کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو


آخرین مطالب


 



صاحب روضات در شب دوشنبه هشتم ماه جمادی الاولی سال ۱۳۱۳ ﻫ . ق. در اصفهان وفات یافت و در تخت فولاد مدفون گردید. (معلّم حبیب آبادی، ۱۳۵۱،ج۳: ۸۱۵ و کتابی،۱۳۷۵،ج۱: ۱۵۰)
-میرزا محمدهاشم چهارسوقی
آقا میرزا محمدهاشم چهارسوقی فرزند میرزا زین العابدین بود. او در سال ۱۲۳۵ ﻫ . ق. در خوانسار متولد شد و در کودکی به اتفاق پدر و برادران خود به اصفهان آمد و به تحصیل علوم و معارف اسلامی مشغول گردید تا خود مجتهدی بزرگ و محققی عالی مقام شد و در فقه، حدیث، رجال، ادب، علوم معقول و مخصوصاً اصول فقه استادی ماهر گردید. (کتابی،۱۳۸۵،ج۱: ۱۶۲ و اعتمادالسلطنه،۱۳۶۸: ۱۹۶)
سال‌های متمادی با علامه‌ی زمان میرزا محمدحسن شیرازی هم مباحثه بود و در اواخر عمر مرجع تقلید گروهی از شیعیان گردید و عده‌ای از علما و فقهای شیعه از مجلس درس او استفاده کرده‌اند.
میرزا محمدهاشم به حدود علمی و اعتباری خانواده خود قناعت نکرد و بر آن شد که به فضائل خود بیفزاید تا جایی که شهره آفاق گردد و برای صعود به مدارج بالا به تحصیل پرداخت و ملازم درس میر سیدحسن مدرس محله نو شد. وی پس از فارغ التحصیل شدن درجه‌ی اجتهاد و اعلمیت یافت.
پایان نامه - مقاله - پروژه
میرزا محمدهاشم در آخرین سال حیات به‌ قصد ادای فریضه‌ی حج به عتبات رفت ولی پس از رسیدن به نجف اشرف به فاصله چند روز مریض شد و در هفدهم رمضان سال ۱۳۱۸ ﻫ . ق. در هشتاد و چهار سالگی وفات یافت و در وادی السلام مدفون گردید. یگانه همسر دائمی اش (حبیبه ماه بیگم) دختر سوم سید صدرالدین عاملی و نواده شیخ جعفر کبیر، دو پسر و پنج دختر داشت، یکی آقا سیدجمال الدین (متوفای ۱۳۳۹ ﻫ . ق) و دیگر آقا ضیا الدین. از آثار او بنای مسجد چهارسوق شیرازی‌هاست. (مهدوی،۱۳۸۴،ج۱: ۱۰۰۹-۱۰۰۷)
۲-۲-۳-امام جمعه‌های اصفهان (اعقاب مجلسی ها و خاتون‌آبادی)
امامت جمعه منصبی بوده که برای شهرهای مهم از طرف پادشاه وقت به‌یکی از علمای معروف داده می‌شده و او در روزهای جمعه به اقامه‌ی نماز جمعه می‌پرداخت. در اصفهان معمولاً امام جمعه در هر زمان نماز جمعه را در مسجد جامع عتیق برگزار می‌کرده و از این رو آن‌جا را مسجد جمعه می‌گویند. شیخ‌الاسلام نیز منصب عالی روحانی بوده که از طرف شاه به‌یکی از بهترین علمای روحانی داده‌ می‌شده و او به دعاوی شرعی و امر به معروف و نهی از منکر و امور حسبی و نظارت عالیه روحانی می‌پرداخت.
اولین شیخ‌الاسلام و امام جمعه اصفهان از طرف سلاطین صفویه «شیخ بهاء‌الدین ‌عاملی»بود و بعد از او نیز «میر محمدباقر داماد» به این منصب رسید. بعد از این دو مدتی این منصب منظم و مرتب نبود گاهی «ملا محمدباقر سبزواری» به اقامه‌ی نماز جمعه می‌پرداخت و زمانی هم، دیگر علماء به اشاره‌ی سلاطین وقت این مراسم را برگزار می‌نمودند تا این‌که این امر به «ملا محمدتقی مجلسی» تفویض گردید، و از آن زمان منصب امام جمعگی مرتب شد و ملا محمدتقی مجلسی در سال ۱۰۷۰ ﻫ . ق. فوت نمود و منصب شیخ‌الاسلامی و امامت به فرزندش «علامه محمدباقر مجلسی» واگذار گردید و تا سال فوت او همچنان برقرار بود. (کتابی،۱۳۷۵: ۵۷)
بعد از علامه مجلسی چون در اولادش کسی که سزاوار بدین منصب باشد نبود این منصب به دامادش «میرمحمدصالح خاتون آبادی» رسید. بعد از میرمحمد صالح به فرزندش «میرمحمد‌حسین خاتون‌آبادی» متوفی ۱۱۵۱ ﻫ . ق. صاحب کتاب «مناقب الفضلاء سبط علامه مجلسی» مفوض شد. بعد از میرمحمد‌حسین، «میرزا محمدتقی الماسی» فرزند میرزا کاظم ملا عزیز الله فرزند مجلسی اول، شیخ‌الاسلام و امام جمعه شد. وی امام جمعه زمان نادرشاه افشار بود.
بعد از وفات محمدتقی الماسی به سال ۱۱۵۹ ﻫ . ق. ظاهراً «شیخ زین‌الدین بن علینقی خوانساری» (متوفای ۱۱۶۷ ﻫ . ق. ) امام جمعه گردید و بعد از این دو نفر یعنی میرزا محمدتقی الماسی و شیخ زین‌الدین خوانساری، دو مرتبه امامت جمعه به اعقاب میر محمدصالح خاتون آبادی (متوفای ۱۱۸۳ ﻫ . ق. ) رسید، گویا از این زمان به بعد منصب شیخ‌الاسلامی و امامت جمعه از هم مجزا گردید. منصب شیخ‌الاسلامی در اعقاب میرزا محمدتقی الماسی و منصب امامت جمعه دراعقاب میرمحمد‌حسین خاتون‌آبادی برقرار شد.
امام جمعه بعدی میر محمدمهدی فرزند میرمحمد‌حسین خاتون آبادی بود. در زمان فتحعلی‌شاه خاندان امام جمعه دو شاخه‌یعنی صاحب دو مرکز قدرت شدند. پادشاه قاجار به عادت صفویان در ۱۲۲۶ ﻫ . ق. مسجدی در مرکز شهر تهران به‌ نام مسجد سلطانی (مسجد شاه) بنیان گذارد. یکی از برجستگان خاندان خاتون آبادی اصفهان یعنی میر محمدمهدی را به تهران فرا خواند و امام جمعگی تهران و تولیت مسجد شاه را به ‌او واگذار کرد. این شخص نخستین امام جمعه از این خاندان در مرکز کشور است. اینچنین سنگر مهم سیاسی (امام جمعگی تهران) بدست خاندان امامی افتاد. ولی همچنان قدرت آنان در اصفهان باقی ماند. گهگاهی که دشواری های محلی پیش می آمد دو شاخه‌یکی شده به‌یاری تنه اصلی شجره خانوادگی یعنی امام جمعه اصفهان می شتافتند. (قاسمی،۱۳۵۵: ۲۳)
بعد از میر محمدمهدی برادر کوچک او میر عبدالباقی بن میرمحمد‌حسین (متوفای ۱۲۰۷ ﻫ . ق. ) منصب امام جمعگی یافت. بعد از میر عبدالباقی، فرزندش میرمحمد‌حسین سلطان العلما (متوفای ۱۲۳۳ ﻫ . ق. ) امام جمعه شد، که در اصفهان می‌زیست و در واقع می‌توان او را چهارمین امام جمعه از خاندان خاتون‌آبادی (امامی) دانست. این میرمحمد‌حسین همان کسیست که به‌هنگام آغاز جنگ اول ایران و روس جز فتوا دهندگان جهاد علیه روس ها است. (قاسمی،۱۳۵۵: ۲۲) نیرومند‌ترین امام جمعه دوران قاجار بعد از میرمحمد‌حسین سلطان العلما پسرش میر محمد مهدی است که اواخر سلطنت فتحعلی‌شاه و اوایل محمد شاه زندگی می کرد. این میر محمد مهدی مردی اشراف‌منش و مقتدر و سیاستمدار و ثروتمند بود در راه رسیدن به مقاصد خود از هیچ کاری ابایی نداشت در واقع شاه بی‌تاج و تخت اصفهان بود، هرچه دلش می‌خواست در زیر نقاب آیین و شریعت انجام می‌داد. (قاسمی،۱۳۵۵: ۲۳)
تا این‌جا یازده نفر که عبارتند از: ۱- شیخ بهایی، ۲- میرداماد، ۳- محمدتقی مجلسی،۴- محمدباقر مجلسی، ۵- میرمحمد صالح خاتون آبادی، ۶- میرمحمد‌حسین خاتون آبادی، ۷- میرزا محمدتقی الماسی، ۸- شیخ زین الدین خوانساری، ۹- میر محمدمهدی بن میرمحمد‌حسین خاتون‌آبادی، ۱۰- میرعبدالباقی خاتون‌آبادی، ۱۱- میرمحمدحسین بن میرعبد‌الباقی. همگی ارباب دانش و بینش و اهل فضیلت و فقاهت بوده‌اند. (جناب،۱۳۸۵: ۶۱۸-۶۱۹) بعد از این‌ها نه نفر دیگر به شرح زیر یکی پس از دیگری منصب امامت جمعگی یافتند که برای تکمیل این بحث در اینجا به ذکر نام آن ها اکتفا می‌گردد:
۱۲- میرزا حسن فرزند میرمحمد‌حسین متوفای ۱۲۴۸ ﻫ . ق.
۱۳-میر محمد مهدی فرزند بزرگ میرزا حسن متوفای ۱۲۵۴ﻫ . ق.
۱۴- آقا میر سیدمحمد فرزند دیگر میرزا حسن متوفای ۱۲۹۱ﻫ . ق.
۱۵- آقا میرمحمد‌حسین فرزند کوچک میرزا حسن متوفای ۱۲۹۶ یا(۱۲۹۸)ﻫ . ق.
۱۶- آقا میرزا محمدعلی فرزند میرزاجعفر فرزند میر سیدمحمد فرزند میر عبدالباقی متوفای ۱۳۰۰ ﻫ . ق. که مردی عالم و فاضل بوده و رسائل استدلالی نوشته‌است از قبیل: «رساله‌ی تقلید و جواز تقلید میت» و «رساله کفایت هر غسلی از وضو». قبر او در وسط بقعه‌ی مجلسی در جلو قبر مجلسی قرار دارد.
۱۷- میرزاهاشم متوفای ۱۳۲۱ ﻫ . ق. فرزند میر سیدمحمد فرزند میرزا حسن.
۱۸- میر سید حسین فرزند میرزاهاشم متوفای ۱۳۲۲ ﻫ . ق. (یک سال و چند ماهی بیشتر امام جمعه نبود).
۱۹- میرزا محمدصادق فرزند میرزا محمدعلی متوفای ۱۳۴۸ ﻫ . ق. (جناب،۱۳۸۵: ۶۱۹)
در طی دوران شاهزاده پنج امام جمعه با وی معاصر بودند که سید محمد و میرمحمدحسین باعث دردسر بسیاری برای شاهزاده شدند به گونه ای که تا مرحله عزل و حذف شاهزاده از عرصه‌ی سیاست پیش رفتند. (نگاه کنید به: فصل سوم) سه تن دیگر یعنی میرزا محمدعلی، میرزاهاشم و میرزا محمدصادق روابط نسبتاً خوب و دائمی با شاهزاده داشتند و تقریباً همیشه از هواداران او بودند.(نگاه کنید به: فصول سوم و چهارم).به دلیل اهمیت و نقش سیاسی مهمی که این پنج امام جمعه در دوران حکمرانی شاهزاده ایفا کردند در این قسمت به شرح حال آن ها پرداخته می شود.
-میر سیدمحمد خاتون آبادی (امام جمعه)
میر سیدمحمد فرزند میرزا حسن، از فقها و مجتهدین بزرگ بوده و در بین امام جمعه‌های مشهور هیچ کدام به مقام او نرسیده‌اند. میرزا سیدمحمد امام جمعه با قائم مقام فراهانی در دو قطب مخالف بودند، قائم مقام که خویشاوندی امام جمعه تهران را با امام جمعه اصفهان می‌دانست چندان روی خوش به میر سیدمحمد نشان نمی‌داد. ولی طولی نکشید که به جای قائم مقام، میرزا آقاسی نشست، اقبال به همه ملایان سود طلب بویژه به این خاندان روی آورد. (قاسمی،۱۳۵۵: ۲۵)
جناب در مورد اعمال وحشیانه فراشان و قداره بندان امام جمعه می نویسد: «… هواخواهانی از لوطیان دارد که عده آن ها به سی‌هزار می‌رسد … مرتکب انواع آزار‌ها و خیانت می‌شوند … در هر چه می‌خواهند از اهالی می‌گیرند، با سر نیزه به بازار حمله‌ور شده تجار را به‌پرداخت مالیات وادار می‌سازند، کسانی را که مقاومت می‌کردند خانه و اموالشان راتاراج، زن و اطفالشان را با خود می‌بردند. برای فرونشاندن این شورش محمدشاه مجبور به لشکرکشی به اصفهان می‌شود و با یک رشته اقدامات شدید و خشن قدرت مرکزی را در اصفهان جایگزین می‌کند ولی در حقیقت اعمال بیدادگرانه فراشان و قداره‌بندان امام جمعه از سویی و عملیات سربازان دولتی به‌بهانه بازگرداندن آرامش و آسایش از دگر سو، مردم اصفهان را بیش از پیش به تیره روزی و بینوایی می‌افکند.» (جناب،۱۳۸۵: ۶۲۰)
محمد شاه در سال ۱۲۶۶ هـ.ق. برای مبارزه با ارتجاع در اصفهان سلیمان‌خان دولّو یکی از مردان پرنفوذ را به والیگری اصفهان فرستاد. خانِ خانان با همه کوشش هایش در برابر مرتجعین عقب می‌نشیند، کاری از پیش نمی‌برد. (قاسمی،۱۳۵۵: ۲۶) به جای او غلامحسین خان سپهدار به اصفهان رفت، سپهدار محمد حسین خان خلج رئیس ایل خلج را که مردی قدرتمند و شجاع بود به دستیاری و معاونت خود بر‌گزید.
میانه محمدحسین خان خلج با امام جمعه و دار‌و‌دسته‌اش خوب نبود، بویژه میرزا عبدالحسین سر‌رشته‌دار که دستش از خوان یغما کوتاه شده‌ بود و از نزدیکان و رایزنان امام جمعه بشمار می‌رفت به خون او تشنه بود. در بلوایی که سیدمحمد امام جمعه و یارانش به راه انداخته بودند، محمد حسین خلج پیش قدم شد که به خانه امام جمعه رفته مسائل را از نزدیک حل کند. در این زمان فراشان امام جمعه به او فرصت نداده و او را کشتند. سپهدار در صدد دستگیری کشندگان محمدحسین خان خلج برآمد، شورش بالا گرفت و دو نیرو در برابر هم صف آرایی کردند و دار الحکومه به محاصره افتاد. مدت این فتنه طولانی شده و از طرفین تعدادی کشته شدند. سرانجام بی‌آنکه به ساحت امام جمعه لطمه و گزندی وارد آید جماعتی از اشرار و الواط آن شهر را به کیفر رساندند، علما و سادات را گرامی داشتند. با این حساب سپهدار دید جای او در شهر امام جمعه نیست و از والیگری اصفهان به سال ۱۲۶۷ ﻫ . ق. کناره گرفت. این حوادث سبب افزایش قدرت و نفوذ میر سیدمحمد امام جمعه شد. (قاسمی،۱۳۵۵: ۲۷)
موضوع قدرت امام جمعه همیشه ناصرالدین‌شاه را نگران می کرد، ولی ناصرالدین‌شاه آدم‌شناس کم‌نظیری بود رجال و شاهزادگان و اطرافیان را می‌شناخت. «می‌دانست چه کسی حریف چه کسیست.» ناصرالدین‌شاه با این طرز تفکر ظل‌السلطان را در ۱۲۹۱ هـ .ق. به حکومت اصفهان ‌فرستاد. سیدمحمد امام جمعه در سال ۱۲۹۱ ﻫ . ق. فوت نمود. (قاسمی،۱۳۵۵: ۲۷)
-میرمحمد‌حسین خاتون‌آبادی (امام جمعه)
میرمحمد‌حسین فرزند میرزا حسن از علمای عصرخود بوده و کمک شایانی به مردم در معارضه با حکومت نموده و به این جهت مورد علاقه‌ی مردم بوده و پس از فوت برادرش میر سیدمحمد در ۱۲۹۱ ﻫ . ق. امامت جمعه به او محول گردید.
میرمحمد‌حسین آخوندی زیرک و سیاستمدار و مبارز بود. در زمان میر سیدمحمد امام جمعه برادرش بابیت در ایران پیدا شد ولی در زمان میرمحمد‌حسین قدرت بیشتر می‌گیرند و به دستور او بابیان در اصفهان مورد تعقیب و دستگیری قرار گرفتند. (قاسمی،۱۳۵۵: ۲۹)
حفظ قدرت و موقعیت سیاسی در نظر امام جمعه از هر گونه معتقدات و مقدسات و محرمات بالاتر بود و اگر می‌دید در جایی آیین و اصول، پایگاه او را به‌خطر می‌اندازد آن اصول را فدای اغراض شخصی می‌کرد. (قاسمی،۱۳۵۵: ۲۹)
میرمحمد‌حسین امام جمعه در سال ۱۲۹۶ ﻫ . ق. به دلیل شورش علیه حاکم وقت ظل السطان، از طرف شاه، عزل شد و به مشهد تبعید گردید و به جای میرمحمد‌حسین، پسر برادرش میرزا محمدعلی امام جمعه شد. (جناب،۱۳۸۵: ۶۲۰) و میرمحمد‌حسین سپس به اصفهان بازگشت و در انزوا زندگی کرد و در بیست وسوم رجب سال ۱۲۹۸ ﻫ . ق. وفات یافت.او در مقبره‌ی سر قبر آقا جنب پدر مدفون گردید. (مهدوی،۱۳۸۴: ۵۴۱)
-میرزا محمدعلی امام جمعه
میرزا محمدعلی پسر جعفر پسر میر سیدمحمد امام جمعه است. بر اثر کین و ستیز بین ظل‌السلطان و میرمحمد‌حسین امام جمعه گویا با میل و معرفی شاهزاده امام جمعگی اصفهان به میرزا محمدعلی سپرده ‌شد. (مهدوی،۱۳۸۴: ۸۳۸)
گویا بر اثر قدرت زیاد خاندان امام جمعه سرانجام بین ظل‌السلطان و امام جمعه توافق برای تقسیم قوای سیاسی شد. از آن به بعد مردم اصفهان دچار دو قدرت متضاد شدند، هرکدام از راهی به بردگی و بهره‌کشی آنان می‌پردازند. ولی باز قدرت امام بر قدرت سیاسی قاجاریه می‌چربید. بهتر است برای شناخت امام جمعه از نظر استاد جلال همایی در این مورد بهره‌مند شویم:
«میرزا محمدعلی امام جمعه در سال ۱۳۰۰ ﻫ . ق. با پیشنهاد ظل‌السلطان و نظر ناصرالدین‌شاه امام جمعه رسمی شد و در واقع رئیس مابین دیوانی و روحانی است. به این سبب ناچار بود حتی‌الامکان در قضا جانب دولت وقت را مراعات نماید دولت نیز جداً از وی حمایت می‌نمود، از این جهت نیرو و قدرت ظاهری او بر سایر مراجع می‌چربید». (همای شیرازی،۱۳۴۲: ۲۲۴-۱۶۵)
استاد همایی در تاریخ رسیدن میرزا محمدعلی به امامت اشتباه کرده است چه میرمحمد‌حسین امام جمعه در ۱۲۹۶ﻫ . ق. عزل و در سال ۱۲۹۸ ﻫ . ق. فوت کرد.
-میرزاهاشم امام جمعه
میرزاهاشم فرزند آقا میر سیدمحمد فرزند میرزا حسن امام جمعه بود. وی در سال ۱۲۵۰ ﻫ . ق. متولد شد. مرحوم معلم حبیب‌آبادی درباره او می‌نویسد: «در آن شهر [یعنی اصفهان] با کمال استبداد ریاست بلکه فرمان‌روایی می‌نمود و در نهایت قدرت و استیلاء در آن شهر حقیقهً به سلطنت پرداخت. از آن رو اشخاص ناشایسته از تسلط او سوء استفاده نموده و دور او را گرفتند…» (معلم حبیب‌آبادی، ۱۳۵۱،ج۴: ۱۳۷۸)
او نقش خود را در این دوران به خوبی ایفا کرد. مردم که از خودکامگی و خودمختاری قاجاریان بستوه آمده‌ بودند و از سویی اندیشه‌های آزادی‌خواهانه در جامعه ایرانی راه‌یافته‌ بود. میرزاهاشم در اصفهان در برابر این جریان ترقی‌خواهانه و ضد استبداد قرار گرفت و با دارندگان افکار پیشروانه به سختی مبارزه ‌کرد. او به حدی خود رأی بود که حاضر نبود گفتار حق طلبانه ای از کسی بشنود. (قاسمی،۱۳۵۱: ۳۳)
با این‌که ظل‌السلطان حاکم مقتدر اصفهان با فراش‌بازی آخوندها مخالف بود ولی امام جمعه دارای سازمان وسیع فراشی بود. (جناب،۱۳۸۵: ۶۱۸-۶۱۷) «امام جمعه اصفهان در حدود پانصد نفر اوباش که هر یک سابقه ننگینی داشتند و دارای هیکلی مهیب و صورتی نامطبوع و سبیل‌های از بناگوش در رفته به‌نام فراش‌های مخصوص در خدمت خود نگاه ‌داشته ‌بود و هر وقت از خانه بیرون می‌رفت این جماعت که هر یک چماق کلفتی در دست داشتند کاردی به کمر زده بودند دور خر او را احاطه کرده و با سلام و صلوات آقا را مشایعت می‌نمودند و مردم را به تعظیم و تکریم آقا مجبور می‌کردند». این فراش‌ها قوه‌ی مجریه آقا بودند و هر روز به عناوین مختلف دامی برای مردمان بدبخت می‌گستردند و به جبر و انواع رذالت‌ها پولی به‌دست می‌آوردند و تقدیم حضرت امام می‌کردند و خودشان سهم ناچیزی از آن یغما می‌بردند.» (ملک‌زاده،۱۳۸۳،ج۱: ۱۰۰- ۹۹)
آبرو و حیثیت مردم دستخوش طمع و هوای نفس این مردمان بی‌آبرو بود و احدی جرأت اعتراض بر آن ها را نداشت زیرا اعتراض و خرده‌گیری بر آن ها در حکم بی‌احترامی به امام جمعه در حکم بی احترامی به خدا و پیغمبر بود و به قول ملک المتکلمین مردم دستی را که باید ببرند از ترس مجبور بودند ببوسند. امام جمعه از هر جهت یک زندگی عالی اشرافانه داشت و آدمی خوشگذران بود. از این‌رو بیشتر از دیگران از فرمانروایی قانون و حکومت دموکراسی بدش می‌آمد. در زمان او مجد الاسلام کرمانی به همراه گروهی چون ملک‌المتکلمین و میرزا یحیی دولت‌آبادی و آقا جمال واعظ دست به روشن کردن مردم و فعالیت آزادی‌خواهی و ضد ارتجاعی زدند. (قاسمی،۱۳۵۵: ۳۴)میرزا هاشم در صبح روز پنج شنبه ششم رمضان‌المبارک سال ۱۳۲۱ ﻫ . ق. وفات یافته، در ایوانچه بالا سر در بقعه سر قبر آقا در تخت فولاد مدفون گردید. قبور امام جمعه‌ها از سنگ مرمر نفیس و بلند بسته شده ‌است. (مهدوی،۱۳۸۴: ۵۴-۵۳ و معلم حبیب آبادی،۱۳۵۱،ج۳: ۱۰۱۰-۱۰۰۹)
-میرزا محمدصادق خاتون آبادی
میرزا محمدصادق خاتون آبادی فرزندحاج میرزا حسین نایب الصدر درسال ۱۲۸۵هـ.ق. دراصفهان به دنیاآمد.
علامه میرمحمدصادق جهت تکمیل مقدمات علوم وتحصیلات از اساتید بزرگی چون شیخ محمدحسن نجفی هزار جریبی، مرحوم شیخ دری در اصفهان و آخوندخراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی در نجف بهره برد. در مبحث و مکتب این علامه علمایی چون آیت‌الله خادمی، آیت‌الله سیدمحمدرضا خراسانی و سیداحمدخوانساری کسب فیض کردند. این علامه فقیه و مدرس حوزه علمیه اصفهان استاد علمای بزرگی چون آیت‌الله بروجردی و امام خمینی بود. علامه میرمحمدصادق خاتون آبادی درروز جمعه هفتم جمادی الاول سال ۱۳۴۸هـ .ق. دارفانی را وداع گفت و پیکرش در بقعه سیدالعراقین تخت فولاد اصفهان آرام گرفت. (مهدوی،۱۳۸۴: ۵۸)
در دوران شاهزاده علاوه بر خاندان های روحانی مشهور و تأثیرگذار در سیاست اصفهان، علمایی بودند که خارج از حیطه‌ی خاندانی به دلیل انجام فعالیت های سیاسی و اجتماعی، صاحب اسم و رسمی شدند و در بسیاری از حوادث عصر شاهزاده تاثیر گذار بودند که معرفی آن ها ضروری به نظر می رسد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 05:22:00 ق.ظ ]




مدیریت: کارکردن با افراد و گروه­ ها برای رسیدن به مقاصد سازمان.
پایان نامه - مقاله
مدیریت شهری: عبارت است از اداره­ی امور شهر به منظور ارتقاء مدیریت پایدار و هم­چنین یک سازمان گسترده­ی متشکل از عناصر و اجزای رسمی و غیر رسمی مؤثر و ذیربط در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و کالبدی با هدف کنترل و هدایت توسعه همه جانبه و پایدار شهر مورد نظر می­باشد.(رضویان،۱۲:۱۳۷۵).
۲-۲-۲ مفهوم مدیریت شهری
پیدایش مفهوم مدیریت شهری، به عنوان مفهومی مستقل، به اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی در کشورهای توسعه­یافته برمی­گردد. گستردگی و پیچیدگی مسائل شهری و رشد و توسعه روز افزون شهرها، مدیریت امور شهر را به وظیفه ای دشوار تبدیل نموده است. علاوه بر موضوعاتی هم­چون محیط زیست، ایمنی، حمل و نقل و برنامه ریزی شهری یکی از عوامل مهمی که تأثیر فزاینده و تعیین کننده بر عوامل سازنده­ی شهری دارد، مدیریت شهری است.
اگر شهر همچون سازمانی در نظر گرفته شود لازم است که در رأس آن عنصری برای برنامه­ ریزی آینده و اداره­ی امور کنونی قرار گیرد .این عنصر را می­توان مدیریت شهر نامید. مسائل بسیاری در شهرها وجود دارد که برای حل آنها و پاسخ به درخواست­های موجود در عرصه ­های زندگی شهری وجود مدیریت شهری ضروری است. بدین سان مدیریت شهری عبارت است از سازماندهی عوامل و منابع برای پاسخگویی به نیازهای ساکنان شهر است. و شامل کارکردهای برنامه ریزی، اجراء، نظارت، هدایت و کنترل است که برای اعمال قدرت باید برآمده از اراده­ی شهروندان و قراردادهای اجتماعی باشد.(صرافی و عبدالهی،۱۳۸۷:۱۲۱).
اصطلاح مدیریت شهری تنوع مفهومی گسترده ای دارد، اما در جمع بندی کلی؛ نظام مدیریت شهری عبارت است از سازمانی گسترده، متشکل از تمام عناصر و اجزای رسمی و غیررسمی ذیربط و مؤثر در حیطه­های مختلف اجتماعی، اقتصادی و کالبدی حیات شهری با هدف اداره، هدایت، کنترل و توسعه همه­جانبه و پایدار شهر؛ در مفهوم مدیریت شهری انواع سیستم های باز و پیچیده انسانی و اجتماعی وجود دارد که با عناصر و روابط بسیار متنوع و متعدد مواجه می­باشد.
هدف کلان مدیریت شهری، ایجاد محیطی قابل زندگی برای همه و همراه با عدالت اجتماعی، کارایی اقتصادی و پایداری زیست محیطی است. (همان،۱۳۷۹:۶۸).
۲-۳ ارکان مدیریت شهری در ایران
شهرداری و شورای اسلامی شهر دو رکن اصلی مدیریت شهری در ایران می­باشند. بجز­ این دو که وظیفه اصلی و قانونی آن­ها سیاستگذاری و برنامه­ ریزی در امور شهر می­باشد؛ نهادهای دیگری وجود دارند که در سطح ملی، منطقه­ای و محلی عمل نموده و وظایف و عملکرد آن­ها در ارتباط با شهر و مدیریت شهری می­باشد و لزوماً به هنگام تصمیم ­گیری و برنامه­ ریزی برای شهر و حتی اجرای طرح­ها و برنامه­ ها باید به برنامه­­ها ،طرح­ها و حوزه عملکرد این نهادها توجه داشت.این نهادها به ترتیب میزان اثرگذاری و سطوح عملکردی عبارتند از:
۱- وزارت کشور، سازمان شهرداری ­ها و دهیاری­های ­کشور وابسته به وزارت کشور، وزارت مسکن وشهرسازی، شورای عالی شهرسازی و معماری، سازمان مدیریت و برنامه­ ریزی کشور که در حال حاضر تحت عنوان «معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی و معاونت توسعه مدیریت و سرمایه ی انسانی» انجام فعالیت می­نماید. وزارت نیرو، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، سازمان نظام مهندسی ساختمان، سازمان حفاظت محیط زیست، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان گردشگری، وزارت بازرگانی و وزارت صنایع و معادن و… می­باشند. ادارات و شعب این وزارتخانه­ها سازمان­ها و نهادها در سطح شهر وظایف خاص خود را در نظام مدیریت شهری بر عهده داشته و عمل می­نمایند.
ضمناً نباید فراموش شود که با توجه به کارکرد، عملکرد و جایگاه هر شهر در نظام سلسله مراتبی شهرهای ایران و نیز اهمیت و درجه بندی آن تعدد، تنوع و میزان نفوذ و اثرگذاری هریک از این نهادها و سازمان­ها در نظام مدیریت شهری از یک شهر به شهر دیگر متنوع و متفاوت خواهد بود.
۲-۴ وظایف مدیریت شهری “شهرداری ­ها و شورای شهر” در ایران
در زمان حاضر وظایف مدیریت شهری در ایران را می­توان به طور کلی در چهار حوزه ذیل دسته بندی کرد:
۲-۴-۱ وظایف سیاستگذاری: شامل: تصمیم ­گیری و سیاستگذاری امور شهری، هماهنگی و راهبری امور شهری، حقوق و ضوابط شهری، کنترل و نظارت امور شهری.
۲-۴-۲ وظایف برنامه­ ریزی: شامل: مطالعات شهری، برنامه ریزی شهری، امور اقتصادی و مالی.
۲-۴-۳ امور اجرایی: شامل: عمران شهری، زیرساخت ها و تجهیزات شهری، خدمات شهری، خدمات ایمنی شهری، خدمات ترافیکی و حمل ونقل عمومی شهر، فضای سبز شهری، زیبا سازی شهری، خدمات فرهنگی و اجتماعی.
۲-۴-۴ امور اداری: شامل: پاسخگویی به در خواست­های شهروندان، صدور پروانه­های گوناگون ساختمانی و صنفی، امور حقوقی و رفاهی پرسنل. (پرهیزکار و فیروز بخت،۱۳۹۰:۸).
طبق قانون اساسی و قانون شوراهای اسلامی، نقش اصلی در مدیریت شهری بر عهده­ شوراهای اسلامی شهر گذاشته شده است ؛ همه برنامه­ ها و تصمیمات شهرداری باید با هماهنگی و نظارت شوراها انجام پذیرد. مدت فعالیت اعضای شوراها چهار سال است و تعداد اعضا بر حسب جمعیت شهر متغیر می باشد.)سعید نیا، ۱۳۸۳:۶۹).
برنامه­ ریزان شهری معتقدند که مشارکت باعث می­ شود شهروندان نسبت به تصمیم ­گیری­های صورت گرفته در شهر مسئولیت پذیر گردند، یعنی حمایت عمومی از تصمیم ­گیری­های اتخاذ شده از سوی مسئولان باعث می­ شود متولیان امر به راحتی برنامه ­های خود را عملی نمایند.(عباس زاده،۱۳۸۷:۷۲).
نکته­­ی نهایی این­که مدیران شهری می­توانند با جلب مشارکت مردم بر توانایی­های مدیریت شهری بیفزایند؛ بنابراین در بحث مدیریت شهری می­توان به نقش مستقیم شوراهای شهری، شهرداری ­ها و نقش غیرمستقیم نهاد شوراهای حل اختلاف شهری در کشاندن شهروندان به سوی کنش­های مشارکتی اشاره نمود. (رضویان،۱۳۸۱:۲۰).
۲-۵ بررسی نقش سازمان­های مختلف در امر مدیریت شهری در ایران
سه بخش دولتی، نیمه دولتی و بخش مردمی در مدیریت شهری مؤثر می­باشند:
۲-۵-۱ بخش دولتی
در ایران دولت بر تمام امور مدیریت شهری نظارت و کنترل کامل داشته است و این نظارت و کنترل هم از طریق دولت مرکزی اعمال می­ شود و هم از طریق استانداری­ها، فرمانداری­ها و بخشداری­ها. اعمال نظارت و کنترل دولت به دو وسیله عمده صورت می گیرد؛ یکی از طریق اداری با انتصاب کارگزاران دولتی بر امور مدیریت شهری و دیگری از طریق مالی که اصولاً گردش کار سازمان­های مدیریت شهری بدان وابسته بوده است.
عمده ترین وزارتخانه ها و سازمان­های دولتی که به امر مدیریت شهری نظارت و کنترل دارند عبارتند از:
۱- وزارت کشور ۲- وزارت مسکن و شهرسازی ۳ - شورای عالی شهرسازی ۴ - سازمان مدیریت و برنامه ریزی.
۲-۵-۱-۱ وزارت کشور
وزارت کشور پر سابقه­ترین دستگاه مدیریتی است که از نظر سیاسی مؤثرترین وزارتخانه­ای است که در امر مدیریت شهری نظارت و کنترل دارد. این نظارت و کنترل نه تنها از جانب خود وزارتخانه بلکه از طرف استانداری­ها، فرمانداری­ها و بخشداری­ها که تابع این وزارتخانه هستند اعمال می­ شود.
تأثیر وزارت کشور در مدیریت شهری یکی از نظرسیاسی- اداری که انتصاب استانداران، فرمانداران، بخشداران و نیز شهردارانی که بعد از تأیید شورای شهرصورت می گیرد و دیگر شرکت در بررسی و تصویب طرح­های عمرانی و کمک مالی به برخی از شهرداری ­ها که از عهده­ مخارج خود بر نمی­آیند.
۲-۵-۱-۲ وزارت مسکن و شهرسازی
به طور کلی می­توان گفت که فلسفه وجودی وزارت مسکن و شهرسازی پرداختن به امر آبادی و عمران و هم­چنین مدیریت شهری است، اعمال مدیریت وزارت مسکن و شهرسازی هم از طریق سازمان­های مرکزی این وزارتخانه در تهران و هم از طریق ادارات کل در استان­ها صورت می­گیرد و این مدیریت دارای چند جنبه به شرح زیر می باشد:
الف- سیاسی: وزیر مسکن و شهرسازی یک پست سیاسی کشوری دارد که ناگزیر هم در رأس وزارتخانه­ها و هم به عنوان عضو رئیس شورای عالی شهرسازی و معماری ملزوم به رعایت سیاست کشوری با دقیق­ترین سیاست حکومت مرکزی در مدیریت شهری می­باشد.
ب- عمرانی: بانی طرح­های جامع و تفصیلی وزارت آبادانی و مسکن بود، در حال حاضر نیز این وزارتخانه مدیریت و نظارت کامل بر این طرح­ها را دارد، به علاوه طرح­های جامع شهرستان و طرح­های عمرانی منطقه ای نیز بخش قابل توجهی از کوشش­های این وزارتخانه را به خود اختصاص داده­اند.
۲-۵-۱-۳ شورای عالی شهرسازی
برای نخستین بار در سال ۱۳۴۷ برای رسیدگی و پیشبرد اقدامات شهرسازی و هماهنگ کردن برنامه ­های شهرسازی، شورای عالی شهرسازی بر اساس ماده ۹۷ و ماده الحاقی به قانون شهرداری که به تصویب هیئت وزیران وقت رسید تشکیل شد این شورا مرکب از:
۱-وزیرآبادانی ­وکشاورزی۲- وزیر کشور۳- وزیر اقتصاد ۴- وزیرفرهنگ و هنر ۵- وزیرآب و برق
۶ - وزیر بهداری ۷- وزیر کشاورزی ۸- مدیرعامل سازمان برنامه ۹- شهردار تهران ۱۰- رئیس دانشکده هنرهای زیبا ۱۱- رئیس مؤسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی دانشگاه تهران.
درسال ۱۳۵۶ شورای عالی شهرسازی به شورای عالی شهرسازی و معماری تغییر نام داد و هدف آن وسیع­تر شد و اکثر همان وزارتخانه­هایی که در آن عضو بودند شرکت داشتند ولی شهردار تهران، رئیس دانشکده هنرهای زیبا، رئیس موسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی از عضویت آن حذف و در عوض وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست به عضویت شورا پیوستند و دو تغییر عمده ای که در عرصه­ کار شورا به ­وجود آمد اول این­که بررسی و تصویب طرح­های تفصیلی شهری و تغییرات آنها در استان به عهده همان استانداری گذاشته شد بدین معنی که در هر استان کمیسیونی به ریاست استاندار و عضویت رئیس شورای اسلامی شهرستان، مدیرکل مسکن و شهرسازی شهر، شهردارشهر، نماینده وزارت فرهنگ و آموزش عالی و با حضور مهندسین مشاور تهیه کننده طرح به بررسی و تصویب و تغییر طرح­های تفصیلی بپردازد و دوم به موجب تبصره ای که به سال ۱۳۵۶ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید صورت گرفت و آن صورت وضعیت خاصی است که برای تهران پیش بینی شد.
به موجب این تبصره بررسی و تصویب طرح­های تفصیلی یا هر گونه تغییر در آنها به عهده کمیسیونی گذاشته شد که در شهرداری تهران تشکیل می­ شود واعضای آن عبارتند از معاون وزارت مسکن و شهرسازی، وزارت نیرو، وزارت کشور یا قائم مقام ایشان، سرپرست سازمان محیط زیست، شهردار تهران یا نماینده تام الاختیار وی،رئیس شورای اسلامی شهر البته در صورت بروز ابهام در این موارد نیز رسیدگی با شورای عالی شهرسازی و معماری ایران می­باشد.
۲-۵-۱-۴ سازمان مدیریت و برنامه­ ریزی
سازمان مدیریت و برنامه ریزی مؤسسه دیگری است که در ایران در امر مدیریت؛ مشارکت و بر آن نظارت دارد که این مشارکت را به دسته هایی به شکل زیر می­توان بیان نمود:
۱- سیاسی: مانند شرکت رئیس سازمان مدیریت و برنامه­ ریزی در تصمیمات کشوری و از جمله مدیریت شهری.
۲- مالی: در این قسمت نیز هیچ برنامه­ای در ارتباط با مدیریت شهری بدون تصویب و تخصیص اعتبارات در سازمان مدیریت و برنامه ریزی به وقوع نمی­پیوندد.
۳- نظارت و راهنمایی و تدوین دستورالعملها.
۴- عمرانی: اگر چه این سازمان مستقیماً دست اندرکار امور عمرانی نیست ولی امور مسکن و عمران شهری این سازمان با پژوهش­ها و تعیین خط مشی­ها و سیاست­های کلی در امر مدیریت شهری مؤثر واقع می­ شود.
۲-۵-۲ بخش نیمه دولتی(شهرداری)
تعاریف متعددی از شهرداری ­ها شده است که در زیر به نمونه ای از این تعاریف اشاره می­ شود:
شهرداری سازمانی حقوقی، محلی ومستقل است که در محدوده شهر برای رفع نیازهای عمرانی،رفاهی و خدماتی مردم شهر که جنبه محلی دارد تشکیل می­گردد و منظور آن است که امور با مشارکت شهروندان حل و فصل شود.(سعید نیا،۱۳۸۳،۱۳).
۲-۵-۲-۱ شخصیت حقوقی شهرداری ­ها
طبق ماده­ی۳ قانون شهرداری ­ها؛ شهرداری دارای شخصیت حقوقی مستقلی است. نخستین آثار حقوقی این مطلب این است که شهرداری به صورت مستقل می ­تواند طرف حق و تکلیف قرار بگیرد. دومین آثار حقوقی این است که بر خلاف سازمان­های دولتی که در سلسله مراتب سازمانی واحدی قرار داشته و در امور مختلف مربوط به خود، از یک سازمان واحد تبعیت می­ کنند، شهرداری دارای سلسله مراتب سازمانی مخصوص به خود می­باشد؛ به طور مثال بودجه شهرداری به تصویب شورای اسلامی شهر می­رسد.این تفکیک سازمانی به دلیل استقلال شخصیت شهرداری،در قانون تحقق یافته است. شهرداری یک شخصیت حقوقی حقوق عمومی است که در فرایند تخصصی شدن امر مدیریت عمومی جامعه­ ملی و به منظور رفع نیازهای جامعه­ شهری و اعمال مدیریت شهری توسط قانونگذار ایجاد شده است. شخصیت شهرداری مستقل از دولت است و تبعاً در مواردی خاص که مورد اشاره قانونگذار باشد، مشمول قوانین عمومی است. در واقع شهرداری از قوانین مخصوص خود تبعیت می کند؛ به همین ترتیب شهرداری در سلسله مراتب سازمانی قرار نداشته و فاقد رابطه طولی با این شخصیت حقوقی است.( نوروزی ،۵۹ -۱۳۸۰:۵۸ ).
شهرداری سازمانی عمومی و غیر دولتی است که دارای استقلال و شخصیت حقوقی بوده و تحت نظر شورای شهر که منتخب مردم است و نظارت دولت از طریق وزارت کشور برای انجام وظایفی که در قانون شهرداری آمده تأسیس شده است.
در تعریف شهرداری باید به این نکات توجه نمود:
۱- شهری بودن ۲- غیردولتی بودن ۳- استقلال داشتن ۴- انتخابی بودن ۵- رسمیت داشتن ۶ - اداره امور محل و ارائه خدمات عمومی مورد نیاز ساکنان شهر.
۲-۵-۲-۱-۱وظایف و اختیارات شهرداری ­ها
وظایف و اختیارات شهرداری ­ها در کشورهای مختلف متفاوت است. شهرداری­ های ژاپن، سوئد، آمریکا و فرانسه در بسیاری از امور قدرت و اختیار فراوانی دارند.
اما در ایران، شهرداری ­ها در حال حاضر تنها در زمینه ­های مشخصی دارای اختیار هستند زیرا هر یک از وزارتخانه­ها با تأسیس ادارات محلی، امور مربوط به خود را ساماندهی و هدایت می­ کنند و در این زمینه کاری هم به شهرداری ندارند این وضعیت مشکلات بسیاری را به وجود آورده که یک نمونه روشن آن، ناهماهنگی میان ادارات شهر و شهرداری است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:22:00 ق.ظ ]




برخی از آیات قرآن کریم حکایت از توسل و استغاثه بنی اسرائیل به حضرت موسی(ع) دارد که در موارد زیر به آن اشاره می‌کنیم:
۳-۱۱-۵-۱- درخواست برداشتن رجز
این مطلب در آیات «وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَى ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنی‏ إِسْرائیلَ فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلى‏ أَجَلٍ هُمْ بالِغُوهُ إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ»[۷۸۷] و «وَ قالُوا یا أَیُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ»[۷۸۸] بیان شده است.
فرعونیان پس از مشاهده عذاب الهی از حضرت موسی(ع) خواستند که برای آنها دعا کند و اگر عذاب را از ایشان بردارد به نفع حضرت موسی(ع) ایمان بیاورند و بنی اسرائیل را به همراه او ارسال کنند، از سیاق آیات به خوبی پیداست که خداوند عذاب را از آنها برداشت لکن آنها عهد شکننی کردند و خداوند از انها انتقام گرفت.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
این آیه به خوبی نشان می‌دهد که توسل و استغاثه به حجج الهی و نیز دعا و درخواست حجج الهی از خداوند موجب رفع عذاب و برطرف شدن گرفتاری‏ها شود. این مطلب از یک سو بیانگر اهمیت و جایگاه توسل و استغاثه به حجج الهی و از سوی دیگر بیانگر استجابت دعای حجج الهی نزد خداوند است.
۳-۱۱-۵-۲- درخواست آب
نمونه دیگر در آیات «وَ إِذِ اسْتَسْقى‏ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ..»[۷۸۹] و «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَهَ أَسْباطاً أُمَماً وَ أَوْحَیْنا إِلى‏ مُوسى‏ إِذِ اسْتَسْقاهُ‏ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ..»[۷۹۰] ذکر شده که حکایت از آن دارد که بنی اسرائیل از حضرت موسی(ع) درخواست آب کردند و حضرت موسی(ع) نیز دعا کرد و خداوند دعای وی را اجابت نمود و او را امر کرد که با عصای خویش به سنگ بزند که پس از این کار دوازده چشمه آب برای بنی اسرائیل جاری شد.
گفتنی است این مطلب به دو شکل بیان شده آیه اول ناظر به استجابت دعای حضرت موسی(ع) است و آیه دوم ناظر به توسل و استغاثه بنی اسرائیل به موسی(ع) است و در خصوص مطلب توسل، سیاق آیه(عدم مخالفت خداوند و حضرت موسی(ع) با این درخواست) حاکی از صحیح و منطقی بودن درخواست آنها از حضرت موسی(ع) است.
۳-۱۱-۵-۳- درخواست طعام
آیه شریفه «وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى‏ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذی هُوَ أَدْنى‏ بِالَّذی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ..»[۷۹۱] نیز بیانگر درخواست دیگر بنی اسرائیل از حضرت موسی(ع) است که آنها بر طعام واحد صبر نکردند لذا از حضرت موسی(ع) درخواست کردند که دعا کند که خداوند از روییدنی‏های زمین برای آنها بیرون آورد به هر روی بین اسرائیل به خواسته خویش رسیدند.
مواردی که بدان اشارت رفت چنین به دست مى‏دهد که توسل به اسباب منافاتى با اخلاص ندارد، بلکه اعتماد بر اسباب و نگاه استقلالی به اسباب بدون در نظر داشتن قدرت واسعه الهی با اخلاص منافات دارد. افزون بر اینکه اصل توسل به اولیاء و حجج الهی نه تنها از منظر قصص قرآن امری جائز است بلکه امری نیکو بشمار مى‏رود.
۳-۱۲- تبرک جستن به اولیاء و آثار ایشان
تبرّک در لغت، مشتق از «برکت» به معناى فزونى است.[۷۹۲] امّا در اصطلاح آن است که موحّدان، از رهگذر تبرّک به پیامبر اکرم(ص) و بندگان صالح خدا و تبرک به آثار باقى مانده از آنان، درخواست افاضه نعمت و افزایش برکت کنند. معناى این آن نیست که تبرک جوینده، راه‏ها و اسباب طبیعى را براى رسیدن به خواسته‏هایش به روى خود ببندد، بلکه در همان حال که به علل و اسباب طبیعى تکیه مى‏کند، راه تبرک را در برابر خود باز مى‏گذارد، تا از این طریق، به فیض الهى که از این مجرا نازل می‏‌‏شود، افزون بر آنچه از راه اسباب طبیعى مى‏رسد، دست یابد. مسلم است که میان آثار پیامبران و صالحان و خیراتى که انسان از این راه به دست مى‏آورد رابطه مادى وجود ندارد، لیکن همانگونه که گفته شد فیض‏هاى الهى بربندگان گاهى از غیر مجراى طبیعى افاضه مى‏شود، آنجا که اراده الهى بر این باشد که حاجت‏هاى یک انسان مؤمن را از راه تبرّک به پیامبر یا آثار بازمانده از او برآورده سازد. آیات قرآن کریم و روایات فراوانى بر این حقیقت تأکید دارد. افزون بر اینکه هیچ مانع عقلى نیست که آثار پیامبر و صالحان در اجابت خواسته‏هاى انسان اثر گذار باشد. اینک برخى از آیاتى که در این زمینه است.[۷۹۳] در قصص قرآن نمونه‏های متعددی از تبرک به حجج الهی و آثار ایشان وجود دارد که ذیلاً اشاره می‌کنیم:
۳-۱۲-۱- تبرک به مقام ابراهیم(ع)
تبرک به مقام ابراهیم(ع) که در آیه «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى..»[۷۹۴] بیان شده به خوبی گویای تبرک به حجج الهی است. در واقع خداوند، بعضى از سرزمین‏هایى را که بدن دعوتگران توحید را لمس کرده، عبادتگاه به شمار آورده است، مثل آنکه «مقام ابراهیم» را نمازخانه قرار داده و فرموده است: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّى..» بى‏شک، نماز از بعد ذاتى فرقى نمى‏کند که در این جایگاه خوانده شود، یا نقاط دیگر مسجد. ولى «مقام ابراهیم» به سبب وجود ابراهیم پیامبر، امتیاز دیگرى یافته و جاى متبرّکى شده است. از این رو نمازگزار به خاطر تبرک به آن مکان پاک، نمازش را آنجا برگزار مى‏کند.
در جاى دیگرى از قرآن، خداوند متعال «مسعى‏»- مسافت میان صفا و مروه- را محلّ عبادت مى‏شمارد و این نیست مگر به سبب آنکه بانوى پاک و یکتا پرستى همچون «هاجر»، با قدم‏هاى مبارک خود هفت بار این زمین را در جستجوى آب، لمس کرده است و این مسأله علتى جز این ندارد که به این سرزمین مقدس که جزئى از بدن مادر حضرت اسماعیل را لمس کرده است، تبرک جویند.[۷۹۵]
۳-۱۲-۲- پیراهن یوسف(ع) و بازگشت بینایى یعقوب(ع)‏
تبرک یعقوب(ع) به پیراهن یوسف(ع) و بازگشت بینایی او نمونه دیگری است که در آیات «اذْهَبُوا بِقَمیصی‏ هذا فَأَلْقُوهُ عَلى‏ وَجْهِ أَبی‏ یَأْتِ بَصیراً..»[۷۹۶] و «فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشیرُ أَلْقاهُ عَلى‏ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصیراً..»[۷۹۷] به آن اشاره شده است.
توضیح اینکه حضرت یعقوب(ع)، مدتى طولانى در رنج هجران حضرت یوسف(ع) بود و در آن مدّت آن ‏قدر گریست که به تعبیر قرآن کریم، چشمانش سفید(و نابینا) شد: «..وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ»[۷۹۸] اراده الهى بر آن شد که به واسطه پیراهن فرزندش یوسف، بینایى یعقوب را به او برگرداند. خداوند از زبان یوسف(ع) چنین نقل مى‏فرماید: «اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَأَلْقُوهُ عَلى‏ وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً»[۷۹۹] بى‏گمان پیراهن یوسف، از جهت موّاد و شکل، با پیراهن‏هاى دیگر فرقى ندارد، ولى خواست خدا آن بود که فیض الهى از این راه به بنده‏اش یعقوب برسد. قرآن با صراحت این حقیقت را چنین بیان مى‏کند: «فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلى‏ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً»[۸۰۰].[۸۰۱]
۳-۱۲-۳- تبرک جستن به تابوت در بنی إسرائیل
آیه ۲۴۸ سوره بقره در بیان قصه طالوت، نمونه دیگری در توسل به آثار انبیاء و حجج الهی است. توضیح اینکه حضرت موسى(ع) در اواخر عمر شریفش، الواح مقدّس را که در بردارنده شریعت او بود، همچنین زره، سلاح و آثار دیگرش را در صندوقى گذاشت و صندوق را به وصىّ خود «یوشع بن نون» سپرد. از همین‏جا آن صندوق نزد بنى‏اسرائیل اهمیت ویژه‏اى یافت. در جنگ‏هایى که میان آنان و دشمنانشان پیش مى‏آمد، آن صندوق را به عنوان تبرک با خود مى‏بردند و به سبب آن از خداوند نصرت مى‏طلبیدند و تا وقتى که آن صندوق میان آنان بود، با عزّت مى‏زیستند. امّا وقتى که در دین سست شدند و تأثیر عامل بازدارنده اخلاقى در میان ایشان کم شد، دشمنانشان توانستند آنان را شکست دهند و آن صندوق مقدس را هم به غارت ببرند. چون خداوند پس از مدتى طالوت را به عنوان پادشاه و فرمانده بنى اسرائیل برگزید، پیامبرشان به ایشان گفت: نشانه صدق او و اینکه طالوت از سوى خداوند به‏ فرماندهى تعیین شده است، آن است که صندوق را نزد شما مى‏آورد. قرآن در اشاره به این ماجرا مى‏فرماید: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَهَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّهٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَهُ..» [۸۰۲] دقت در آیه مى‏رساند که قرآن کریم، از زبان پیامبر نقل مى‏کند که بنى‏اسرائیل به آن صندوق تبرک مى‏جستند و آن قدر ارزش و شرافت داشته که فرشتگان آن را حمل مى‏کردند. اینک مى‏پرسیم: اگر این کار، با اصول توحید، ناسازگار است، چگونه آن پیامبر، این خبر را به صورت یک مژده به آنان نقل مى‏کند؟[۸۰۳]
لازم به ذکر است که آن صندوقچه‏‏‏ای ‌‏که در آن بقایایی از آل موسی(ع) و آل هارون(ع) شاید چیزهایی چون عصا و نعلین و جز اینها آن قدر برای بنی اسرائیل عظمت داشت که به آن تبرک می‌جستند و با آن در نبردها و مشکلات پیروز می‌شدند و به تصریح خداوند در آن آرامشی الهی بود و خداوند هم از آن به تمجید یاد کرده است. حال وقتی صندوقچه‏ای با محتوای مذکور چنین آرامش الهی داشته باشد و ملائکه آن را حمل کنند و چنین آثار برای مردم داشته باشد، صندوقچه و یا ضریحی که در آن بدن مبارک امام معصوم(ع) باشد چه آثاری و چه آرامش الهی دارد خدا می‌داند. لذا آمدن به نزد چنین صندوقچه‏ای که از آن به زیارت تعبیر می‌شود و متبرک شدن به آن یعنی مسأله تبرک امری معقول و مشروع خواهد بود.
نکته قابل توجه اینکه ظاهرا فقط همین یک آیه را داریم که تعبیر «آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ» در آن آمده است. گویا این عبارت حکایت از آن دارد که آل هارون(ع) نیز داری منصب الهی نبوت و وصایت و خلافت بوده‏اند که اجمالاً این مطلب مؤید روایی نیز دارد که زیرا وصایت و امامت به فرزندان هارون رسید.[۸۰۴] از سوی دیگر همانگونه که بقایا و آثار آل موسی(ع) مقدس و متبرک است همنیطور بقایا و آثار آل هارون(ع) نیز مقدس و متبرک است. لذا با توجه به منزلت هارونیه امیرالمؤمنین(ع) نسبت به رسول خدا(ص) می‌توان علاوه بر طرق دیگر، از این راه نیز نتیجه گرفت که آثار و بقایای آل علی(ع) نیز متبرک و متیمن است و امیدواری و قوت قلب و پیروزی آور است.
۳-۱۲-۴- تبرک جستن به جایگاه اصحاب کهف
آیه «..إِذْ یَتَنازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذینَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً»[۸۰۵] نیز نمونه دیگری در تبرک جستن به آثار صالحین است. توضیح اینکه وقتى مؤمنان و یکتاپرستان، مخفى‏گاه جوانمردانِ «اصحاب کهف» را یافتند، با خود مى‏اندیشیدند که چه کنند؟ همه اتفاق نظر داشتند که بر قبور آنان مسجدى بسازند تا محلّ عبادت باشد و وسیله‏اى براى تبرک‏جستن به عبادت در کنار آن پیکرهاى مطهّر گردد. قرآن کریم چنین نقل مى‏کند: «قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً» مفسران مى‏گویند هدف از ساختن مسجد، برپایى نماز و تبرک به اجساد مطهّر آنان بوده است. دقت در این آیات ما را از یک اصل علمى و قرآنى روشن آگاه مى‏کند و آن اینکه گاهى خواست الهى بر این مى‏شود که نعمت‏ها، مواهب مادى و معنوى را از خلال اسباب و عوامل طبیعى به بشر افاضه کند، بدون آنکه میان امور مادى و معنوى تفاوتى باشد، مثل آنکه اراده الهى تعلّق گرفته تا بشر را از راه اسباب طبیعى هدایت کند، از این رو پیامبران را به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده فرستاده است. ولى در همان حال، گاهى نیز اراده خدا بر این تعلّق مى‏گیرد که فیض خویش را از راه‏ها و اسباب غیرطبیعى جارى سازد. تبرّک یکى از آن راه‏هاى غیرطبیعى است که انسان به آن روى مى‏آورد تا فیض الهى و نعمت پروردگار را به دست آورد. براساس همین روش، مسلمانان به آثار پیامبر اعظم(ص) و به موى شریف او و به قطرات آب وضوى آن حضرت و به جامه و ظرف و لمس بدن مطهّرش تبرک مى‏جستندکه نمونه‏هاى آن در روایت‏ها آمده است. پس تبرّک، سنتى شد که صحابه به آن عمل مى‏کردند و تابعان و صالحان بعدى نیز از آنان پیروى کردند.[۸۰۶]
گفتنی است حال که بناء مسجد در جوار قبور ایشان مورد رضای الهی است و آیندگان به قبور ایشان تبرک می‌جستند با اینکه آنها در شمار انبیاء، رسل و امامان معصوم نبودند لذا به طریق اولی بناء مسجد و زیارتگاه در جوار قبور امامان معصوم مورد رضای الهی است و جایگاه تبرک خواهد بود.
۳-۱۲-۵- مبارک بودن حضرت عیسی(ع)
مبارک بودن حضرت عیسی(ع) که در آیات «وَ جَعَلَنی‏ مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی‏ بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ ما دُمْتُ حَیًّا»[۸۰۷] ذکر شده نمونه دیگری از تبرک در قصص قرآن است.
توضیح اینکه در آیه یادشده حضرت عیسی(ع) خود را اینگونه معرفی کرده است که خداوند او را «مبارک» قرار داده است. از این فراز می‌توان چنین استنباط نمود که مبارک گردانیدن یک چیز و یا یک انسان از ناحیه خداوند متعال صورت می‌گیرد و نیز مبارک شدن مختص به آثار حجج الهی و صالحان نیست بلکه خود حجج الهی و صالحان وجودشان مبارک است با این توضیح می‌توان گفت ائمه اطهار(ع) که خلفاء و حجج الهی و اوصیاء پیامبر کرم(ع) هستند و وارث علوم و فضائل و مکارم انبیاء و حجج الهی پیشین هستند و نیز با توجه به جایگاه والای امامت، ائمه اطهار(ع) و آثار ایشان نیز از ناحیه خداوند «مبارک» قرار داده شده‏اند.
افزون بر اینکه به نظر مى‏رسد شاید در این آیه بتوان گفت مبارک بودن حضرت عیسی(ع) به نحو مطلق ذکر شده و هیچگونه قید در زمان حیات و پس از وفات ندارد. در واقع مبارک بودن وی به اطلاق مکانی ذکر شده یعنی هر کجا که باشد مبارک است چه در زمان حیات و چه در زمان ممات از این ویژگی برخوردار است. اما به قرینه سیاق آیه که توصیه به زکات و نماز و انجام این دو مقید به زمان حیات ذکر شده لذا انجام نماز و زکات مقید به قید حیات است و پس از وفات تکلیفی نیست اما مبارک بودن به نحو مطلق بیان شده است لذا وجود عیسی پس از وفات هم هر کجا باشد وجودش مبارک است. این می‌تواند ردی بر دیدگاه وهابیت در رد زیارت و متبرک شدن به قبور انبیاء و حجج الهی است. البته شاید اشکال شود که «بَرًّا بِوالِدَتی» نیز مطلق ذکر شده در حالی که مراد تا زمان حیات حضرت عیسی(ع) است چون پس از فوت که دیگر قادر به مهربانی و محبت به مادر نیست لذا با مرگ مهر و محبت از عیسی(ع) به مادر منتفی است. اما در پاسخ می‌توان گفت که محبت کردن به مادر نیز یکی از واجبات الهی است لذا از این حیث در عرض واجبات دیگری چون نماز خواندن و زکات دادن قرار می‌گیرد که مقید به حیات است. افزون بر اینکه ارتباط محبت رساندن به مادر و دیگران می‌تواند مقید به قید حیات آنها نباشد زیرا مثلاً با انجام دادن کارهای خیر و اموری از این قبیل توسط فرزندان بهره‏ای از ثواب به پدر و مادر وی می‌رسد و این یکی از مصادیق ابراز محبت پس از وفات است.
۳-۱۳- زیارت معصومان(ع)
«زیارت» در لغت به معنى «قصد» است و در موردى به کار مى‏رود که فردى از نقطه‏اى به نقطه‏اى براى دیدار شخصى یا مکانى برود و هدفش از این کار تعظیم و تکریم آن فرد یا آن مکان باشد.[۸۰۸] گاهى نیز زیارت به جمله‏ها و عباراتى گفته مى‏شود که انسان با آنها با فرد سخن مى‏گوید و این اصطلاحى دیگر غیر از اصطلاح لغوى است.[۸۰۹]
زیارت معصومان(ع) یکی دیگر از بن مایه‏های کلامی امامت در قصص قرآن کریم است که در آیات زیر قابل بررسی است:
۳-۱۳-۱- دعاء حضرت ابراهیم(ع)
آیه «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ..»[۸۱۰] که حکایت از دعای حضرت ابراهیم(ع) برای ذریه خویش دارد که مراد ذریه وی از طریق حضرت اسماعیل(ع) است که به امر خداوند در مکه سکونت داده شدند. بر این اساس تحقق عینی این دعا محبت و مودت عموم مردم به این ذریه و روی آوردن مردم به زیارت ایشان در زمان حیات و نیز روی آوردن مردم به زیارت قبور ایشان پس از وفات باشد.
مؤید این مطلب که این دعا پس از وفات ایشان نیز محقق می‌شود این است که فرمود: «مِنْ ذُرِّیَّتی» و تعبیر به ذریه تنها ناظر به اسماعیل و هاجر نیست بلکه فرزندان از نسل او را نیز شامل می‌شود که در آینده ظهور خواهند کرد. همانگونه که در آیات «وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنَا وَ نُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ وَ مِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَنَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسىَ‏ وَ هَارُونَ وَ کَذَالِکَ نجَْزِى الْمُحْسِنِینَ وَ زَکَرِیَّا وَ یحَْیىَ‏ وَ عِیسىَ‏ وَ إِلْیَاسَ کلُ‏ٌّ مِّنَ الصَّالِحِینَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطًا وَ کُلاًّ فَضَّلْنَا عَلىَ الْعَلَمِینَ وَ مِنْ ءَابَائهِمْ وَ ذُرِّیَّاتهِِمْ وَ إِخْوَانهِِمْ وَ اجْتَبَیْنَاهُمْ وَ هَدَیْنَاهُمْ إِلىَ‏ صرَِاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»[۸۱۱] برخی از ذریه وی را برشمرده است. مؤید دیگر صیغه‌های جمع در آیه است: «..رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ..» در صورتی که در زمان این دعا تنها اسماعیل متولد شده بود و حتی اسحاق نیز نبود.[۸۱۲] از سوی دیگر ذریه بر هاجر اطلاق نمی‌شود لذا دو ضمیر جمع در ادامه آیه ناظر به ذریه و نسل ابراهیم خلیل(ع) است که این دعا را به نزد خداوند عرضه داشت. و نیز در آیات «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى وَهَبَ لىِ عَلىَ الْکِبرَِ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِنَّ رَبىّ‏ِ لَسَمِیعُ الدُّعَاءِ رَبّ‏ِ اجْعَلْنىِ مُقِیمَ الصَّلَوهِ وَ مِن ذُرِّیَّتىِ رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاءِ»[۸۱۳] که بی‏تردید در حین دعا مصداق خارجی ذریه اسماعیل و اسحاق بوده‏اند اما بی‏تردید دعاء ابراهیم خلیل(ع) تنها نمازگزار بودن این دو نیست بلکه نمازگزار بودن ذریه و نسل وی تا روز قیامت بوده است.
گفتنی است کلینی در باب «أَنَّ الْوَاجِبَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ مَا یَقْضُونَ مَنَاسِکَهُمْ أَنْ یَأْتُوا الْإِمَامَ فَیَسْأَلُونَهُ عَنْ مَعَالِمِ دِینِهِمْ وَ یُعْلِمُونَهُمْ وَلَایَتَهُمْ وَ مَوَدَّتَهُمْ لَهُ» به اسناد خویش روایتی را از امام باقر(ع) نقل کرده است که حضرت به مردمی که به دور کعبه طواف می‌کردند نگاهی کرد و فرمود: «در زمان جاهلیت نیز به همین وضع طواف مى‏کردند همانا دستور دارند که بدان طواف کنند و سپس نزد ما بیایند و ولایت و دوستى خود را به ما اعلام نمایند و یارى خود را در اختیار ما گذارند، سپس این آیه را خواند «پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرایش ده»[۸۱۴]عیاشی نیز این روایت را از امام باقر(ع) نقل کرده با این تفاوت که حضرت پس از قرائت آیه مزبور فرمود: «آل محمد آل محمد، ثم قال إلینا إلینا»[۸۱۵]
امام باقر(ع) در روایت دیگری در تفسیر آیه «..وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ»[۸۱۶] به قتاده فرمود: «این آیه درباره کسى است که از خانه خویش با توشه و مرکب و کرایه حلال به قصد زیارت خانه کعبه بیرون آید و به حق ما عارف و آشنا باشد و در دل هواى ما داشته باشد چنانچه خداوند فرمود: «پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرایش ده» و مقصود ابراهیم اشتیاق به خانه نبود و گر نه مى‏گفت: «هواى آن کند»(و اینکه «الیهم» گفت و ضمیر را جمع آورد مقصودش ما بوده‏ایم) پس مائیم به خدا سوگند مقصود از ادعاى ابراهیم(ع) که هر که در دل هواى ما کند حج او پذیرفته است و گر نه نه، اى قتاده هر کس چنین باشد از عذاب جهنم در روز قیامت در امان و آسوده است‏»[۸۱۷]
کلینی در روایت دیگری از امام باقر(ع) نقل کرده است که حضرت مردم و اعمالی که در مکه انجام می‌دادند، دید سپس فرمود: «این کارها به مانند کارهاى دوران جاهلیت است. به خدا قسم مأمور بدان نیستند، و امر نشده‏اند مگر به اینکه حج را انجام دهند و به نذر خود وفا کنند و نزد ما آیند و ولایت خود را به ما اظهار کنند و نصرت خود را در اختیار ما گذارند».[۸۱۸]
در روایت دیگری از کلینی چنین آمده که امام باقر(ع) به سدیر فرمود: «همانا به مردم دستور داده شده که بیایند به این سنگها طواف کنند و سپس نزد ما آیند و ولایت خود را به ما اعلام دارند و این است قول خدا «و به راستى من بسیار آمرزنده‏ام براى کسى که باز گردد و بگرود و کار خوب کند و سپس رهبرى شود». پس از آن اشاره به سینه خود کرد و گفت: به سوى ولایت ما هدایت شود».[۸۱۹]
۳-۱۳-۲- دعوت مردم به حج توسط حضرت ابراهیم(ع)
دعوت مردم به حج توسط حضرت ابراهیم(ع) که در سیاق آیات داستانی «وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بی‏ شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْقائِمینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى‏ کُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ»[۸۲۰] آمده است نیز نمونه دیگری بر اهمیت زیارت حجج الهی است. البته برخی خطاب در آیه «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ» را رسول خدا(ص) دانسته‏اند لکن همانگونه که علامه طباطبایی تصریح کرده این مطلب از سیاق آیات بعید است.[۸۲۱]
به نظر مى‏رسد تعبیر «یَأْتُوکَ» در این آیه شریفه گویای محوریت حجت الهی در حج است. به بیان دیگر تعبیر آیه شریفه آمدن به حج نیست هرچند از آیه آمدن به حج نیز فهم مى‏شود ‏بلکه تعبیر آیه آمدن به نزد حضرت ابراهیم(ع) و یا رسول خدا(ص) برای بجا آوردن حج است.
از دیگر سو، با توجه به وجوب هر ساله حج تا روز قیامت و نیز با توجه به اینکه دلیلی بر تخصیص آیه به حضرت ابراهیم(ع) نداریم زیرا مورد مخصص آیه نمی‌تواند باشد، و نیز با عنایت به اینکه انبیاء و اوصیاء حضرت ابراهیم(ع) پس از وفات وی، نازل منزله وی و در جایگاه وی به عنوان حجت الهی و خلیفه الهی در زمین خواهند بود، پس از وفات حضرت ابراهیم(ع) امر آمدن نزد وی به آمدن نزد انبیاء و اوصیاء پس از وی محقق خواهد شد به عبارت دیگر در هر برهه از زمانی انجام حج بدون مشرف شدن نزد حجت الهی زمان ناتمام خواهد بود. در واقع پرچم دعوت مردم به سوی خداپرستی به ویژه دعوت به حج هیچ اختصاصی به حضرت ابراهیم(ع) ندارند زیرا همه حجج الهی که وارث جایگاه او باشند در تأسی به حضرت ابراهیم(ع) و امتثال این امر الهی عهده دار دعوت مردم به حج خواهند بود. سبب نزول این آیه مؤید این مطلب است زیرا امام صادق(ع) فرمود: «همانا رسول خدا(ص) ده سال در مدینه اقامت نمود و به حج نرفت سپس خداوند آیه «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلى‏ کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ» را بر وی نازل کرد. پس پیامبر(ص) مؤذنان را امر کرد که با صدای بلند ندا دهند که رسول خدا(ص) امسال به حج خواهد رفت».[۸۲۲]
امام رضا(ع) نیز فرمود: «امامت زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزّت مؤمنین است. امامت بنیاد پاک اسلام و شاخه پربرکت آن است، به واسطه امامت نماز و زکات و روزه و حجّ و جهاد تحقّق مى‏یابد».[۸۲۳]
امام باقر(ع) نیز فرمود: «جز این نیست که مردم امر شده‏‏‏اند‌‏ که به سوی این سنگ‏ها‌‏ بیایند و آن را طواف کنند و سپس به نزد ما بیایند و ما را به ولایت خویش خبر دهند و یاری خویش را بر ما عرضه دارند».[۸۲۴]
و نیز امام باقر(ع) فرمود: تمامیت حج به دیدار امام است. [۸۲۵]
۳-۱۳-۳- مزار اصحاب کهف
خداوند متعال در مورد اصحاب کهف و نزاع مردم در کیفیت تعظیم از آنان مى‏فرماید: «إِذْ یَتَنازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً»[۸۲۶] ‏از این‏که برخى پیشنهاد ساختن مسجد داده ‏اند کشف مى‏شود که آنان مسلمان و موحّد بوده‏اند. لذا واضح است که پیشنهاد مسجد به این جهت است که به‏طور مدام بر آن وارد شده تا مرقد اصحاب کهف مزار مردم گردد.[۸۲۷] قرآن کریم با لحن موافق این داستان را نقل مى‏کند و ایرادى بر آن نمى‏گیرد، یعنى ساختن مسجد در کنار قبور بزرگان مانعى ندارد.[۸۲۸] به تعبیر دیگر از آن جا که خداوند متعال پیشنهاد دوم(ساختن مسجد در کنار اصحاب کهف) را رد نکرده و آن را مجراى شرک نمى‏داند، مى‏توانیم آن را دلیل به امضا و تقریر عمل آنان بدانیم.[۸۲۹]
افزون بر اینکه در ارتباط با این آیه می‌توان مفهوم اولویت گرفت به این صورت که بناء مسجد بر قبور اصحاب کهف که معصوم نبوده‏اند و تنها افراد نیک و صالحی و پیرو انبیاء الهی بوده‏اند(که به دلیل ایمان به خدا و از دست ندادن دین خود در برابر سلطه حاکم جبار زمان و شرایط بی‏ایمانی در جامعه خویش هجرت کردند و به غار پناه آوردند) بر اساس این آیات مورد رضای الهی است پس بناء مسجد در جوار قبور انبیاء و حجج الهی که معصوم هستند به طریق اولی مورد رضای الهی خواهد بود. بنابر این آیه بناء مسجد و زیارتگاه در جوار قبور انبیاء و حجج الهی نه تنها اشکال ندارد بلکه مورد رضای الهی است. از سوی دیگر خداوند در ارتباط با اصحاب کهف می‌فرماید: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً»[۸۳۰] به دلالت تضمنی اصحاب کهف را از آیات الهی می‌داند لذا بی‏تردید اراده الهی بر آن بود که قصه اصحاب کهف برای مردم روشن شود و در طول زمان در اذهان عموم مردم باشد که به منظور تحقق این امر بقاء جایگاه ایشان در غار به نوبه خود کمک به جاودانگی این داستان و رساندن پیام این داستان به همه مردم تا روز قیامت می‌کرد و در این میان دو امر «ساختن بناء» و «ساختن مسجد» در جوار ایشان مورد دوم به صورت بهتر و مطلوب تری می‌توانست این پیام الهی را به عموم مردم برساند. شاید به این دلیل که این امر تجلیل شایسته‏ای درخور ایشان بود و به خوبی تقدس و منزلت بلند ایشان را نمایان می‌ساخت و اینکه در طول زمان این امر نمونه و آغازی برای تجلیل از جایگاه انبیاء و حجج الهی باشد که پس از وفات، قبور ایشان مزار عموم مردم و مکان تقرب به خداوند باشد.
۳-۱۴- شفاعت
«شفاعت» از ریشه «شفع»نقطه مقابل زوج و وتر است.[۸۳۱] به گفته راغب، به معنی ضمیمه کردن چیزی به جیزی شبیه به آن است و شفاعت به معنی ضمیمه شدن به دیگری در حالی که او را کمک نماید و از او درخواست نماید.[۸۳۲] در حقیقت شخصى که متوسل، به شفیع می شود نیروى خودش به تنهایى براى رسیدنش به هدف کافى نیست، لذا نیروى خود را با نیروى شفیع گره مى‏زند، و در نتیجه آن را دو چندان نموده، به آنچه می خواهد نائل مى‏شود، به طورى که اگر این کار را نمى‏کرد، به مقصود خود نمى‏رسید، چون نیروى خودش به تنهایى ناقص و ضعیف و کوتاه بود.[۸۳۳]
«شفاعت» نیز در شمار مهمترین بن مایه‏های کلامی امامت در قصص قرآن است که ذیلاً به بررسی دلالت برخی از این آیات بر «شفاعت» می‌پردازیم:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:21:00 ق.ظ ]




اثر توقف انتشار انتظارات از سود های اتی بر روی عدم تقارن اطلاعاتی
بررسی اثر فرصت رشد بر بازدهی صنایع مختلف از جمله صنعت سیمان در بازار سرمایه ایران
۵-۴- محدودیت های تحقیق
به دلیل در دست نبودن اطلاعات لازم جهت محاسبه متغیر عدم تقارن اطلاعاتی در نرم افزار هایی مانند تدبیر پرداز و رهاورد نوین و سایت های مرتبط با بورس اوراق بهادار تهران، اعداد لازم جهت محاسبه میانگین سالانه بالاترین و پایین ترین قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام به صورت ماهانه جمع آوری و در معادله مربوطه قرار داده شده‌است که این مورد یکی از مهم ترین محدودیت های تحقیق به شمار می آید.
در تحقیقات خارجی به دلیل دسترسی اطلاعات شرکت‌ها در مقاطع زمانی کمتر از یک سال، امکان انجام تحقیق در مقاطع زمانی کوتاهتر نیز فراهم شده‌است. متاسفانه در کشور ما تعداد کمی از شرکت‌ها به صورت منظم اقدام به انتشار گزارشات میان دوره ای می کنند، هر چند گزارش های ارائه شده نیز کامل نمی باشند. بنابراین از بررسی مقاطع کمتر از یک سال صرفنظر شده‌است.
پایان نامه - مقاله
بدلیل بروز بحران‌های شدید بورس اوراق بهادار تهران در سال ۱۳۸۳ و ۱۳۸۴ شرکت‌های زیادی دچار وقفه معاملاتی بیش از یک یا دو ماه شدند ، لذا جامعه آماری را تحت تأثیر قرار داده و تعداد شرکتهای انتخابی به ۷۸ عدد رسید.
از دیگر مشکلات موجود در این پژوهش عدم سابقه زیاد شرکت‌های فعال در بورس اوراق بهادار تهران می‌باشد که با توجه به این محدویت، نمونه آماری محدود به شرکت‌های گردید که اطلاعات آماری مربوط به آنها موجود بود.
منابع و مآخذ
منابع فارسی
آذر، ع. و منصور مؤمنی، (۱۳۸۵)، ” آمار و کاربرد آن در مدیریت"، سازمان مطالعه و تدوین کتب درسی علوم انسانی دانشگاه ها(سمت)، جلد دوم.
بهرامفر، ن ،و ولی اله رسولی، (۱۳۸۷)،  ویژگی های کیفی اطلاعات حسابداری مدیریت و نقش آن در تصمیم‌گیری مدیریت ” ، بررسی های حسابداری و حسابرسی ، شماره ۲۴٫
پرتوی ،ن. و امیرپوریا نسب ، (۱۳۸۰)، “درآمدی بر ویژگی های کیفی اطلاعات حسابداری” ، مجله حسابدار، شماره ۱۴۴٫
ترک ، م و رضا تهرانی ،(۱۳۹۰)،  بررسی رابطه بین سودهای مختلف و جریان های نقدی با بازده سهام در شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران"، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک.
جهانخانی، ع، و حسین عبده تبریزی،(۱۳۷۲، ” نظریه بازار کارای سرمایه “، نشریه تحقیقات مالی ، شماره ۱ ، دوره ۱٫
حافظ نیا، م.ر ،(۱۳۸۵) ، ” مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی"، سازمان مطالعه و تدوین کتب درسی علوم انسانی دانشگاه ها(سمت).
خاکی، غ.ر ، (۱۳۸۸)، ” روش تحقیق با رویکردی به پایان نامه نویسی”، انتشارات بازتاب، چاپ پنجم.
خدامی پور ، ا،و محمد قدیری ،(۱۳۸۹، ” بررسی رابطه میان اقلام تعهدی و عدم تقارن اطلاعاتی در بورس اوراق بهادار تهران" ، نشریه  پیشرفت های حسابداری و حسابرسی دانشگاه شیراز،
شماره ۲٫
خوش طینت، م، فرزانه یوسفی اصل، (۱۳۸۶)، ” رابطه تقارن و عدم تقارن اطلاعاتی با محافظه کاری، نشریه مطالعات تجربی حسابداری مالی" ، شماره ۲۰٫
داوود آبادی فراهانی، (۱۳۸۹)،  بررسی نقش اطلاعات حسابداری در کاهش عدم تقارن اطلاعاتی در بورس اوراق بهادار تهران"، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک.
دلاور، ع. ، (۱۳۸۶)، “ مبانی نظری و علمی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی"،انتشارات رشد.
رضازاده،د. و ناصر آزاد ، (۱۳۸۷)، “رابطه بین عدم تقارن اطلاعاتی و محافظه کاری در گزارش گری مالی ” ، فصلنامه بررسیهای حسابداری و حسابرسی شماره ۵۴٫
سازمان حسابرسی. (۱۳۸۶)،  استانداردهای حسابداری ” ، نشریه شماره ۱۶۰٫
ساعی، ع، (۱۳۷۷) ،” آمار در علوم اجتماعی با کاربرد نرم افزار SPSSpc درپژوهش های اجتماعی” . تهران، موسسه ی نشر جهاد .
شیرین بخش، ش و حسن خوانساری، زهرا، (۱۳۸۴) ، “کاربرد Eviews در اقتصاد سنجی” ، چاپ دوم، انتشارات پژوهشکده امور اقتصادی، تهران، ایران.
عزتی، م. ، (۱۳۷۶)، ” روش تحقیق در علوم اجتماعی"، تهران: موسسه تحقیقات اقتصادی دانشگاه تربیت مدرس.
فدایی نژاد،م. ا ،(۱۳۷۳، ” آزمون‌های شکل ضعیف نظریه بازار کارای سرمایه در بورس اوراق بهادار تهران “، نشریه تحقیقات مالی ، شماره ۵ ، دوره ۲٫
قائمی ، م،ح، و محمد رضا وطن پرست، (۱۳۸۴، ” بررسی نقش اطلاعات حسابداری در کاهش عدم تقارن اطلاعاتی در بورس اوراق بهادار تهران “ ، فصلنامه بررسیهای حسابداری و حسابرسی، دوره ۱۲ ، شماره ۴۱٫
کردستانی،غ. و ضیاءالدین مجدی ، (۱۳۸۶)، “بررسی رابطه بین ویژگی های کیفی سود و هزینه سرمایه سهام عادی"، نشریه بررسی های حسابداری و حسابرسی ، شماره ۴۸ .
کردستانی، غ، و حبیب امیر بیگی، (۱۳۸۷) ، ” بررسی رابطه عدم تقارن زمانی سود و MTB به‌عنوان دو معیار ارزیابی محافظه کاری ” ، فصلنامه بررسیهای حسابداری و حسابرسی، دوره ۱۵ ، شماره ۳٫
نصراللهی، ز، و عارف منش، زهره، (۱۳۸۹)، ” بررسی رابطه مالکیت و کیفیت سود در شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران” ، مجله دانش حسابداری ، شماره ۳٫
نوروش، ا. و علی ابراهیمی کرد لر، (۱۳۸۴)، “بررسی و تبیین رابطه ترکیب سهامداران با تقارن اطلاعات و سودمندی معیارهای حسابداری عملکرد” بررسیهای حسابداری و حسابرسی، شماره۴۲٫
منابع لاتین
Ball, R., Kothari, S. P., & Nikolaev, V. V. (2013). “Econometrics of the basu asymmetric timeliness coefficient and accounting conservatism”. Chicago Booth Research Paper, No. 09-16..
Chi, W., & Wang, C. (2010). “Accounting conservatism in a setting of information asymmetry between majority and minority shareholders”. The International Journal of Accounting, 45, 465-489.
Mueller, E. and A. Spitz ,2006, “Managerial Ownership and Company asymmetric in German Small and Medium-Sized Private Enterprises.” German Economic Review. Issue 2, pp. 2-18.
Talla M.Al-Deehani 2007, “Modeling Asymmetry in The Price-Volume Relation", Evidence From nine Stock Markets.
Thomas, S. (2002). “Firm diversification and asymmetric information: Evidence from analysts’” forecasts and earnings announcements. Journal of Financial Economics۶۴ (۳), ۳۷۳-۳۹۶٫
Venkatesh, P. C. and R. Chiang ,1986,”Information asymmetry and the dealer’s bid-ask spread: a case study of eanings and dividend
Watts R. & Zimmerman J.,1986, “Positive Accounting Theory”, Englewood Cliffs, Nj: Prentice-Hall, Inc.
Yohn, T. L. ,1998,”Information asymmetry around earning announcements”. Review of quantitive finance and accounting, No. 11,2, PP. 165-182.
ضمائم و پیوست ها
اثرات مقطعی ثابت

 

Dependent Variable: INFOASYMMTRY  
Method: Panel Least Squares  
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:21:00 ق.ظ ]




 

خورشید عمر بر سر دیوار و خفته‌‌ایم   فریاد از درازی خواب گران ما
(۳۵، ۵)

عمر مشبه، خورشید مشبهٌ‌به.

 

خفّاش بخت من چو نبیند چه فایده   گر سرمه ز آفتاب کشد چشم خفته را
(۵۱، ۴)

شاعر بخت خود را به خفاش تشبیه کرده است.

 

باغبان دهر نخل عمر را آبی نداد   کاشتن دانسته پروردن نمی‌داند که چیست
(۱۲۲، ۴)

شاعر عمر را به نخل تشبیه کرده است.
ترکیبات چاه زنخدان (۳۱۶ ، ۶) قبله‌ی امید (۳۶۱ ، ۲) چاه ذقن (۳۹۰ ، ۳) چاه غبغب (۴۰۸ ، ۲) پرده دل (۳۹۱ ، ۵) کشتی امید (۴۰۹ ،۸) نهال عمر (۴۳۰ ،۸) تیر آه (۴۳۲ ،۲) تیر قضا (۵۴۷ ، ۲) رسن زلف (۵۱۱، ۶) نخل عمر (۵۵۸ ، ۵) از پرکاربردترین اضافه‌های تشبیهی در غزلیات نظیری نیشابوری می‌باشند.
۳-۵. تمثیل و اسلوب معادله
تمثیل و اسلوب معادله از شاخه‌های تشبیه هستند که در بلاغت فارسی تعاریف گوناگون و پراکنده‌ای داشته است. و چنین می‌گویند «تمثیل در اصل نوعی تشبیه مرکب است و عبارت از این که شاعر یا نویسنده برای تفهیم و اثبات معنا و موضوع ذهنی خود مثال و نمونه‌ای عینی و محسوس می‌آورد و میان آن دو رابطه‌ی شباهت ایجاد می‌کند، بدین نحو که موضوع ذهنی در حکم مشبه و مثال عینی و محسوس در حکم مشبهٌ‌به قرار می‌گیرد.» (مرتضایی، ۱۳۹۰: ۳۳)
مقاله - پروژه

 

هر غم او کامدی در سینه‌ی تنگم فرو   جان محبوس مرا یوسف به زندان آمدی
(۵۵۴، ۷)

دکتر شفیعی کدکنی می‌گوید: «اسلوب معادله را من به عمد ساخته‌ام برای استفاده در سبک شناسی، بعضی آن را تمثیل خوانده‌اند. برای اینکه با ارسال المثل و یا هر نوع مصراع حکمت‌آمیزی که بتواند جای مثل را بگیرد، اشتباه نشود. عمداً این اصطلاح را به کار می‌برم. منظور من از اسلوب معادله یک ساختار مخصوص نحوی است. تمام مواردی که به عنوان تمثیل آورده می‌شود مصداق اسلوب معادله نیست. اسلوب معادله این است که دو مصراع کاملاً از لحاظ نحوی مستقل باشند. هیچ حرف ربط یا شرط یا چیز دیگری آنها را حتی معناً (نه فقط به لحاظ نحو) هم مرتبط نکند. در صورتی که در اغلب مواردی که به عنوان تمثیل ذکر شده است این استقلال نحوی مورد بحث و توجه قرار نگرفته است. به این ابیات از سعدی توجه کنید.

 

۱- مقدار یار هم نفس چون من نداند هیچ کس   ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:20:00 ق.ظ ]