مبانی نظری وپیشینه تحقیق
۲ـ۱ـ مرور برادبیات تحقیق
۲ـ۲ـ پیشینه تحقیق
بررسی نتایج پژوهشهای مرتبط داخلی و خارجی در هر پژوهشی مقدم بر اجرای آن است. بررسیهای پژوهشی در مورد موضوع «بیرمقی اجتماعی»و«بی تفاوتی اجتماعی»درایران ورویکردهای مرتبط با آن، نشان میدهد که پژوهشی که به طور دقیق منطبق با موضوع این پژوهش انجام گرفته باشد انجام نشده، اما با توجه به بررسیها و پژوهشهای که در زمینه های مشابه صورت گرفته است میتوان نوعی پیشینه پژوهشی را ملحوظ نظر داشت که عمدتاً در برخی از مطالعات به گونه کلی و یا صرفاً به جنبه های خاصی از آن پرداخته شده است.
۲-۲-۱- تحقیقات خارجی
۱ـ ساروس(۱۹۸۸) تحلیل رفتگی(بی رمقی)شغلی مدیران آموزش را در کانادا بررسی کرد. یافتههای تحقیق او نشان داد که بی رمقی(تحلیل رفتگی) شغلی در بین مدیران آموزشی کمتر از حد متوسطه بود. میزان مسخ شخصیت در مدیران آموزشی مرد بیش از مدیران زن بود.همچنین میزان بی رمقی(تحلیل ر فتگی) در مدیرانی که سابقه مدیریت آنان بیش از شانزده سال بود بیش از مدیرانی بود که سابقه مدیریت آنان کمتر از ده سال بوده است.
۲ـ مارتین (۱۹۸۹) در پژوهشی سطوح بی رمقی"تحلیل رفتگی” شغلی مدیران آموزشی مدارس دولتی ایالت نیوهمشایر” را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که مدیران آموزش بی رمقی(تحلیل رفتگی) کم و متوسطی را در سه بعد تحلیل عاطفی، مسخ شخصیت و فقدان موفقیت فرد داشتند. در این پژوهش شغل مدیریت مدارس، شغلی توأم با ابهام شناخته شده بود و متغیرهای جنس، سابقه مدیریت، رضایت شغلی و عوامل سازمانی در تحلیل رفتگی(بی رمقی)شغلی مدیران تأثیر داشت.
۳-گنس[۱۰] (۱۹۹۲) در پژوهشی با عنوان«بررسی رابطه میان مشارکتسیاسی و بی تفاوتی در ایالات متحده» پرداخته و با توجه به کاهش علاقه افراد به پیگیری مسائل جامعه خود، بی تفاوتی را به عنوان مسألهای مهم در این کشور معرفی کرده است. وی مسائل بی تفاوتی را در ارتباط با متغیرهای مهمی مانند احساس ناتوانی، بیگانگی اجتماعی، نارضایتی از نظام اجتماعی، تقلیل تعلق اجتماعی و انگیزه های فردی و مواردی از این قبیل قرار داده و معتقد است بی تفاوتی اجتماعی زمانی بروز و شیوع بیشتری مییابد که متغیرهای یاد شده، فراوانی کمی و کیفی بیشتری داشته باشد.
۴ـ ون اسنینبیرگ وشیپرر[۱۱](۱۹۹۱) درپژوهشی با عنوان«طبقه اجتماعی و رفتار سیاسی در خلال یک دوره رکود اقتصادی: بی تفاوتی و رادیکالیسم»نیز افزایش بی تفاوتی اجتماعی در هلند سال ۱۹۸۵ را به ازای اعتراض سیاسی عظیم طبقاتی دانسته اند که به شدت از رکود اقتصادی ضربه خورده اند، به همین دلیل، الگوی را برای تبیین بی تفاوتی سیاسی در میان افراد طبقات پایین در اواسط دهۀ(۱۹۸۰) دارند طراحی کردند. در عین حال به طراحی یک الگوی تبینی برای انگیزه های آنها که در خلال این دوره رکود هنوز به رفتار سیاسی متمایل بودند اقدام نموده اند. در این مطالعه، نتایج تحلیل شاخصی که نشانگر یک طبقه محروم بوده احتمال آنومی بیشتری را افزایش میداد. همچنین، آنومی موجب بی تفاوتی سیاسی بالاتری شده و از سوی دیگر این پژوهش نشان میدهد که آموزش باعث کاهش بی تفاوتی سیاسی شده است.
۵ـ المیز حاجی(۲۰۰۱) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی رابطه میان بوروکراسی در کشور عربستان سعودی» انجام شد، محقق مسأله بی تفاوتی عمومی را به عنوان مانعی در جهت برنامه های توسعه این کشور مورد تحلیل و تبیین قرارداد.نمونه این پژوهش ۴۶۶ نفر به صورت تصادفی بوده که از آن، اطلاعات لازم جمع آوری شده و به طور توصیفی و تحلیلی آزمون شده و در نتیجه نهایی فرضیه وجود بی تفاوتی عمومی در شهروندان این کشور تأیید شد. محقق در پایان سعی کرده از پیشنهادهای پژوهش را به عنوان ثروتمندترین کشور در جهان سوم، انواع خدمات عمومی در سطوح فردی و اجتماعی را به شهروندان عرضه کند (بیمارستان رایگان، مدارس، دانشگاهها، بزرگراهها و …) بسنجد؛ ولی بی تفاوتی شهروندان به طورکلی، واقعیتی است که به عنوان مانعی در راه تمام تلاش های عرضه شده بوسیله نظام اداری و دولتی برای توسعه در این کشور عمل کرده است. زمینه اصلی این پژوهش این بود که شهروندان عربستان سعودی نسبت به خدمات عمومی بوروکراتیک دولتی بی تفاوت نیستند که در پایان، خلاف این فرضیه استنتاج شده است.
۶ـ چن و زانگ[۱۲](۱۹۹۹) در پژوهش با عنوان «سنجش بی تفاوتی سیاسی مردم شهر پکن عوامل مؤثر بر آن»نتایج حاصله نشانگر آن بود که رابطه معنیداری میان متغیرهای مستقل با وابسته برقرار بوده است. بی تفاوتی سیاسی با بهره گیری از شاخص هایی همچون میزان علاقه به مباحث سیاسی، توجه کردن به مسائل ملی و تمرکز و توجه به مسائل شهری سنجیده شد. و اثر متغیرهای گوناگون زمینهای مستقل مانند رضایت اجتماعی، احساس اثر بخشی، موقعیت اجتماعی ـ شغلی ـ وابستگی حزبی ـ سیاسی بر روی بی تفاوتی سیاسی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصله حاکی از وجود رابطۀ معنیدار میان این متغیرها بوده است
۷- گانز(۱۳۵۲) در پژوهشی تحت عنوان «تحلیل رابطه بین مشارکت سیاسی و بی تفاوتی» انجام شده است. در این پژوهش با اشاره به اهمییت بی تفاوتی، وجود آن را در جامعه آمریکا به عنوان یکی از مسایل مهم ارزیابی قرار داده و کاهش علاقه افراد را نسبت به موضوعات سیاسی با اهمیت عنوان کرده است. نتایج تحقیق مذکور حکایت از آن دارد که نمود بی تفاوتی در بین افراد جامعه در نتیجه ظهور و بروز احساس ناتوانی و نهایتاً و بیگانگی افراد، فقدان انگیزه وعلاقه لازم، نبود رضایت کافی از نظام اجتماعی حاکم، فاصله اجتماعی موجود در بین افراد و نبود کارکرد مناسب و مشخص این افراد در جامعه عنوان شده (,۱۹۵۲: ۱۸۷-۱۹۰)[۱۳].
۸- دوایت دین(۱۹۶۰) در پژوهشی تحت عنوان"بررسی رابطه بین بیگانگی و بی تفاوتی سیاسی"به اهمیت پدیده بیگانگی در جامعه و توجه اندیشمندان علوم سیاسی واجتماعی به رابطه این پدیده و بی تفاوتی در جامعه، به بررسی ارتباط بین بیگانگی و بی تفاوتی سیاسی پرداخته است. نتایج حاصله حکایت دارد که ارتباط معنیداری بین بی تفاوتی در رأی گیری و متغیر مستقل بیگانگی احساس بیقدرتی و بی هنجاری در سطح قابل قبولی میباشد (۱۹۶۰:۱۸۵-۱۸۹)[۱۴].
۹-سیلان وکایناک(۲۰۱۰)در پژوهشی تحت عنوان"بیگانگی شغلی به عنوان یک واسطه و ارتباطی بین بی عدالتی سازمانی و تعهد سازمانی"را بررسی کرد.به این نتیجه دست یافتند که بی عدالتی توزیعی و رویه ای با احساس بیگانگی شغلی رابطه مثبت با تعهد سازمانی رابطه معکوس دارد.
۲-۲-۲- تحقیقات داخلی
۱ـ مستغاثی(۱۳۷۷) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی بیرمقی(تحلیل رفتگی) ناشی از کار در کارکنان بیمارستان دکتر شریعتی اصفهان» با توجه به متغیرهای شخصی پرداخت. نتایج پژوهش حاکی از این بود که اکثر پاسخ گویان درجه های بالایی از تحلیل عاطفی، فقدان موفقیت شخصی و منع شخصیت را دارا بودند. تحلیل رفتگی شغلی در بین کارکنان این بیمارستان در حدی بود که مداخله درمانی را می طلبید.
۲-بختیاری(۱۳۷۸) در پژوهشی تحت عنوان"بررسی ارتباط عوامل انگیزشی – بهداشتی و تحلیل رفتگی(بی رمقی) شغلی کارشناسان تربیت بدنی مرد و زن"پرداخت که نتایج زیر به دست آمد.بررسی تفاوت بین میزان تحلیل رفتگی زنان ومردان مورد مطالعه نشان داد که بین فرسودگی عاطفی زنان و مردان مورد مطالعه تفاوت معنی داری وجود نداشت.بین مسخ شخصیت در زنان و مردان تفاوت معنی داری وجود نداشت.این پژوهش نشان داد که بین عامل انگیزشی و فرسودگی عاطفی آزمودنیها ارتباط معناداروجود داشت.همچنین، بین عامل انگیزشی و فقدان موفقیت فردی ارتباط معنادار وجود داشت.این پژوهش نشان داد، عامل بهداشتی فقط با بعد فقدان موفقیت فردی آزمونیها ارتباط معنادار داشت.
۳-کلانتری و همکاران(۱۳۸۶) در پژوهش با عنوان «بررسی بی تفاوتی و نوع دوستی در جامعه شهری ایران و عوامل مؤثر بر آن» هدف کار خود را در پژوهش علی- مقایسه ای، بررسی ارتباط بی تفاوتی اجتماعی با متغیرهای همدلی، مسئولیت پذیری هزینه– پاداش عادی قرار دادند.
نتایج حاصله نشان داد در مواجه با حالتهای اضطراری۳/۷۵ درصد از شهروندان، نوعدوست و ۷/۲۴ درصد بیتفاوت دارای همدلی بیشتر، مسئولیت پذیری بیشتر، و تحلیل هزینه پاداش کمتر است.
۴- حبیب زاده(۱۳۸۴) نتایج یک پژوهش اسنادی- میدانی با عنوان"بی تفاوتی سیاسی کارگران و تأثیر آن در کاهش مشارکت سیاسی آنان در جمهوری اسلامی"، نشان داد که این بی تفاوتی در سطحی نبوده که نا امیدی کامل آنان را در پی داشته باشد و یا خود را فاقد تأثیر در حوزه های سیاسی و اجتماعی بیابند اما باعث بی تفاوتی آنان در حیات سیاسی شده است. بررسی پیشینه پژوهش یاد شده دامنه وسیعی از آراء و دیدگاه های را در بر میگیرد که از منظرهای گوناگون به مسأله بی تفاوتی پرداخته اند. از این رو، در مقیاس سازی و شاخص های عملیاتی متغیرها، نکته های مفیدی را در اختیار این مطالعه قرارداد تا به اتکای آنها با دقت بیشتری عمل نمود.
۵ـ مسعودنیا(۱۳۸۰: ۱۶۵ـ۱۵۲) در پژوهش اسنادی با عنوان«تبیین جامعه شناختی بی تفاوتی شهروندان در حیات اجتماعی و سیاسی»، به کاوشی نظری در مطالعه این مفهوم پرداخته و با تعریف مفهومی بی تفاوتی اجتماعی، و به عوامل مؤثر بر این پدیده اجتماعی و آراء و نظریه های مرتبط با آن پرداخته و از تکثیر چند ملیتی آن سخن رانده است. وی بی تفاوتی اجتماعی را به عنوان عدم مشارکت فعال و بیمشارکت در فعالیتهای اجتماعی ـ سیاسی تعریف کرده و بیان داشته است که بی تفاوتی اجتماعی اگرچه پدیدهای جدید تلقی نمی شود ولی به نظر میرسد که با تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در عصر نو، به طور چشمگیری افزایش یافته است. وی با بررسی آراء و نظریه های مرتبط، تبیین خاص هر یک از نظریهپردازان را در مورد موضوع بی تفاوتی اجتماعی مطرح کرده است که هر کدام اشاره به متغیر ویژه در رویکرد خود داشته اند.
۶ـ محسن تبریزی(۱۳۸۱) در مقالهای با عنوان «بیگانگی؛ مانعی برای مشارکت و توسعه ملی:بررسی رابطه میان بیگانگی و مشارکت اجتماعی ـ سیاسی»،«مفهوم بیگانگی اجتماعی ـ سیاسی» را برای توضیح انفعال و بی علاقگی اجتماعی به منزله جدایی از واقعیتهای پیرامونی و عدم پیوند«ذهنی ـ شناختی» و«عینی ـ کنشی» با برخی صور واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی مدنظر قرار داده و در آراء جامعه شناسی که در این معنا به مطالعه بیگانگی اجتماعی پرداختهاند، نمود کرده است.
۷ـ مجتبی صداقتی فرد و محسن تبریزی(۱۳۹۰) در پژوهشی تحت عنوان«پژوهش درباره بی تفاوتی اجتماعی در ایران»(مورد پژوهش: شهروندان تهرانی) پرداخت. نتایج نهایی استفاده از رگرسیون چندگانه نشان داده حدود۴۰% تغییرات در بی تفاوتی اجتماعی به وسیله مجموع متغیرهای مستقل قابل تبیین است. نتایج آزمون تحلیل واریانس فرض وجود رابطه بین متغیرهای مستقل و متغیر وابسته را در سطح معنی داری بیش از ۹۹% اطمینان تأیید می کند.
۸-علی حسن توفیقیان فر)۱۳۹۰(در پژوهشی تحت عنوان “بررسی میزان بیگانگی اجتماعی جوانان و عوامل مرتبط با آن “( مطالعه موردی: شهر یاسوج) که روش آن پژوهش از لحاظ نوع، پیمایشی و از لحاظ هدف، کاربردی بوده و برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی، آمار استنباطی(همبستگی پیرسون،آزمونtمستقل، آزمون تحلیل واریانس)وتحلیل رگرسیون استفاده شده است، به این نتایج دست یافته است: بین متغیرهای مسقل(اعتماد اجتماعی، گرایشات مذهبی جمعی، میزان همنوایی اجتماعی و میزان رضایت از زندگی) و متغیر وابسته یعنی بیگانگی اجتماعی رابطه معناداری وجوددارد و قویترین رابطه(همبستگی)، مربوط به متغیر اعتماد اجتماعی بوده است. همچنین از یافته های تحقیق ملاحظه گردید که بین جوانان مجرد، متأهل، مطلقه و همسر فوتی در زمینه میزان بیگانگی اجتماعی تفاوت معناداری وجود دارد.
۹- نعامی و شکرکن(۱۳۸۳) در پژوهشی تحت عنوان"روابط ساده وچند گانه عدالت سازمانی با خشنودی شغلی"را مورد بررسی قرار دادند. نتایج این تحقیق نشان داد،عدالت سازمانی کلی با خشنودی شغلی رابطه دارد.علاوه بر آن عدالت سازمانی کلی و حیطه های آن با حیطه های مختلف خشنودی، حقوق، کار و سرپرستی، همکاران و خشنودی از ترفیع همبستگی مثبت و معنادار داشتند، همچنین بین سه نوع عدالت سازمانی با خشنودی شغلی کلی و حیطه های آن همبستگی چند گانه معنادارمشاهده شد.
۱۰- دهقان، عمرانی فر، حسینی وفتحی(۱۳۹۱) در تحقیقی تحت “عنوان بررسی رابطه بین رعایت عدالت سازمانی و رضایت شغلی کارکنان(مورد مطالعه یک سازمان نظامی)” به روش توصیفی– همبستگی پرداختند. که یافته های تحقیق حاکی از آن است که بین عدالت سازمانی(توزیعی، رویه ای، تعاملی) و رضایت شغلی رابطه معنادار و قوی وجود دارد.
۲ـ۲ـ۳ـ جمع بندی پایه های تجربی
واضح است پژوهشگران یاد شده سعی کرده اند به یک یا چند بعد خاص از مسائل مربوط به بی رمقی و بی تفاوتی اجتماعی توجه کنند. از بین پژوهشهای خارجی؛ نتایج جی چن و زانگ(۱۹۹۹) گویایی آن است متغیرهای سن، سطح درآمد، احساس اثربخشی، رضایت اجتماعی و وضعیت محل سکونت بر بی تفاوتی سیاسی اثرگذاراست. یافتههای پژوهش هربرت گانز(۱۹۵۲) بیانگر این است که احساس بی قدرتی و نارضایتی تأثیرگذار بر بی تفاوتی است. مهمترین تحقیق دوایت دین(۱۹۶۰) این است که متغیرهای بی قدرتی، بیهنجاری، انزوای اجتماعی، بر بی تفاوتی سیاسی تأثیرگذار است.
نتایج پژوهش حبیبزاده(۱۳۸۴)بیانگر آن است که بی تفاوتی کارگران باعث کاهش میزان مشارکت سیاسی آنان شده است.
پژوهش کلانتری و همکاران(۱۳۸۶)، با زمینهای از روانشناسی اجتماعی به عنوان مصداقی از بی تفاوتی اجتماعی بیشترین هّم خود را برعدم کمک رسانی و نوع دوستی به دیگران نهاده است. به همین صورت، پژوهشهایی هم اجرا شده اند که صرفاً به بعد مشارکت اجتماعی/سیاسی توجه تام و تمام نشان دادهاند و از بررسی جنبه مالی که مربوط به ارتباط افراد با همنوعان است غافل شده اند(مانند پژوهشهایی که بر مقوله بیگانگی در جامعه بیشتر متمرکز شده اند).
نکات فایدهمند پیشینه مذکور آن است تا با تلفیق و در کنار هم نهادن نظریه های مرتبط بتوان الگویی نظری/ تحلیلی را طراحی نمود. ضمن آنکه نتایج آماری و روشهای متنوع پژوهشی بکار رفته در این پژوهشها می تواند در تحلیل مفاهیم این پژوهش راهگشا باشد و زوایای ارزنده ای را در بررسی مسأله بی رمقی و بی تفاوتی اجتماعی پیشرو بگذارد.
از نکات قوت پژوهشهای داخلی و خارجی مذکور، جمع آوری اطلاعات موضوعات و مقیاسهای اندازه گیری آنها میباشد که بسترهای مناسب و مفیدی را برای اجرای بهتر تحقیق را آشکار می سازد، بنابراین پیشینه های مطرح شده، هم از نظر موضوعی هم از نظر محتوایی زمینه ها و زاویه های دید مناسب را برای اجرای بهتر تحقیق فراهم می کنند. اما از نکات ضعف پیشینه های تجربی این است که اکثر پژوهشها بی رمقی از بعد فردی و بی تفاوتی را فقط از بعد سیاسی مورد توجه قرار دادهاند. اما به طورکلی در مورد مطالعات مطرح شده در این بخش میتوان گفت که هیچ یک از این مطالعات چه داخلی و خارجی به طور مستقیم به بحث بی تفاوتی و تحلیل رفتگی(بیرمقی) و رابطه آن به عوامل اجتماعینپرداختهاند و این خلأ در پژوهشهای داخلی بیشتر به چشم میخورد به همین جهت تحقیق حاضر قصد دارد این خلأ پژوهش را در داخل کشور پر کند.
۲ـ۳ـ بی تفاوتی
اصطلاح بی تفاوتی معادل کلمه«Apathy» انگلیسی است که از ریشه apathia یونانی گرفته شده است. این عبارت که همزمان با فلسفه رم در زمان مارکوس ارولیوس[۱۵] توسعه پیدا کرده است بعدها توسط سنکا[۱۶] عمومی و سپس این عبارت از زبان فرانسه با عنوان apathie، به زبان انگلیسی وارد شد.
در حوزه علوم سیاسی بی تفاوتی را معادل بیمیلی[۱۷] در رابطه با مشارکت و درگیری[۱۸] فعال در فرآیندهای سیاسی به کار بردهاند که در نظامهای دموکرات لیبرال، این بیمیلی می تواند به اشکال مختلف ظاهر شود که از اشکال رایج آن میتوان به بیتمایلی شهروندان جهت شرکت در انتخابات و رأی دادن به کاندیداها اشاره کرد. همچنین این اصطلاح در دمکراسی آتنی[۱۹] متضاد و برخلاف مفهوم دمکراسی و شهروند دمکراتیک به کار رفته است. مشارکت در فرآیندهای اجتماعی به اندازهای اهمیت دارد که آن را نقطه مقابل دمکراسی توصیف می کنند و همواره اندیشمندان علوم سیاسی سلامت جامعه و سلامت اجتماعی را در رابطه با میزان بی تفاوتی و عدم درگیری شهروندان مورد ارزیابی قرار می دهند(لغت نامه، ۲۰۰۱: ۱۲ـ۱۰).
هربرت گانز بی تفاوتی را به عنوان یک مفهوم اخلاقی تعریف می کند که در درون خود وی واقعیتی است که کمی علاقه و یا نبود آن را به عنوان یک پدیده مهم جامعه شناختی که بخشی از زندگی ما وجود دارد، نشان می دهد(گانز، ۱۹۵۲: ۱۸۵).
بی تفاوتی در نظر دوایت دین و ابعاد آن شامل بی تفاوتی در علاقمندی[۲۰]، بی تفاوتی در رفتار[۲۱]، بی تفاوتی در رأی گیری[۲۲](دین، ۱۹۶۰: ۱۸۸).
بی تفاوتی ترجمه های گوناگونی را در حوزه های مختلف علمی زبان فارسی یافته است.
بیعلاقگی و خونسردی(ابراهیم زاده،۱۳۵۱)بیدردی(فاطمی،۱۳۶۴)بی تفاوتی (مسعودنیا،۱۳۸۰: ۱۵۳) دلمردگی، بیعلاقگی(بریجانیان،۱۳۸۰: ۴۸) از جمله این گونه مفهوم سازیها در برگردان این واژه به فارسی هستند. هارولد کاپلان[۲۳] و بنیامین سادوک[۲۴] آن را «حالتی از نبود احساس درونی و عاطفه، عدم علاقه و درگیری هیجانی نسبت به محیط خود» تعریف نموده اند که به گفته آنان در انواع خاصی از اسکیزوفرنی و افسردگی مشاهده می شود(کاپلان و دیگران، ۱۳۷۵: ۲۹).
افزودن پسوند«اجتماعی» به واژه«بی تفاوتی»، اصطلاحی مهم در ادبیات علوم اجتماعی را با عنوان بی تفاوتی اجتماعی میسازد که ترجمه فارسی اصطلاح انگلیسی«social apathy» است. البته به لحاظ واژگانی در زبان علمی کشورمان، ترجمههای گوناگونی از این اصطلاح شده است، چنان که دادگران این اصطلاح را«بی قیدی اجتماعی» ترجمه کرده است.(روشبلاو و بورونیون، ۱۳۷۱؛ نقل از صداقتی فرد، ۱۳۹۲).
فیروز بخت و بیگی(۱۳۸۹، ۴۳) این واژه را«بی احساسی»، «بی هیجانی»، «بیعلاقگی» ترجمه کرده و در روانشناختی آن گنجاندهاند. ساروخانی(۱۳۷۰: ۳۹) نیز در ترجمه این اصطلاح، آن را معادل«بیحالی» یا«بیعاطفگی اجتماعی» بیان کرده و به عنوان یکی از مظاهر و مسائل خاص جامعه جدید شهری شناخته است.
در تعریف جامعهشناختی«بی تفاوتی»،برخی نویسندگان از مفاهیم مقابل آن مانند یعنی «مشارکت»[۲۵] و درگیری[۲۶] استفاده کرده اند. از این رو بی تفاوتی یعنی عزلت گزیدن و فقدان مشارکت در حد انتظار، مشارکت ممکن است از صرف داشتن یک انگیزه سیاسی و شرکت در انتخابات و رأی دادن، مناصب حزبی را شامل می شود(مسعودنیا، ۱۳۸۰: ۱۵۲).
۲ـ۳ـ۱ـ تاریخچه
در اوایل ظهور آئین مسیح، مسیحیان اصطلاح بی تفاوتی را انتخاب کردند تا بی اعتنایی خود به همه نگرانی های دنیوی، حالت ریاضت، را ابراز کنند، همانطور که در دین مسیحیت توصیه شده است.
بنابراین، این واژه از آن زمان در میان نویسندگان مذهبی تری مورد استفاده بوده است. به ویژه کلمنس الکساندرینوس، این اصطلاح را همانطور که باب شده بود در حد بسیار گسترده ای به کار می برد، فکر می کرد از این طریق می تواند فلاسفه را به سوی گرایش به مسیحیت سوق دهد، که سودای رسیدن به حد متعالی پرهیزگاری را در سر داشتند.
۲ـ۳ـ۲ـ بی تفاوتی در اصطلاحات مذهبی و رایج
برخلاف عقیده رایج، تشخیص بالینی” بی تفاوتی” اثری از کاهلی نشان نمیدهد ولی در استفاده متداول همبستگی تقریبا مطلق است.