ارجاع به پلیس علمی(برای کشف جرایم از طریق انگشتنگاری، تنآزمونی و…).
رجوع به کارشناس برای بررسی شخصیّت متّهم و انگیزه های جرم (مانند رجوع به روانشناسی جنایی، کارشناس جرم شناس، جامعه شناس و روانکاو).
از دیگر موارد ارجاع به کارشناس در امور کیفری، ارائه گواهی پزشکی برای ترک خدمت و تعیین میزان تقصیر است .
فصل دوم:
مبانی رجوع به خبره (کارشناس)
در این فصل مبانی رجوع به خبره بیان می شود که عبارتند از: آیات، سنت
(شامل روایات و سیرهی عملی)، عقل و بنای عقلاء.
معمولاً در حل و فصل دعاوی، در مواردی که موضوع تخصّصی و فنّی است به خبره و کارشناس متخصّص در همان موضوع رجوع می شود؛ زیرا دادگاهها مکلف به احقاق حق بوده و از آنجا که امر به شیء، امر به مقدمات آن نیز هست، دادگاه می تواند از کارشناس جهت روشن شدن حقیقت (به عنوان مقدمهی احقاق حق) بهره گیرد.
نظریهی کارشناسی معتبر نه تنها در دعاوی، بلکه در تمام ابواب فقهی (مانند تعیین ارش، تشخیص عیب، قبله، ضرر روزه، تخمین زکوه و …) مورد استفاده واقع شده است.
حال باید دانست استناد به نظر خبره بر چه اساسی صورت میگیرد. به عبارت دیگر مبنای عقلی و شرعی رجوع به خبره چیست؟ آیا علاوه بر وجود مبنای عقلی (بر فرض ثبوت)، مبنای شرعی هم وجود دارد تا رجوع به خبره نیز امری شرعی تلقی شود؟
مبانی رجوع به خبره عبارتند از:
مبحث اول: آیات
آیات ارشاد به حکم عقل (در رجوع جاهل به خبره):
۱-«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی إِلَیْهِمْ فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون».[۱۶۰]
«و پیش از تو، جز مردانى که به آنها وحى مىکردیم، نفرستادیم! اگر نمىدانید، از آگاهان بپرسید (تا تعجب نکنید از اینکه پیامبر اسلام از میان همین مردان برانگیخته شده است)».
«ذکر به معنای هر گونه آگاهی و یادآوری و اطلاع است و اهلالذکر آگاهان و مطلعین را در
همه زمینه ها در بر میگیرد. ولی از آنجا که قرآن مجید نمونه بارز یادآوری و علم و آگاهی است، به آن «ذکر» اطلاق شده و همچنین سخن پیامبر(ص) نیز مصداق روشن ذکر است. به همین ترتیب امامان معصومین که اهل بیت او و وارث علم او هستند، روشنترین مصداق اهلالذکرند»، [۱۶۱]چنان که از خود ایشان نقل شده است.[۱۶۲]
برخی از مفسرین معتقدند مراد از «اهلالذکر»، «(دانشمندان) اهل کتاب)» است.[۱۶۳] اما قبول این مسأله هیچگونه منافاتی با عمومیت مفهوم آیه و همچنین مورد نزول آن که دانشمندان اهل کتاب است، ندارد؛ زیراهر چند مقصود از اهل ذکر در خصوص مورد آیه اهل کتاب و مخصوصاً یهودیان است،[۱۶۴] اما اگر از مورد خصوص این آیه صرف نظر شود، «آیهی شریفه ارشاد به یکی از اصول عقلانی و عام عقلی است و آن عبارت است از وجوب رجوع جاهل در هر فنی به عالم در آن فن».[۱۶۵] چنان که بعضی از مفسرین نیز «اهلالذکر» را «اهل علم» معنا کرده اند .[۱۶۶]
«(بنابرین) این آیه به اطلاقش دلالت بر مدلول قاعده (وجوب رجوع جاهل به عالم) می کند. و ورودش در مورد خاص ضرری به اطلاقش نمیرساند».[۱۶۷] البته این دستور تعبدی است و امرش امر مولوی نیست که بخواهد بدون ملاک عقلی، جاهل را دستور دهد که به خصوص عالم مراجعه کن نه به غیر او.
«به این ترتیب مسأله تخصص نه تنها در زمینه مسائل اسلامی و دینی از سوی قرآن به رسمیت شناخته شده، بلکه در هر زمینهای مورد قبول و تأکید است و روی این حساب بر همه مسلمانان لازم است که در هر عرصه و زمان، افراد آگاه و صاحب نظر در همه زمینه ها داشته باشند که اگر کسانی مسائلی را نمیدانند به آنها مراجعه کنند».[۱۶۸]
۲-«و هیچ کس مانند (خداوند آگاه و) خبیر تو را (از حقایق) با خبر نمىسازد».[۱۶۹]
این آیه به شکل یک قاعده کلی مطرح شده که همان ارشاد حکم عقل در رجوع جاهل به خبره است .
۳-«و چگونه مىتوانى در برابر چیزى که از رموزش آگاه نیستى شکیبا باشى؟!».[۱۷۰]
مبحث دوم: سنّت
گفتار اول : روایات
روایاتی که اشاره به سؤال کردن و رجوع به اهل خبره در احکام دین دارد:
- «واقع شدن مردم در هلاکت به جهت سؤال نکردنشان میباشد. و رجوع به اهل علم (خبره) عامل نجات ایشان است». [۱۷۱]
۲-«واما در حوادثی که پیش می آید، در این موارد به راویان احادیث ما (فقهاء) مراجعه کنید که آنها حجت من بر شمایند و من حجت خدایم».[۱۷۲]
- «از علی بن مسیب همدانی نقل شده که به امام رضا (ع) عرض کردم : منزل من دور است و نمیتوانم در همه حال به حضور شما شرفیاب شوم. پس از چه کسی اطلاعات دینیام را بگیرم؟ فرمود : از زکریا بن آدم قمی که امین بر دین و دنیا است».[۱۷۳]
گفتار دوم: سیرهی عملی
در سیرهی عملی معصومین نیز مواردی را می توان یافت که به اهل خبره مراجعه کرده اند. به طور مثال عبدالله بن رواحه خرّاصی بود که زیر نظر نبی(ص) عمل میکرد و یا حضرت علی (علیهالسلام) کارشناس تقسیم اموال مشاع در اختیار داشت که نام او عبدالله بن یحیی بود.[۱۷۴]
مبحث سوم: عقل و بناء و اجماع عقلاء
گفتار اول : عقل (قاعده رجوع جاهل به عالم )
در فقه امامیه عقل از ادلهی احکام است. به حکم عقل در امور خطیر و مهم که ناآگاهی وجود دارد باید به فرد آگاه و خبره در آن امر رجوع کرد. قاعدهای که از این دلیل عقلی استنتاج می شود «قاعده رجوع جاهل به عالم» است . به عبارت دیگر مبنای این قاعده «عقل» است.
« گاهی از این قاعده به «رجوع به اهل خبره» تعبیر می شود. پس اگر فردی که شناخت و آگاهی به آن چیزی که مورد نیاز اوست ندارد، باید از کسی که عالم و متخصص در آن امر است فراگیرد. و این امر واضح است، مانند رجوع مریض به طبیب و رجوع عامی به مجتهد …. و این (رجوع جاهل به عالم) از ضروریات عقلی است که تصور آن در تصدیقش کفایت می کند. بلکه بعید نیست که از فطریات باشد …».[۱۷۵]
البته مراد از جاهل در اینجا «جاهل نسبی» است. به طور مثال در رجوع عامی جاهل به مجتهد، «… (جاهل)، جاهل نسبی است؛ یعنی کسی که در مسائل شرعی مجتهد و کارشناس نیست، اگر چه خودش در مسائل دیگری متخصص و کارشناس باشد یا حتی در مسائل فقهی از آگاهی نسبی برخوردار باشد.خود مجتهدان نیز در مسائل دیگر به متخصص رجوع میکنند و این را از باب رجوع جاهل به عالم و اهل خبره میدانند».[۱۷۶]
گفتار دوم : بنای عقلاء
۱ـ تعریف:
«روش و طریقی است که به طور ناخودآگاه در جهت واقعهای از عقلاء صادر می شود».[۱۷۷] «عرف عقلاء، سیرهی عقلاء، طریقه عقلاء، و روش عقلاء شاخهای از عرف است که مورد پسند عقل است…».[۱۷۸] «سیرهی عقلاء، روش عمومی مردم است، در محاورات، و معاملات، و سایر روابط اجتماعی. شیوه تودهی عقلاء است از هر مذهب و ملت در پیروی از روشی خاص، و طریقهای مخصوص».[۱۷۹] «میل و گرایش عمومی آنان است، اعم از متدین و غیر متدین به امری، در مسیری معین، و خطی ویژه».[۱۸۰]
«(پس) عرف صحیح با سیرهی عقلاء تفاوتی ندارد».[۱۸۱] مرحوم مظفر نیز میفرماید: «مقصود از سیره، همان طور که واضح است استمرار عادت مردم و بنای عملی ایشان بر انجام شیء یا ترک شیء است».[۱۸۲]
در مورد بحث به عنوان یکی از مبانی رجوع به خبره، سیرهی عقلاء، بر آن است که در هر موضوعی که نمیدانند به مطلع و خبره مراجعه میکنند. جاهل به عالم و بیمار به پزشک مراجعه می کند.شارع مقدس سیرهی عقلا را در اینباره منع و ردع نکرده است.[۱۸۳]