ازدواج حتی عبادتها را هم ارزش و ارتقاء میدهد، از نظر اسلام عبادت افراد متاهل و مجرد یکسان نیست.رسول گرامی فرمودند: دو رکعت نماز فرد متاهل، با ارزشتر از هفتاد رکعت نماز فرد عزب است.
از نظر اسلام اصزلاً خود ازدواج نوعی عبادت است به شرطی که رضای خدا و قرب به اومطرح و مورد نظر باشد ، نه رسیدن به مقام، زیبایی و ثروت.
ج: ازدواج و سعادتها
«ازدواج سبب سعادتمندیها و خیرها و اطمینانهاست.آنکس که موجبات ازدواج برایش فراهم آمده باشد و بدان تن در دهد ، به حقیقت خود را به سعادتی نائل کرده است ، دامنه این سعادت وسیع و در بر گیرنده ی جنبههایی متعدد از حیات آدمی است که به آنها اشاره میکنیم:
۱-حفظ دین
ازدواج موجبی برای تحت کنترل در آوردن رفتار، دوری و برکناری از لغزش و انحراف ، رعایت تقوای بدن و در نتیجه حفظ دین است .روایات اسلامی نیز زناشویی را عامل حفظ دین معرفی کرده است ، حضرت رسول (ص) فرموده اند: آنکس که ازدواج کند نیمی از دینش را حفظ کرده است .
۲- حفظ عفت
ازدواج سبب حفظ عفت و دوری و بر کناری او از آلودگیهای متعدد می شودو این خود سبب ایمنی فرد از عوارض نا امن کننده روان و برهم زننده سلامت جسم است.
۳- ازدیاد نسل
شاید براساس دیدی که در برخی از نقاط جهان وجود دارد، فرزند دار شدن نوعی ضد ارزش و مایه ی بدبختی به حساب بیاید در حالی که اسلام دوست دارد بر شمار نسل اضافه شود و داشتن فرزندان صالح را برای یک خانواده از عوامل سعات بحساب میآورد، تا جایی که در انتخاب
همسر نیز توصیه میکند که با زنان نازا ازدواج نکنند.» [۹۴]
گفتارسوم: ازدواج در اسلام
بند اول: پیشینه ازدواج
ازدواج از زمان های بسیار دور و در تمامی اقوام بشر وجود داشته است وهمه جوامع نیز آن را امری پسندیده و مطلوب به شمار آوردهاند وآن را مایه ی سکینه و آرامش انسانها برشمردهاند در دین مبین اسلام نیز به این مهم بسیار پرداخته است به طوری که در این مورد احادیث وآیات بسیاری وجود دارد که نشان دهنده ی حساسیت و اهمیت این موضوع، در دین مسلمین است به عنوان مثال در سوره روم آیه ۲۱: و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده و رحمه ان فی ذالک لایات لقوم یتفکرون.[۹۵]
ازدواج نخستین سنگ بنای تشکیل خانواده و بالطبع، جامعه و اجتماع است. اسلام به عنوان یک مکتب آسمانی آن را نه تنها کاری محبوب و مقدس دانسته، بلکه جوانان را بطور مؤکد بدان توصیه کرده است. هر ازدواجی دارای هدف خاص خود است، ولی در این میان، برخی از اهداف کم ارج و کم اهمیت و در نتیجه، ناپایدارند و نمیتوانند برای همیشه و یا حتی زمانی طولانی خوشبختی زوجین را تضمین کنند. برخی نیز ارجمند و پایدارند.
گمان نمیرود از بین مکاتب و مذاهب، هیچ مذهبی به اندازه ی اسلام، درباره ازدواج بحث کرده باشد. ازدواج از نظر اسلام امری مؤکد است که بر اساس مقررات، آداب و رسوم وتشریفات خاصی صورت میگیرد.
الف: شروط العاقدین:
در کتاب الفقه علی مذاهب الخمسه شروط عاقدین این گونه بیان شده است که تمام فرق بر شرط عقل و بلوغ در ازدواج اتفاق نظر دارند و نیز گفته شده که زوجین باید خالی از موانع زوجیت باشند یعنی از محارم نسبی و سببی دائم و موقت نباشند و همچنین مذاهب بر این که زوجین باید
معلوم و مشخص باشند و نیز وجود رضا و اختیار توافق نظر دارند و با وجود اکراه طرفین، عقد منعقد نمی شود و فقط حنفیه معتقد است که عقد با اکراه نیز صحیح است.
-
- اتفقوا علی شرط العقل و البلوغ فی الزواج الا مع الولی، ویاتی الکلام عنه، علی خلو الزوجین
-
- و التفقوا ایضا علی وجوب التعیین.
و التفقوا علی وجوب الرضا و الاختیار، و عدم انعقاد الزوج مع الاکراه الا حنفیه فانهم قالو: ینعقد الزواج بالاکراه».[۹۶]
ب: معنا و مفهوم عقد:
عقد از نظر لغت به معنای (گره زدن) و خود «گره» در اصطلاح هر چیزی است که در سایه آن، رابطه میان دو نفر یا دو گروه ایجاد شود. در زبان ازدواج زناشویی عقد یعنی ایجاد پیوند مشترک میان زن و شوهر که در سایه آن حقوق، تعهدات و مسئولیتهای دو جانبه پدید میآید. هدف اصلی ازدواج پاسخ مثبت دادن به میل جنسی و سنت الهی و تولید نسل است در جهت حفظ نجابت و ارزشهای انسانی.
نکاح عقدی است که به موجب آن، مرد وزن لااقل بر نفی محرومیت جنسی یا علاوه بر نفی آن محرومیت به منظور تشکیل خانواده و زندگی مشترک خانوادگی قانوناً با هم متحد میشوند. [۹۷]
برای هر ازدواج سه ضرورت مطرح است:
۱-ضرورت فردی
۲-ضروت اجتماعی
۳-ضرورت مذهبی
بطور کلی در هر ازدواجی که صورت میگیرد یکی از ضرورت های مذکور وجود دارد، و افراد بر اساس ضرورتهای فردی، که خود آن شامل نیازهای عاطفی، روحی و جسمی است، ازدواج میکنند که در اصل یک عامل درونی محسوب میشود و مربوط به روحیات فردی شخصی است که قصد ازدواج دارد. یا بر اساس ضرورت اجتماعی، که در آن زندگی میکنند مثلاً عرف یک جامعه سن خاص یا شرایط خاصی را برای ازدواج افراد آن تعیین کرده است ، پس افراد آن جامعه خود را ملزم به رعایت عرف رایج در آن جامعه میدانند.مورد سوم ضرورت مذهبی در ازدواج است که پیروان هر آیینی سعی میکنند راه و روش زنگی خود و از جمله ازدواجشان را بنا برهمان آموزههای دینی پایه ریزی کرده وبه آن عمل نمایند.
ج: مهریه:
مهر کلمه ای ایست عربی و در فارسی آنرا کابین گویند، و لغات دیگر مترادف آن در عربی، صداق، نحله، فریضه و اجر میباشد. در قرآن مجید واژه ی مهر به کار نرفته است بلکه از لغات معادل ان استفاده شده .آیات زیر مبنای فقهی مهر در قرآن است:
وآتوا النساءصدقاتهن نحله .
صداقهای زنان را به عنوان بخشش پرداخت نمایید.
و ان طلقتموهن من قبل ان تمسوهن و قد فرضتم لهن فریضه فنصف ما فرضتم.
هر گاه زنان را قبل از همبستری طلاق دادید نیمی از مهر آنان را پرداخت کنید.
فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن.
یعنی از زنان که استمتاع میبرید اجر آنان را پرداخت کنید.این آیه بر نکاح منقطع تفسیر شده است و لذا بر مهریه نکاح منقطع اجر(مزد)اطلاق گردیده است. [۹۸]
مهر به حکم کتاب و سنت و اجماع مسلمین، حقی است از حقوق زوجه. [۹۹]
د: اقسام مهر:
۱-مهرالمثل ۲- مهرالمتعه ۳-مهرالسنه ۴- مهر المسمی ۵- مهرالمفوضه
۱- مهرالمثل:
مهری است که در عقد نکاح از آن نامی برده نشود و مقدار آن تعیین نگردد در این صورت باید حد وسط مهذ خویشاوندان زن و شوهر تبعیت کنند مثلاً اگر زن از فامیلی باشد که عموماً مهر دخترانشان در حدود پنجاه هزار ریال تا صد عزار ریال است باید حد وسط و میانگین دو مبلغ مزبور را مورد توجه قرارداده و مهر را تعیین
می کنند. [۱۰۰]
۲- مهرالمتعه:
اگر کسی زنی را به عقد خویش در آورد و در عقد هم مهر را به هیچ عنوان ذکر نکردند سپس بدون این که با وی عمل زناشویی انجام بدهد او را طلاق گوید در این مورد مهر المثل واجب نیست بلکه باید رعایت حال مرد آن هم در شرافت خانوادپی و توانگری ، مقداری از مال خویش را به آن زن بخشیده و هدیه نماید این چنین مهری را مهر المتعه میگویند. [۱۰۱]
۳-مهرالسنه:
منظور از مهر السنه مهری است که رسول خدا (ص)جهت ازدواج دختر خود صدیقه کبری فاطمه زهرا علیهاالسلام با امام علی مرتضی علیه السلام قرارداده بوده است.وآن عبارت از پانصد درهم میباشد مطابق برخی از اخبار مهر صدبقه کبری حدود سیصد درهم بوده است. [۱۰۲]
۴-مهرالمسمی:
این مهر چنان که از نام آن معلوم میباشد ، آن است که مقدار آن درعقدتعیین گردد.
و تعیین مقدار آن وابسته به رضایت زن و شوهر است که به هر مقداری رضایت دادند درست خواهد بود خواه مقدار آن کم باشد مانند پنجاه ریال و خواه زیاد باشد مانند پنج میلیون ریال در واقع برای حداکثر آن میزان معینی در بین نیست هر قدر خواستند میتوانند تعیین کنند.
فقهای اربعه اهل سنت با ما هم عقیده هستند و دلیل آن آیه شریفه ۲۰ سوره ی نساء است.رسول خدا (ص) فرمودند بهترین ازدواج آن نکاحی است که مهر آن کمتر و سبکتر باشد.چنانچه ابوالفتح رازی در ذیل تقسیر خود در آیه ی فوق متذکر گردیده است و نیز در کتاب لئالی الاخبار از امام علی (ع) نقل شده که فرمودند(لا تغلوا فی مهر النساء فیکون عداوه)یعنی درباره ی مهر و کابین زنان زیاده روی و غلو نورزید که ممکن است به عداوت و دشمنی کشانده شود. [۱۰۳]
۵-مهر المفوضه(تفویض مهر):
عبارت است از این که مهر در عقد به طور اجمال ذکر شود و مقدار آن به اختیار یکی از دو طرف عقد ازدواج، زوجه قرار داده شود .بنابراین اگر تفویض مهریه به حکم و دستور زوج قرار داده شداو دارای اختیار خواهد بود به هر مقداری که بخواهد تعیین نماید چه کم و چه زیاد باشد و از برای آن اندازه و حد معینی نیست ولی اگر اختیار مهر به زوجه تفویض گردید از لحاظ کمی دارای اندازه و حدی نیست اما از لحاظ زیادی نمی تواند هر قدر که دلخواه او باشد تعیین نماید بلکه کثرت و زیادی آن محدود است با آن که از مهر السنه که مقدارش قبلاً گفته شد تجاوز نکند. [۱۰۴]