چون کل که از سرش برباید عمامه باد(۹۵۰)
کلاه
-
- با واژهی کلاه ۷ تصویر به صورت کنایه ساخته شده است:
*کلاه از ستاره ساختن؛ کنایه از نهایت بزرگی و کمال اعتلا و ارتقا:
و گر ز عادت او صورتی کنند از حسن
سپهر بر سر او سازد از ستاره کلاه(۷۱۷۴)
*کلاه بر نهادن؛ کنایه از مفتخر شدن(معین، ۱۳۷۷: ذیل کلاه):
شهریارا چو سپهدار تو این میر دلیر
به سپهداری کس بر ننهاده است کلاه(۷۱۲۱)
*کلاه افکندن؛ کنایه از تعظیم کردن و نیز اظهار عجز و زبونی و تواضع کردن(سجادی،۱۳۸۹: ذیل کلاه افکندن):
گاه گویند فلان اشتر گم کرده هوید
گاه گویند فلان ترک بیفکنده کلاه(۷۲۳۹)
-
- هوید: جهاز شتر و آن به منزلهی پالان اوست(دهخدا، ۱۳۹۱: ذیل هوید).
حاجبان بینم خسته دل و پوشیده سیه
کله افکنده یکی از سر و دیگر دستار(۱۶۹۸)
*کلاه خواستن؛ کنایه بزرگی و اعتبار خواستن:
خواهم کله و از پی آن خواهم تا تو
ما را نزنی طعنه به کج بستن دستار(۱۵۵۳)
*کلاه کنایه از جاه و مقام:
بس کسا کز در او باز همی خواهد گشت
همچو میران و شهان با کمر و تاج وکلاه(۷۰۷۱)
و نیز نک ابیات: ۲۵۲۰ و ۲۳۰۲
کلبه
-
- با واژهی کلبه ۵ تصویر به صورت تشبیه ساخته شده است:
*کلبهی بزاز؛ مشبهٌبه گیتی از جهت زیبایی و رنگارنگی:
تا ولایت بدو سپرد ملک
گشت گیتی چو کلبهی بزاز(۴۰۳۵)
*کلبهی عطار مشبهٌبه باغ از جهت زیبایی به تشبیه مضمر:
نه باغ را بشناسی ز کلبهی عطار
نه راغ را بشناسی ز مجلس سلطان(۵۰۴۹)
*مشبهٌبه بزم ممدوح از جهت زیبایی و رنگارنگی:
از روی نکو کاخ تو چون خانهی مانی
وز زلف بتان بزم تو چون کلبهی عطار(۲۳۴۴)
*از کلبهی عطار بوید مشک و بان؛ تشبیه تمثیلی برای مصراع اول:
مردمی و رادمردی زو همی بوید به طبع
همچنان کز کلبهی عطار بوید مشک و بان(۵۴۸۰)
*کلبهی زراد؛ مشبهٌبه روی غدیر از جهت زردی:
از فراوان زره طرفه و از جوشن نغز
کرد چون کلبهی زراد همی روی غدیر(۳۶۷۶(
کلنگ
-
- کلنگ: پرندهای است کبود رنگ و دراز گردن بزرگ تر از لک لک که او را شکار کنند و خورند(دهخدا، ۱۳۹۰: ذیل کلنگ). با واژهی کلنگ ۴ تصویر شامل ۳ تشبیه و ۱ صفت هنری ساخته شده است:
*مشبهٌبه مخالفان ممدوح(سلطان محمد بن محمود غزنوی) از جهت خواری و کوچکی:
مخالفان چو کلنگ و او چو باز سپید
شکار باز بود، ور چه مه ز باز، کلنگ(۴۱۶۵)
به باد حمله به هم برزنی مصاف عدو