبیر دیگر، در مورد نقد اخلاقیِ آثار هنری، خَلَئی میان نظریّه و عمل در سرتاسرِ قرن بیستم وجود داشته است ــ خلئی که با سکوتِ فلسفه درباره‌ی نسبت میان اخلاق و هنر شدّت گرفته است. وانگهی، این خلأ خلئی متأخّر است، زیرا فیلسوفان، از افلاطون گرفته تا هیوم، فرضشان بر آن بود که ربطِ نقد اخلاقی به هنر مسأله‌انگیز نیست. تنها از اواخر سده‌ی هجدهم بدین سو بود که این رأی مورد دفاع قرار گرفت که قلمرو زیبایی‌شناسی و قلمرو اخلاق هر کدام خودآیینند و کاملاً مستقلّ از دیگری. نیازی به گفتن نیست که پاره‌ای از فیلسوفانِ هنر، مانند تالستوی، در برابر این جریان ایستادند. امّا، در کلّ، گفتمان فلسفی درباره‌ی هنرها از موضوع نقد اخلاقی فاصله گرفته است، بجز گهگاهی که استدلال کرده است که نقد اخلاقی هنرها منطقاً ناروا یا نامربوط است.
ولی، اخیراً، خودِ این اجماع نیز نرم نرمک به تحدّی خوانده شده است. شاید تحت تأثیر همه‌جاگیریِ نقد اخلاقی در شیوه‌های عمل جاریِ ما، فیلسوفان به ارزیابیِ مجدّدِ استدلال‌های سنّتی علیه نقد اخلاقی هنر می‌پردازند، و نیز در کشف مقدّماتی می‌کوشند که چه بسا چنین نقدی مبتنیِ بر آن‌ ها باشد. غایتِ این فصل بررسیِ برخی از مناقشاتِ اخیر در خصوص نقد اخلاقی هنر است. برای سازمان دادن به تفکّر درباره‌ی این موضوع، من با ترسیمِ خطوطِ کلّیِ مهمّ‌ترین استدلال‌های سنّتی علیه نقد اخلاقی هنر آغاز می‌کنم و، آنگاه، در بخش‌های بعدی، به کندوکاو در پاسخ‌های معاصر به این استدلال‌ها، به عنوان راهی برای معرّفیِ رهیافت‌های گوناگونِ جدیدی که در حال حاضر برای دفاع از چشم‌اندازِ نقد اخلاقیْ موجود است، خواهم پرداخت.

 

  1. اشکالات وارد آمده به نقد اخلاقی: خودآیینی‌گرایی، پیش‌پاافتادگی معرفتی، و ضدّپیامدگرایی
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:28:00 ق.ظ ]