کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


آخرین مطالب


 



۲-۳-۸- دیدگاه نظریه مثبت نگر

روان­شناسی مثبت، یک جنبش نو ظهور در حیطه روان­شناسی معاصر است که بر نیاز به فهم جنبه­ های مثبت تجربه ­های انسانی و فهم این­که چه چیزی باعث می­ شود که زندگی ارزش زیستن داشته باشد، تأکید دارد روان­شناسی مثبت، چیزی بیش از مطالعه علمی‌فضیلت­ها و توانایی‌های انسان نیست. این حیطه در چشم­انداز علمی‌خود علاقه­مند به تحقیقات ‌علمی به منظور فهم کامل گستره تجارب انسان از کمبود، رنج و بیماری تا شکوفایی، سلامتی و شادابی انسان ‌می‌باشد (فریدریکسون، برون، میکلز و کان­وی[۶۵]، ۲۰۱۰).

سلیگمن، تریسی و استین[۶۶] (۲۰۰۵) معتقد است که پیام جنبش روان­شناسی مثبت یاد آور این نکته است که رشته روان­شناسی در حال تغییر و تحول است؛ زیرا روان­شناسی تنها متمرکز بر بیماری­ها، درمان و رفع کمبودها نیست، بلکه روانشناسی مثبت به دنبال افزایش شادی[۶۷]، سلامت و مطالعه علمی‌‌در مورد نقش توانمندی­های شخصی[۶۸] و سامانه­های اجتماعی مثبت[۶۹] در ارتقای سلامت افراد و جوامع است. روان­شناسی مثبت به جای بحث در باره اختلال­ها و آسیب شناسی روانی، به ویژگی­های انسان سالم، عوامل مؤثر بر سلامت روانی و راهبردهای استفاده از حداکثر قابلیت ­های ذاتی و محیطی برای برخورداری از حالت روانی سالم و زندگی سازنده می ­پردازد. روان­شناسی مثبت به معنی استفاده کاربردی از تحقیقات روان­شناسی در جهت تسهیل کارکرد بهینه انسان­ها است. این رویکرد جدید بر این اساس است که افراد تمایل دارند خلاق باشند، خودشان انتخاب کنند و بر محیط و شرایط تسلط داشته باشند، زیرا هر انسانی توانایی‌های ذاتی برای بهتر زیستن دارد. کار اصلی روان­شناسی، اندازه ­گیری، فهمیدن و سپس بنا کردن این توانمندی­ها در انسان­ها و ایجاد فضیلت­های اجتماعی و در نهایت فرمول ­بندی برای هدایت شخص به سمت ایجاد یک زندگی بهتر است (سلیگمن و سیکزنت میهالی[۷۰]، ۲۰۰۰).

۲-۴- پیشایندهای انگیزه پیشرفت

همانند صفات، ویژگی‌ها و انگیزه های مختلف، انگیزه پیشرفت را نیز عوامل و سازه‌های مختلف تحت تاثیر قرار می‌دهد، که ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی یکی از مهمترین آن ها‌ است. در فرهنگ‌های مختلف معیارهای متفاوتی برای زندگی و رضایت از زندگی در نظر گرفته می‌شود و همین معیارها میزان انگیزه پیشرفت را تعیین می‌کند. فرهنگ همچنین درونی یا برونی بودن انگیزه پیشرفت را نیز تعیین می‌کند به گونه ای که در سبز فایل فرهنگ غالب در دنیا بیشتر به سوی انگیزه های بیرونی است و افراد را بر اساس موفقیت‌ها و ملاک‌های بیرونی ارزیابی می‌کنند (بابلج و سیمیک، ۲۰۱۱).

یکی دیگر از پیشایندهای انگیزه پیشرفت ویژگی‌های شخصیتی افراد است افراد درون گرا انگیزه کمتری برای مطرح شدن در ملاک‌های اجتماعی دارند و بیشتر به دنبال ملاک‌های فردی خود هستند. انگیزه پیشرفت در افراد با گشودگی بالا، بالاتر است زیرا این افراد نسبت به موضوعات مختلف علاقه نشان می‌دهند در نتیجه هدف‌های بیشتری نیز در زندگیشان نمود پیدا می‌کنند درحالی که اگر گشودگی به تجربه پایین باشد فرد تنها با تجربه های معمول برخورد می‌کند و تعداد مسیرهای پیش رو برای آن ها کمتر است. از طرف دیگر، نوروز از آنجایی که مسائلی مانند عزت نفس پایین را به همراه دارد فرد را از پیامد‌های شکست در هر چالش می‌ترساند و فرد به علت پرهیز در مواجه با شکست کمتر خود را درگیر مسائل چالش برانگیز می‌کند (فرند و هولینگ، ۲۰۱۱).

سبک فرزند پروری جنبه دیگری است که بر میزان انگیزه پیشرفت فرد تاثیر می‌گذارد. تحقیقاتی که سیرز، مک کوبی و لوین[۷۱] (۱۹۵۷) با بهره گرفتن از روش‌های مختلف روی رفتار والدین انجام داده‌اند نشان می‌دهد که دو بعد از رفتار والدین از اهمیت اساسی برخوردار هستند که عبارتند از پذیرش در برابر طرد[۷۲] و سختگیری[۷۳] در برابر آسان گیری. در همین راستا، وینتر باتوم[۷۴] (۱۹۵۳) با انجام تحقیقاتی ‌به این نتیجه رسید که مادران پسرهای پیشرفت گرا از فرزندان خود در کسب مهارت‌ها و استقلال انتظارات بیشتری دارند. در کشور ما نیز در تحقیقی که شکرکن و باقری (۱۳۷۳) انجام دادند نشان داد که هر چه از سن پایین تری استقلال آموزی، تسلط آموزی و مراقبت آموزی انجام شود میزان انگیزه پیشرفت بالاتر است.

حالت­های خلقی مانند شادکامی‌و افسردگی نیز می‌توانند بر میزان تمایل پیشرفت مؤثر باشد بگونه ای که یک فرد افسرده معمولا احتمال بیشتری را برای شکست در یک موقعیت قرار می‌دهد ‌بنابرین‏ تمایل کمتری برای ادامه تلاش پیدا می‌کند، در حالی که افرادی که خلق بهتری دارند ارزیابی‌های مثبت تری از موقعیت داشته و حتی گاهی از خود قرار گرفتن در یک چالش لذت می‌برند زیرا می‌توانند توانایی‌های خود را ارزیابی کنند. این افراد حتی زمانی که با شکست مواجه می‌شوند آن را به عنوان نوعی تجربه و یادگیری در نظر می‌گیرند و راحت تر با آن برخورد می‌کنند (کوهن و همکاران، ۲۰۰۹).

۲-۴-۱- پیامدهای انگیزه پیشرفت

در پژوهش آگورو و البرگ (۱۹۷۲، به نقل از سیف، ۱۳۸۶) ۶۳۰۰ نفر مورد بررسی قرار گرفت نشان دادند که ضریب همبستگی انگیزه پیشرفت و عملکرد ۳۴/۰ است یعنی سهم قابل توجهی از عملکرد فرد را این سازه تبیین می‌کند همچنین اتکینسون و ریتمن (۱۹۵۶، به نقل از ویدلر، ۱۹۸۹) نشان دادند که افرادی که دارای انگیزه پیشرفت بالا هستند به برتری بیش از پاداش مادی علاقه دارند. آن ها روی یک تکلیف پولی به سبب پولی که دریافت می‌کنند کار نمی‌کنند.

برخی از پیامدهای انگیزه پیشرفت بالا توسط مک کللند (۱۹۶۱) بدین صورت بیان شده است:

۱-تکالیف نسبتا چالش انگیزی را که احتمال موفقیت در آن ها باشد انجام می­ دهند. کارهای بسیار ساده به دلیل نداشتن چالش و تکالیف بسیار دشوار را به دلیل احتمال کم موفقیت دوست ندارند.

۲-افراد دارای انگیزه پیش رفت معمولا در کارها پشتکار از خود نشان می­ دهند و بیشتر از سایرین در شغل خود درگیر می‌شوند حتی برخی ویژگی اعتیاد به کار[۷۵] می‌شوند.

۳-وقتی افراد دارای نیاز به پیشرفت بالا موفقیت کسب ‌می‌کنند سطح آرزوی خودشان را افزایش می‌دهند و به کارهایی که اندکی رقابت انگیزتر و مشکل تر باشد گرایش پیدا می‌کنند.

۴-افراد دارای نیاز به پیشرفت بالا تمایل دارند در موقعیت هایی کار کنند که تا اندازه ای بر نتیجه کار کنترل داشته باشند. زیرا تا حد زیادی به توانایی‌های خود اطمینان دارند ‌بنابرین‏ ترجح می‌دهند خودشان عامل تعیین کننده موفقیت باشند تا سایر عوامل مانند شانس.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-29] [ 10:58:00 ق.ظ ]




۲-۳) بخش سوم: مبانی نظری ریسک

در جامعه امروز تقریبا تمام افراد به نحوی با مفهوم ریسک آشنایی دارند و اذعان می‌کنند که کلیه شئونات زندگی با ریسک مواجه است. ریسک در زبان عرف عبارت است از خطری که به علت عدم اطمینان ‌در مورد وقوع حادثه ای در آینده پیش می‌آید و هر چه قدر این عدم اطمینان بیشتر باشد، اصطلاحا گفته می شود ریسک زیادتر است (راعی و سعیدی،۱۳۸۳).

در منابع اقتصادی به طور کلی دو دیدگاه برای تعریف ریسک مطرح می شود. دیدگاه اول ریسک را به ‌عنوان هر گونه نوسانات احتمالی بازدهی اقتصادی در آینده تعریف می‌کند. در دیدگاه دوم، ریسک به ‌عنوان نوسانات احتمالی منفی بازدهی اقتصادی در آینده تعریف می شود. در ضمن، امروزه دیدگاه اول بیشتر مورد پذیرش است. از آنجا که هدف کلیه سرمایه گذاران کسب بیشترین بازدهی است، مفهوم ریسک نیز بیان می شود. در حقیقت، ریسک و بازده دو رکن اصلی تصمیم گیری برای سرمایه گذاری می‌باشند، به طوری که همواره بیشترین بازدهی با توجه به حداقل ریسک، معیاری مناسب برای سرمایه گذاری است (همان منبع).

به عبارت دیگر، هر سرمایه گذار با قبول سطح ریسک بالاتر، بازدهی بیشتری نیز مطالبه می‌کند. به همین ترتیب ،هر چه ریسک مورد قبول کاهش یابد، بازدهی مورد انتظار نیز کاهش می‌یابد.

۲-۳-۱- انواع ریسک

با توجه به تغییرات مداوم در عوامل محیطی و سیستم های اقتصادی، ریسک های متفاوتی بر ساختار مالی مؤسسات مختلف اثر می‌گذارد. شرکت‌های صنعتی، تولیدی و خدماتی، مؤسسات پولی و مالی و حتی دولت‌ها با توجه به حوزه عملکرد خود، با ریسکهای خاصی مواجه می‌شوند.

بطورکلی هر سازمان با دو ریسک مواجه است: ریسک مالی و ریسک غیر مالی. در نمودار زیر انواع آن نشان داده شده است:

ماخذ: مبانی مهندسی مالی و مدیریت ریسک (راعی و سعیدی، ۱۳۸۳)

۱- ریسک های مالی

ریسک های مالی به طور مستقیم بر سود آوری شرکت ها اثر می‌گذارند و می‌توانند حتی شرکتی را از پای در آورند. عوامل مختلفی باعث بروز ریسک های مالی می‌گردد که در ادامه به آن ها اشاره می شود.

۱-۱- ریسک نرخ ارز

ریسک نرخ ارز بواسطه تغییر در نرخ ارز به وجود می‌آید. کلیه شرکتهایی که با کشورهای دارای واحد پولی متفاوت ارتباط معاملاتی دارند، در معرض ریسک نرخ ارز قرار دارند. ریسک نرخ ارز می‌تواند بر توانایی سازمان جهت بازپرداخت وامهای خارجی اثر بگذارد و همچنین باعث گردد سازمان نتواند به تعهدات خود نسبت به پیش خرید کالا از بازارهای خارجی اقدام کند. در ایران نیز تغییرات نرخ ارز و تاثیرات مخرب آن بر نظام اقتصادی تجربه شده است. بسیاری از طرحهای صنعتی که هنگام راه اندازی و مطالعه اقتصادی بر اساس نرخ ارز آن زمان سودآور بوده، بعد از کاهش قابل توجه ارزش ریال، توجیه اقتصادی خود را از دست داده‌اند.

۱-۲-ریسک نرخ بهره

نرخ بهره و تغییرات آن در اقتصاد جاری یکی از عوامل مهم ریسک مالی محسوب می شود. در صورتی که سازمان، برخی از دارایی های خود را به صورت دارایی های مالی نگهداری کند، با این ریسک مواجه خواهد شد. در حقیقت تغییر در نرخ بهره و دارایی های مالی هنگامی اثر خود را نمایان می‌کند که شرکت تعهدات مالی داشته باشد. به عنوان مثال، اگرسازمانی دارایی های خود را با نرخ‌های سود متفاوت سرمایه گذاری و بر اساس آن اقذام به ایجاد بدهی کرده باشد، کاهش در نرخ سود دارایی ها می‌تواند سازمان را در بازپرداخت تعهدات خود با مشکل مواجه سازد. از طرفی برخی اقلام سود و زیانی سازمان هایی نظیر بانک ها و شرکت‌های سرمایه گذاری به نحوی با نرخ بهره در ارتباط است. لذا تغییر در نرخ بهره می‌تواند منجر به تغییر در سود آن ها نیز شود.

۱-۳- ریسک نکول (ریسک عدم پرداخت)

ریسک نکول هنگامی رخ می‌دهد که وام گیرنده به علت عدم توان یا تمایل، به تعهدات خود در مقابل وام دهنده و در تاریخ سررسید عمل نمی کند. ریسک نکول از مهمترین ریسک هایی است که خصوصاً نهادهای پولی و مالی را تحت تاثیر فرار می‌دهد: چرا که نکول تعداد کمی از مشتریان می‌تواند زیان زیادی به یک سازمان وارد کند (همان منبع).

۱-۴- ریسک نقدینگی

ریسک نقدینگی ریسک نبود وجه نقد برای بازپرداخت تعهدات است. عموما شرکت‌ها هنگامی که به علل مختلف نتوانند محصولات تولیدی خود را به فروش رسانند یا وجوه نقد ناشی از فروش را دریافت کنند و یا اینکه هزینه های آن ها افزایش بی رویه داشته باشد و در نهایت کارایی مجموعه کاهش یابد، با مشکل نقدینگی مواجه می‌شوند.

۱-۵- ریسک تغییر سطح عمومی قیمت ها ( ریسک تورم یا ریسک قدرت خرید)

تورم یا افزایش سطح عمومی قیمت ها، بهای تمام شده کلیه نهاده های یک شرکت را افزایش می‌دهد و در نهایت سطح عملکرد شرکت را متأثر می‌سازد. هنگامی که سطح عمومی قیمت ها افزایش می‌یابد، با مقدار ثابتی دارایی مالی مقدار کمتری کالا می توان خرید. به عبارت دیگر تورم به معنی کاهش قدرت خرید دارایی های مالی به نسبت دارایی های حقیقی است (همان منبع).

۱-۶- ریسک بازار

یکی دیگر از ریسک هایی که در حوزه مالی با آن مواجه می‌شویم و ریسک سرمایه گذاری را به وجود می آورد، ریسک مربوط به تغییرات قیمت دارایی های مالی یا ریسک بازار است. این ریسک به انتظارات سرمایه گذار نسبت به آینده قیمت اوراق بهادار بستگی دارد. قیمت اوراق بهادار چه سهام عادی و چه اوراق قرضه، معمولا متاثر از عوامل خارج از شرکت است و نمی توان آن را پیش‌بینی کرد، لذا همواره برای سرمایه گذار شرایط عدم اطمینان وجود دارد.

۱-۷- ریسک سرمایه گذاری مجدد

ریسک سرمایه گذاری مجدد، مربوط به آن دسته از دارایی های مالی است که بیش از یک جریان نقدی دارند. بازدهی این گونه سرمایه گذاری ها به نحوه سرمایه گذاری مجدد جریان های نقدی بستگی دارد که طی دوره سرمایه گذاری دریافت می‌شوند. به عنوان مثال، بازدهی سهام یا اوراق قرضه تا هنگام فروش یا سررسید اوراق قرضه مربوط به نحوه سرمایه گذاری مجدد سود تقسیم شده سهام و سودهای ادواری اوراق قرضه است. در حقیقت عدم اطمینان از روند آتی نرخ سود و اصولا پیدا کردن فرصت مناسب سرمایه گذاری، منشا چنین ریسکی می‌باشد (همان منبع).

۲- ریسک های غیر مالی

دسته دوم ریسک هایی که اشاره ای گذرا به آن می‌کنیم، ریسک های غیر مالی اند. ریسک های غیرمالی به آن دسته از ریسک هایی اطلاق می شود که مستقیما بر سودآوری تاثیر ندارند و با تاثیر بر ریسک های مالی در نهایت می‌توانند تاثیرات مالی داشته باشند.انواع ریسک های غیر مالی عبارتند از :

۱-۲- ریسک مدیریت

ریسک مدیریت، ریسک ناشی از تصمیمات نادرست مدیران اجرایی شرکت ها و مؤسسات است که می‌تواند تبعات منفی برای یک سازمان به دنبال داشته باشد. معمولا، هنگامی که مدیران صاحبان سازمان نیز باشند، عملکرد بهتری از خود نشان می‌دهند و اطلاع بازار در خصوص این شرکت ها شفاف تر است. ‌بنابرین‏ ریسک این شرکت ها کمتر است.

۲-۲- ریسک سیاسی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:58:00 ق.ظ ]




ما کودکی را که عقب‌مانده ذهنی و یا دچار فلج مغزی است سرزنش نمی‌کنیم، اما تعداد زیادی از مردم تصور می‌کنند کودکان بدرفتار قادر به کنترل رفتار خود می‌باشند و اگر بخواهند می‌توانند آن را متوقف سازند. این تصور که این کودکان مسئول رفتار خود می‌باشند، در ارتباط متقابل بین آن ها و اطرافیانشان نظیر خانواده، همکلاسان و حتی معلمانشان تاثیر نامطلوبی بر جای خواهد گذاشت.

ج. رشد زبان

کودکان مبتلا به آشفتگی یا اختلال رفتاری ممکن است دارای اشکال خفیف تأخیر و مشکل زبانی باشند. برخی از آن ها به ندرت می‌توانند حول موضوع اصلی صحبت کنند و مشکلاتی در استفاده از زبان به شکل مناسب به گونه‌ای که به موقعیت و مکالمه معنی بدهد،‌ دارند. برخی کودکان آشفته شدید به هیچ عنوان حرف نمی‌زنند و به نظر نمی‌رسد که زبان را بفهمند. برخی نشانه های پژواک‌گویی از خود بروز می‌دهند. یعنی هر آنچه را می‌شنوند تکرار می‌کنند و چیز دیگری نمی‌گویند. گفتن سخنان بی‌معنا در بین آنان بسیار رایج است و مدام سوالات یا جملات را تکرار می‌کنند.

۲-۱۰- دسته بندی اختلالات رفتاری

الف ) گروه‌بندی ‌بر اساس مزاج: بقراط حکیم ( ۴۶۰- ۳۷۷ ق.م ) پزشک و دانشمند بزرگ یونان که به پدر پزشکی شهرت دارد معتقد است که اختلالات روانی یا رفتاری به علت آسیب مغزی یا بیماری‌های مغزی و زیاد شدن نسبت یکی از ترشحات بدن یا اخلاط چهارگانه ایجاد می شود .

۱- دمویی یا خونی: این دو دوره که خون بر سایر اخلاط غالب است از کودکی تا ۱۵ سالگی به طول می‌ انجامد . در این دوره بدن گرم و مرطوب است ‌بنابرین‏ زمینه‌های رشد کاملاً مساعد می‌باشد .

۲- صفراوی: از ۱۵ سالگی تا حدود ۳۵ سالگی غلبه صفرا بر شدت خود می‌رسد محیط بدن در این دوره سرد و مرطوب است .

۳- سوداوی: از ۳۵ سالگی تا حدود ۶۰ سالگی ، سودا بر سایر اخلاط تسلط دارد محیط بدن گرم و خشک است .

۴- بلغمی: از حدود ۶۰ سالگی به بعد بدن در این دوره سرد و خشک است .

۵- اختلالات رفتاری دوره بلوغ و جوانی ( ۵ تا ۲۰ سالگی ): اختلالات رفتاری در این دوره بیشتر در ارتباط با اختلاف سلیقه و عقیده جوان بانحوه زندگی و ارزش‌های والدین است . .

ب) گروه‌بندی بر اساس سن: بر اساس سن نیز دسته بندی دیگری از اختلالات رفتاری شده است به عبارت دیگر برای هر گروه سنی رفتارهای انحرافی غالبی را مشخص کرده‌اند .

    1. دوره کودکی( تولد تا ۳ سالگی ) : واکنش‌های رفتاری بیمارگونه کودکان در این دوره اکثراً از نوع واکنش‌های سایکوسوماتیک یا روان تنی می‌باشد .

  1. دوره دوم کودکی( ۴ تا ۶ سالگی ) : اختلالات رفتاری در این دوره بیشتر به صورت ترس ، انواع عادات نامطلوب مانند جویدن ناخن ، مکیدن انگشت و … است. اختلالات رفتاری این دوره بیشتر از نوع واکنش‌های زودگذر تطابقی یا مقدمات نوروماتیک است .

۳- اختلالات رفتاری دوره سوم کودکی( ۷ تا ۱۱ سالگی ) : اختلالات رفتاری در این دوره بیشتر به صورت دروغگویی، دزدی، امتناع از رفتن به مدرسه و …است .

۴-اختلالات رفتاری دوره نوجوانی ( ۱۲ تا ۱۴ سالگی ) اختلالات رفتاری در این دوره بیشتر در ارتباط با انجام تکالیف مدرسه و برآوردن توقعات و انتظارات تحصیلی از طرف معلم و والدین است.

ج) گروه‌بندی بر اساس سبب شناسی : در دسته بندی ، اختلالات رفتاری بر اساس سبب شناسی آن به دو دسته عمده تقسیم می شود که عبارت است از :۱-اختلالات رفتاری با زیر بنای ارگانیکی یا جسمی ۲-اختلالت رفتاری با زیر بنای روانی و بدون مشکلات جسمی

اختلالات رفتاری که منشاء عضوی دارد: مشکلات رفتاری به علت آسیب مغزی یا اختلال در وظایف غدد مترشحه داخلی و مانند آن به وجود می‌آید

د)گروه‌بندی از دیدگاه های مختلف آموزش و پرورش:

هر یک از این دسته بندی ها طرفداران خاص دارد اما چون طرفداران این نوع دسته بندی ها با نگرش پزشکی- روان پزشکی به دسته بندی بیماری‌های روانی پرداخته‌اند، ‌بنابرین‏ نگرش آموزش و تربیتی نادیده انگاشته شده است.

بی نظمی در سلوک: کودک که دارای بی نظمی در سلوک است، قدرتها را به مبارزه می طلبد، دشمنی با منابع قدرت مانند افسر پلیس، معلم، پدر و … دارد.

اضطراب و گوشه گیری: کودک مضطرب، افسرده کودکی خجالتی، ترسو، گوشه گیری، حساس و مطیع است. ولی بیش از حد وابسته می‌باشد و به سادگی افسرده می شود .

رفتارهای نا مناسب و ناپخته: در رفتاهای این گونه کودکان ویژگیهایی چون عدم توجه، فقدان علاقه نسبت به امور، به ویژه به مدرسه و تحصیل، تنبلی گنگی و گیجی، انکار باطل، رویاهای روزانه بی اساس و … به صورت وافر مشاهده می شود .

رفتارهای ضد اجتماعی: کودکان با رفتارهای ضد اجتماعی، برخی از ویژگی‌ها یا مشکلات رفتاری کودکان یا بی نظمی در سلوک را دارند اما این گونه کودکان در بین گروه همگنان خود اجتماعی هستند. آنان معمولاً عضو یک گروه می‌باشند. همواره در گردابی از رفتارهای گناه آلود و جنایت آمیزی به سر می‌برند. نمونه ای از رفتارهای ضد اجتماعی، مانند دزدی، مدرسه گریزی، پرسه زنی، باندبازی و … مشاهده می شود.( سیف نراقی ،۱۳۹۰)

اختلالات رفتاری نوجوانان شامل:۱ – شناختی ۲- اختلالات عاطفی ۳- جسمانی

۱- شناختی : شامل اختلالاتی هستند که به صورت تفکر اختلالاتی تلقی می‌شوند یعنی نوجوان این گونه رفتارها را در جهت ارضای نیازهای درونی خود توجیه می‌کند و این گونه رفتارها را برای خود نوعی هنجار قابل توجه می پندارد و این رفتارها از نقطه نظر شناختی بسیار پیچیده و شامل کنشها و واکنش‌های شخصیت فرد با پدیده‌های امور اجتماعی شخصیتی است و به اصطلاح نوعی جمع بندی از امور و عناصر رفتاری را برای رسیدن به یک هدف در جهت ارضاء و تحقق آرمانها و آرزوهای خود می پذیرد مثلاً فرد والدین را عامل جهت محدود کردن خواستهاو تمایلات نوجوانی خود می بیند و با نوجوانان و الگوهای خاص هنری و ورزشی همنوایی می‌کند و نوع تضاد بین نسل نوجوانان و والدین پیش می‌آید که این رفتار ها نوعی اختلالات رفتاری شناختی تلقی می‌شوند.

۲- اختلالات عاطفی: در اثر کاهش و تقلیل حمایت ها و محبت ها و عواطف والدین و مربیان و اولیاء امور جامعه در نوجوانان شکل می‌گیرد. نوجوانانی که پدران و مادران از هم گسیخته و ستیزه جو دارند معمولاً فرصت کسب زمینه‌های حمایتی و پذیرش از طرف والدین را کمتر پیدا می‌کند و اگر این وضع در مدرسه و جامعه برقرار باشد نوجوانان نوعی احساس جدایی از آن ها نموده و با رفتارها و حرکات مخالف آن ها درصدد مخالفت باوالدین و اولیاء بر می‌آیند .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:58:00 ق.ظ ]




ب- اعمال سلیقه در نحوه اجرای قوانین:

برخی اوقات در نحوه اجرای قوانین فرصت در اختیار نیروهای مخالف حقوق انسانی قرار می‌گیرد. که بر نحوه اجرای قوانین علیه زنان تاثیرگذاشته و نقطه نظرات خود را در مواردی اجرا کرده، در مواردی دیگر اشاعه می دهندو تبلیغ می‌کنند.

با آنکه در قوانین ایران برای احراز مشاغل مهم و حساس دولتی و قرار گرفتن در سطوح مدیریتی اداری تا سطح وزارت مانع وجود ندارد، اما بعد از ۲۰ سال که از انقلاب ایران می گذرد، همچنان سلیقه های مؤثر در سیاست های اجرایی مانع تفویض پست و مقام در سطوح بالای مدیریتی سیاسی کشور شده است .

ج- تأکید بر نقش خانگی:

گروه هایی که بر نقش خانگی زنان تأکید می ورزند با بهره گرفتن از فرصتی که در اختیارشان قرار گرفته است، تریبون های فرهنگی- سیاسی خود را برای تبلیغ نقش خانگی زنان و نفی مشارکت آنان به کار گرفته اند. نمونه های افراطی از این دیدگاه به خود اجازه می دهندتا تمام فعالان حقوق زن و حقوق بشر را اعم از نیروهای دینی و غیر دینی مورد اهانت قرار داده و آن ها را تکفیر و تخطئه کنند. در مواردی پرونده سازی که توسط این تریبون ها انجام می شود، به بازداشت فرد یا هتک حرمت اجتماعی از او یا به تهدید جانی منجر می‌گردد. صاحبان این تریبون ها، به عمد، برای تبلیغ و اشاعه دیدگاه زن ستیز خود زیر پوشش دین سخن می‌گویند و از پایگاه دفاع از دین وارد بحث می‌شوند در نتیجه می‌توانند خشونت سیاسی علیه زنان را گسترش داده و اذهان و افکار بخشی از جامعه را علیه مشارکت زنان برانگیزند.

د- آداب و رسوم: در بسیاری موارد، آداب و رسوم محلی و بومی نیرومندتر از قانون علیه زنان عمل می‌کند و به خشونت سیاسی نسبت به زنان رنگ و روی آیینی می بخشد. کشتار ناموسی، ازدواج تحمیلی و محرومیت دختران از ادامه تحصیل را میتوان مصادیق عمده ای از خشونت سیاسی که از آداب و رسوم و خشونت اجتماعی نشأت می‌گیرد، به شمار آورد. به خصوص که دولت با این نوع خشونت برخورد جدی نمی کند و در قلمروی قانونگذاری بر نیروی این آداب و رسوم می افزاید. از این قرار متاسفانه بسیاری از قوانین ناظر بر خشونت علیه زنان تبلور آداب و رسوم خاصی است که در عقب مانده ترین مناطق کشور حکم فرماست. برخی بر ضرورت بقاء این قوانین اصرار می ورزند و به روشنی پیدا‌ است که نقش پیشروی خود را با هدف رشد فکری و تضعیف آداب و رسوم خشونت بار به کلی فراموش کرده‌اند.[۱۰۰]

و- خشونت اجتماعی

خشونت اجتماعی علیه زنان را میتوان چنین تعریف کرد: « هر گونه رفتار مغایر با حقوق و آزادی های اجتماعی زنان در نهادهای اجتماعی مختلف مانند خانواده، محیط آموزشی، ورزشی که باعث ایجاد محرومیت یا محدودیت برای زنان در برخورداری از این حقوق و آزادی ها شود.» پاره ای از این رفتارها را می توان مثال زد: محروم یا محدود کردن زنان در رفتن محیط‌های ورزشی، تفریحی، فرهنگی و آموزشی، ریاست خانواده با شوهر به طور مطلق، محدودیت های قانونی در اشتغال زنان.[۱۰۱] ازدواج اجباری ، محدودیت در ازدواج مانند لزوم اذن ولی در نکاح دختر باکره، محرومیت یا محدودیت زنان در سواد و حرفه آموزی، عدم برخورداری زنان ازحق اشتغال برابر با مردان، ایجادمحدودیت یامحرومیت برای زنان در رفتن نزد خانواده پدر و مادر یا بستگان و دوستان یا محیط‌های بیرون از خانه و رفتارهای خشن و نامناسب مقامات پلیسی و قضائی در مقام برخورد با زنان بزه دیده.[۱۰۲]

بررسی نشان داده که ۷/۲۷ درصدخشونت، متعلق به خشونت های ممانعت از رشد اجتماعی و فکری و آموزشی است که شامل ایجاد محدودیت در ارتباطهای فامیلی، دوستانه و اجتماعی، ممانعت از کاریابی و اشتغال و ایجاد محدودیت در ادامه تحصیل و مشارکت در انجمن های اجتماعی است که ۳/۷۲ درصد از زنان اظهار داشته اند که از اول زندگی مشترک تاکنون درمعرض این نوع از خشونت همسران خود بوده اند.[۱۰۳]

خشونت اجتماعی خشونتی است که ممکن است از سوی فرد به فرد دیگری ( مثلا از سوی پدر به فرزند)، از سوی یک گروه به فرد (خشونت باندهای شرور در مثلاً اخاذی از یک فرد) یا از سوی یک گروه در برابر گروه دیگر (مثلاً در منازعات قبیله ای) روی دهد. خشونتی که فرد به خویشتن اعمال می‌کند نیز مسئله ای اجتماعی است. خشونت اجتماعی را نمی توان منفک از خشونت فرهنگی یا اوضاع و احوال اقتصادی در نظر گرفت. در عین حال، تحولات تاریخی هر جامعه یی نیز بر کمیت و کیفیت خشونت اجتماعی قرارمی گرفت تاثیرمی گذارد.خشونت اجتماعی چنان ویژگی ها وگسترده ای داردکه به نظر می رسدهرگز نتوان آمارواطلاعات دقیقی ازکمیت وکیفیت همه انواع آن (مثلاً ‌در مورد خشونت خانگی یا کودک آزاری) در هیچ جامعه یی به دست آورد، بالطبع در میان ما، که تقریباً در هیچ زمینه ای دسترسی به آمار و اطلاعات نسبتاً دقیق به آسانی – یا اصلاً – ممکن نیست، نیز نمی توان میزان و گستره خشونت اجتماعی را به دقت مشخص کرد، اما از یک سو، با تأمل بر زمینه ها و علل بسط خشونت اجتماعی (مثلاً بالا بودن نرخ بیکاری در حال حاضر) و از سوی دیگر، از طریق مشاهدات، شنیده ها و اخبار مندرج در رسانه های جمعی می توان دریافت که خشونت در ایران کنونی رو به افزایش است.[۱۰۴]

حاکمیت سنت ها بر زندگی اجتماعی عاملی است بر افزایش خشونت های اجتماعی که افراد جامعه به تنهایی قادر به شکستن سنت ها نیستند، در این راه دولت باید راهبردی اجتماعی را به جامعه ارائه دهد، راهبردهای اجتماعی ما را وادار به پیروی می‌کند، افراد جامعه را اجباراً وادار به پیروی می‌کند چه مطابق میل آن ها باشد چه نباشد. به عنوان مثال، می توان از بها دادن جمهوری اسلامی به موسیقی نام برد که باعث رو آوردن خانم ها به فراگیری موسیقی شد. در نتیجه راهبردهای اجتماعی قادر به از میان بردن بسیاری از سدهای اجتماعی که باعث خشونت های اجتماعی می‌گردد هستند.

شرایط اجتماعی خاصی که در ایران بعد از انقلاب به وجود آمد، برخی جداسازی ها را در جامعه ضروری ساخت. این جداسازی ها در مواردی به نفع و در مواردی به ضرر زنان انجام گرفت. نظیر این جداسازی در آموزش و پرورش که هر چند باعث افزایش تعداد دبیران زن به نسبت مردان شد، اما با کاهش کیفیت تدریس در دبیرستانهای دخترانه نیز همراه بود ولی ‌در مورد ورزش برعکس این مورد بود، چرا که پس از انقلاب به علت نبودن مربیان زن از مربیان زنان خارجی استفاده شد که منجر به پیشرفت ورزش بانوان در ایران شد هر چند که هنوز در ورزش بانوان با مشکلاتی مواجه می باشیم، کمبود مربی زن به تعداد کافی و همچنین نبودن داور زن برای مسابقات بانوان از پیشرفت ورزش بانوان جلوگیری می کند.

جهت رفع خشونت اجتماعی علاوه بر نقش عمده و مهم مدارس و رسانه ها در زمینه آموزش و تربیت کودکان و نوجوانان، رسانه ها در ایجاد آگاهی اجتماعی در میان کلیه افراد جامعه (ازکودک تا سالمند، زن و مرد) نقش بسیار مؤثری دارند. تا بر اثر تغییر نگرش یا آگاه شدن نسل قدیم از نابرابری ها، از واکنش های منفی والدین نسبت به درخواست های فرزندان کاسته شود و همچنین پدیده ای که با نام خشونت اجتماعی بود کمتر صورت گیرد.[۱۰۵]

بند دوم: تقسیم بندی خشونت بر حسب قلمرو آن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:58:00 ق.ظ ]




گفتار اول: مصادیق وقوع احسان به نحو مباشرت در قانون مجازات اسلامی

مباشرت بدین معنااست که شخص محسن خود رفتاری را انجام دهد که این رفتار منجر به آسیب و خسارت به دیگری شود که طبق ماده ی ۵۱۰ که چنین مقرر می‌دارد: «هرگاه شخصی با انگیزه ی احسان و کمک به دیگری رفتاری را که به جهت حفظ مال، جان، عرض یا ناموس او لازم است انجام دهد و همان عمل موجب صدمه و یا خسارت شود در صورت رعایت مقررات قانونی و نکات ایمنی ضامن نیست» وی ضامن نخواهد بود و عدم ضامن او هم از لحاظ کیفری و هم از لحاظ مدنی است یعنی علاوه بر اینکه فرد مسئولیت کیفری ندارد، ملزم به پرداخت خسارت و جبران آن نیز، نیست.

خسارت ممکن است منشأ مدنی یاجزایی داشته باشد، تقصیر در رعایت حقوق دیگران مستلزم پرداخت خسارت است، خسارت جزایی در جایی است که فرد مرتکب عمل یا ترک عملی می شود که قانون جزا آن را ممنوع دانسته بدین ترتیب مرتکب علاوه بر تحمل مجازات به جبران خسارت مجنی علیه نیز محکوم می‌گردد.[۱۴۹]

بایستی گفت در هر موردی که شخص موظف به جبران خسارت دیگری است می‌گویند در برابر او مسئولیت مدنی دارد بحث مسئولیت مدنی، اعم از اینکه این مسئولیت در نتیجه ی نقض قرار داد پدید آید یا در نتیجه ی ارتکاب عمل نامشروعی که قانون آن را جرم شناخته است و یا در اثر ارتکاب عمل نامشروعی که قانون آن را جرم نشناخته است، مطرح می شود این ماده همان‌ طور که قبلاً ‌در مورد آن بحث کردیم تنها ماده ایست که ‌در مورد قاعده احسان در قانون مجازات اسلامی به صراحت صحبت ‌کرده‌است حال بایستی به بررسی مصادیق دیگری که به نظر می‌رسد به قاعده احسان اشاره ای داشته باشد بپردازیم:

بند اول: اقدامات تأدیبی یا حفاظتی والدین و اولیای قانونی و سرپرستان صغار و

مجانین

بند ت ماده ی ۱۵۸ که بیانگر حکم تکلیفی قاعده احسان است چنین مقرر می‌دارد که: «اقدامات والدین و اولیای قانونی و سرپرستان صغار و مجانین که به منظور تأدیب و یا حفاظت آن ها انجام می شود، مشروط بر اینکه اقدامات مذکور در حد متعارف و حدود شرعی تأدیب و محافظت باشد قابل مجازات نیست»

این گونه تأدیب، جرم شناخته نمی شود مشروط براین که تأدیب کننده ولی قانونی، والدین و یا سرپرستان مودب باشد، مودب صغیر یا مجنون باشند، هدف از اقدامات انجام شده تأدیب و یا حفاظت آن ها باشد واقدامات تربیت کننده در حدود متعارف و حدود شرعی تأدیب و محافظت باشد.

فقهای اهل سنت از جمله مالکی ها و حنبلی ها در این مورد چنین می‌گویند:

اگر پدری فرزندش را برای تأدیب یا معلم به خاطر تعلیم، بچه را بزند پس فرزند بمیرد و یا کودک ضربه ببیند ضمانتی بر او نیست زیرا آن ها (پدر و معلم) ضربه نمی زنند جز برای اصلاح و تأدیب و از آنجا که تأدیب امری مشروع و مباح بوده و به دلیل اذن قانون در تأدیب و قصد احسان مودب در انجام وظیفه مشروع خویش، ضامن نخواهد بود.[۱۵۰]

حنفی ها و شافعیه می‌گویند:

اگر پدر بچه اش را بزند و وی بمیرد بر او واجب است دیه از مالش و از آن ارث نمی برد و هم چنین است معلم که به منظور حفظ قرآن و … بچه را می زند برای یادگیری فوری و در اثر زدن معلم بچه بمیرد بر او ضمان واجب می شود و هم چنین است پدری که فرزندش را می زند هر چند که وی به منظور مصلحت، فرزندش را می زند اما همانند یک فرد غریبه، ضمان بر او واجب می شود[۱۵۱].

در کتاب مفاتیح الشرایع گفته شده است:

هرگاه زنش یا فرزندش را تأدیب کند (بزند) و منجر به جنایات شود ضامن است به خاطر اصل و آن این است که تأدیب مشروط به سلامت شده است و در شرایع ‌در مورد زن تردید شده ولی وجهی برای فرق وجود ندارد.[۱۵۲]

لکن مشهور فقها دلایل فوق را نپذیرفته و تأدیب کننده را مسئول جنایت شمرده است زیرا اجازه شارع و قانون گذار اذن در تأدیب است و نه در اتلاف و جنایت، به عبارت دیگر جواز مشروعیت تأدیب مشروط به شرط سلامت و عدم وقوع جنایت است.[۱۵۳] از این رو قانون گذار این عمل را از مصادیق جنایت شبه عمدی ماده ی ۲۹۱ ق.م.ا شمرده در بندالف خود مقرر می‌دارد که: « جنایت در موارد زیر شبه عمدی محسوب می شود… هرگاه مرتکب نسبت به مجنی علیه قصد رفتاری را داشته لکن قصد جنایت واقع شده یا نظیر آن را نداشته باشد و از مواردی که مشمول تعریف جنایت عمدی می‌گردد، نباشد»

بند دوم: اقدامات جراحی یا طبی مشروع پزشکان

این مورد در بند ج م ۱۵۸ ق. م . ا مورد اشاره قرار گرفته است:

«هر نوع عمل جراحی یا طبی مشروع که با رضایت شخص یا اولیاء یا سرپرستان یا نمایندگان قانونی وی و رعایت موازین فنی و نظامات دولتی انجام می شود در موارد فوری اخذ رضایت ضروری نیست.»

الف.مسولیت پزشک نسبت به نفس فعل طبابت و جراحی

شرایطی که قانون گذار برای ضامن ندانستن پزشک در نظر گرفته عبارت است از اولاً اینکه در عمل جراحی یا طبی، بایستی شخص یا اولیاء یا سرپرستان یا نمایندگان قانونی آن ها اذن و رضایت دهند ثانیاًً نباید خطای جزایی رخ دهد. بایستی گفت این اذن و رضایتی که در اینجا مطرح شده اذن در معالجه است و نه اذن در تلف و صرفاً به منظور مشروعیت بخشیدن به فعل پزشک داده می شود ولی اگر در این حین اتفاقات و صدماتی رخ دهد پزشک ضامن خواهد بود.

ب: مسئولیت پزشک نسبت به جنایت ناشی از درمان

ابن ادریس در این مورد قائل به عدم ضمان طبیب است زیرا اصل ،دلالت بر برائت ذمه و عدم اشتغال دارد وی چنین استدلال کرده که طبیب شرعا موظف به درمان بیمار بوده و در این راه نسبت به حصول نتیجه ی بهبودی متعهد نشده است و وی در درمان بیمار ی تمام سعی خود را بایستی بکند و اگر او را مسئول بدانیم این امر موجب سد عمل طبابت خواهد شد و هم چنین گفته شده است که طبیب در فعل خویش محسن بوده و با اقدامات درمانی خود درباره ی بیمار احسان و نیکی می‌کند و نیکوکار را نمی توان مسئول شمرد طبق «و ما عَلی المحسنینِ مِن سَبیل» و «هَل جَزاءُ الاحسانِ الّا اِلاحسان».[۱۵۴]

پزشک به دلیل اینکه در امر درمان محسن است چنین گفته شده که در صورت فوت بیمار، احسان مانع از ایجاد ضمان است[۱۵۵]

‌بنابرین‏ ضمان به دلیل وجود مشروعیت و اذن در فعل طبابت ساقط می‌گردد.

در شریعت اسلام کار پزشکی امری واجب است و پزشک ملزم است تا اندوخته های علمی خود را در خدمت جامعه قرار دهد.[۱۵۶] به همین دلیل گفته شده است که وی ضامن نیست .

در فقه امامیه فقها چنین استدلال کرده‌اند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:58:00 ق.ظ ]