- ممکن است گروه به جهات مختلف از دیگر گروهها یا اعضای سازمان جدا شود. «گروهها باید با دیگر اعضای سازمان و گروهها در ارتباط باشند. اگر گروهی به صورت مستقل و ایزوله و بدون درگیر کردن دیگران تصمیمی اتخاذ کند، احتمال اینکه آن تصمیم نادیده گرفته شود… به طور چشمگیری افزایش پیدا میکند.» (ویلن ۴۲). این جدا شدن ممکن است از سر تصور توانایی بیشتر گروه از سایر گروهها یا تصور ضعف بیشتر باشد. ممکن است از این رو با گروههای دیگر ارتباطی بر قرار نمیشود که گروه اطلاعی از وجود گروههای دیگر ندارد. ممکن است رهبر گروه به هر جهت خواسته باشد تا گروهش از گروههای دیگر متأثر نباشد. ولی اگر به هر جهت گروه ایزوله شود به نفع گروه و نتایج حاصل از کار گروهی نیست و باید به سرعت گروه از این وضعیت خارج شود.
-
- در تعریف گروه اشاره کردیم که گروه باید در حدی بزرگ باشد که «امکان ارتباط رودررو وجود داشته باشد». ویلن تصریح میکند: «تیمهای موفق کمترین تعداد اعضا را برای تحقق اهداف و وظایفشان دارند. من ۳۲۹ گروه را مورد مطالعه قرار دادم تا دریابم که آیا اندازهی گروهها نقشی در بهرهوری آنها دارد یا نه. نتیجه مشخص بود، گروهی که از ۳ تا ۶ عضو تشکیل شده باشد از گروههایی با تعداد بیشتر به مراتب بهرهورتر عمل میکردند.» (ویلن ۷۷).بنابراین به نظر میرسد گسترده و پر جمعیت شدن گروه میتواند یکی از آسیبهای گروه بوده و کارایی آن را کم کند.
- ویلن اذعان دارد که «تحقیقات انجام شده در زمینهی تأثیر گوناگونی، در فرآیندها و بهرهوری گروههای کار، ما را به نتایج واحدی هدایت نمیکند. برخی یافتهها تنوع را باعث بهبود عملکرد گروه کار و برخی دیگر آن را مضر قلمداد میکنند. اختلافات سطحی چون قومیت، جنسیت، نژاد و سن بر فرایندهای گروه اثرات منفی خواهد گذاشت. اما اختلافات برجستهای چون شخصیت، تحصیلات و تجربیات اثر چندانی بر کار گروه نخواهد داشت. اختلاف میتواند موجب افزایش آموختههای تیم در زمینهی حل مشکلات و ابداعات شود. اگر اعضای تیم بر انجام کار تمرکز کنند و از تعارضات شخصی بپرهیزند، اختلافات از هر نوع آن به عنوان یک منبع برای آنان عمل خواهد کرد. برای منتفع شدن از اختلافات، باید به همهی اعضا فرصت شنیده شدن و مشارکت در بحثها داده شود.» (ویلن ۱۰۰ ـ ۱۰۱).
- گاهی اعضا به جهت پذیرفته شدن از ابراز مخالف خودداری کرده، دست به خودسانسوری میزنند. در این اوقات گروه برای سازش بر اعضای خود فشار وارد میآورد و همین فشار برای سازش، مانع از این میشود که گروه به دیدگاههای دیگران توجه کند (زارعیمتین, مدیریت رفتار سازمانی پیشرفته ۲۲۳).
بنابراین ناهماهنگی کار گروهی با بافت جامعه، افراط در صمیمت بین اعضا، ایزوله شدن گروه، بزرگی گروه، یکنواختی یا گوناگونی اعضای گروه و خودسانسوری اعضا از جمله آسیبهای کار گروهی است که متوجه ساختار گروه است.
فصل چهارم
کدهای رفتاری در کار گروهیِ پژوهشی
مقدمه
در ابتدای این فصل، چند نکتهی مقدماتی را مورد تأکید قرار میدهیم و سپس به بیان ارزشها و اصول اخلاقی خواهیم پرداخت:
- اکتفا به حداقلها،در اخلاق کار گروهی ملاحظهی مکارم اخلاق و قلههای اخلاق لازم نیست بلکه باید کف و حداقل اخلاق را در نظر داشته باشیم و برای آن برنامهریزی کنیم. باید مراقب باشیم انصاف در گروه رعایت شود، نه اینکه از اعضا توقع ایثار داشته باشیم. باید بپذیریم که افراد به دنبال نفع مادی خود باشند و از آنها توقع داشته باشیم این نفع را از راهها حلال و قانونی کسب کنند نه اینکه به خاطر گروه از خودگذشتی و ایثار داشته باشند.
- تعامل بین حق و وظیفه،در تعریف حق و وظیفه مطالب بسیاری گفته شده است. در اینجا صرف نظر از همهی مباحثی که در این زمینه وجود دارد حق را به امتیازی برای صاحب حق و وظیفه را به مسئولیت تعریف میکنیم. تعامل میان این دو است که فضایی اخلاقی ایجاد خواهد کرد. تأکید زیاد بر حقوق میتواند باعث بالا رفتن سطح توقعات اعضا و پایین آمدن اقتدار رهبری و در نتیجه ضعف گروه شود. از سوی دیگر توجه بیش از حد بر وظایف گروه باعث اینجا شرایط قانونی خشک و بیروح شده و سبب نارضایتی اعضا از رهبر و ایجاد حس منفی در آنها خواهد شد. هیچکدام از این دو مطلوب نیست و راهحل آن تعامل بین حق و وظیفه است.
این تعامل و رابطهی دو سویه به دو شکل متصور است که هر دو صورت آن در این نوشتار مورد توجه است.
الف: هر جا برای کسی حقی فرض شود برای دیگری در رابطه با این صاحب حق وظیفهای وجود خواهد داشت. مثلاً اگر گفتیم: «اعضای گروه حق دارند از فضایی سالم برای کار گروهی استفاده کنند» این بدان معناست که کسی در اینجا وظیفهی تهیهی چنین فضای سالمی را بر عهده دارد. معنا ندارد که کسی صاحب حق باشد ولی کسی مسئولیت و وظیفهای در قبال این حق نداشته باشد. پس به تعبیر دیگر اگر به هر دلیل ثابت کردیم که کسی حقی دارد به همان دلیل ثابت میشود که این حق بر عهدهی کسی است و کسی باید باشد که وظیفهی ایفای این حق را بر عهده بگیرد. مثلاً اگر یک جوان حق دارد ازدواج کند باید در جامعه نهادی مسئول رسیدگی به این حق باشد. البته این بدین معنا نیست که چون آن جوان حق ازدواج دارد، به هر دختری که پیشنهاد ازدواج داد آن دختر مسئولیت پذیرش درخواست او را داشته باشد.
همچنین بر عکس به هر دلیلی که ثابت شد فردی در رابطه با کسی مسئولیت و وظیفهای دارد برای آن شخص حق استیفای آن حق به همان دلیل محرز و ثابت است و دلیل دیگری لازم نیست. مثلاً اگر ما وظیفه داشته باشیم به فقرا کمک کنیم، به همان دلیلی که چنین الزامی را برای ما ایجاد کرده است، حق مطالبهی فقرا از ما برای کمک الزامی خواهد بود. البته چون این وظیفه کلی است ما نیز حق انتخاب مصداق داریم و مصداقی خاص از فقرا حق الزام ما به انجام وظیفهمان در خصوص خودش را ندارد.
ب: اگر برای کسی حقی را ثابت دانستیم، وظیفهای نیز بر عهدهی اوست. این قاعده نیز استثنا ندارد. اگر اعضای گروه حقوقی دارند مسلماً وظایفی هم دارند.
با توجه به این دو تقریر، باید در منشورهای اخلاقی هم باید به حقوق و وظایف افراد دخیل در کار گروهی پرداخت و هم به حقوق و وظایف متقابل بین این افراد. یعنی هر فرد بداند در قبال هر حقی که به او داده میشود چه وظیفهای بر عهدهی او میآید و هم افراد بداند هر حقی که دارند باید از چه کسی مطالبه کنند و مسئول رسیدگی به آن حق کیست و هر وظیفهای که دارند در قبال چه کسی است. چنین دقتی باعث جامعیت منشور اخلاقی خواهد بود.
- پیش از این در عنوان «هرم دانش اخلاق کاربردی» گفتیم که این هرم از قاعدهی خود از ارزشهای اخلاقی شروع شده بعد از آن اصول اخلاقی و در نهایت به کدهای اخلاقی میرسد و گفتیم که ارزش اخلاقی، وضعیتی است که به لحاظ اخلاقی مطلوب بوده و نشانگر یک نقطهی هدف در نظام اخلاقی است.اصل اخلاقی، گزارهای است که در آن ارزش عینی به صورت ذهنی، لفظی و کتبی در آمده است. اصل اخلاقی حد وسط تبدیل ارزش اخلاقی به کد اخلاقی است. اصل اخلاقی در واقع قاعدهی کلی رفتار است که فرد باید رفتار خود را بر آن منطبق کند. کد اخلاقی، حکمی است که وظیفهی اخلاقی فرد را با لحاظ موقعیت معین و قیود خاص به صورتی جزئیتر از اصل اخلاقی مشخص میکند.
۱٫۴٫ افراد درگیر با گروه پژوهشی
برای بیان کدهای رفتاری اعضا و رهبر یا مدیر گروه باید بعد از تعیین ارزشها و اصول اخلاقی کسانی که ممکن است با یک گروه پژوهشی درگیر باشند مشخص شوند. منظور این است که از ابتدای شروع یک کار گروهی پژوهشی چه کسانی در این گروه تأثیر داشتهاند یا این گروه بر چه کسانی تأثیر داشته است یا خواهد داشت. به نظر میرسد در هر گروه پژوهشی حداقل برخی از این افراد دخیل باشند: ۱٫ مدیر یا رهبر گروه، ۲٫ اعضای علمی گروه، ۳٫ مورد پژوهشی، ۴٫ اعضای خدماتی گروه، ۵٫حمایتگر گروه، ۶٫ سفارشدهنده، ۷٫ استفاده کننده، ۸٫ داور و ناظر پژوهش، ۹٫ ناظر یا کمیتهی اخلاقی گروه ۱۰٫ ناشر محصول کار گروه، ۱۱٫ جامعهی علمی، ۱۲٫ جامعهی عمومی، ۱۳٫ خانواده اعضا، ۱۴٫ خانواده مدیر یا رهبر
در اینجا لازم است به چند نکته توجه شود:
- سه طرف اصلی در این اطراف درگیر با کار گروهی پژوهشی، مدیر یا رهبر، اعضا و مورد پژوهشی در گروه است که گروه را تشکیل میدهند. البته در همهی گروههای پژوهشی مورد پژوهشی وجود ندارد.
- در این پژوهش که محور بحث در رابطه با پژوهش در علوم انسانی است، موضوع پژوهشی در اکثر موارد انسان است ولی اگر موجودی دیگر نیز مورد پژوهش قرار گیرد که در رابطه با انسان شأن اخلاقی داشته باشد، مورد نظر خواهد بود. به نظر میرسد حداقل، موجوداتِ دخیل در ابعاد مختلف زندگی انسان دارای شأن اخلاقی باشند. البته این بحث مورد اختلاف است و تفصیل کلام مجالی دیگر میطلبد.
- منظور از اعضای خدماتی گروه، افرادیاند که به هر جهت در پژوهش گروه سمت علمی ندارند ولی برای پشتیبانی و تدارکات گروه به آنها نیاز است.
- حمایتگر یعنی کسی که از جهت مادی یا معنوی گروه را حمایت میکند. این حمایتگر میتواند شخص حقیقی و حقوقی باشد. در بسیاری از موارد سازمانها، مؤسسات، دانشگاهها و یا مراکز آموزشی و پژوهشی حمایت گروههای پژوهشی را به عهده میگیرند. سفارشدهنده یعنی هر شخص حقیقی یا حقوقی که به هر جهت تولید محصول پژوهشی برایش مهم است. استفادهکننده یعنی کسی که محصول پژوهشی گروه را مورد مطالبه قرار میدهد و مصرفکنندهی آن است.
- جامعهی علمی یعنی افرادی که در دانش خاصی تحصیل و پژوهش میکنند و در پیشبرد مرزهای آن دانش سهیمند و در ارتباط و تعامل با یک دیگرند.
- در این پژوهش تمرکز بیشتر بر روابط بین ارکان اصلی گروه یعنی مدیر یا رهبر، اعضا و مورد پژوهشی است. بقیهی اطراف درگیر با گروه کمتر مورد توجه است. این بدین معناست که از زاویهی دید ما اطراف غیر اصلی از نظر رعایت اخلاقی در درجهی دوم قرار میگیرد و نه در درجهی اول. گر چه برخی از این اطراف از جهت دیگر مهمتر باشند، مانند خانواده. بررسی اطراف دیگر به پژوهشی مستقل نیاز دارد.
۲٫۴٫ ارزشهای حاکم بر کار گروهی در پژوهش
ارزشهای متنوعی ممکن است بر کار گروهی حاکم باشد. ما در اینجا به سه دسته از ارزشها اشاره میکنیم: ارزشهای حاکم بر کار گروهی، ارزشهای حاکم بر پژوهش و ارزشهای حاکم بر کار گروهی پژوهشی که هر کدام از اینها ممکن است اخلاقی یا غیر اخلاقی باشند. همهی این ارزشها اهدافی ارزشمند هستند که به نوعی سبب تشکیل گروه پژوهشی میباشند. ارزشهای مذکور زیربنای اصول اخلاقی است که پس از این خواهد آمد.
این ارزشها همان ارزشهایی هستند که باید توسط اعضا و رهبر گروه با توجه به هوش اخلاقی خود ـ که مهمترین ویژگی آنها به شمار میرفت ـ تشخیص داده شوند و در جایگاه خود به اجرا در آیند.
چنانچه پیش از این توضیح دادیم نتیجهی اجرای هوش اخلاقی در زمینهی تفکر و پژوهش همان تفکر انتقادی است. تفکر انتقادی در زمینهی کار گروهی در پژوهش ـ علاوه بر ارزشهای حاکم بر کار گروهی مثل ایجاد و حفاظت از اعتماد به نفس در اعضا، همافزایی و بهرهوری از منابع و ارزشهای حاکم بر پژوهش مثل پاسداری از حقیقت و راهگشایی برای وصول به حقیقت ـ به استقلال فکری اعضا، اتقان پژوهش و ارائه نتایج حاصل از پژوهش، احاطهی علمی بر اطلاعات مورد نیاز، اطمینان جامعهی علمی از نتایج اشاره دارد. در بخش بعدی با توضیح هر کدام از این ارزشها، اصول اخلاقی مستفاد از آن را نیز بیان میکنیم.
۳٫۴٫ اصول اخلاقی حاکم بر کار گروهی در پژوهش
در این بخش به ذکر اصول اخلاقی متناسب با هر یک از ارزشهای ذکر شده در بخش قبل میپردازیم:
۱٫۳٫۴٫ ایجاد و حفاظت از اعتماد به نفس در اعضا
در بسیاری از کارهای گروهی یکی از اهداف مهم در تشکیل گروه، ایجاد اعتماد به نفس در اعضاست و اگر این موضوع به عنوان هدف هم نباشد لااقل از بین بردن اعتماد به نفس اعضا، هدف از تشکیل هیچ گروهی نخواهد بود. هم بسیاری از افراد به این سبب جذب گروهها میشوند که بتوانند اعتماد به نفس خود را بازیابند و هم بنا بر تحقیقات یکی از راههای ایجاد اعتماد به نفس شرکت دادن افراد در گروه کاری و دادن مسئولیت به آنهاست. اصول متناسب و متخذ از این ارزش در کار گروهی به این قرار است:
۱: هیچ یک از اعضای گروه و رهبر گروه نباید سبب تحقیر خود یا دیگران شوند.
۲: رهبر و اعضا باید در راه عزت نفس خود و دیگران تلاش کنند.
۳: هر کسی حق دارد از عزت نفس خود حفاظت کند.
۴: هر کسی حق دارد از اعتماد به نفس خود حفاظت کند.
۵: رهبر گروه باید از اعتماد به نفس اعضای گروه در برابر افراد، گروهها و سازمانهای دیگر حفاظت کند.
۶: رهبر باید از اعتماد به نفس گروه به عنوان یک واحد در برابر افراد، گروهها و سازمانهای دیگر حفاظ کند.
۷: در گروه باید روشی برای ابراز عواطف و احساسات نسبت به موضوع مورد پژوهش وجود داشته باشد
۸: رهبر و اعضا باید نسبت به یکدیگر قدرشناسی داشته باشند.
۹: گروه باید تمام تلاش خود را برای ایجاد فضای احترام بین افراد به کار ببرد.
۲٫۳٫۴٫ همافزایی