کیلیان[17] (2009)، با فرض اینکه در شوک قیمت نفت در دهه 1970 میلادی، واکنش سیاستگذاران پولی در به وجود آمدن رکودتورمی موثر بوده، به بررسی رکودتورمی پرداخته است. این مقاله اینچنین آغاز کرده است که پس از شوک قیمت نفت، نرخ بهره افزایش یافت و رکود عمیقی به وجود آمد که نمیتوانست بدون دخالت بانک مرکزی رخ داده باشد، این مطلب گویای آن است که در شرایطی که سیاستگذاران فقط در کنترل تورم موفق باشند، رکودتورمی به وجود خواهد آمد. در مقابل؛ اگر این اعتقاد وجود داشته باشد که رکودتورمی واکنشی به سیاستهای پولی داخلی است که به دلیل شوکهای خارجی مانند شوکهای قیمت نفت به وجود آمده است، میتوان عدم وجود رکودتورمی را با بهبود در سیاستهای پولی به شوکهای قیمت نفت توضیح داد. بدین صورت که بانک مرکزی فشارهای تورمی ناشی از افزایش غیرمنتظره قیمت نفت را به هزینه رکود برطرف کرده است. اما شرایط اقتصادی در دوره های مختلف، متفاوت از یکدیگر است، علل به وجود آورنده بحرانهای اقتصادی هم متفاوت از یکدیگر خواهند بود. کیلیان در مدل خود نرخ تورم، نرخ رشد واقعی و عرضه و تقاضای نفت را در نظر گرفته است و به این نتیجه رسیده که اگرچه اقتصاد امریکا در دهه 80 -1970 میلادی نسبت به تغییرات قیمت نفت بسیار حساس بوده است، اما در دهه 2000 میلادی دیگر این حساسیت مانند قبل نیست و دلیل آن هم وجود رژیم سیاست پولی است که با هدف ایجاد ثبات در قیمتها توسط بانک مرکزی به وجود آمده است. در دهه 2000 میلادی درک اقتصادی به سمتی تغییر کرده است که، بیکاری بسیار بیشتر از تورم، در شکل گرفتن بحران مالی موثر است و تورم هزینهای است که باید برای اجتناب از سقوط مالی پرداخته شود. با توجه به اینکه در رکودتورمی، نااطمینانی زیادی در مورد سطح تولید بالقوه وجود دارد، که باید با حمایت دولت و بانک مرکزی همراه شود. علاوه بر این، سیاستگذاران معتقدند در نهایت باید تزریق نقدینگی و سرمایه هم متوقف شود اما زمان آن بستگی به شرایط بازار کسب و کار و ضریب اطمینان مصرف کننده دارد.
برتهولد و گروندلر (2013)، عوامل تاثیرگذار بر رکودتورمی را بررسی کرده اند. این مقاله وقوع رکودتورمی در سالهای اخیر را با این فرضیه که سیاستهای پولی، بهرهوری نیروی کار و تغییر پارادایم در پیامدهای سیاستهای اقتصادی بر آن تاثیرگذار بوده اند، بررسی کرده است و با بهره گرفتن از مدلهای تجربی چندمتغیره رکودتورمی را در سطح اقتصاد جهانی و چند کشور منتخب بررسی کرده اند. با توجه به فرضیه های نظری که از بررسی عوامل تجربی به دست آمده، از سال 1970 تا کنون، عواملی مانند نرخ بهره، قیمت کالاها و قیمت نفت، بهرهوری نیروی کار و سطح دستمزد بر شکل گیری رکودتورمی موثر بوده اند. در این مقاله برای بررسی مدلهای مورد استفاده با توجه به ماهیت متفاوت داده ها، از مدلهای لوجیت، داده شماری[18]، SVAR و برآورد پانل استفاده شده است. این مقاله ضمن پذیرش تاثیرات شوکهای قیمت نفت در دوره های مختلف با شدتهای متفاوت در به وجود آمدن رکودتورمی، اهمیت نرخ بهره و بهرهوری نیروی کار را به عنوان عواملی که از دهه 1990 به بعد نقش پررنگتری در شکل گیری رکودتورمی پیدا کرده اند، بررسی کرده است. دوره زمانی مورد بررسی آنان از 1970 تا 2010 است و داده های مربوط به 13 کشور استرالیا، کانادا، دانمارک، فنلاند، فرانسه، آلمان، ایرلند، ایتالیا، ژاپن، اسپانیا، سوئد، انگلیس و ایالات متحده امریکا مورد بررسی قرار گرفته شده است. یکی از راه هایی که در نظر گرفته، توزیع باینری رکودتورمی در طول دوره بوده و دیگری، مفهوم یک متغیر داده شماری برای بررسی رکود جهانی است. رکودتورمی هم با معیار کاهش تولید ناخالص داخلی به جای معیار کاهش رشد اقتصادی تعیین شده است و تابع مورد بررسی هم نتایج را با روش حداکثر درستنمایی[19] سنجیده است. فرضیه دیگری که بررسی شده آن است که رکودتورمی در گذشته مهمتر بوده است و برای آزمون فرضیه خود، به مقایسه کشورهای اروپایی و غیراروپایی پرداخته است. این مقایسه نشان داده است که تاثیر نرخ بهره بر سمت عرضه اقتصاد، در کشورهای اروپایی اهمیت کمتری دارد و آسیبپذیری کشورهای غیراروپایی از شوکهای قیمت نفت بیشتر است. برای تعیین میزان قدرت رکودتورمی هم تعداد دفعات وقوع رکودتورمی و شدت و پایداری آن بین کشورهای مدنظر، بررسی کرده اند. برآوردها هم حاکی از آن بوده که متغیرهای مورد بررسی بیش از 40 تا 50 درصد قادر به توضیح رکودتورمی بوده اند. در نهایت مهمترین عوامل تاثیرگذار بر رکودتورمی، کاهش بهرهوری نیروی کار، افزایش قیمت نفت و افزایش نرخ بهره عنوان شده است و ضریب اهمیت این متغیرها بین کشورهای مختلف هم متفاوت از یکدیگر بوده اند. همچنین این نتیجه به دست آمده که اگر رکودتورمی به دلیل شوکهای خارجی باشد، تغییر سیاستگذاری، رکود اقتصادی را تشدید خواهد کرد. وقتی رکودتورمی توسط یک شوک عرضه بیرونی به وجود می آید، هر گونه تلاش برای کاهش تورم، رکود اقتصادی را شدیدتر خواهد کرد. بعلاوه آنکه رکودتورمی که در دهه 2000 میلادی اتفاق افتاده است، روندهای منفی که دهه 1970 به وجود آمده بودند را ندارد.
2-2-2) پیشینه تحقیق در ایران:
نیکپور رحمتآبادی (1375)، رکودتورمی در اقتصاد ایران را با ژاپن و امریکا مقایسه کرده است. برای انجام این کار، معادله لگاریتمی و نیمه لگاریتمی واردات، سرمایه گذاری، مصرف، قیمت داخلی، تولید ناخالص داخلی و اتحاد تقاضا مورد بررسی قرار گرفته شده اند. نتیجه به دست آمده حاکی از آن است که در اقتصاد ایران و ایالات متحده امریکا که دارای ویژگی مشترک کسری بودجه بالا و تقریبا دائمی هستند، بخش حقیقی اقتصاد نسبت به شوکهای پولی واکنش معناداری نشان نمیدهد اما در اقتصاد ژاپن، به دلیل ساختار اقتصاد کلان این کشور، شوکهای پولی تاثیر مثبتی بر بخش حقیقی اقتصاد بر جای گذاشتهاند. انبساط مالی در اقتصاد ایران و امریکا، به دلیل همسازی پولی، بر بخش حقیقی اقتصاد اثر مثبت دارد اما در اقتصاد ژاپن، به دلیل پدیده جانشینی جبری کامل، اثر این سیاست تقریبا به طور کامل خنثی شده است. به طور کل، این مطالعه مهمترین راهحل را در اجتناب از تداوم بیشتر کسری بودجه، اصلاح ساختار مالیاتی و ترکیب دو استراتژی تورم کم و اصلاح بازارهای مالی معرفی کرده است. همچنین، به دلیل آنکه برای حل معضل رکودتورمی، اولویت را بر مهار تورم قرار داده است، اثر سیاستهای تعدیل را بر اقتصاد بسیار مخرب ارزیابی کرده است. همچنین بیان کرده که سیاستهای تثبیت عواقبی مانند گسترش فعالیتهای رانتجویانه و سفتهبازی کالا و گسترش بازار سیاه را به دنبال خواهند داشت و این خود می تواند موجب برهم زدن مکانیزم بازار و تخصیص ناکارآمد منابع شود و لازم است در کنار آن از سیاستهای مکملی که به رفع مشکلات ساختاری، تنگناهای عرضه، سوءمدیریت، اقتدار قوای اجرائی و اجرای گام به گام و تدریجی سیاستهای تعدیل در کنار توزیع منطقیتر درآمد توجه می کنند، استفاده است.
ایمانیراد (1373)، آثار کاهش درآمدهای ارزی را پس از دورانهای افزایش مستمر درآمدها، مورد توجه قرار داده است. این مقاله نظریه های مطرح شده توسط اقتصاد متعارف، برای حل رکودتورمی را مورد انتقاد قرار داده است و بیان کرده این نظریه ها قدرت توضیحدهندگی شرایط اقتصادهایی را که مسئله تنگناهای ارزی و تعادل ترازهای خارجی دارند را ندارند. سپس رکودتورمی را از طریق نوسان درآمدهای نفتی مورد بررسی قرار داده است. دوره زمانی مورد بررسی در این مقاله 70-1345 است و نقش درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت بر متغیرهای اقتصادی، پس از دستهبندی آنها در دو گروه متغیرهای تولیدی و متغیرهای تقاضا، ارزیابی شده است. متغیرهای مورد مطالعه روند درآمدهای ارزی، مقدار تولید ناخالص داخلی، مصرف بخش خصوصی، هزینه های دولتی، حجم نقدینگی، کسری بودجه دولت بوده و روند هر یک از این متغیرها در اقتصاد ایران، بررسی شده اند. در نهایت این نتیجه بهدست آمده است که با کاهش درآمدهای ارزی، مقدار تولید کاهش و قیمتها در اثر عوامل تقاضا افزایش یافته و چنین وضعیتی، موجب گرایش به رکودتورمی شده است. برای بررسی رکودتورمی از نظر آماری، نمودار روند تغییرات تولید به قیمت ثابت و نرخ تورم ترسیم شده است. نتیجه به دست آمده آن است که روند افزایش تولید، با روند افزایش درآمدهای نفتی، تقریبا همجهت هستند اما حتی با کاهش درآمدهای ارزی، قیمتها به روند صعودی خود ادامه دادهاند. از جمله راهکارهایی که برای خروج از رکودتورمی مطرح شده است، افزایش صادرات غیر نفتی و بهبود در شرایط تولیدی کشور است که باید با سیاستهای تثبیتی دولت همراه شوند تا مشکلات اقتصاد ایران را تقلیل دهند. نتیجه به دست آمده گویای آن است که با کاهش درآمدهای ارزی، اقتصاد کشور در دام رکودتورمی گرفتار خواهد شد و هرچه این کاهش درآمدهای ارزی شدیدتر باشد، رکودتورمی تشدید خواهد شد.
چینی (1378)، به بررسی رکود تورمی و راههای مقابله با آن پرداخته است. او بیان کرده که رکود تورمی بر هم زننده روابط تعادلی نظریات اقتصادی است. نوسانهای تولید در اقتصاد ایران به شدت به درآمدهای نفتی وابسته است و این وابستگی به صورت مستقیم از حوزه ارزشافزوده بخش نفت و به صورت غیرمستقیم، به ویژه از ناحیه ارزش افزوده بخش صنعت، در ارقام تولید ظاهر شده است. با توجه به آنکه در کشورهای جهان سوم، مقاومت در برابر کاهش قیمتها و دستمزدها و نرخ بهره، تسهیلات اعطایی بانکها و سازمانها وجود دارد، عدم انعطافپذیری متغیرهای فوق به تناسب شرایط اقتصادی، منجر به شکل گرفتن پدیده رکودتورمی به صورت مزمن خواهد شد و هنگامی که پسانداز های خانوار به جای سرمایه گذاری در تولید صرف خرید، مصرف، احتکار و فروش مجدد شود، از حجم سرمایه گذاریها کاسته خواهد شد. کاهش سرمایه گذاری منجر به کاهش تولید خواهد شد و با فشار بر تولید، زمینه به وجود آمدن رکودتورمی را فراهم خواهد کرد.
عظیمی (1379)، به مفهوم توسعه و برنامه ریزی در ایران پرداخته است. او به این نکته اشاره کرده است که برنامه توسعه وارداتی نیست و هر کشور باید متناسب با موقعیت خاص خود برنامه های توسعه را برای خود تبیین کند. در ادامه، نهادسازی در ایران را مورد بررسی قرار داده است و بیان کرده که نهادسازی در ایران از جایگاه مطلوبی برخودار نیست. نهادسازی به معنای ایجاد سازمانهایی است که بتوانند اندیشه های توسعهای را در جامعه ترویج دهند و وقتی برنامههایی که به اجرا در میآیند، با دیدگاه های کوتاهمدت همراه باشند، فرصت لازم برای درونیسازی و نهادی شدن نخواهند یافت. سپس برنامه های اقتصادی در ایران را ارزیابی کرده و به این نتیجه رسیده که در برنامه های توسعه در ایران تنش وجود دارد و این تنش به بدنه اصلی اقتصاد ضربه خواهند زد و چون موسسات تحقیقاتی که بر روی توسعه کار کنند، وجود ندارد، اقتصاد ایران تاکنون نتوانسته به راهحل درستی برای خروج از این شرایط دست پیدا کند.
ساعدی (1382)، در مقاله خود این فرضیه که خاستگاه تورمهای دو رقمی در اقتصاد ایران، وقوع شوکهای قیمت نفت خام است، که همواره به صورت مستقیم و غیرمستقیم زمینه ساز تورمهای بالاتر در اقتصاد ایران شده اند را بررسی کرده است. در این مقاله از مدل مطالعات همزمان استفاده شده است و سیاستهای اقتصادی مدیریت تقاضا که در دو حوزه سیاستهای پولی و مالی اجرا شده اند، بر شکل گیری رکودتورمی بررسی شده است. دوره زمانی مورد بررسی 79-1347 است. نکته قابل توجه آن است که سهم ارزش افزوده بخش نفت در تولید ناخالص داخلی طی دوره مذکور به تدریج کاهش یافته است. همچنین تاثیر درآمدهای نفتی بر هزینه های مصرفی بخش دولتی در برنامه های عمرانی و توسعهای کشور کاملا مشهود است. افزایش هزینه های مصرفی دولت، در نهایت منجر به افزایش هزینه های بخش خصوصی شده است. متغیر تشکیل سرمایه هم در طول دوره مورد بررسی روند بسیار ناپایداری داشته است و افزایش نقش دولت در اقتصاد سبب جانشینی جبری سرمایه های دولت به جای بخش خصوصی شده است. همچنین در این دوره، اغلب سیاستهای حوزه پولی از طریق رشد پول و نقدینگی اعمال شده است و بخش بزرگی از نقدینگی، صرف جبران کسری بودجه دولت شده است. در مرحله بعد، سیاستهای ارزی و بازرگانی خارجی بررسی شده اند و با توجه به آمارها، فعالیتهای تولیدی وابستگی شدیدی به واردات مواد اولیه و کالاهای واسطهای دارند. بنابراین هرگونه نارسایی در درآمدهای نفتی، رشد و توسعه فعالیتهای اقتصادی را با مشکل مواجه خواهد کرد. برای برآورد مدل، از متغیرهای رشد اقتصادی، رشد حجم پول واقعی، رشد نقدینگی، رشد پول بیرونی، رشد مخارج واقعی دولت و رشد درآمد واقعی حاصل از صادرات نفت خام استفاده شده است. بر اساس نتایج بهدست آمده، تورم با یک دوره وقفه، در به وجود آمدن تورم تاثیرگذار بوده است اما رشد حجم پول واقعی و رشد تولید واقعی، فاقد اثر معناداری بر تورم هستند. پس از برآورد رابطه بین تورم و تولید، این نتیجه حاصل شده است که شوک مثبت پولی، منجر به کاهش میانگین رشد تولید ثابت و افزایش میانگین تورم، که نشاندهنده رکودتورمی است، شده اند. شوک مثبت تورم، شوک منفی رشد تولید و کاهش غیرقابل انتظار درآمدهای نفتی هم در شکل گیری رکودتورمی در ایران تاثیرگذار بوده است .
تقوی و غروینخجوانی (1382)، با هدف شناسایی دلایل بروز رکودتورمی در اقتصاد ایران و شناسایی شیوه های اثرگذاری سیاستهای مالی بر این مشکل اقتصادی، به بررسی وضعیت اقتصادی ایران پرداختهاند. برای تعیین رکودتورمی، متغیرهای رشد اقتصادی، نرخ بیکاری، فرصتهای شغلی ایجاد شده در اقتصاد و نرخ تورم را در دوره 1355 تا 1379 بررسی کرده اند. سپس ضمن مطالعه نقش درآمدهای نفتی در اقتصاد ایران، افزایش در مقدار واردات و نقدینگی با افزایش درآمدهای نفتی را بررسی کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که اگرچه با افزایش نقدینگی، تورم افزایش خواهد یافت، اما با کاهش نقدینگی، نمی توان تورم را کنترل کرد. همچنین نقش درآمدهای نفتی بر افزایش سهم بخش خدمات در اقتصاد، از طریق گسترش واردات کالاهای نهایی را بررسی کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که درآمدهای نفتی در ایران به جای آنکه صرف واردات تکنولوژی و تحقیق و توسعه شوند، صرف واردات کالاهای نهایی شده اند. با گسترش بخش خدمات، الگوی مصرف مردم هم تغییر کرده و این عامل هم اقتصاد ایران را آسیبپذیرتر کرده است. سپس به نقش بازار سهام در جهتگیری پساندازها اشاره کرده اند و فعالیتهای سوداگرانه این بازار را در افزایش مشکلات تولیدی و اقتصادی تاثیرگذار دانسته اند. در ادامه این نتیجه حاصل شده است که درآمدهای نفتی، بر شکل گیری رکودتورمی در ایران بسیار تاثیرگذار بوده و باید راهی برای اقتصاد بدون نفت یا کاهش سهم درآمدهای نفتی در بودجه دولت یافت تا آثار منفی تغییرات آن بر اقتصاد کاهش یابد.
بهمنیاسکویی (1382)، به بررسی منشا رکود تورمی در یک اقتصاد نفتی، با بهره گرفتن از مدل هم انباشتگی انگل ـ گرنجر و یوهانسون ـ جوسیلیوس در طی دوره 1338-1369پرداخته است. فرضیه اولیه او این است که کاهش ارزش ریال، علاوه بر اینکه تورمزا است، موجب کاهش تولید خواهد شد و یکی از عوامل ایجادکننده رکودتورمی در ایران است. سپس از داده های زمانی ـ مقطعی به روش پولینگ استفاده کرده است. در نهایت متغیرهای مورد بررسی از هر دو روش محاسبه شده اند و اثرگذاری مخارج دولت بر دو متغیر دیگر نرخ واقعی ارز و حجم پول تایید شده است. همچنین این نتیجه بدست آمده که کاهش ارزش ریال، اثرات انقباضی بر تولید بر جای گذاشته است. توصیههای سیاستی این مقاله برای خارج شدن از رکودتورمی، حذف نرخهای ارز چندگانه، بهبود در بهرهوری نسبی و تشویق به افزایش صادرات غیرنفتی است.
رنانی (1382)، در یک مقاله تحلیلی، علت اصلی شکست سیاستهای تعدیل و عدم دستیابی نتایج مطلوب اجرای سیاستهای تعدیل در بسیاری از کشورها مانند ایران را بیتوجهی به ساختار ویژه بازار اقتصادی آنها معرفی کرده است. او به نقش بازار کار در تعیین موفقیت سیاستها و هم در تعدیل فشاری که بر فقرا پس از اجرای این سیاستهای وارد می شود، تاکید کرده است. سپس ضمن اشاره به سهم بالای هزینه مبادله و بخش غیررسمی در بازار کار ایران، مشکلات ساختاری در این بازار را عاملی برای عدم موفقیت سیاستهای پولی و مالی و ارزی، برای دستیابی به تعدیل بلندمدت معرفی کرده است.
سامتی و همکاران (1383)، نقش هزینه مبادله بر رکودتورمی را در قالب یک مدل اقتصادی برای ایران بررسی کرده اند. فرضیهای این پژوهش آن است که هزینه مبادله موثرترین عامل در به وجود آمدن رکودتورمی است. روش مورد استفاده در این تحقیق سیستم معادلات همزمان، روش 3sls و تصحیح خطا استفاده کرده اند. برای تبیین اثر هزینه مبادله بر رکودتورمی در دوره زمانی 79-1350، متغیرهای نرخ تورم، نرخ رشد سرمایه گذاری بخش خصوصی، نرخ بیکاری، نرخ رشد هزینه مبادله، نرخ تورم با یک دوره تاخیر، نرخ رشد درآمدهای نفتی و نرخ رشد بهرهوری نیروی کار بهکار گرفته شده اند. برآورد نتایج حاکی از آن است که افزایش هزینه مبادله منجر به کاهش اندازه بنگاه، افزایش هزینه قیمتها، افزایش تورم، کاهش سرمایه گذاری بخش خصوصی و افزایش بیکاری خواهد شد. دخالت دولت در اقتصاد و افزایش سرمایه گذاریهای دولتی، منجر به تزریق پول به اقتصاد و گسترش مدیریت غیرصحیح دولتی خواهد شد. طبق مدل تصحیح خطا، در کوتاهمدت اثر تورم بر بیکاری منفی است و منحنی فیلیپس برقرار نیست و هزینه مبادله یکی از عوامل به وجود آورنده رکودتورمی در ایران است.
راغفر (1389)، به نقش هدفمندی یارانهها بر بنگاههای تولیدی و صنعتی و به وجود آمدن رکودتورمی اشاره کرده است. هدفمندی یارانهها با افزایش قیمت سوخت، آثار سوئی بر بنگاههای تولیدی و صنعتی بر جای خواهد گذاشت و با افزایش هزینه های تولید، بنگاهها را در شرایطی قرار خواهد داد که دست به تعدیل نیروی کار بزنند و بیکاری افزایش یابد. از طرفی به دلیل پایین بودن بهرهوری نیروی کار، میزان تولید هم کاهش خواهد یافت اما از آنجا که تغییر در الگوهای مصرف مردم به سرعت انجام نمی شود، تورم جامعه را فرا خواهد گرفت. همچنین افزایش نرخ ارز در چنین شرایطی، هم قیمت مواد اولیه و کالاهای واسطهای وارداتی را افزایش خواهد داد، هم کالاهای مصرفی وارداتی و تولید داخل گرانتر خواهند شد و این قضیه به تورم بیشتر و کاهش تولید خواهد انجامید.
شاکری (1393)، به بررسی رکودتورمی از سه رکن اصلاح دیدگاه های نادرست، توجه به شرایط ساختاری اقتصاد و لحاظ متغیرهای سیاسی پرداخته است. این مقاله نگاه اکثر مسئولین به اقتصاد را نگاهی پولی دانسته و همین دیدگاه را عامل عدم موفقیت سیاستهای اقتصادی معرفی کرده است؛ زیرا این دیدگاه به مسئولین اجازه استفاده از شوکدرمانی برای حل مشکلات اقتصادی را میدهد. در این دیدگاه باید با بهره گرفتن از این قبیل سیاستهای پولی و مالی انقباضی تورم را کنترل کرد و رکود هم با نیرویهای خوداصلاح رفع خواهد شد. اما استفاده از همین سیاستها یکی از دلایل ماندگاری و تشدید رکودتورمی خواهد بود. همچنین عوامل ساختاری که در به وجود آمدن رکودتورمی در اقتصاد ایران موثر بوده اند وابستگی تولید به واردات، فقدان سیاستگذاری مناسب ارزی، عدم پویایی تکنولوژی، عدم دسترسی بنگاههای تولیدی به نقدینگی، بالا بودن نرخ بهره، عدم تناسب بین فعالیتهای اقتصادی و اندازه بنگاهها، فقدان سیاستگذاریهای صحیح تجاری و ضعف نوآوری و تحقیق و توسعه و ابداع عنوان شده است. همچنین تنگناهای اقتصاد سیاسی مانند افزایش فساد، عدم شفافیت بودجه و عملکرد نظام بانکی و … را به عنوان عواملی که سیاستگذاری برای خروج از رکودتورمی را مختل خواهند کرد، معرفی کرده است. در ادامه به بررسی وضعیت رکودتورمی در آیینه آمار و ارقام پرداخته است. آمار مورد بررسی شامل رشد تولید ناخالص داخلی، متوسط رشد اقتصادی، نرخ تورم، سهم واردات کالاهای مختلف، مولفههای مربوط به محیط کسب و کار و چند متغیر مقایسه ای دیگر است. بررسی آمار و ارقام مزبور حاکی از آن است که رشد اقتصادی در ایران وضعیت مطلوبی ندارد؛ تولید در ایران به واردات مواد اولیه، کالاهای واسطهای و کالاهای سرمایهای وابسته است؛ عدم دسترسی بنگاههای تولیدی به نقدینگی و سرمایه در گردش و عدم دسترسی به ارز و … مشکلات زیادی را برای آنان ایجاد کرده است. راهکارهایی که برای خروج از رکودتورمی هم ارائه شده است شامل تصحیح نگاه به اقتصاد کلان، توجه به جنبه های ساختاری و مولفههای اقتصاد سیاسی ایران، جهتدهی صحیح به منابع پولی و ارزی، اعمال کنترل قیمت نهادههای تولید و حذف واسطهگریها در تامین مواد اولیه و کالاهای واسطهای، اصلاح مقیاس بنگاهها، تنظیم سیاستهای تجاری برای حمایت از تولید و کنترل بخش نامولد، حمایت از بنگاههای تولیدی، کارآمد کردن بازار سرمایه و بورس سهام برای تامین وجوه و سرمایه گذاری، ریشهکن کردن فساد و اهتمام به تقویت صنایع کوچک و متوسط و جلوگیری از ورشکستگی آنان است. همچنین یکی دیگر از مسائلی که به بر آن تاکید شده، مقابله با شوکدرمانی در راستای دستیابی به اهداف فوق است. زیرا شوکدرمانی با سابقه چند سالهای در اقتصاد ایران داشته، بارها ثابت کرده که راهکاری خوبی برای بهبود شرایط اقتصادی نبوده است.
2-2-3) جمعبندی:
در یک جمعبندی کلی در مورد مطالعات ذکر شده میتوان گفت که اکثر بررسیها با مطالعه متغیرهای مختلف اقتصاد کلان سعی در توضیح رکودتورمی داشته اند. مطالعاتی که در خارج از ایران انجام شده اند به این نتیجه رسیده اند که متغیرهایی که منشا به وجود آمدن رکودتورمی بوده اند، در طول زمان تغییر کرده اند و نمی توان همواره یک یا چند عامل خاص را مدنظر قرار داد. در نتیجه باید هنگام بررسی رکودتورمی، پویاییهای اقتصاد کلان و مشکلاتی که در هر دوره زمانی قوت گرفتهاند، به خوبی شناسایی شوند، تا بتوان سیاست درستی برای مقابله با رکودتورمی ارائه کرد.
در مطالعههای ایرانی هم مهمترین مولفههایی که در به وجود آمدن رکودتورمی مورد بررسی قرار گرفته شده اند، بهای نفت و اثرات آن بر درآمدهای ارزی، شوکدرمانی در اقتصاد، سیاستهای مالی دولت، هزینه مبادله و بحث تجارت خارجی و رابطه مبادله بوده است. هر کدام از این پژوهشها سعی داشته اند که از جنبهای خاص به بررسی عوامل شکل گیری رکودتورمی در ایران بپردارند.
در بخش بعدی پژوهش، پیش از بررسی رکودتورمی، مفاهیم تورم، رکود، بیکاری و منحنی فیلیپس به دلیل ارتباطی که با رکودتورمی دارند و همچنین شناخت دقیق تفاوتهای میان آنها با رکودتورمی به عنوان یک مفهوم مستقل اقتصادی، بررسی خواهند شد.
2-3) تورم:
تورم عبارت است از رشد مستمر و همهگیر قیمتها. ( شاکری، 1389 : صفحه 1030) به معنای دیگر، تورم افزایش سطح عمومی قیمتها است. این پدیده با کاهش قدرت خرید مردم همراه است و هنگامی که مازاد تقاضا یا کمبود عرضه وجود داشته باشد، شدت خواهد گرفت. نرخ تورم نیز آهنگ افزایش قیمتهاست.
به تعبیری دیگر، تورم به آنگونه افزایش در سطح عمومی قیمتها اطلاق می شود که خارج از کنترل و ناخواسته اتفاق افتاده و خودافزا[20] باشند. منظور از خودافزا آن است که مکانیسم کنترل و تصحیح عملکرد در نظام معاصر سرمایهداری، در شرایط چسبندگی قیمتها، عموما در جهت استمرار سیر افزایش قیمتها عمل کند و صعود قیمتها بدون مداخله عوامل برونزا[21] همچنان ادامه یابد. (اخوی، 1374 : صفحه 97)
دو دیدگاه درباره ماهیت تورم وجود دارد، یکی تورم مبتنی بر جاذبه تقاضا[22] و دیگری تورم مبتنی بر فشار هزینه[23]. کلاسیکها[24] و پولگرایان[25]، تورم از طریق جاذبه تقاضا و بر اثر رشد اسمی پول به وجود خواهد آمد. عده دیگری مسائل ساختاری و نیز افزایش قیمت نهادههای تولید و افزایش هزینه های تولید را عامل بروز تورم تلقی کرده اند.
تورم موجب سلب اعتماد مردم نسبت به ارزش پول ملی خواهد شد (تفضلی، 1378 : صفحه 569) و بازارهای مالی را نیز با اخلال مواجه خواهد کرد. چون در شرایط تورمی تغییرات و وضعیت آینده متغیرها قابل پیش بینی نباشد و انگیزه برای سرمایه گذاریهای طولانیمدت کاهش خواهد یافت. از این رو جوامعی که درگیر تورمهای شدید هستند، معاملههای زود بازده رونق خواهند گرفت. در چنین شرایطی، بخش اعظمی از سرمایهها به نظام توزیع اختصاص خواهد یافت و انبارها بیشتر از حد معمول انباشته از محصول خواهند شد و دلالی و بورسبازی رونق خواهد گرفت. (قبادی، رئیسدانا، 1368 : صفحه 23)
در چنین شرایطی، بخش دولتی سعی می کند با افزایش سرمایه گذاریهای خود خود، کاهش سرمایه گذاری بخش خصوصی را تا حدی که ممکن است جبران کند و جلوی کاهش رشد اقتصادی را بگیرد. اما این امر معمولا منجر به افزایش قرض خارجی خواهد شد. (مهرآرا، 1378 : صفحه 13) در جامعههایی که درگیر تورم هستند، نرخهای بهره برای آنکه کاهش ارزش پول سرمایه گذاران را جبران کنند، افزایش مییابند، از طرفی اتحادیه های کارگری بدنبال افزایش دستمزدها هستند تا قدرت خرید کارگران را بازیابی کنند و در شغلهایی که به صورت اتوماتیک دستمزدها و قیمتها، به تناسب افزایش هزینه های زندگی، قراردادهای دوجانبه افزایش مییابند. در این فعل و انفعالات مارپیچ دستمزد – قیمت شکل خواهد گرفت و تورم در تمامی محاسبات وارد می شود. (قبادی، رئیسدانا، 1368 : صفحه 22 و 23) تورم توزیع درآمد و تخصیص منابع را به نفع عوامل نامولد و به زیان عوامل مولد تغییر خواهد داد. مسلما هرچه اقتصاد رقابتیتر و دارای ثبات بیشتری باشد و نیروهای بازار و رقابت در آن قویتر باشند، تورم آثار منفی کمتری بر جای خواهد گذاشت. ( شاکری، 1389 : صفحه 1031) در اقتصادهای کاملا رقابتی نیز، خنثایی و بیضرر بودن تورم موضوعیت ندارد و کشورهایی که از تورم متوسط و بالایی برخوردارند، از پیامدهای زیانبار آن بر سرمایه گذاری[26]، توزیع درآمد، کارایی در تخصیص منابع، تجارت و سرمایه گذاری مستقیم خارجی آسیب خواهند دید. ( میر[27]، استیگلیتز[28]، 1382 : صفحه 273)
2-3-1) دیدگاه مکتبهای اقتصادی درباره تورم:
-
- دیدگاه مکتب کلاسیک:
در چارچوب اقتصاد کلاسیک، تورم اساسا یک پدیده پولی است. یعنی تورم صرفا انعکاسی از تغییرات رشد پول است، بنابراین بر بخش حقیقی و تخصیص منابع و توزیع درآمد تاثیری نخواهد داشت. ( شاکری، 1389 : صفحه 1031) آنها تورم را از طریق اضافه تقاضا در بازار توجیه کرده اند و با بهره گرفتن از دیدگاه جاذبه تقاضا، به توضیح تورم پرداختهاند.
اقتصاددانان کلاسیک اولین اقتصاددانانی بوده اند که نظریه پولی تورم را در قالب « نظریه مقداری پول» مطرح کردند. (طیبنیا، 1374 : صفحه 27) سادهترین و قدیمیترین شکل این نظریه توسط فیشر مطرح شد و بر اساس آن، در بلندمدت تغییرات حجم پول منجر به تورم خواهد شد و عوامل دیگر گرچه ممکن است قیمتها را در یک دوره کوتاهمدت تحت تاثیر قرار دهند، اما در بلندمدت به اندازه تفاوت رشد حجم پول و رشد تولید، سطح قیمتها را افزایش خواهد داد.
-
- دیدگاه مکتب کینزگرایی[29]:
نظریهپردازان کینزگرا با بهره گرفتن از تقاضای موثر، به توضیح مسئله تورم و بیکاری پرداختهاند. طبق بررسیهای آنان، تورم به دلیل فزونی مخارج کل بر درآمد واقعی قابل تولید شکل خواهد گرفت. در این دوران، مخارج عوامل اقتصادی از جمله دولت، بیش از توانایی اقتصاد در تولید برای پاسخگویی به تقاضای عوامل است. ( ترویثیک، 1362 : صفحه 59) این مکتب اضافه تقاضا را علت تورم معرفی کرده است و مهمترین درمان آن را نیز در مدیریت تقاضا، یعنی محدود کردن تقاضای کل و پرکردن شکاف تورمی از طریق اعمال سیاستهای مالی معرفی کرده است.
اما نظر مید[30]، یکی دیگر از کینزینها ؛ به منظور کنترل تورم ابتدا باید تقاضای کل یک رشد آهسته 5 درصد را داشته باشد و پس از شکل گرفتن روند کاهشی در نرخ تورم، با بهره گرفتن از سیاستهای حداقل مزد، دستمزدی را تعیین کرد که انگیزه بنگاهها برای استخدام نیروی کار را افزایش دهد و از این طریق نرخ بیکاری را کنترل کرد. (مرکز پژوهشهای مجلس، 1373 : صفحه 23)
-
- دیدگاه مکتب پولگرایی[31]:
مکتب پولی دلیل تورم پایدار و شدید را افزایش قابل ملاحظه حجم پول عنوان کرده است. (مرکز پژوهشهای مجلس، 1373 : صفحه 23) هرگاه حجم پول در گردش، نسبت به واحد تولید به طور قابل ملاحظهای افزایش پیدا کند، افزایش سطح عمومی قیمتها دور از انتظار نخواهد بود. به اعتقاد پیروان این مکتب به ندرت میتوان در علم اقتصاد رابطهای پیدا کرد که به لحاظ استناد بر انبوه شواهد و تجربیات تاریخی، هم تراز رابطه میان تغییرات عمده در حجم پول و سطح قیمتها باشد. (قبادی، رئیس دانا، 1368 : صفحه 348)
علی رغم اینکه فریدمن از اقتصاددانان پولگرا است، نظریه او درباره هزینه های پولی و ماهیت تورم، اشتراکات متعددی با دیدگاه های کلاسیکها دارد، در هر دو نظریه، نظریهپردازان تورم را پرهزینه و مضر تلقی می کنند. (شاکری، 1389 : صفحه 1031) از دیدگاه فریدمن[32] (1968) تغییرات بلندمدت حجم پول نسبت به تولید، رفتار قیمتها را تعیین خواهد کرد. او به این نتیجه رسیده است که تورم همواره پدیدهای پولی است و معتقد است که در کوتاهمدت اگر افزایش دستمزد و قیمت خفیف باشد، نظارت بر قیمتها، تورم را مهار خواهد کرد. از آنجا که این مکتب ریشه تورم را جدا از مسئله هزینهها و دستمزدها میداند و با دخالت در مکانیزم بازار هم مخالف است و با سیاستهای درآمدی نیز روی خوشی ندارد (مرکز پژوهشهای مجلس، 1373 : صفحه 23) برای خروج از تورم راهکارهایهای ایجاد محدودیت در مقابل قدرت اتحادیه های کارگری و شرکتهای انحصاری، اجرای سیاستهای قیمتی و درآمدی موقت و کنترل نظام پولی را ارائه کرده است. ( ترویثیک، 1362 : صفحه 18) از دید پولگرایان، برای کاهش دادن تورم و رکود، کنترل صحیح عرضه پول عامل کلیدی است.
-
- دیدگاه مکتب کلاسیکهای جدید[33] :
کلاسیکهای جدید مانند کلاسیکها، به رقابت کامل و کارایی اعتقاد دارند. (دادگر، 1383 : صفحه 356) بر اساس نظریه آنان، تورم و بیکاری تنها به عنوان نتیجه عملکرد نیروهای خارج از نظام بازار مانند تغییرات عرضه پول، است. (مینسکی[34]، 1391 : صفحه 121 و 122) طرفداران این مکتب معتقدند پول تنها نرخ تورم را تحت تاثیر قرار خواهد داد و بر بخش حقیقی اقتصاد اثری ندارد (شاکری، 1389 : صفحه 824) و نقش پول به عنوان یک وسیله مبادله حائز اهمیت است. آنها از نقش پول به عنوان ذخیره ارزش به طور کامل غافل ماندهاند و به همین دلیل انتقادات فراوانی به آنها وارد است. کلاسیکهای جدید تلاش کرده اند تا پدیده های اقتصاد کلان را در چارچوب الگوهای تعادلی که در آن دستمزدها و قیمتها انعطافپذیر هستند و به سرعت تعدیل میشوند و تعادل بین عرضه و تقاضا را به وجود میآورند، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. (گرجی، 1384 : صفحه 393)
این مکتب با بهره گرفتن از انتظارات عقلایی[35] به بررسی پدیده های اقتصادی پرداخته است. با بهره گرفتن از این دیدگاه، واحدهای اقتصادی توابع هدف مشترکی دارند که در تصمیم گیریهای خود میخواهند آن را بهینه نمایند. (گرجی، 1384 : صفحه 394) آنها مانند کلاسیکها، فرضیه اطلاعات کامل را قبول دارند و دخالت دولت برای خروج از بحران را غیرضروری میدانند. در نظریه کلاسیکهای جدید، بازارها اختلالهایی که از خارج به اقتصاد وارد میشوند را جذب خواهند کرد و یک تعادل جدید ایجاد خواهند کرد، بنابراین تورم هم برای مدت طولانی ماندگار نخواهد بود.
-
- دیدگاه مکتب کینزینهای جدید [36] :
مکتب کینزینهای جدید سعی دارد تا اقتصاد کلان را در چارچوب الگوهای عدم تعادل با تاکید به اینکه این الگوها باید بر پایه اصول اقتصاد خرد محکمتری بنا شوند، بازسازی نماید. (گرجی، 1384 : صفحه 393) توبین و طرفداران آن به عنوان نظریهپردازان این مکتب، با این نظر که عرضه زیاد پول عامل تورم است موافقند، اما عرضه پول را تنها عامل تورم نمیدانند و معتقدند که در عمل رابطه بین حجم پول و حجم فعالیتهای اقتصادی ضعیفتر از آن است که مکتب پولی ادعا دارد و بیان کرده اند که فعالیتهای اقتصادی نیز میتوانند عرضه پول را تحت تاثیر قرار دهند؛ یعنی عرضه پول تا حدودی می تواند درونزا باشد. (مرکز پژوهشهای مجلس، 1373 : صفحه 20)