-
- مرحله اول: تکثیر اولیه با بهره گرفتن از قلمههای تک جوانه در محیط کشت جامد و شرایط نوری ۱۰۰۰ لوکس و فتوپریود ۱۶ ساعته که با بهره گرفتن از لامپهای فلورسنت ایجاد شد و دمای ۲۲ درجه سانتی گراد.
-
- مرحله دوم: تکثیر ساقه در محیط کشت مایع بصورت تعلیقی که در این مرحله ساقههای حاصل از مرحله قبل پس از قطع ریشه و نوک ساقه به قطعاتی که دارای ۴-۳ جوانه جانبی باشند تقسیم می شود و به ظروف محتوی محیط کشت مایع منتقل میگردد. سپس ظروف بر روی دستگاه شیکر با ۶۰ دور در دقیقه با شدت ۱۰۰۰ لوکس و فتوپریود ۱۶ ساعته قرار میگیرند.
-
- مرحله سوم: در این مرحله تولید غده انجام میگیرد و به دو صورت اجرا می شود. در نوع اول مخلوطی از CCC و BAP تهیه و به محیط تکثیر مرحله قبل (محیط کشت مایع) اضافه میگردد و در نوع دوم محیط کشت جدیدی که حاوی CCC و BAP با غلظت بالاست تهیه و جایگزین محیط کشت تکثیر مرحله قبل می شود. سپس کشتها به شرایط تاریکی دائم با درجه حرارت ۲۰ درجه سانتی گراد انتقال مییابد.پس از چهار هفته، غدهها برداشت میشوند.
روش فوق در مرکز تحقیقات بین المللی سیبزمینی[۱۱۶] (CIP) بعنوان یک روش استاندارد مورد استفاده است و برای تولید غده در تعداد زیادی از ژنوتیپهای ارزیابی شده که موفق نیز بوده است.
لیزارگا[۱۱۷] و همکاران در سال (۱۹۸۶) در کتابچه راهنمای کشت بافت جهت عاریسازی از بیماری که از طرف مرکز تحقیقات بین المللی سیبزمینی منتشر می شود جهت ضدعفونی سطحی مواد گیاهی، استفاده از الکل یا اتانول را پیشنهاد کرده اند. زیرا قدرت نفوذ آن را بین کرکها و مرطوب کردن سطح گیاه بسیار مناسب دانسته معتقدند اتانول می تواند به عنوان عامل ضدعفونی کننده اولیه به کار گرفته شود. پس از استفاده از الکل جهت ضدعفونی اصلی، موادی چون هیپو کلریت کلسیم یا سدیم مورد استفاده قرار میگیرد. البته هیپوکلریت کلسیم به دلیل اثرهای سمی، کمتر توصیه شده است. همچنین استفاده از مواد ضدعفونی کننده تجارتی مانند کلراکس (هیپوکلریت سدیم ۵%) به شرط کاهش غلظت آن تا ۵/.% را مفید دانسته اند. آنها همچنین اعلام نمودند هیپوکلریت در pH حدود ۶ بیشترین اثر را دارد و در pH برابر ۸ و بالاتر، اثر کمتری دارد.
استرید[۱۱۸] و همکارانش در سال (۱۹۸۶) روش تولید غده در شرایط درون شیشه در سه مرحله را همانند تاور ۱۹۸۵ مطرح می کنند. آنها همچنین اعلام می کنند این روش در بیش از ۵۰ ژنوتیپ موفق بوده است. آنها از آزمایشات خود نتیجه گرفتند که روکود غدههای تولیدی در شرایط درون شیشه می تواند تحت تاثیر طول روز در مرحله غدهزایی قرار گیرد. زمانیکه غدهها در شرایط روز کوتاه ایجاد شوند دارای دوره رکود ۶۰ روزه خواهند بود، البته در صورتی که در دمای ۴ درجه سانتی گراد نگهداری شوند، ولی اگر غدهزایی در شرایط تاریکی کامل انجام بگیرد، دوره رکود در شرایط مشابه برابر ۲۱۰ روز خواهد بود.
اپینوزا و همکارانش در سال (۱۹۸۶) در کتابچهی راهنمای ریزازدیادی و حفظ ژرمپلاسم، با بهره گرفتن از کشت بافت که از طرف مرکز بین المللی تحقیقات سیبزمینی منتشر شده، روشهای استفاده از قلمههای تک جوانه در محیط کشت جامد و کشت قطعات ساقه چند جوانه در محیط کشت مایع به صورت تعلیقی را جهت تکثیر و ریزازدیادی توصیه می کنند. همچنین ترکیبات محیط کشت مورد استفاده جهت کشت قلمههای تک جوانه را محیط پایه MS به همراه ۲۵/۰ میلیگرم در لیتر اسید جیبرلیک، ۲ میلیگرم در لیتر کلسیم پانتوتنیک اسید، ۳% ساکارز و ۸/۰% آگار پیشنهاد کردند. پس از تهیه محیط کشت بایستی آن را به مدت ۱۵ دقیقه در فشار بخار ۵/۱ کیلوگرم بر سانتیمتر مربع و دمای ۱۲۱ درجه سانتی گراد اتوکلاو نمود.
تاور و همکارانش در سال (۱۹۸۷) تحقیقی بر روی اثر ترکیبات محیط کشت بر روی غدهزایی سیبزمینی انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که جهت غدهزایی میتوان از محیط پایه MS با ۵۰۰ میلیگرم در لیتر CCC، ۵ میلیگرم در لیتر BAP و ۸% درصد ساکارز، استفاده نمود. آنها همچنین جهت افزایش تعداد و اندازه غدهها، آزمایشاتی انجام دادند و چنین نتیجه گرفتند که کاهش غلظت ازت اندازه غده را افزایش میدهد، همچنین استفاده از قلمه تک جوانه نسبت به استفاده از قطعات ساقه، تولید غده را بیشتر می کند.
حسنپور و همکارانش در سال (۱۹۸۸) گزارش کردند چنانچه از هورمون BAP همراه با هورمون CCC در محیط کشت تولید غده استفاده شود و کشتها در شرایط تاریکی دایم و حرارت ۱۸ درجه سانتی گراد قرار گیرند، گیاهچهها قادر به تولید غده میباشند. اما چنانچه فقط هورمون BAP استفاده شود، تولید غده محدود شده و در ضمن، تولید آنها همگون نخواهد بود. همچنین اگر غدهزایی در درجه حرارتهای ۲۴-۲۰ درجه سانتی گراد ایجاد شود تولید غدهها، بسیار پراکنده و طولانی خواهد بود و اگر غدهزایی در شرایط نوری ۸ ساعت در روز با شدت ۱۰۰۰ لوکس انجام گیرد، دوره تولید غده طولانی خواهد شد.
کریمی در سال (۱۹۸۸) تاثیر نور، تنظیم کننده های رشد و غلظتهای مختلف BAP را در تشکیل غده به روش درون شیشه در ارقام سیبزمینی مورد بررسی قرار داد. او همچنین روش غدهزایی تاور ۱۹۸۵ و وانگ و هو ۱۹۸۲ را مورد مقایسه قرار داده و نتیجه گرفت که روش تاور نسبت به روش وانگ و هو از نظر طول زمان غدهزایی و تعداد غده در فلاسک مناسبتر است. در روش تاور تیمار تاریکی هیچ تاثیری بر روی اندازه غده ندارد ولی باعث افزایش تعداد غده در فلاسک می شود. همچنین وی اعلام می کند اگر هدف تولید غدههای بزرگتر از ۷ میلیمتر باشد، به کار بردن BAP 5/2 میلیگرم در لیتر مناسب میباشد. وی گزارش کرد تنها عامل اختلاف بین تعداد غده و درصد غدهزایی در ارقام، اختلاف ژنتیکی میباشد. ارقام زودرس دارای غدههای بزرگتر هستند و نیز اثر متقابل معنی داری بین رقم و غلظت BAP در رابطه با درصد غدههای بزرگتر از ۷ میلیمتر وجود دارد.
آکیتا و تاکایاما در سال (۱۹۸۸) بر روی تکثیر انبوه و تولید سیبزمینی با بهره گرفتن از ظروف قابل تهویه[۱۱۹] تحقیق کردند. در این بررسی روش غدهزایی تاور ۱۹۸۵ و استریدا ۱۹۸۶ در شرایط درون شیشه به کار گرفته شده بود. آنها اعلام کردند غلظت ۳% ساکارز در محیط کشت تعلیقی جهت تکثیر ساقه در شرایط نور دایم و غلظت ۹% آن در محیط کشت غدهزایی تحت شرایط تاریکی دایم بهترین حالت جهت غدهزایی است. همچنین آنها نتیجه گرفتند که شرایط کشت در مرحله تکثیر ساقه (مرحله قبل از غدهزایی) به شدت غدهزایی را در مرحله بعد تحت تاثیر قرار میدهد.
آلسدون[۱۲۰] و همکارانش در سال ۱۹۸۸ آزمایشی تحت عنوان ارتباط بین تولید غده در شرایط درون شیشه (Microtuber) و گلخانه (Minituber) و خصوصیات عملکرد ۶ رقم سیبزمینی انجام دادند. در این آزمایش از گیاهانی که به صورت قلمه تکثیر شده بودند، استفاده شد. تعدادی از گیاهان در بستر گلخانه جهت مقاوم شدن به شرایط مزرعهای کشت شدند و تعدادی جهت تولید غده در گلخانه کشت گردیدند (Minituber) و بقیه جهت تولید ریزغده در محیط کشت مایع محتوی محیط پایه MS کشت شدند. جهت تولید ریزغده ۸% ساکارز، ۵۰۰ میلیگرم در لیتر CCC و ۵ میلیگرم در لیتر BAP به محیط کشت اضافه شد. عملکرد غده در مزرعه با عملکرد غده در شرایط گلخانه همبستگی داشت، همچنین این رابطه بین عملکرد غده در مزرعه و عملکرد ریزغده نیز مشاهده شد. بنابراین عملکرد مزرعهای قابل پیش بینی خواهد بود. وزن تر غده در هر فلاسک به طور معنیداری با عملکرد غده کشت شده در مزرعه همبستگی نشان داد.
باهک[۱۲۱] و همکارانش در سال (۱۹۸۸) در تحقیق خود که برروی عکسالعمل غدهزایی سیبزمینی نسبت به درجه حرارت بالا در شرایط درون شیشه انجام دادند، اعلام کردند که رقم حساس به درجه حرارت بالا در دمای ۲۹ درجه سانتی گراد غده تولید نکرده ولی در این دما تولید و تکثیر ساقه انجام گرفته است. آنالیزهای اولیه نشان میدهد که در غدههای رشد یافته در دمای بالا بخصوص میزان پروتئین و پاتاتین[۱۲۲] کاهش یافته، همچنین در دمای ۳۴ درجه سانتی گراد هیچ غدهای تشکیل نگردید.
آنها همچنین در آزمایش دیگری، اثر وجود یا عدم وجود کینتین در محیط کشت غدهزایی را بررسی کردند و اعلام داشتند قلمهها در محیط فاقد کینتین بدون تولید ساقه و ریشه در مدت ۲۱ روز تولید غده کردند در حالی که قلمههای کشت شده در محیط با کینتین ابتدا تولید ساقه و ریشه کرده و به دنبال آن پس از ۴۹ روز غده ایجاد نمودند.
لنتینی[۱۲۳] و همکارانش در سال (۱۹۸۸) در زمینه کابرد غدهزایی در سیبزمینی به روش in vitro، به عنوان یک روش گلخانهای در ارقام زودرس، آزمایش انجام دادند. آنها با بهره گرفتن از کشتهای ساقه که در فتوپریود ۱۶ ساعته رشد یافته بودند و شامل ارقام زودرس، میانرس، دیررس و خیلی دیررس و تحت شرایط روشنایی و تاریکی وادار به غدهزایی شده بودند، چنین نتیجه گرفتند که در شرایط تاریکی، ارقام زودرس پس از یک هفته از کشت، تولید غده می کنند، در حالی که ارقام خیلی دیررس پس از چهار هفته غده ایجاد نمودند. اختلاف معنیداری بین ارقام میانرس و دیررس که پس از سه هفته غده تولید کرده بودند وجود نداشت. ریزغدههایی که در ارقام خیلی دیررس تولید شده بودند بطور معنی داری کمتر و کوچکتر از سایر ارقام بودند. عکس العملهای متفاوت ارقام میانرس و دیررس در شرایط روشنایی مشخص شد. وجود نور به شدت مانع غدهزایی در ارقام میانرس بود (۶۰ و ۱۰۰% مانع غدهزایی به ترتیب در فتوپریودهای ۸ و ۱۶ ساعته) در حالیکه بر غدهزایی ارقام دیررس، تاثیری نداشت.
در گزارش کولمن[۱۲۴] و همکارانش (۱۹۹۰) که در رابطه با تجزیه ژنتیکی عکسالعمل سلولی و کشتبافتی سیبزمینی ارائه دادند، جهت تکثیر قلمه تک جوانه محیط کشت پایه MS همراه با ۸۷ میلیمول ساکارز، ۶/۴ میلیمول کاینتین، ۵ میکرومول اسید جیبرلیک و ۱۰ گرم در لیتر آگار پیشنهاد شده است. آنها جهت غدهزایی از کشت قلمههای تک جوانه در محیط کشت پایه MS همراه با ۶% ساکارز، ۸/۰ میکرومولار BAP و ۱ میلیمولار CCC و آگار ۱۰ گرم در لیتر استفاده کردند.
ییم[۱۲۵] و همکارانش در سال (۱۹۹۰) تحقیقی در رابطه با تکثیر سیبزمینی با بهره گرفتن از ریزغده و کاربرد آن انجام دادند، آنها به بررسی اثرات محیط کشت، درجه حرارت، فراوانی بازکشت، منبع قلمه جوانهدار، پیش تیمار نوری، ظروف کشت و دوره غدهزایی بر روی ساقههای حاصل از کشت قلمههای جوانهدار سیبزمینی در یک رقم پرداختند. نتایج آنها به شرح زیر میباشد:
-
- قلمههایی که در دمای ۲۰ درجه سانتی گراد رشد کرده نسبت به دمای ۱۵ درجه سانتی گراد، غده بیشتری تولید کردند.
-
- محیط کشت تاثیری بر روی تعداد غده ندارد.
-
- افزایش غده تحت تاثیر بازکشت نیست.
-
- قلمههایی که از قسمت میانی و تحتانی ساقه برش خورده نسبت به آنهایی که از قسمت فوقانی برش خوردند، غده بیشتری تولید می کنند.
-
- پیش تیمار نوری به مدت ۲۰ روز نسبت به ۱۴ روز، غده بیشتری تولید می کند.
-
- استفاده از فلاسکهای ۱۰۰ تا ۳۰۰ میلیلیتری نسبت به سایر ظروف باعث افزایش تولید غده می شود.
-
- دوره کشت ۹۰-۷۰ روز نسبت به ۶۰ روز باعث تولید غدههای بیشتر و سنگینتری می شود.
در گزارشی که اسکنک[۱۲۶] و همکارانش در سال (۱۹۹۱) در رابطه با رسوب و شکسته شدن کربوهیدراتهای محیط کشت در زمان اتوکلاو کردن ارائه دادند، چنین بیان می کنند که شکسته شدن فروکتوز و گلوکز که از تجزیه ساکارز ایجاد می شود توسط FeNA-EDTA کاتالیز می شود. لذا پیشنهاد می شود به منظور کاهش مواد سمی ناشی از اثرات ثانوی شکسته شدن بهتر است FeNa-EDTA جدا از کربوهیدراتها اتوکلاو شود. همچنین این عمل مانع رسوب بعضی عناصر غذایی (ریز مغذیها[۱۲۷]) می شود. برای جلوگیری از سایر رسوبات بهتر است FeNa-EDTA همراه با KH2PO4 ولی جدا از سایر اجزای محیط کشت اتوکلاو نمود، زیرا در حرارتهای بالا، ۱۵-۲۵% از ساکارز ممکن است به گلوکز و فروکتوز هیدرولیز شود که در نهایت می تواند به ترکیبات فنلی که از نظر بیولوژیکی سمی است، تبدیل شود.
آکیتا و تاکایاما در سال (۱۹۹۴) در آزمایش خود با هدف توسعه غدهزایی در ظروف قابل تهویه از سیستم سه مرحله ای تاور ۱۹۸۵ استفاده کردند و چنین نتیجه گرفتند که در مرحله غدهزایی، تشکیل غده در طی دو هفته پس از کشت انجام میگیرد و بعد از این مدت به تعدا غدهها افزوده نشده، بلکه وزن غدهها به طور مداوم افزایش مییابند که این روند می تواند تا ۱۰ هفته تداوم داشته باشد.در درجه حرارت ۱۷ درجه سانتی گراد تعداد و وزن کل غدهها کاهش مییابد. در حالی که اگر کشتها پس از ۲ هفته رشد در ۱۷ درجه سانتی گراد به دمای ۲۵ درجه سانتی گراد منتقل شوند، روند کاهش وزن کندتر خواهد شد. این نتایج بیانگر این است که توسعه غده می تواند بطور مستقل از ایجاد غده، کنترل شود.
در گزارش لکلرک[۱۲۸] و همکارانش در سال (۱۹۹۴)، غدهزایی روی ساقه حاصل از کشت تعلیقی و قلمه تک جوانه و نیز اثر مواد تنظیم کننده رشد و طول دوره غدهزایی مورد بررسی قرار گرفته است. آنها در این آزمایش از روش تاور ۱۹۸۵ جهت غدهزایی استفاده کردند و آنرا با روش غدهزایی بر روی ساقه حاصل از قلمه تک جوانه، مورد مقایسه قرار دادند. نتایج آنها به این صورت اعلام شد که ساقههای حاصل از کشت تعلیقی سریعتر تشکیل غده داده و غدههای تولیدی به طور معنی داری بزرگتر از روش کشت جامد (غدهزایی روی قلمه تک جوانه) میباشند. همچنین افزایش طول دوره غدهزایی از ۲۸ به ۵۶ روز در تعداد غده ایجاد شده تاثیری نداشته اما به طور معنی داری، وزن غدهها ا افزایش میدهد و نیز باعث افزایش تعداد غدههای با وزن بیشتر از یک گرم میگردد.
گوپال[۱۲۹] و همکارانش در سال (۱۹۹۸) اثر دوره نوری، شدت نور، دما و BAP بر روی بازده، تعداد، اندازه ریزغدهها و همچنین تعداد چشمها را در هر ریز غده در ۲۲ ژنوتیپ مورد بررسی قرار دادند. یافتههای آنها نشان داد بر هم کنشهای شرایط کشت در تعیین پروتکل ویژهی ژنوتیپها برای بیشترین ریزغدهزایی نقش معنیداری دارد. BAP در تاریکی پیوسته و دمای پایین بازده ریزغدهزایی و میانگین وزن غدهها را افزایش داد.
یو[۱۳۰] و همکارانش در سال (۲۰۰۰) ساکارز را به عنوان منبع کربنی معرفی کردند که برای رشد ریز غدهها تقدم بیشتری نسبت به فرآورده های حاصل از هیدرولیز آن دارد و مقدار ساکارز در دسترس را از عوامل اصلی در تعیین اندازه ریز غدهها دانستند.
اسعدی و همکارانش در سال (۲۰۰۶) با بررسی شاخص های تعداد و وزن ریز غدهها دریافتند شکر معمولی می تواند جایگرین مناسبی به جای ساکارز خالص باشد و هزینه محیط کشت را تا ۵۳/۸۷ درصد کاهش دهد.
عبادی و همکاران (۲۰۰۷) دریافتند یاختههایی که در نتیجه فعالیت مریستم رأسی ریزغدهها بوجود آمدهاند به مراتب بیشتر از یاختههای تولید شده در محور عرضی ریزغدهها بودند. افزایش تعداد یاختههای پارانشیم مغزی زودتر از سلولهای پارانشیم پوست آغاز شد. تغییر الگوی رشد طولی به عرضی نیز در یاختههای پارانشیم پوست و مغز در حجیم شدن ریز غدهها نقش داشت.
بلندی[۱۳۱] و حمیدی[۱۳۲] در سال (۲۰۰۸) به بررسی تاثیر اندازه و تراکم کشت ریزغدهها بر روی تولید ریزغدهها در گیاه سیبزمینی دو رقم مارفونا و آگریا پرداخته و دریافتند که اثر رقم بر روی کلیه صفات به جز وزن کل ریزغده معنیدار میباشد. رقم آگریا با میانگین وزن ۶۱/۴ گرم برای هر ریزغده نسبت به رقم مارفونا با ۳۵/۴ گرم وزن هر ریزغده برای این خصوصیت برتری داشت.
اسلم[۱۳۳] و آیکبل[۱۳۴] در سال (۲۰۱۰) اثر غلظتهای مختلف سیتوکینین و ساکارز را بر روی فاکتورهای ریزغدهزایی دو رقم سیبزمینی دیامونت و رد نورلند در شرایط درون شیشه بررسی نمودند و دریافتند که محیط MS با غلظت BA به میزان ۶ میلیگرم در لیتر همراه با ۷۰ گرم ساکارز محیط مناسبتری برای ریزغدهزایی رقم دیامونت و محیط MS با غلظت کینیتین به میزان ۲ میلیگرم در لیتر همراه با ۶۰ گرم ساکارز محیط مناسبتری برای ریزغدهزایی رقم رد نورلند میباشند. رقم دیامونت از نظر غدهزایی نسبت به رقم رد نورلند برتری داشت.
ییزمین[۱۳۵] و همکارانش در سال (۲۰۱۱) اثر غلظتهای مختلف نیتروژن و پتاسیم را بر روی ریزغدهزایی گیاه سیبزمینی در شرایط درون شیشه بررسی نمودند و دریافتند که محیط MS با غلظت نیتروژن ۶۰ میلیمول در لیتر و با غلظت پتاسیم ۲۰ میلیمول در لیتر باعث ایجاد ریزغدههای با تعداد و وزن بشتر در مدت زمان کمتر میگردد.
عبادی[۱۳۶] و ایرانبخش[۱۳۷] در سال (۲۰۱۱) اعلام داشتند که در محیطهای القایی دارای غلظتهای پایین ساکارز ۳۰ گرم در لیتر، افزایش غلظت BAP اثر القایی بر ریزغده نداشت. افزایش غلظت ساکارز تا سطح ۴۰ گرم در لیتر و تنها در غلظتهای زیاد BAP، با تاخیر زمانی در پایان هفته چهارم، ریزغدهها القا شدند. در این حال، ریزغدهها از تعیین الگوی رشد مریستم انتهایی و حجیم شدن بخش زیر رأسی بنرست رشد یافتند. با افزایش BAP، ریزغدهها بزرگتر و به صورت چسبیده به ساقه به وجود آمدند. با افزایش ساکارز تا سطح ۶۰ گرم در لیتر، حتی در غلظتهای پایین BAP، القاء ریزغدهها طی دو هفته نخست و با تاخیر زمانی تا هفته ششم صورت پذیرفت. این ریزغدهها در محیط خارج از شیشه دوام زیادی نداشتند. در غلظتهای زیاد ساکارز و BAP، افزون بر القاء ریزغدهها تا پایان هفته دوم، میانگین تعداد ریزغده تحت تاثیر قرار گرفتند. در محیطهای القایی دارای غلظتهای بالای ساکارز ۸۰ گرم در لیتر با افزایش غلظت BAP تا ۱۰ میلیگرم در لیتر، خفتگی ریزغدهها افزایش یافت و از سلامت بیشتری برخوردار بودند. بیشترین نسبت وزن خشک ریزغدهها به وزن خشک شاخهها، در غلظتهای بالای ۱۰ میلیگرم در لیتر BAP و سطوح بالای ساکارز ۸% به دست آمد. محیطهای دارای BAP 5 میلیگرم درلیتر و ۸۰ گرم در لیتر ساکارز دارای میانگین بیشترین تعداد ریزغده بودند؛ در حالی که بالاترین وزن تر ریزغدهها در محیط دارای ۵ میلیگرم در لیتر BAP و ۶۰ گرم در لیتر ساکارز به وجود آمدند. در هر حال غلظتهای بالای ساکارز همراه با افزایش غلظت BAP ، توانستند مدت زمان القاء و تشکیل ریزغدهها را به کوتاهترین زمان یعنی ۲ هفته برساند. ساکارز و BAP، هر دو، بر تغییرات وزنتر ریزغدهها نقش دارند. افزایش غلظت ساکارز، اثری معنیداری بر افزایش وزن خشک و مادهسازی در ریزغدهها دارد.
فصل سوم
مواد و روشها
۳-۱- محل انجام آزمایشها:
این آزمایشها در گلخانه و آزمایشگاه کشت سلول و بافت گیاهی گروه گیاهاندارویی و تولیدات گیاهی پژوهشکده کشاورزی سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران انجام گرفتهاند.
۳-۲- تهیه مواد گیاهی:
برای انجام این تحقیق به پیشنهاد بخش زراعت و حفظ نباتات جهاد کشاورزی چهار رقم ساوالان، سانته، آگریا و مارکیز انتخاب گردیدند. این چهار رقم به طور میانگین بیشترین سطح زیر کشت را در کشور به خود اختصاص دادهاند. این ارقام از بخش حفظ نباتات جهاد کشاورزی و شرکت کشاورزی فناوری رویان طلوع تولید کننده غدههای بذری سیبزمینی تهیه گردیدند.
مشخصات ارقام مورد استفاده:
رقم ساوالان[۱۳۸]:
رقم ساوالان نخستین رقم ملی سیبزمینی در ایران میباشد. این رقم ملی سیبزمینی که حاصل ۹ سال تلاش تحقیقات پژوهشگران ایرانی است در موسسه تحقیقات، اصلاح و تهیه بذر سازمان ترویج، آموزش و تحقیقات کشاورزی تحت نظارت سازمان جهاد کشاورزی استان اردبیل تولید شده و به عنوان رقم ایرانی در مزارع کشور کشت می شود. این رقم زودرس، رنگ گوشت و پوست غدههای این رقم زرد و بافت آن از نوع آردی با میزان درصد قند پایین است. مقاومت بالا در برابر بیماریهای ویروسی و متوسط عملکرد بالای ۴۰ تن در هر هکتار از جمله ویژگیهای منحصر به فرد این رقم است. متوسط تولید این رقم در هکتار، هشت تن بیشتر از رقم آگریا میباشد و این رقم متناسب با شرایط آب و هوایی کشور است.
رقم سانته[۱۳۹]:
رقم سانته به دلیل مرغوبیت و بازار پسندی محصول و همچنین عملکرد بالا، در اکثر کشورها مطلوب و مورد تقاضا است. این رقم نیمه زودرس بوده و دارای غدههای بیضی با رنگ پوست زرد کمرنگ و رنگ گوشت زرد روشن میباشد. اندازه غدهها متوسط، بافت غده تقریبا نرم و دارای ماده خشک متوسط میباشد که به آن خاصیت انبارداری مطلوبی داده است. غدههای این رقم بیشتر مصارف عمومی و تازهخوری دارند. از مزایای این سیبزمینی سازگاری خوب با محیط، مقاومت دربرابر آفتها، بیماریها و گرمازدگی و زودرس بودن نسبت به ارقام مارفونا و مارکیز میباشد. این رقم نسبت به اسکب معمولی بسیار مقاوم میباشد.
رقم آگریا[۱۴۰]: